به گزارش «فرهیختگان»، یکی از مهمترین نکات در کتابخوانی این است که بتوانیم کتاب خواندن را برای خود به یک «عادت» تبدیل کنیم، یعنی همانطور که در زندگی روزانهمان برای صرف شام، تفریح، رفتن به محل کار، پوشیدن لباس خوب و آراسته بودن، روشن کردن کولر در روزهای گرم در خانه و... عادت داریم و برایمان بدیهی شده، کتاب خواندن هم برایمان تبدیل به چنین امری شود. البته تلقیای که در اینجا از کلمات «عادت» و «بدیهی» دارم به هیچوجه تلقی منفی نیست، چون در مواردی «عادت شدن» یک پدیده آن را فاقد تنوع و جذابیت جلوه میدهد که صدالبته این اتفاق مثبتی نیست. اما در این مورد مفهوم مورد بحث این است که کتابخوانی برای خواننده تبدیل به امری شود که اگر روزی از روزها بهعلت مشغله یا هرچیز دیگر از آن غافل شود، احساس کند چیزی را از دست داده و کار مهمی را از یاد برده است. با این مقدمه، باید دید چطور میتوان این «عادت» را در خود ایجاد کرد.
نکته مهم اینکه برای عادت شدن کتابخوانی، باید برای خودمان «عادات کتابخوانی» خلق کنیم که الزام آن کشف خودمان است. وقتی زندگی نویسندگان بزرگ را میخوانیم، میبینیم آنها برای خواندن و نوشتن عادات جالب و گاه عجیبوغریبی داشتهاند و اتفاقا همین عادات عجیبشان بوده که در نوشتن کمک زیادی به آنان کرده است. برای مثال در تاریخ آمده چارلز دیکنز، برجستهترین رماننویس عصر ویکتوریا موقع خواب یک قطبنمای ناوبری داشته که عقربههای آن را بهسمت جهت جغرافیایی شمال تنظیم میکرده و آن را کنار تخت خود میگذاشته است! او معتقد بوده این مساله الهامات نویسندگی و خلاقیتش را تحریک میکند و قطبنمای خالق نیکلاس نیکلبی، روزگار سخت، آرزوهای بزرگ و سرود کریسمس هم به خلق این آثار کمک فراوانی کرده! مثال دیگر گابریل گارسیا مارکز است که در ایران از نویسندگان پرطرفدار بهشمار میرود. وی در ابتدا روزنامهنگار بود و بعدها هم که قدم در راه نویسندگی و ادبیات گذاشت، عادت داشت صبح زود از خواب بلند شود و ابتدا خبرها را بخواند و بعد شروع به نوشتن کند. هاروکی موراکامی ژاپنی - که احتمالا اثر معروفش؛ کافکا در کرانه را خوانده باشید- عادت دارد هرروز صبح ساعت چهار از خواب بیدار شود و هر شب ساعت ۹ به رختخواب برود. او در کنار اینکه - آنطور که میگویند- نویسنده باانضباطی است، ورزشکار منضبطی نیز هست؛ دویدن در برنامه روزانه همیشگی او وجود دارد. علاقه او به دویدن باعث شده یکی از کتابهایش را کاملا به ورزش دو اختصاص دهد؛ «از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم».
حال که بحث به اینجا کشید، بگذارید یک عادت بامزه از نویسندهای که فکرش را هم نمیکنید، برایتان بگویم؛ آگاتا کریستی، جنایینویس مشهور و خالق آثار کلاسیکی چون «قتل در قطار سریعالسیر شرق» عادت داشت هروقت به حمام میرود، سیبی را با خود به داخل وان برده و درحالیکه به معمای قتل داستانی که در سر دارد میاندیشد به آن سیب گاز بزند! فکر کنید! قتل مرموز یک پیرزن در کوچه پشت خانهاش درحال گاز زدن سیب! این عادتها شاید کمی عجیبوغریب باشند که هستند، اما ما هم انتظار نداریم برای کتابخوان شدن از فردا صبح دنبال قطبنما بروید یا در حمام سیب گاز بزنید! باید بدانیم که خواندن به عادت نیاز دارد و برای کشف عادت، هرکس باید خودش را کشف کند، زیرا همانطور که دیدید عادتهای نویسندگی و مطالعه نویسندگان بزرگ هم به کلی با هم متفاوت است. باید ببینید چه زمانی از روز برای شما مطالعه مفیدتری را همراه دارد. کجای خانهتان است که وقتی آنجا هستید احساس راحتی بیشتری میکنید و در نتیجه مغزتان برای درک پیام یک نوشته کار آسانتری را در پیش دارد. آیا اگر هنگام مطالعه یک ظرف میوه یا یک فنجان قهوه در کنارتان باشد و هرازگاهی چیزی بخورید یا بنوشید بهتر میتوانید کتاب بخوانید یا اینکه این مساله فقط تمرکزتان را بههم میزند؟ آیا فقط در خانهتان میتوانید کتاب بخوانید یا شما هم جزء کسانی هستید که همیشه میتوانند یک کتاب کمحجم جیبی در کولهپشتیشان داشته باشند و در تاکسی، مترو یا پارک وقتشان را به خواندن بگذرانند؟ درست مثل آبراهام لینکلن، رئیسجمهور فقید ایالات متحده آمریکا که به هرجا میرفت، کتابی با خود داشت. هنگام کار در مزرعه بهمحض آنکه فرصتی مییافت، کتاب همراهش را ورق میزد، به درختی تکیه میداد و میخواند و بالاخره بارها و بارها خواندن کتاب مقدس و اشعار شکسپیر، روزی ثمر داد و از لینکلن رئیسجمهوری شاعر ساخت. حواستان باشد که عادتهای کتابخوانی هرکس منحصر به خود اوست و احتمال دارد درخصوص سایرین نتیجه ندهد. دوستی داشتم که میگفت من حتما باید در اتاق کار خودم و پشت میز تحریرم بنشینم تا بتوانم کتاب بخوانم و بفهمم چه میخوانم. خاطرم هست که به اعتبار حرفهای او و چیزهایی که در فیلمها و سریالهای عمدتا خارجی دیده بودم، رفتم یک میز تحریر بسیار شیک خریدم و در اتاق خوابم گذاشتم. نمیگویم هیچ استفادهای برای کتاب خواندن از این میز نکردم، اما هنوز که هنوز است کاناپه سهنفره پذیرایی خانهام بهترین نشیمنگاه من برای کتابخوانی است!
عطف
خورش خوری
چند روزی است که کتاب تازهای از نشر اطراف منتشر شده است. اطرافیها علیرغم مدت اندکی که از فعالیتشان میگذرد، توانستهاند به جایگاه مناسبی در حوزه نشر داستان و روایتهای داستانی دست پیدا کنند و تنوع آثاری که در نشر «اطراف» به چاپ رسیده، گویای اشراف و احاطه خوب آنها به حوزه کاریشان است. نفیسه مرشدزاده، رئیس انتشارات اطراف که پیش از این سردبیر داستان همشهری بود، در آن دوره نیز اتفاقات خوبی را رقم زد و حال در قامت یک رئیس انتشارات توانسته فضای مناسبی را برای نشر آثار کمتر دیده شده حوزه داستان و روایت فراهم آورد. کتاب جدید اطرافیها عنوانش «کارنامه خورش» است و به کوشش نازیلا ناظمی منتشر شده است. این کتاب دستور کامل غذاهای مختلف ایرانی و گاهی غیرایرانی است که بههمت نادرمیرزا و همراهی همسرش نوشته شده است. نادرمیرزا قاجار یکی از نوادگان فتحعلیشاه است که برخلاف خیلی از شاهزادگان قاجاری قدر ندید و بخشی از عمرش را بهخاطر درگیریهای سیاسی در زندان گذراند. او را میتوان یکی از شاهزادگان فرهیخته قاجاری دانست که سالهای آخر عمرش را به مطالعه و نویسندگی گذراند. «تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز»، «نوادرالامثال» و «لغات تشریح انسان» از آثار اوست. تسلط نویسنده به ادبیات، تاریخ و طب دوره خودش و دقت او در نگارش سبب شده کتاب «کارنامه خورش» تنها دستور طبخ غذاهای مختلف نباشد. این کتاب فرهنگنامهای از غذاهای ایرانی است همراه شرح حوادث تاریخی، خاطرات نویسنده، قصه و شعر که همه با نظمی درونی کنار هم نشستهاند. «اطراف» یک عادت خوب دارد و وقتی کتابی را چاپ میکند تا یکی دو هفته از زمان انتشار، آن را با تخفیف مناسبی در سایتش عرضه میکند. الان بهترین فرصت برای خرید است!
