به گزارش «فرهیختگان»، جریان دانشجویی در بزنگاههای مخلتف سیاسی و اجتماعی ایران همیشه تلاش کرده تا با بهدست آوردن تحلیلی از شرایط و تحولات در عرصه سیاسی تاثیرگذار باشد. 16 آذر 32، 13 آبان 58 و 18 تیر 78 برگههای خاص تاریخ جنبش دانشجویی است که هرکدام درسها و حکایتهای متعددی برای فعالان دانشجویی دارد. چهار تن از اعضای تشکلهای دانشجویی در سالگرد واقعه 18 تیر، نحوه مواجهه جریان دانشجویی با گروههای سیاسی را واکاوی کردند که در ادامه میخوانید.
معین رضیئی، عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل
عبرت نگرفتن از 18 تیر زمینهساز ظهور تشکلهای دولتساخته
تیرماه ۷۸ انتشار تصویر نامه منتسب به سعید امامی در روزنامه سلام با تیتر «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» موجب تعطیلی روزنامه سلام با شکایت وزارت اطلاعات وقت دولت اصلاحات شد. در روایتی دستاول گویا ابتدا سعید حجاریان نامه سعید امامی را نزد مجید انصاری میبرد تا همزمان با طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس وی این نامه را در صحن علنی بخواند تا جو مجلس و جامعه را تحتتاثیر قرار دهد اما انصاری با درک درست از خطرناک بودن ماجرا مسئولیت این کار را نمیپذیرد و حجاریان به سراغ استاد قدیمی خود سیدمحمد موسویخوئینیها صاحبامتیاز روزنامه سلام میرود. در فضای بحرانی پس از قتلهای زنجیرهای که چندماهی از علنی شدن آن میگذشت، انتشار این نامه توسط خوئینیها در سلام مانند ریختن نفت روی آتش بود که علاوهبر توقیف دائم این روزنامه پس از یک دهه فعالیت، موجب آشوب چند روزه بهویژه در کف دانشگاهها شد. در دو دهه گذشته آن چیزی که از تیر 78 بدان پرداخته شده روایتنگاری تکخطی از آشوبها و وقایع است که نهایت این تلاشها برگزاری چند مناظره اینترنتی با حضور شاهدان عینی واقعه بوده است. در این سالها هیچگاه 18 تیر و عاملان پدیدآورنده آن بهخوبی آسیبشناسی نشدهاند. در این یادداشت سعی دارم به بررسی تاریخی و آسیبشناسی مستند این واقعه و عبرتی که از آن گرفته نشده است، بپردازم. واقعه کوی دانشگاه اوج نگاه ابزاری و بهرهکشی گروههای سیاسی از تشکلهای دانشجویی است. این نگاه بالا به پایین قدرت به جنبش دانشجویی حاصل یک فرآیند 10 ساله بود که از ابتدای سال ۶۸ شروع شد. در آغاز این فرآیند اضمحلال، دفتر تحکیم وحدت بهعنوان بزرگترین تشکل دانشجویی کشور از نقش تصمیمگیر در فضای سیاسی برخلاف گذشتهاش در دهه 60 به پیادهنظام احزاب و اشخاص تبدیل شد. در این سال تعدادی از افراد طیف راست تحکیم مانند حشمتالله طبرزدی با راهاندازی ستاد انتخاباتی برای اکبر هاشمیرفسنجانی عملا تبدیل به پیادهنظام قدرتهای سیاسی کشور شدند. پیادهنظام بودن آنها در خرداد ۷۶ نیز ادامه پیدا کرد و در تیر ۷۸ به اوج خود رسید که سرانجام این فرآیند انشعابات مختلف از دفتر تحکیم و درنهایت فروپاشی آن در دهه 80 بود. اوج استحاله فکری تحکیم زمانی رخ داد که فضای سیاسی کشور پس از روی کار آمدن دولت خاتمی ساختارشکنیهای بیسابقه در مطبوعات زنجیرهای و ایجاد آزادیهای بدون نظارت در سطح دانشگاه را تجربه میکرد. البته باید گفت آزادی اجتماعی پس از تجربه دولت بسته هاشمی تبدیل به یکی از مطالبات مهم جوانان و نخبگان کشور شده بود. دفتر تحکیموحدت نیز