به گزارش «فرهیختگان»، انسان درحال حاضر با یک بحران جهانی مواجه شده است و تصمیماتی که برای رویارویی با آن اتخاذ میکند نهتنها در سیستم سلامت، بلکه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، سبک زندگی و... نیز تأثیر خواهد گذاشت. آنچه در این میان در جوامع دینی موضوع اصلی قلمداد میشود، نقش دین و باورهای دینی در کاهش این بحران است. تمام آموزههای دینی بهویژه قرآن، انسان را که مخاطب اصلی پیام آن است دعوت به عقلانیت و پذیرش عقلانی در انتخاب امور و حل مسائل کرده است. میتوان شواهد دینی و قرآنی فراوانی ارائه کرد برای این مدعا که در گزارههای دینی ادیان، دعوت به عقلانیت و خردورزی اصل اول انتخاب در انسان تلقی شده است. نوع مواجهه انسان دیندار دربرابر ویروس کرونا و هرنوع بیماری جهانگیر دیگری میتواند در عینیت گزارههای یادشده و بالعکس ذهنی و بیاثر فرض کردن نقش آن در دنیای مدرن در نگاه انسان غیردیندار و انسان آینده، نقش بسزایی داشته باشد. بنابراین نقش عقلانیت دینی دربرابر این قبیل بحرانها و داوریای که آیندگان درمورد آن خواهند داشت، یکی از مهمترین چالشهایی است که انسان دیندار امروز و بهخصوص محققان دینی میتوانند با تحلیل و بررسی عقلانی، جایگاه دین را در جوامع پیشرو حفظ کنند و یا بدبینانه جلوه دهند. در اینکه ویروس کرونا و دیگر بیماریهای مسری همانند گذشته، در آینده نیز دامن بشر را خواهد آلود و از انسانها جانستانی خواهد کرد، نمیتوان شک کرد و واقعیات را نادیده گرفت و مواجهه علمی برای مقابله با آنها نداشت؛ اینها وضوح واضحات است. اما چالشهای فرهنگی و روحی-روانی که بهدنبال این بیماریها در جوامع رخ مینماید، حاکی از آتش نهفته زیر خاکستری است که در چنین مواقعی خود را نشان میدهد. دغدغه گفتار حاضر ریشهیابی و تحلیل بحرانهای نهفته در دل جوامع است که تا گرفتار معضل حادی نشوند، به خود نیامده و از خواب غفلت بیدار نمیشوند. این موضوع لزوما و صرفا با نگاه دینی مطرح نمیشود، بلکه میتواند از منظر رفتارشناسی، آسیبشناسی و جامعهشناسی جوامع هم مورد کنکاش قرار گیرد، اما چون در اینجا موضوع بحث سبک زندگی است، مدعای نگارنده آن است که میتوان با اصلاح و تغییر و ترمیم سبک زندگی و بازگشت به هویت و خویشتن خویش، مواجهه عاقلانه و آیندهنگرانهای در مواجهه با چنین بحرانهایی داشت.
مهمترین پیچیدگی عصر حاضر که دوران دینگریزی و زدودگی اخلاق است، فقدان ایمان است. (جوادیآملی، 1392، 43) جامعه ایرانی، جامعهای دیندار و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت میشود، اما با ظهور نگرشها و اندیشههای غربی و جلوههای مدرنیته، چالشهایی بروز پیدا کرد. عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروزه حتی دانشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمیکنند. آراستگی به فضایل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز درنظر هرکس شرط کمال است، بنابراین برای اینکه جهان کنونی و شیوه زندگی دگرگون نشود، باید به فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر و جهانبینی متفاوت بود؛ یعنی باید جهانی دیگر با انسانی دیگر در افق اهلنظر ظاهر شود. باتوجه به آن افق و چشمانداز است که شاید شیوه زندگی مردمان بهتدریج بیتکلیف و بدون زحمت تغییر کند. سبک زندگی بهمعنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه یا جامعه است. این اصطلاح نخستینبار توسط آلفرد آدلر (1937-1870) روانشناس اتریشی استفاده شد. سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در بر میگیرد. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند.