گلچین
سر کوه اخوان
زندهیاد مهدی اخوانثالث از شاعران پرکار در ادبیات ما محسوب میشود. به این معنا که اولا در اکثر قوالب شعر فارسی طبعآزمایی کرده و شعر سروده و ثانیا تعداد این اشعار – فارغ از کیفیت– از کمیت خوبی برخوردار است. از همین منظر اگر شما یک شاعر یا یک مخاطب حرفهای شعر نباشید، بعید است وقت و حوصله این اجازه را بدهد که تمام اشعار و مقالات اخوان را بخوانید. به همین علت معرفی کتابی که گلچین بهترین سرودههای اخوانثالث را شامل میشود باید گزینه مناسبی باشد. خصوصا اگر کسی که این اشعار را گلچین کرده، یکی از دوستان نزدیک اخوانثالث و ادیب و پژوهشگری شاخص و شناختهشده در جامعه ادبی کشور باشد؛ مرتضی کاخی که از دوستان اخوانثالث بوده و کتاب یادنامه مهدی اخوانثالث (باغ بیبرگی) نیز از آثار اوست، گزیدهای از اشعار اخوان را در کتابی به نام «سر کوه بلند» منتشر کرده است. این کتاب در سال 1392 توسط نشر زمستان منتشر شد. نشر زمستان ناشر تخصصی آثار مهدی اخوانثالث است و توسط فرزند او زردشت اخوانثالث اداره میشود. حرف اخوانثالث شد این را بگویم بد نیست. در گفتوگویی به کاخی گفتند بهترین خاطرهای که از اخوان دارید چیست، گفت: «یک شب در خانه یکی از بزرگان ادبیات خراسان دور هم جمع شده بودیم و هرکس قرار شد یک شعر از خودش بخواند. نوبت شعر خواندن اخوان که رسید، گفت من دلم میخواهد شعر «سبز» را بخوانم، ولی آن را حفظ نیستم. گفتم آقای اخوان من آن را حفظ هستم،اگر اجازه بدهید بخوانم. او هم استقبال کرد. وقتی شعر را برایش خواندم، جوری از خوانش من خوشش آمد که گفت: عزیزجان! هیچکس جز کاخی اجازه ندارد این شعر را بخواند!»
قصهخوانی
بارنز دوستداشتنی
جولین بارنز نویسندهای است که در یکی، دو سال اخیر در ایران بسیار پرطرفدار شده است. او در سال ۲۰۱۷ نشان لژیون دونور فرانسه را دریافت کرده و تا بهحال 13 رمان نوشته است. او ابتدا سهبار، در سالهای ۱۹۸۴، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۵ به لیست نامزدهای نهایی جایزه منبوکر راه پیدا کرد، اما موفق به دریافت آن نشد. اما درنهایت در سال 2011 موفق شد با رمان «درک یک پایان» این جایزه را از آن خود کند. در ایران نیز بارنز را بیشتر با همین رمان میشناسند. رمانی که حسن کامشاد آن را ترجمه و نشر نو آن را منتشر کرده است. این کتاب درباره شخصیتی به نام تونی وبستر است که به روایتی درباره زندگی گذشته و حالش میپردازد و این روایت بهقدری پرشتاب و پراتفاق است که مخاطب را جذب و با خود همراه میکند. کتاب –همانطور که از اسمش پیداست – پایان ویژهای دارد که مخاطب را دچار شگفتی میکند. پاراگرافی از فصل آخر رمان را بخوانید. «چقدر پیش میآید که داستان زندگی خود را تعریف کنیم؟ چقدر آن را اصلاح میکنیم و تغییر میدهیم؟ زیرکانه برشهایی از آن را نمایش میدهیم و بخشهای دیگری از آن را تزئین میکنیم؟ و با گذشت زمان تعداد کسانی که از گذشته همراه ما باقی ماندهاند، کمتر و کمتر میشود و دیگر کسی نیست که به ما یادآوری کند آنچه بهعنوان داستان زندگی خود میگوییم بیشتر داستانمان است تا زندگیمان.» از بارنز کتابهای دیگری با عناوین «فقط یک داستان»، «طوطی فلوبر»، «هیاهوی زمان»، «آرتور و جورج»، «عکاسی بالونسواری عشق و اندوه» و «کتاب مرگ» تاکنون در ایران بهچاپ رسیده است.
گلاب و گل
شعرهایی به انتخاب سیمین
«زندگی چیزی کم دارد» عنوان کتابی است از مهدی مظفریساوجی شاعر همروزگارمان که گزیده شعرهای ساوجی را دربر میگیرد و زندهیاد سیمین بهبهانی آنها را گلچین کرده است. ساوجی مدتی از سالهای زندگی زندهیاد بهبهانی را با او معاشرت داشته که نتیجه آن چند کتاب مهم و ارزشمند است؛ یکی از این کتابها «یادداشتهای روزانه؛ 110 روز با سیمین بهبهانی» است که در آن ساوجی قریب به چهارماه همراه بودن با بهبهانی را روی کاغذ آورده و لحظهلحظه خاطرات این دوران را با نقلقولهای ارزشمندی از زبان بهبهانی را روایت کرده است. کتاب دیگر «سبز و بنفش و نارنجی» است که شامل یک گفتوگوی بلند با زندهیاد بهبهانی است و در آن عقاید و نظرات بهبهانی درباره مسائل مختلف فرهنگ و هنر و بهطور مشخص ادبیات را میتوان پیدا کرد. اما کتاب «زندگی چیزی کم دارد» گلچینی است از اشعار ساوجی که از سوی نشر نگاه بهچاپ رسیده است. بهبهانی در مقدمه این کتاب میگوید: «این شعرها را من دوست دارم و درباره آنها حرفهایی داشتهام که در دو نوشته جداگانه آمده است. مظفریساوجی زبان سادهای دارد. زبانی سهل و ممتنع که اگرچه ظاهرا ساده بهنظر میرسد، اما عمیق است و حاصل تاملات و تالمات اندیشه و عاطفه خیالانگیزی است که ذهن و زبان سیال و خلاق او برایش بهارمغان آورده است. از این لحاظ شعر برای شاعر تفنن نیست که مثلا بخواهد با آن خود و مخاطبش را سرگرم کند.»