تحتتاثیر فضای پس از دوم خرداد با سوءاستفاده از آزادیهای ایجادشده از رسالت اصلی خود بهطور کامل فاصله گرفت. این فاصله باعث شد تشکلی که در ابتدای فعالیت خود در چارچوب اندیشه سیاسی جمهوری اسلامی و نظریه ولایتفقیه متولد شده و از آن مشروعیت گرفته بود به یکی از نهادهای مهم مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شود که در آن عناصر نشانهدار و معاند با جمهوری اسلامی مانند سران نهضت منحله آزادی که زمانی در دهه 60 توسط همین ادوار تحکیم طرد میشدند، مرجعیت یابند. فاصله اعضای اصلی تحکیم با نظام آنقدر زیاد شد که سال ۷۹ علی افشاری، عضو شورای مرکزی آن در کنفرانس ضدایرانی برلین شرکت و به نمایندگی از دانشجویان پیرامون تغییر ساختارهای سیاسی در جمهوری اسلامی بهنفع جداسازی دین از سیاست صحبت کرد. در این استحاله فکری بیش از هرچیز حمایت و مشاوره سیاسیونی برآمده از گفتمان دولت خاتمی از اقدامات ساختارشکنانه اعضای رادیکال دفتر تحکیم موثر بود. این سیاسیون با حمایت خود از بدنه تحکیم وحدت سعی کردند تا حد امکان از دانشجویان برای پیشبرد اهداف اجتماعی اصلاحات بهره ببرند. گرچه همین مساله نیز درنهایت برای خود دولت خاتمی هم دردسر شد و تحکیمیها طی نشستی در مرداد 79 مساله عبور از خاتمی را به دلیل جاماندن او از برنامههای اصلاحات مطرح کردند. عبرت نگرفتن از آنچه دو دهه قبل در فضای دانشجویی کشور گذشت، باعث شد مجدد نگاه ابزاری گروههای سیاسی به تشکلهای دانشجویی با روی کار آمدن حسن روحانی در سال ۹۲ با رویکردی جدید بازتولید شود که حاصل آن ایجاد تشکلهای یکبارمصرف و دولتساخته در دوره اول ریاستجمهوری وی بود.
در فضای سالهای ۹۲ تا ۹۶ دولت با شعار جذب حداکثری سعی کرد با دادن فضا و امکانات به گروههای ساختارشکن در دانشگاه برای خود عقبه دانشجویی ایجاد کند. این تلاشهای دولت به حدی آشکار بود که شخص خود رئیسجمهور پیگیر تاسیس اتحادیهای دولتساخته به نام تادا شد. این تشکلها الان شرایط مناسبی ندارند و همزمان با افول ایده اصلی دولت یعنی شکست ایده توسعه روابط خارجی شاهد ریزش بدنه دانشجویی خود در سالهای اخیر بودهاند. آنها از آبان 96 تا امروز با فراموش کردن عقبه تئوریک خود سعی کردهاند با ساختارشکنی و رادیکالیزه کردن فضا هرطور که شده است به حیات خویش بهعنوان یک جریان دانشجویی فعال ادامه دهند. آنها در این راستا با گرفتن ژست اپوزیسیون بدون اشاره به نقش خود در دانشگاه برای روی کار آمدن روحانی و حمایتهای متقابل پدرانه دولت از آنها شعار عبور از روحانی را در بیانیه 16 آذر 97 خود سر دادند. این تشکلها به این مساله نیز بسنده نکرده و حتی در یک پیوند استراتژیک با جریان چپ مارکسیستی که عمدتا خاستگاهشان در شوراهای صنفی طی این سالها بوده است ایده عبور از جمهوری اسلامی و تغییر قانون اساسی را نیز با تزریق یأس و ناامیدی در کف دانشگاه مطرح کردند. در یک کلام میتوان گفت تلاش برای حیات سیاسی تشکلهای دولتساخته درحالی در دولت روحانی از سرگرفته شد که با توجه به عبرتهای 18 تیر این تلاش محتوم به شکست بوده است. بعد از گذشت هفتسال میتوان گفت تنها ثمره هزینه این مدت دولت برای ایجاد این تشکلها بازشدن پای عناصر فعال در فتنه 88 و افراد نشانهدار در ضدیت با جمهوری اسلامی به دانشگاه بوده است.
