به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، هرکدامشان دغدغهای داشتند و زندگی خصوصیشان سرشار از مشکل بود، اما وجه اشتراکی که آنها را دور هم جمع کرده بود نه فقط دانشجو بودن، بلکه زندگی در روزگار جوانی بود. دانشگاه قبول شده بودند و اکثرشان شهرستانی بودند و برای اینکه در تهران بمانند، یا باید در خوابگاه میماندند یا اینکه جایی را اجاره میکردند. بالاخره یک خانه دوطبقه پیدا کردند و همه در آنجا ساکن شدند و همین ساکن شدنشان شروع ماجراهای زندگیشان بود؛ خانهای که دوستیهایشان را مستحکم کرد و قهر و شادیهایشان با هم یکی شد. «روزگار جوانی» در سال۷۷ بهخاطر تمام فاکتورهای بکری که در زمان پخش خودش داشت، به یکی از جوانپسندترین و پرمخاطبترین کارهای اواخر دهه70 تلویزیون تبدیل شد و حالا جزء به جزء قسمتهایش تا تیتراژ معروفش با صدای محمدرضا عیوضی برای دو نسل از مخاطبان تلویزیون یک اثر نوستالژیک محسوب میشود؛ سریالی که خیلیها را پای تلویزیون نگه میداشت تا باخبر باشند از اتفاقاتی که برای این چند جوان میافتد. جوانهایی که روزگارشان را با ما تقسیم کرده بودند و مثل بقیه سریالهای دهه 70 که مخاطب از پای تلویزیون بهخاطر محتوای جذاب آن تکان نمیخورد، روزگار جوانی هم همین بود. سرشار از مفهوم و دغدغه و خیلی مسائل دیگر که در آن زمان بسیار مهم بود. در هر قسمت سعی میشد دغدغهای مطرح شود که بتواند به مخاطب جوان سریال کمک کند. متن قوی و محکم یکی از جذابیتهای این سریال بود. روز گذشته در خبرها منتشر شد که قرار است فصل دوم این سریال ساخته شود. بهبهانه ساخت فصل دوم این سریال، سراغ پروسه تولید این سریال تلویزیونی رفتیم؛ سریالی که وقتی تکرار آن پخش میشود، بازهم مخاطبان زیادی دارد.
چرا روزگار جوانی محبوب بود؟
پنج جوان بیستوخردهای ساله بعد از آشنایی در دوران خدمت سربازی، هرکدام در یکی از دانشگاههای تهران قبول شده بودند و تصمیم بر این گرفتند تا خانهای را بهصورت مشترک اجاره کنند. اصل قصه این بود، اما در ادامه مخاطب شاهد اتفاقهایی میشد که برای زندگی شخصی و اجتماعی هرکدام از این افراد میافتاد و گاهی درگیریهای این افراد با یکدیگر، قصههایی پرچالش را بهتصویر میکشید. یکی از دلایل محبوبیت این سریال را میتوان روایتی ساده از چالشهای عمیق جوانهای آن روزگار دانست. فصل اول این سریال در سال۷۷ به تهیهکنندگی اصغر توسلی و کارگردانی شاپور قریب و اصغر توسلی ساخته شد. نویسندگی این فصل را اصغر فرهادی برعهده داشت و فصل دوم در سال۷۸ به تهیهکنندگی و کارگردانی اصغر توسلی و نویسندگی علیاکبر محلوجیان و فرهاد نقدعلی روانه آنتن شبکه5 سیما شد.
حمید نعمتالله و نوشتن روزگار جوانی
درباره متن سریال روزگار جوانی حرف و سخن زیاد است؛ اینکه اصغر فرهادی ننوشته و کار برای کسی دیگر بوده و نقلقول دیگر این است که فرهادی از همان ابتدا متن خودش را نوشته و توسلی کارگردانی کرده است. اما حمید نعمتالله، کارگردان نامآشنای سینمای ایران، یک بار در گفتوگو با فریدون جیرانی، درمورد پخش این سریال گفته است: «من و هادی مقدمدوست طرح سریالی بهنام روزگار جوانی را برای تلویزیون نوشتیم و تحویل دادیم. بعدها متوجه شدیم که اصغر فرهادینامی هم درحال نوشتن فیلمنامه این سریال است. دقیقا از طرح ما برای اجرا استفاده کرده بودند. بسیار ناراحت شدیم، چون طرح برای ما و از خاطرات دانشجویی من بود. با مدیران شبکه و او جلسهای گذاشتیم که درنهایت نیز نتوانستیم ثابت کنیم که کار برای ماست، اما سالها بعد با مدیر شبکه دوست شدیم و از او درباره این کار پرسیدم، که موضوع را به تهیهکننده کار ارتباط داد و گفت تهیهکننده شما ضعیف بود، برای همین ما کار را به یک تهیهکننده دیگر سفارش دادیم که از همان طرح برای ساخت سریال استفاده کردند و پولی هم به ما ندادند!»