نگرش اسلامی به معنای زندگی
زندگی به تبع کل هستی، هدفمند است؛ انسان به الزام، مطلوبی نهایی را دنبال میکند و کارهایی را که انجام میدهد، برای دستیابی به آن خواهد بود. اگرچه ممکن است چیزی که برای کسی هدف نهایی است، برای شخص دیگر نهایی نباشد، اما معلوم است شخص دوم نیز در آخر بهدنبال رسیدن به یک هدف نهایی دیگر است. (مصباحیزدی، 1376، 154)
در بیان هدف نهایی از دیدگاه قرآن به مفاهیمی همچون سعادت، فلاح و رستگاری میرسیم که دیگر تعلیلبردار نیستند. مفهوم سعادت و لذت بسیار به هم نزدیکند، اما لذت در موارد لحظهای و کوتاهمدت نیز بهکار میرود، درحالیکه سعادت تنها درمورد لذتهای پایدار یا کموبیش پایدار کاربرد دارد. درباره کسی که غذایی میخورد و از آن لذت میبرد، مفهوم سعادت بهکار نمیبرند، بلکه میگویند: از خوردن غذا لذت برد. در سعادت، لذت نهفته است، اما لذت، همیشه همراه با سعادت نیست. سعادتمند در این جهان کسی است که لذتهای او از نظر کیفیت یا کمیت نسبتبه درد و رنجهایش برتری و فزونی دارد و در آن دو ویژگی لحاظ میشود. برتری ازجهت کیفیت و دوام ازجهت کمی. قرآن در مقایسه میان لذتهای دنیوی و اخروی بهمنظور دعوت بهسوی لذت کامل میگوید: «لذت آخرت از لذت دنیا بهتر و پایدارتر است.» [اعلی/17] قرآن مردم را به دو دسته شقی و سعید تقسیم میکند و جایگاه واقعی هرکدام را نشان میدهد. برخی میگویند: «هدف زندگی انسان، سعادت است و سعادت یعنی اینکه هرچه بیشتر و بهتر زندگی کند و از مواهب این دنیا لذت ببرد.» گاه میگویند: «هدف لذت است...»، اما در قرآن هیچیک از این تعبیرها نیامده است. قرآن میفرماید: «انس و جن، فقط برای عبادت پروردگار آفریده شدهاند.» [الذاریات/56] در هر صورت در قرآن، یک کلمه یا مفهوم بهعنوان هدف زندگی انسان نیامده است، اما البته تاکید میشود که انسان بیهوده آفریده نشده است [مومنون/116] و شناخت نیز بهعنوان مقدمه عبادت مطرح است. (مطهری، 1379).
اصل در زندگی انسان، زندگی اجتماعی است؛ با یک نگاه سطحی و سریع به قرآن میشود فهمید اسلام دین زندگی اجتماعی است؛ شاید بشود گفت این موضوع نیاز به توضیح و استدلال دارد. قوانین زندگی (مربوط به خریدوفروش، ازدواج، خانواده، جنگوصلح، رابطه اخلاقی افراد با یکدیگر، بسیاری از عبادات، توجه به امور سیاسی و اداره حکومت، احکام ارث، وصیت، دیات، قصاص و...) همگی که در قرآن آمده، بیشتر اجتماعی است. البته مواردی مانند عبادات نیز صددرصد فردیاند. واژههایی مثل «قوم»، «ناس»، «امت»، «قریه» و... هرکدام بهخوبی گویای این مطلب است که اصل در زندگی انسان، زندگی اجتماعی است؛ به سخن دیگر، از دیدگاه اسلام، انسان از انزوا و رهبانیت و زندگی فردی منع شده، اما نباید چنین تلقی شود که انسان در تکالیف نیز اجتماعی است، بلکه برعکس است. بهعبارت دیگر، فردفرد انسانها تکلیف دارند و هرکسی نتیجه اعمال خود را میبیند. [مریم/59]؛ عمل نکردن دیگران به تکلیف، بههیچوجه دلیل و توجیهی برای عمل نکردن ما نمیشود [نجم/38-40] بسیاری از بزرگان دینی، انبیا؛ ائمه و اولیای الهی در زمان و شرایطی به تکلیف دینی عمل میکردند که هیچکس با آنها همراهی و تاییدشان نمیکرد، بلکه همه با آنها مخالفت میکردند و میجنگیدند. (مصباح یزدی، 1384، 182). بنابراین اگر ما بتوانیم این نگاه قرآنی را در سبک زندگی خودمان بهکار گیریم، هم به یک شاخص دست یافتهایم و هم بسیاری از تناقضاتی را که ممکن است در دوره مدرن ما را در مقام انتخاب دچار چالش کند از بین ببریم و به تعبیر قرآن خریدوفروش و تجارت، انسان را از یاد خدا بازنمیدارد [نور/37] و به تعبیر مولوی جمع میان صورت و معنا هم ممکن میشود. (مولوی، 1385، 1393.3) چون سبک زندگی ترکیبی از صورت (سبک) و معنا (زندگی) است (شریفی، همان، 29) بنابراین این دو مکمل یکدیگرند که میتواند هم در باطن انسان و هم در ظاهر وی نمود و بروز داشته باشد.