علیرضا سلیمی، دبیر سیاسی مرکز هماهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی
3 پرده متفاوت از مواجهه جریان دانشجویی و قدرت
غائله هجدهم تیرماه ٧٨، یکی از مهمترین حوادث معاصر در تاریخ ایران اسلامی است که تاکنون قلمهای زیادی در تمجید یا رد آن زده شده است، در این وجیزه بنا دارم در سه پرده به آن بنگریم و به مرور این واقعه تاریخی بپردازیم.
پرده اول: هفدهم تیرماه ٧٨، پس از کشوقوسهای فراوان در عرصه رسانه و آتش سنگین روزنامههای زنجیرهای علیه «اصلاحیه قانون مطبوعات»، «دفتر تحکیم وحدت» با برگزاری میتینگی اعتراضآمیز، مناقشه شکلگرفته را بهطور رسمی وارد فضای دانشگاهی کشور میکند که منجر به ایجاد درگیریهایی در خلال آن میشود. اما تمام برنامه دفتر تحکیم به این جلسه ختم نشد و شامگاه همان روز، منجر به راهپیمایی 300 نفره دانشجویان (البته بدون هیچ مجوزی) در کوی دانشگاه شد و سپس با خارج شدن از آن به خیابانها کشیده شد و شعارهایی علیه لایحه مذکور سر داده شد. بهتدریج و با حضور نیروی انتظامی، اغلب دانشجویان به داخل کوی برمیگردند اما تعدادی از دانشجویان اصرار بر ادامه تظاهرات در بیرون دانشگاه دارند و اقدام به پرتاب اشیایی به سمت نیروهای انتظامی میکنند. این اقدامات تا آنجا ادامه پیدا میکند که یکی از پرسنل نیروی انتظامی توسط دانشجویان به گروگان گرفته میشود که نیروی انتظامی نیز جهت آزاد کردن وی وارد عمل میشود. بهتدریج، درگیریها شدیدتر شده و نیروی انتظامی وارد مجتمع کوی دانشگاه میشود. درگیریهایی که از شب گذشته آغاز شده بود تا صبح جمعه ادامه مییابد و درنهایت با دستور شورای تامین استان تهران دستوری به نیروی انتظامی مبنیبر خروج از صحنه داده میشود. کوی دانشگاه همچنان روی آرامش را به خود ندیده و درگیریها جستهگریخته برقرار است، چهرههای سیاسی جناح چپ رفت و آمدهای گسترده خود به کوی را آغاز میکنند که نهتنها آرامکننده فضا نمیشوند بلکه همچون بنزینی روی آتش عمل میکنند. نوزدهم تیرماه بازار شایعات و کشتهسازیها توسط رسانههای زنجیرهای داغ داغ است، تجمعات اعتراضی به دانشگاههای علموصنعت، امیرکبیر، شریف و... میرسد. آشوب و بلوا به سطح شهر کشانده شده، از آتشزدن پمپ بنزین تا اتوبوسهای شرکت واحد و حتی حملات آشوبگران به مردم و... نیروی انتظامی بنا بر گفته فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیگر توان مقابله ندارد، پس از کشوقوسهای فراوان با وزیر کشور دولت خاتمی، سپاه و بسیج وارد کارزار میشوند و تا حد قابلتوجهی فضا را آرام میکنند. اعلام موضع قاطع رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از مردم در روز 21 تیرماه منجر به حضور حماسی و باشکوه مردم در بیستوسوم تیرماه میشود و بساط آشوبهای شکلگرفته را درهم میپیچد.
پرده دوم: جنبش دانشجویی کشور که در دهه ٣٠ و پس از کودتای آمریکایی ٢٨ مرداد، در شانزدهم آذرماه همان سال با شهادت مصطفی بزرگنیا، احمد قندچی و آذر شریعترضوی در دانشکده فنی دانشگاه تهران، غیرت، حمیت و حریتش را در مقابله با دستگاه استبداد شاهنشاهی و دولت مستکبر و استعمارگر آمریکا به رخ جهانیان کشیده بود، چه بر سرش آمد که از آن دوره اوج خود در پیشقراولی مبارزه با ظلم و استعمار، تبدیل به پیادهنظامی جهت تحقق امیال و خواستههای نظام سلطه در کشور شد؟ جریانی که روزگاری با حریت مثالزدنی و بدون هیچ وابستگی حزبی و جناحی آرمانهای انقلاب را جهت تحقق بر سر دست میگرفت، چطور و چگونه کارش به پادویی احزاب سیاسی و هضم در جریانهای قدرت و ثروت (داخلی و خارجی) کشیده میشود؟ آن هم از کارگری سیاسی جهت رایآوری در انتخابات گرفته تا تبدیل شدن به پیادهنظامی بیارزش جهت بالابردن قدرت چانهزنی گروههای معلومالحال در اتمسفر سیاسی کشور، خواه با برگزاری میتینگها و جلسات و چاپ نشریات مختلف، خواه با اغتشاش و لشکرکشی خیابانی... جریانی که خود، فعالانه بر کشور و روند آن تاثیرگذار بود، حال تبدیل به سیاهلشکر جناح چپ و راست شده بود؛ منفعل، وابسته و بیهویت... .
