به گزارش «فرهیختگان»، محمد درویش، فعال محیطزیست طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: بدیهیترین اصل در پایداری نظامهای سیاسی، کیفیت رابطه بین مردم، دولت و حکومت است. هرقدر که اضلاع این مثلث از همنشینی لاجرم درکنار یکدیگر بیشتر لذت برده و بکوشند از بار همدیگر بکاهند، درمجموع بر کیفیت حکمروایی افزوده شده و از شمار و شدت بزهکاریها، تخریبها، کدورتها و فرسودگیها در همه حوزههای اقتصادی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و محیطزیستی کاسته میشود.
در این میان، موضوع محیطزیست شاید یکی از عیانترین شاخصهای موید حفظ سرمایه اجتماعی و کیفیت اعتماد بین مردم و حاکمیت باشد. تقریبا هیچ طرح موفق محیطزیستی در هیچ کشوری در جهان به اجرا درنیامده، مگر آنکه مردم و جامعه محلی همراه آن طرح بوده باشند.
از تاسیس سازمان متولی منابع طبیعی کشور حدود ۱۱۰ سال میگذرد. شما خواننده عزیز روزنامه وزین «فرهیختگان» فکر میکنید این سازمان چندهکتار بلوطکاری موفق در زاگرس را در کارنامه خویش داشته است؟ واقعیت تاسفبار آن است که حتی نمیتوانند نشانی دوهکتار جنگلکاری موفق و تابآور در زاگرس را بدهند، درحالی که هزاران هکتار نهالکاری و بذرکاری دستکم درطول نیمقرن اخیر انجام گرفته است! چرا؟ پاسخ ساده است؛ دولت بودجه اختصاص میدهد و سازمان جنگلها میکارد و البته جامعه محلی و دامدار هم بلافاصله آنجا زراعت کرده یا مورد تعلیف دام قرار میدهد! چراکه هرگز بهصرافت توجیه جامعه محلی و جلب مشارکت ایشان پیش از شروع طرح برنیامدند.
مقایسه کنید با کار ارزشمند یک جوان اهل روستای الگن در سرشاخههای مارون –جنوبغربی استان کهگیلویهوبویراحمد- که توانسته بیش از هزار هکتار از زاگرس را دوباره در کمتر از دوسال تابآور کند و هزاران جوانه بلوط در آن به آفتاب سلام کرده، از گزند آتشسوزی و چرای دام و کشاورزی در زیراشکوب جنگل درامان مانده و نهفقط شاهد بازگشت شکوهمند سنجابها به جنگل بودند که مهاجرت معکوس در روستای الگن هم بهوقوع پیوسته و بسیاری از جوانان دوباره به روستای اجدادی خود برگشتهاند. چگونه چنین موفقیتی رقم خورده و چه درسی برای مسئولان محیطزیست و منابعطبیعی کشور دارد؟ درواقع سعید انصاریان نخست با صبوری و درایت با اهل آبادی به گفتوگوی صمیمانه و شفاف پرداخته و با ترسیم رویای الگن از آنها میخواهد تا در آفرینش این رویای سبز و پرشکوه سهم خویش را ایفا کنند. اهل آبادی به سعید اعتماد کرده، میثاقنامهای را امضا کرده و متعهد میشوند پنجسال دام خود را وارد قلمرو هزارهکتاری نکنند. در این مدت، گروهی داوطلبانه مانند محیطبان و جنگلبان افتخاری از بزرگترین منطقه حفاظتشده مردمی ایران در الگن نگهبانی میکنند تا از گزند هر خطر و تجاوز و متخلفی در امان بماند. آنها به این ترتیب میخواهند در طول 20 سال آینده، بیش از دومیلیون نهال بلوط، ارژن، زالزالک، بنه و دیگر گونههای بومی را بکارند، درکنارش بافت کهن منطقه را ترمیم و بازسازی کرده و کهنسازههای الگن را ثبت ملی کنند و بدینترتیب، هم طبیعت را تابآور ساخته و هم با تبدیل الگن به یک الگوی موفق در حوزه میراث طبیعی، فرهنگی و تاریخی، پول پایدار و معیشت قابل اعتماد ایجاد کنند.
این عملکرد را با سخنان یکی از مسئولان حفاظت از محیطزیست کشور مقایسه کنید که در واکنش به شهادت چندنفر از فعالان محیطزیستی برای مهار آتش در زاگرس گفت: «آنها احساسی عمل کردند، تقصیر خودشان است و با ما هماهنگ نکرده بودند!» چنین سخنان تاسفباری معلوم است که سرمایه اجتماعی را میسوزاند و از میزان اعتماد بین دولت و مردم بازهم میکاهد.
کاش این درس عبرتی باشد برای مسئولان کشور که یاد بگیرند با مردم خویش چگونه گفتوگو کرده و عملا آنها را در فرآیند قدرت و تصمیمگیری مشارکت دهند.