بحران هویت و شکاف فرهنگی بهمثابه چالش سبک زندگی
در گذر از زندگی سنتی به مدرن، بحران هویت خانواده دامنگیر جوامع بشری شد. پاستر، از نظریهپردازان پستمدرنیسم، آثار فناوریهای جدید و رسانهها را در اجتماع و فرهنگ بررسی کرده و در اثر خود بهنام عصر دوم رسانهها نوشته است: آنچه در نوآوریهای فنی مربوط به عصر دوم رسانهها، یعنی عصر اینترنت، پست الکترونیکی و ماهواره مهم است، دگرگونی گسترده فرهنگ، هویت فرهنگی و روش جدید ساخته شدن هویتها است. هویت اجتماعی بهمعنای ویژگیهایی است که از طرف دیگران به یک فرد نسبت داده میشود. این ویژگیها را میتوان نشانههایی تلقی کرد که نشان میدهند هر شخص معیّنی، اساسا چه کسی است. در عینحال، این ویژگیها شخص مذکور را به افراد دیگری مربوط میکند که همین خصوصیات و کیفیات را دارند. همچنین هویتهای اجتماعی بُعد جمعی دارند؛ آنها دیگران هستند. اگر «هویتهای اجتماعی نشاندهنده شیوههای همسانی» مشخص میکنند که افراد چگونه و از چه نظر شبیه افراد با دیگران هستند، هویت شخصی، ما را بهعنوان افرادی جدا و مجزا از یکدیگر متمایز میکند. هویت شخصی بهمعنای رشد و تکوین شخصی است که ازطریق آن ما معنای یگانه و منحصربهفردی از خویشتنمان و مناسبتمان با جهان پیرامون خود خلق میکنیم. (گیدنز، 1386، 46)
ما دارای فرهنگی غنی هستیم که اگر به خود آییم و رفتار فرهنگی مهاجم را بهخوبی بشناسیم و مراقبت دائمی و مستمر داشته باشیم، نهتنها از داشتههای خود پاسداری خواهیم کرد، بلکه قادر خواهیم بود مؤلفههای فرهنگ خودی را به دیگران القا کنیم. ما میتوانیم در دنیای پرشتاب فناوری و جریان نامبارک اضمحلال خردهفرهنگها توسط جهانی شدن، فرهنگ خود را پاس بداریم و آنرا گسترش دهیم؛ اما به دو شرط؛ اول آنکه با ساماندهی فرهنگی، تعارضهای فرهنگی جامعه را از بین ببریم و خود را به یک انداموارگی فرهنگی برسانیم و دیگر، خود و همدیگر را هشیار سازیم تا دچار غفلت نشویم.