پرده سوم: چهار دهه از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل میگذرد. این چهار دهه پرفرازونشیب و البته پرحاصل برای کشور برکاتی در دانشگاهها و بهخصوص جنبش دانشجویی داشته است. دانشگاهها دیگر شاهد تشکلهای فرمایشی و راهبازکن احزاب سیاسی نیستند. بلوغ فکری ایجادشده به حدی رسیده است که اگر با اصرار و فشارهای جریانات سیاسی چنین اتفاقی رخ دهد، این قبیل تشکلها بهمثابه ابزاری یکبارمصرف ظاهر میشوند و پس از آن با تمام حمایت خارجی که از آنها میشود به تاریخ میپیوندند که این نکته مهم برگ زرینی است از برکات انقلاب اسلامی و حریت جامعه دانشگاهی آن. جنبش دانشجویی پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از پایههای قدرت و یک نهاد تصمیمساز بوده است بهگونهای که این جنبش با تسخیر لانه جاسوسی، تاریخ را و با انقلاب فرهنگی مسیر دانشگاهها را دگرگون کرد. شاید در برههای از تاریخ همچون حوادث غمبار دهه 70 شاهد افول و هضم جریان قدرت در گوشه و کنار بودهایم اما اکنون به جرات میتوان آن را یک نهاد تصمیمساز متعهد در نظر گرفت که بتوان، نقش بیبدیل آن در مطالبهگری تخصصی در مذاکرات هستهای و برجام، اقتصاد مقاومتی، امور معیشتی اقشار مستضعف، عدالتطلبی و... را شاهدی بر این مدعا گرفت. هجدهم تیرماه 1378، آینه عبرتی است درمقابل جنبش دانشجویی تا هرازگاهی با نگاه به آن، بترسد از حضیض ذلتی که بیعملی، وابستگی به قدرت و انحراف ایدئولوژیک آن را برایش به ارمغان میآورد و با قدرت راهش را به سمت احقاق آرمانهای انقلاب اسلامی ادامه دهد.
فاطمه علیزادنیا، دبیر واحد حوزه و دانشگاه دفتر تحکیم وحدت
جریان دانشجویی و خطر تبدیل شدن به پیادهنظام جریانات سیاسی
دانشگاه را میتوان یکی از مهمترین و اساسیترین مراکز تولید علم و تربیت نیروی انسانی جهت رفع نیازهای جوامع متمدن درنظر گرفت. امروزه این حقیقت که شمار زیادی از سیاستمداران، اغلب نخبگان و نوآوران عرصههای مختلف فکری و مدیران برجسته سطوح عالی از دانشگاه برخاستهاند، قابلانکار نیست. باوجود اینکه گروهی دانشجو را مصنوع دانشگاه و نظام تربیتی و آموزشی میدانند، این روند یک چرخه کامل و دوسویه را شامل میشود که در آن دانشجویان نیز بهنوبه خود تشکیلدهنده ساختارها و اصولا علت وجودی برخی از نهادهای اجتماعی هستند، بنابراین تحقق ارتباط دانشگاه و جامعه در گرو انجام رفتارهای گروهی است که بهعلت جایگاه خاص دانشجویان، مجموعه کنشهای جمعی آنان بهمثابه گروه مرجع، مورد التفات و توجه عمومی واقع میشود. رفتار اجتماعی دانشگاه در طول زمان با صیقلخوردن تدریجی از جایگاهی برخوردار شده است که لزوم پرداختن به آن را ضروری میسازد. حرکت جمعی دانشجویان در بستر تحولات سیاسی-اجتماعی ایران «جنبش دانشجویی» نامیده میشود که متاسفانه در پدیدهشناسی تاریخ معاصر از تعریفی جامع و مانع برخوردار نیست. پیچیدگی فوق بیش از آنکه در ذات مفهوم این واژه مستتر باشد، در مصداق و نمود بیرونیاش یعنی «جنبش دانشجویی» کشورمان نهفته است. همچنین در تحلیل مقید یا مستقل بودن جنبشها، حرکت دانشجویی در عداد تحرکات اجتماعی مستقل جای میگیرد. واضح است این استقلال ابعاد گوناگونی دارد که عدم وابستگی به قدرت و مراکز صرف سیاسی از اصلیترین اشکال آن هستند.
