به گزارش «فرهیختگان»، نادر جعفری، استاد هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: ویلیام راجرز، فرمانده ناو جنگی وینسنس آمریکا که اکنون در کالیفرنیا زندگی میکند، کسی بود که با فشردن دکمه شلیک دو موشک، 290 سرنشین هواپیمای پرواز شماره ۶۵۵ ایرانایر را در تاریخ 12 تیر 1367 به شهادت رساند. البته او نهتنها در هیچ دادگاه بینالمللی محاکمه نشد بلکه تنها دو سال بعد، از سوی رئیسجمهور آمریکا مدال شجاعت هم گرفت!
اشاره: همه ما بارهاوبارها درباره رویدادهای مختلفی که در چهار دهه حیات انقلاب اسلامی رخ داده، شنیده و خواندهایم. البته در این میان برخی از این رویدادها بیش از بقیه، مظلومانه دچار گذر زمان و فراموشی حاصل از حافظه ضعیف تاریخی ما شدهاند. یکی از مهمترین نمونههای این مظلومیت تاریخی، رویداد «کشتار مسافران هواپیمای ایرانی» است. درباره این جنایت آشکار و تعمدی آمریکا یعنی شلیک به هواپیمای مسافربری ایران مطالب و تحلیلهای بسیاری ارائه شده است، اما علیرغم اینکه همان زمان با انتشار تصاویر اجساد مسافران پرواز 655 از تلویزیون ایران و انعکاس آن در رسانههای جهانی، خشم و انزجار عمومی مردم جهان برانگیخته شد، ولی متأسفانه ما نتوانستیم از آن زمان، اقدام بینالمللی و حتی ملی خاصی را برای ماندگاری این واقعه در اذهان عمومی جهانیان و حتی مردم خود انجام دهیم. این نوشته علت اصلی را «ضعف در بازاریابی رویدادهای انقلاب اسلامی» میداند؛ هم از سوی دولتمردان، هم از سوی نخبگان (نویسندگان، شاعران، فیلمسازان، هنرمندان و...)، و هم از سوی ما مردم.
توجیهاتی برای نپرداختن: میتوانیم برخی دلایل احتمالی را که از سوی مسئولان طرح میشود، حدس بزنیم: در شرایط جنگ تحمیلی، امکان پیگیری حقوقی بینالمللی واقعه فراهم نبود؛ رسانههای بینالمللی طرفدار مواضع جمهوری اسلامی نبودند و نیستند؛ پیگیریهایی کردیم1 ولی... اتفاقا جمله معروفی در دانش بازاریابی است که میگوید: «بازاریابی از زمانی شروع میشود که رقابت قیمت تمام میشود.» اینجا هم باید گفت دقیقا بهخاطر همین محدودیتهایی که وجود داشته و دارد، ما باید برای بازاریابی این رویداد مهم در تاریخ کشورمان کاری میکردیم. مگر آمریکا با رویداد بزرگداشت قربانیان بمباران اتمی هیروشیما و برگزاری هرساله مراسم یادبود آنها در ۷4 سال گذشته2 موافق بوده؟ درست است که هرساله مراسم یادبودی کوچک و البته بدون پوشش خبری مناسب (داخلی و جهانی) برای بزرگداشت قربانیان فاجعه کشتار مسافران این پرواز آسمانی برگزار میشود، ولی جالبتر آن است که بدانیم با وجود گذشت ۳۰ سال از این رویداد موارد مهمی مغفول مانده است.
چند محور فراموششده
هنوز یک «عنوان ملی» برای آن نداریم
درواقع گام اول برای برندینگ یک رویداد، تعیین یک نام متناسب و ماندگار برای آن است. این پراکندگی را میتوان با جستوجوی اخبار و سوابق درباره این فاجعه بهخوبی دریافت. عناوینی چون سقوط هواپیما، ناو وینسنس، بوئینگ مسافربری، پرواز شماره 655، یا شلیک به ایرباس ایرانی و امثال آن هیچکدام عنوانی در شأن بزرگی این رویداد نیستند. کشتار انسانهایی مظلوم، شهادت جمعی بیگناه، کشتار وحشیانه مسافران بیپناه و... و یا نامگذاری هوشیارانهتری مانند: جنایت ناو وینسنس؛ فاجعه هواپیمای مسافربری؛ شهدای هواپیمای مسافربری؛ جنایت دریایی کاپیتان راجرز؛ جنایت ۱۲ تیر؛ بزرگترین جنایت تاریخ هواپیمایی و...؛ شاید مردم ما در یک فراخوان ملی، نامهای بهتری را پیشنهاد دهند که بتواند نشانگر شدت وحشیگری آمریکاییها و عمق مظلومیت ایرانیان باشد.
هنوز «نمادی ملی» برای این واقعه و مظلومیت قربانیان بیگناه آن نداریم
یکی دیگر از گامهای فرایند برندینگ، استفاده از یک نماد عینی و جاندار متناسب با ارزشهای هویت آن برند است. آیا میشد تصویر «دخترکی با عروسک سوخته» یا یک «اسباببازی شکسته و معلول» را نماد این واقعه ساخت. آیا حتی برای گردشگرانی که به بندرعباس یا جزایر اطراف آن میروند، یک نماد یادبود بهعنوان سوغاتی و یادمان وجود دارد؟ و اگر وجود دارد، بهاندازه کافی شناخته شده و مشهور است؟
هنوز «یک اثر هنری ماندگار» در این باره خلق نکردهایم
دریغ از یک کتاب داستانی بزرگ، یک فیلم سینمایی مطرح، یک سمفونی موسیقی شاخص، یک تابلوی نقاشی جذاب، یک ترانه مردمی پرطرفدار، یک اثر تجسمی دیدنی و...3.
این در حالی است که رخداد یادشده ظرفیتهای بسیار خوبی برای برجستهسازی و بازاریابی رویداد دارد که برخی از آنها عبارتند از:
یک هواپیمای مسافربری مستقیما ازسوی یک ناو جنگی هدف گرفته شد.
کشور مهاجم و کشور قربانی در شرایط رسمی جنگ نبودند.
همه ۲۹۰ مسافر هواپیما (ازجمله ۱۶ خدمه پرواز) دردم و یکجا کشته شدند.
۶۶ نفر از قربانیان این فاجعه، کودکان زیر ۱۲سال بودند.
۵۲ روز جمعآوری اجساد طول کشید. (شدت کشتار موجب پراکندگی اجساد شده)
تنها جسد ۱۸۷ نفر از مسافران جمعآوری شد. (شدت کشتار باعث متلاشیشدن اجساد شده)
قربانیان از ۶ ملیت مختلف بودند.
جمعبندی
شاید حق با پرویز پرستویی باشد که در یادداشتی در سالگرد این واقعه ضمن گلایه از کمکاری مسئولان نوشت: «دوست من، خود ما باید به جهان ثابت کنیم که همچون سالگرد بمباران اتمی هیروشیما و... خون هموطنانمان نیز قابل معامله با هیچ توجیهی نیست؛ چه برسد که بدان خاطر مدالها [به آن جنایتکاران] داده شود. پس همگی در 12 تیر کاری کنیم که این مدالها در تاریخ جهان به لکه ننگ تبدیل شوند.»
پینوشتها در دفتر روزنامه موجود است