غفلتها و سادهانگاریهای فرهنگی در شرایطی است که میتوان وضعیت هشداردهنده اعلام کرد. دلیل این غفلتها، چه هشیارانه و چه ناهشیارانه، بهدلیل وجود تعارضهای فرهنگی است. تعارض، یک واژه روانشناختی است که طی آن فرد در برابر چند راه، چند میل و چند نیاز قرار میگیرد؛ بهگونهای که نمیتواند به لحاظ شناختی راه درست را انتخاب کند. نتیجه شناختیِ تعارض، سرگردانی، و نتیجه عاطفی و هیجانی آن، خدشهدارشدن سلامت روان فرد خواهد بود. وقتی صحبت از تعارضهای فرهنگی میشود، بلاتکلیفی و کوشش و خطا در عرصههای مختلف تصمیمگیری و اجرا، بهوضوح مشاهده میشود. نتیجه این تعارض، سرگردانی مردم و برهم خوردن نظام ارزشی نسلنو است. این سرگردانی و درهمشدگی نظام ارزشی، راه را برای رسوخ بیشتر فرهنگ مهاجم در زمینههای نگرش و رفتار فردی و اجتماعی مهیاتر خواهد کرد (سایت حوزه، 1396)
آسیبشناسی در عرصه فرهنگ، به بررسی آفات و آسیبهایی میپردازد که رنگولعاب فرهنگی دارند و عناصر تشکیلدهنده و سازنده عادات، رفتار و کنشهای اجتماعی را تحتتاثیر خود قرار میدهند. از آنجایی که درصورت عدمجلوگیری از این آسیبها، آنها رفتهرفته در فرهنگ اصیل جامعه نفوذ میکنند، بازشناسی این آسیبها مهم هستند. درصورت سهلانگاری در این زمینه، مقاومت افراد در برابر مفاسد و ناهنجاریهای فرهنگی ضعیف میشود و بهمرور زمان این قبیل کنشها رفتهرفته نهادینه شده، حکم آداب و سنن حاکم بر جامعه را پیدا میکند و درنتیجه به استحاله فرهنگی و سرانجام به شکلگیری فرهنگی از نوع جدید میانجامد که با فرهنگ اولیه تفاوت بارز دارد.
رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، بهطور طبیعى متناسب با خود یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. (بیانات مقاممعظمرهبری در دیدار دانشجویان خراسانشمالی، 23 مهر 1391) اختلاف در تعریف «زندگی» بهعنوان یکی از واژگان کلیدی سبک زندگی، در فرهنگ غرب و فرهنگ ایرانی-اسلامی و هجوم فزاینده فرهنگهای غیرهمسنخ با فرهنگ ایرانی-اسلامی در جامعه ما، شهروند ایرانی را دچار تضادها و چالشهای جدی کرده است که میتوان از آن تحت عنوان «چالش مدرنیته» یاد کرد. این مساله سبب شده سبک زندگی بشر زیستکننده در بستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی و دینی فاصله بگیرد.
غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان میخواهد جای خدا را بگیرد و بهصورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و میبایست همهچیز را در تصرف و تملک خود درآورد، پدید آمد. غرب آنچنان که بسیاری از متفکران غربی نیز به آن اذعان کردهاند، کوشیده است تاریخی جدید با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکو هرکدام به نحوی به این تعارض اشاره داشتهاند. از آنجا که جامعه ایران یک جامعه دیندار، دینمحور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت میشود با ورود نگرشها و اندیشههای غربی و جلوههای مدرنیته، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملا متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است. عدهای که به جریان روشنفکری غیردینی شهرت یافتهاند با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقبماندگی تاریخی سعی در القای اندیشههای غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی داشتند. عدهای دیگر کوشیدند راههای میانه را مطرح کنند و عدهای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچکدام از ایشان به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاد اکتفا کردند. تاریخ و سنت اسلامی-ایرانی ما سودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصر حاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همهجا درباره گذشته بشر بهطورکلی با موازین غربی حکم میشود. باید این نظریه انتقادی رهبر انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی-اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئون جامعه ایرانی شد و چراهایی که ایشان مطرح میکنند نیاز به ریشهیابی معرفتی دارد. ایرانیان همانطور که در برخی هویت و ارزشها، دچار بحران شدهاند، در سبک زندگی نیز دچار تشتت و تذبذب بسیار در نگرشها و گرایشها، آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود شده و سبک زندگی اسلامی-ایرانی دچار تضادها و تناقضهای بسیار شده است، به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبهمدرن ساخته است که نه میتوان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه میتوان بر آن نام مدرن نهاد.