در مقوله ساختارهای حاکم بر جنبشها نیز باید یادآور شد که نظام حاکم بر جنبش دانشجویی باید اختیاری و تا حد امکان موردقبول بیشتر اعضا باشد. هر نوع ساختار تحمیلی درجهت عکس اهداف جنبشها ازجمله جنبش دانشجویی است، درحالیکه تجمع آزاد ریشه در توافق اختیاری داشته و اقتدار سیستم حاکم بر آن، متکی بر پذیرش شخصی اعضا است. ارتباط افراد در جنبشهای دانشجویی نوعی رابطه متقابل و درعین حال متکثر درنظر گرفته میشود که در طرف مقابل اعضا نیز ضمن تعیین ضوابط حاکم بر خود و مشخص کردن اهداف، به فعالیت خواهند پرداخت. ازآنجاکه تمام برنامهها و اهداف فوق با روند سیر و خطمشی کلی نظام سیاسی در ارتباط است، جنبش دانشجویی را میتوان در مقام هدایت سیاسی جامعه، ارتقابخش آگاهیهای عمومی، تقویتکننده رشد و سازمانیافتگی و مشارکت اجتماعی دانست. در میانه سالهای دهه60 تا 70 دانشجویان در راستای اعتلا و تحقق آرمانهای انقلاب57 بسیار کوشیدند، اما نه اشغال سفارت توسط دانشجویان خط امام و نه انقلاب فرهنگی دانشگاهها نتوانست همچون 18 تیرماه 78 نمود حضور سیاسی تشکلها و دانشجویان سیاسی را در قاموس جنبش دانشجویی روایت کند. اتفاقات تیرماه78 سبب شد عدهای گمان کنند جنبش دانشجویی که روزی در لوای مشارکت سیاسی و از مردم بود، بر مردم شده است و بهنوعی در زمره پیادهنظام احزاب و دستههای سیاسی قرار گرفته است. در پاسخ به این شبهه باید گفت اصل اول برای تبیین ماهیت هر جنبشی همانطور که پیشتر اشاره شد، آزادگی و عدم وابستگی به جریانات سیاسی کشور است، چراکه درصورت انتساب به این جریانات جنبش دانشجویی زبان برا و لحن انتقادی خود را ازدست میدهد و دیگر نمیتواند در نقش یک کنشگر و یک مصلح اجتماعی در نظام سیاسی کشور نقشآفرینی کند. جنبش دانشجویی همگام با نظام سیاسی کشور حرکت کرده است، ولی نباید منکر این واقعیت شد که در برخی از بزنگاههای مهم از مسیر آرمانخواهی خود دور شده و بهزعم ما در برهههایی هم همسو با جریانات خاص سیاسی کشور موضعگیری داشته است، اما اینکه تشکلهای سیاسی که یکی از جلوههای عالی و تراز مشارکت سیاسی مردمی در طبقه نخبگانی جامعه است را بهدلیل اتخاذ برخی مواضع همسو یا ناهمسو آنهم در بازههای محدود زمانی، پیادهنظام بخوانیم، اصل اول ماهیت هر جنبشی عموما و جنبش دانشجویی را خصوصا زیر سوال بردهایم.