معرفت
رقیب تذکرهالاولیا
هفته پیش در بخش «قصهخوانی» داستانی از زندهیاد قاسم هاشمینژاد معرفی کردم و ذیل آن تا حدودی از ایشان سخن بهمیان آمد. هاشمینژاد چند بعدی بود و دستی هم در عرفان داشت. درواقع «عرفان» حوزهای بود که هاشمینژاد بخش اعظم اواخر عمر خود را به آن اختصاص داد و نتیجه آن چندکتاب ارزشمند در این حوزه شد. یکی از این آثار کتاب «سیبی و دو آینه» است که در چهار بخش با عنوانهای سرنگاشت، روایتها، کمینهها و گزیدهگوییها بهشرح زندگی، آثار و عقاید عارفان بزرگی همچون حسین منصورحلاج، بایزید بسطامی، ابراهیم ادهم، رابعه ادویه، ابوسعید ابیالخیر و ابوبکر بلخی پرداخته است. در توضیح پشت جلد کتاب آمده است: «تمثیل سیبی و آینه از یک عارف قرن هفتمی سالکان را وسیله توضیحی گشت برای بیان حقیقت توحید عارفان فرهمندی که پایگاه و نکوانگاری آنها مبنای این دفتر شده است. اگر از گوناگونی نامها بگذریم که هم سبب شناسایی و هم سبب تمایز آنهاست درواقع داریم از یک تن واحد از یک روح رهایییافته سخن میگوییم.» نثر منحصربهفرد هاشمینژاد که حکایت از دانش بالا و احاطه کافی او بر ادبیات کهن دارد، در این کتاب بهخوبی نمود پیدا کرده و همین نکته سبب شده که عدهای این اثر را با «تذکرهالاولیا» عطار مقایسه کنند.
کتاب حاضر را نشر «مرکز» منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.
از هر دری
آقای ایدهپرداز کتاب مینویسد
دیوید لینچ را به فضاهای سوررئال در کارهایش میشناسیم و ایده آثار همواره مورد توجه علاقهمندان سینما قرار گرفته است. شاید خیلیها با فیلمهای لینچ ارتباط برقرار نکنند یا لینچ کارگردان مورد علاقهشان نباشد، اما اکثریت سینماییها دربرابر ایدههای عجیبوغریب و جالبتوجه او سر تعظیم فرود میآورند. حتی اگر فیلم درنهایت فیلم مورد علاقهشان نباشد. از دیوید لینچ کتابی به زبان فارسی ترجمه شده که از همان زمان انتشار با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و علاقهمندان حوزه سینما و کتاب را ذوقزده کرد؛ کتابی تحت عنوان «صید ماهی بزرگ» که توسط انتشارات بیدگل بهچاپ رسیده است. از اردیبهشت 97 که این کتاب چاپ شد تا اردیبهشت امسال دوسال میگذرد و در این مدت کتاب به چاپ هشتم رسیده است. لینچ در این کتاب روزنی کمیاب روی اسلوبهای هنری، سبک کار شخصی و بهرههای خلاقانه فراوان خود از تجربه مراقبه میگشاید. لینچ شرح میدهد که چگونه با مراقبه تعالیبخش به درون «شیرجه» میزند، ایدهها را مانند ماهی «صید» میکند و آنها را مهیای پرده سینما میسازد. لینچ برای اولینبار درمورد تعهد سیواندی سالهاش به مراقبه تعالیبخش و تاثیری که بر فرآیند خلاقیت او نهاده، مینویسد. کتاب را علیظفر قهرمانینژاد ترجمه کرده که ترجمه بسیار روان و نثر سهل و ممتنعی دارد. کتابهای نشر بیدگل بسیار خوشخوان هستند و ظاهری زیبا دارند. قیمت مناسب کتاب (26 هزار تومان) از ویژگیهای مثبت دیگرش است.
* نویسنده: پیمان طالبی، روزنامهنگار