نتیجهگیری
اگر بخواهیم وجوه گوناگون سبک زندگی را در چارچوب آموزههای دین اسلام، مطالعه و وضعیت هنجاری و شایستهای آن را از این آموزهها استنتاج کنیم، باید به بررسی جنبههای متعدد و متنوع سبک زندگی در سه سطح نگرش، گرایش و کُنش بپردازیم. بخش نگرش، ناظر بر مجموعهای نظاممند از باورهای دینی است که هویت انسان براساس آن تعریف و ترسیم میشود. بخش گرایش، حاکی از ارزشها و هنجارهایی است که به سلیقه و توانایی ترجیح افراد و گروههای اجتماعی جهت میدهد. بخش کُنش نیز مشتمل بر الگوها و شیوههای رفتارهای عینی برگرفته از آموزههای اسلامی است. بدین ترتیب فرهنگ و اندیشه دینی در کنار نمادهای آیینی و شعائر دینی، میتواند مجموعه پیروان اسلام را به شکل منسجم در شکلدهی ارزشها و هنجارهای اجتماعی و سلایق و ترجیحهای برآمده از آن یاری دهد. البته این موضوع میتواند به شکلگیری الگوهای ویژهای برای زندگی بینجامد و نوعی سبک زندگی دینی را پدید آورد. در سبک زندگی از دیدگاه روانشناختی، جامعهشناختی و علوم پزشکی و... تنها به رفتار نگریسته میشود، اما در هیچیک به نیت افراد، شناختها و عواطف آنان توجهی نمیشود. به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین(ع)، بخش عظیمی از تاریخ ما و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر از دین و برآمده از دین است و دین شکلدهنده و پدیدارکننده سنت خاص در جامعه ایران بوده است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهشها و تحلیلها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنت و تاریخ و هویت جامعه ایرانی است، بهنظر میرسد به این دلیل در منشور ارائهشده از سوی مقاممعظمرهبری تمامی مولفههای سبک زندگی(هویت، فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و...(ارزشها) هم صفات آرمانی و هم انسانهای آرمانی(معماری شهری و خانگی، نظام آموزش، زبان و ادبیات، هنر، خانواده) نظام و نقش روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، دینداری فردی و اجتماعی، نظام اقتصادی فردی و خانواده، نظام تغذیه و طب فردی و خانواده، رسانه، تکنولوژی، نحوه نگرش به عالم، نگرش به نظام سیاسی، اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است. میتوان در قالب پژوهشهایی مستقل، هر کدام از این شاخصها و چالشها را که در نقطه مقابل هم قرار میگیرند، مورد تحلیل و بررسی قرار داد. حال سوال این است که آیا با این نگرش نمیتوان به مقابله با شرور و بلایا و بیماریها پرداخت؟ یعنی نوع نگرش و سبک زندگی متناسب با آن میتواند در غلبه انسان و جوامع بر مشکلات موثر باشد، در غیراینصورت یأس و ناامیدی بر پیکره جوامع حاکم خواهد شد و فشارهای روانی نیز برآن افزوده شده و جامعه را به قهقرا خواهد برد.
منابع:
قرآن مجید.
بیانات مقاممعظمرهبری در دیدار دانشجویان خراسانشمالی(23 مهر 1391). سایت www.khamenei.ir
توسلی، غلامعباس(1380). نظریههای جامعهشناسی، تهران، انتشارات سمت.
جوادیآملی، عبدالله(1392). مفاتیحالحیاه، قم، مرکز نشر اسرا.
رحمتآبادی، اعظم(1393). مطهری و آسیبشناسی فرهنگی، سایت www.bashgah.net
شریفی، احمدحسین(1391). همیشه بهار: اخلاق و سبک زندگی اسلامی، قم، دفتر نشر معارف.
گیدنز، آنتونی(1382). تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی.
همو، جامعهشناسی(1386). ترجمه حسن چاوشیان، تهران، نشر نی.
مصباحیزدی، محمدتقی(1384). معارف قرآن «انسانشناسی»، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
همو(1391). سایت سبک زندگی اسلامی، www.Islamiclife.ir
مطهری، مرتضی(1379). مجموعه آثار، تهران، صدرا.
مولوی، مثنویمعنوی(1385). تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، نشر پیمان.
www.hawzah.net
* نویسنده : جمشید جلالی شیجانی،دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی(ره)شهرری