رضا قلعهنویی، عضو شورای مرکزی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان
تشکلهای دانشجویی نباید وارد بازی قدرت شوند
سالهای ابتدایی پس از انقلاب، جریان دانشجویی با هویت آزادیخواهی و آرمانخواهی شناخته میشد و حتی آنقدر قدرت گرفته بود که بتواند در برخی وقایع حساس رهبری مردم را دست بگیرد. حوادث تیرماه ۱۳۷۸ این رخداد مهم در تاریخ انقلاب هرچند به لطف خداوند متعال و مواجهه مدبرانه رهبر معظم انقلاب و هوشیاری مردم انقلابی ناکام ماند، ولی در همان لحظات اولیه اجرای توطئه، تشکلهای دانشجویی برای خنثی کردن این حرکت وارد میدان شدند. طی اقدامات بعدی، دانشجویان طرح برپایی یک راهپیمایی در برابر هنجارشکنی آشوبگران را ریختند. علاوهبر این، در اغلب استانهای کشور، دانشجویان با تجمعات پرشور خود مهر بطلانی بر توطئههای معاندین و دشمنان زدند. عظیمترین حرکت دانشجویی در محکومیت وقایع 18 تیر، در روز 23 تیر صورت گرفت. روز 23 تیرماه با برپایی راهپیمایی بزرگ و حضور پرشور دانشجویان و دانشگاهیان در این مراسم، خط بطلانی بر توطئههای کوی دانشگاه کشیده شد. امروز رابطه مسئولان و اصحاب قدرت با تشکلهای دانشجویی که با نگاه و دید علمی و با ارائه راهکار به بیان مشکلات و دغدغدهای مردم جامعه میپردازند، میتواند در پیشرفت و توسعه کشور موثر باشد و نقش راهبردی در پیشبرد اهداف انقلاب داشته باشد. تشکلهای دانشجویی میتوانند مطالب و مسائلی را مطرح کنند که شاید به چشم دولتمردان، مسئولان و اصحاب قدرت نیامده باشد و این یک ظرفیت است و شاید یکی از علتهای اصلی برگزاری دیدار رهبر معظم انقلاب با دانشجویان تحت هر شرایطی همین مساله باشد تا معظمله در جریان نوع نگاه، رویکرد، مطالب و مسائلی که در ذهن نسل دانشجویان حاضر است، قرار گیرند.
دولت (یازدهم و دوازدهم) متاسفانه اعتقادی به تشکلهای دانشجویی ندارد و تشکلهای دانشجویی را منتقد نه، بلکه مخالف خود میداند. حتی از برگزاری جلسهای با تشکلهای دانشجویی دریغ کرده و صرفا با حضور در دانشگاه و شرکت در مراسم روز دانشجو، به آمادهسازی و تهیه تیزر انتخاباتی خود بسنده کرده است. متاسفانه در بهترین حالت ارتباط مسئولان و اصحاب قدرت با تشکلهای دانشجویی صرفا محدود و منوط به برگزاری جلسه سالانه یا حتی چند سال یکبار آنهم یک تا دو ساعت در روز دانشجو شده و هرسال در روز دانشجو مسئولان با ژست دانشجودوستی و احترام ظاهری به آنها، جلسات ارائه گزارش عملکرد و نمایشی با نمایندگان تشکلهای دانشجویی برگزار و از استقلال آنها تعریف و تمجید میکنند؛ اما وقت عمل، بیشترین فشارها، هزینهها و مشکلات را متوجه تشکلهای دانشجویی میکنند که این میتواند آسیبهای فراوانی داشته باشد و تشکلهای دانشجویی را درگیر مشکلات کند. نکته حائزاهمیت این است که تشکلهای دانشجویی باید فراجناحی باشند و استقلال خود را حفظ کنند. تشکل دانشجویی که وابسته به جناح و پیادهنظام احزاب و گروههای سیاسی متفاوت در دانشگاه باشد یا توسط خود دولت ساخته شود، تشکلی است که صرفا کارکرد سیاسی دارد و تریبونی برای گروه و احزاب سیاسی در زمان انتخابات است بدون آنکه نگاه نقادانه داشته باشند. باید به این نکته اشاره کنیم که تشکلهای دانشجویی نباید وارد بازی قدرت شوند. تشکل دانشجویی باید خودش تصمیم بگیرد، چون ورود به بازی قدرت یعنی اینکه یک نفر از بالا خط بدهد. اگر در زمان انتخابات از شخص یا لیستی حمایت میکند باید اینگونه باشد که اگر آن شخص یا لیست از مسیر اهداف انقلاب اسلامی خارج شود باید اولین گروهی باشد که از این لیست یا شخص به انتقاد بپردازد.