اصغر توسلی و دغدغههای اجتماعی جوانان
اصغر توسلی، کارگردان این مجموعه تلویزیونی درباره ساخت این سریال گفته است: «روزگار جوانی جزء اولین مجموعههای تلویزیونی بود که با یک شکل جدید و جذاب، بسیار موردتوجه جوانان قرار گرفت، اما طبق نظرسنجیهای سازمان صداوسیما و نظرخواهی روزنامههای مختلف، متوجه شدیم که دخترهای دانشجو گلایه کردهاند که چرا روزگار جوانی درباره پسرهای جوان بود و به ما توجهی نشده است، ما هم دانشجو هستیم و مشکلات مربوط به خودمان را داریم و مسائلی داریم که لازم است بهطور مستقل به آنها پرداخته شود. شاید این تنها تاثیری بود که باعث شد ما از روزگار جوانی به دختران برسیم. ما در روزگار جوانی به بهانه جوانها و دانشجویان، به قصههای خانوادگی پرداختیم. روزگار جوانی با این تیتراژ شروع میشد: «انگار همین دیروز بود...» و بعد قصهای از پدربزرگ گفته میشد که شبیه به آن را در داستانها و حوادث جوانان روزگار جوانی میدیدیم. بهنظر من دوران جوانی را - چه در دورانی که من 30 سال پیش داشتم و چه در دورانی که حالا پسر من دارد - همه داشتهاند و تقریبا مسائل و مشکلات هم یکسان است. ببینید، فارغ از پیشرفتهای اجتماعی همواره یک رشته مسائل ثابت و یکسانی وجود دارد؛ عاشق شدن، دنبال کار دویدن، ازدواج کردن، دنبال یک دختر یا پسر مناسب بودن، نگرانیها و تشویشهای زندگی فردا و... اینها همه مسائلی است که یقینا یک جوان 60 سال پیش هم داشته و یک جوان امروزی هم دارد. در روزگار جوانی دانشجویان بهانه بودند و مسائل خانوادگی و اجتماعی بررسی میشد؛ بههمین دلیل از یک بچه 6ساله تا جوانان مختلف و یک پیرمرد و پیرزن 90 ساله این مجموعه را نگاه میکردند.»
توسلی درمورد شیوه انتخاب بازیگران این سریال گفته است: «در روزگار جوانی، بالای 100 بازیگر جوان را تست کردیم و از بین آنها به چهار نفر رسیدیم. این سریال در زمان خودش و حتی الان برای مخاطب بسیار جذاب و دوستداشتنی است. حتی خودم وقتی این سریال را بعد از این همه سال میبینم، باز هم برایم لذتبخش و دوستداشتنی است.»
شایعه میکردند که فرهادی کارگردانی میکند
نقش یک جوان کرد را بازی میکرد. گاهی عصبانی میشد و بیشتر اوقات کنار دوستانش قرار میگرفت و سعی میکرد همیشه کنارشان باشد و تکیهگاهی مطمئن. مهدی صبایی، بازیگر نقش شهریار در سریال روزگار جوانی بود. وقتی از او درباره این سریال و خاطراتشان از آن روزها میپرسیم، انگار پرتاب میشود به 22 سال پیش و خاطراتی که از آن روزها داشته است و میگوید: «روزگار جوانی در زمان خودش کار جدید و نویی بود. یک کار دلی بود و برای اولین بار بود که تصویری بیپرده از زندگی چند جوان مجرد در تلویزیون روایت میشد. این سریال یک وجه دیگر هم داشت و آن هم اینکه قومیتهای مختلف ایران را یکجا کنار هم نشان میداد و به این طریق میکوشید بگوید که هیچچیز بهتر از همبستگی نیست. اینکه هرکدام از ایرانیان از هر خطهای که بودند برای خود معادلی را در فیلم مییافتند، همذاتپنداری مخاطب را موجب میشود. در یک کلام، روزگار جوانی کاری برآمده از دل بود که درنهایت بر دلها هم نشست و خدا را شکر ماندگاری یافت.»
مهدی صبایی درمورد قوت و اثرگذاری این سریال تلویزیونی میگوید: «متن قوی نویسندهها یکی دیگر از دلایل ماندگاری این سریال است. یادم میآید اصغر فرهادی اغلب سر صحنه بود و سعی میکرد احساس مسئولیت داشته باشد. شاپور قریب، کارگردان کار هم اینطور بود. قریب کارگردانی فوقالعاده توانمند و دوستداشتنی بود و تجربه بالایش در شناخت وجه تکنیکی سینما به او کمک میکرد که حتی یک پلان اضافه هم در کارهایش نباشد. البته خیلیها شایعه درست میکردند که فرهادی کار را کارگردانی میکند. اما کارگردان اول و آخر کار قریب بود. ایشان نهفقط در تلویزیون که از مدتها قبل در سینما هم کارگردانی کاربلد بود که آثاری چون «بگذار زندگی کنم» را ساخته بود. او خیلی خوب مدیوم را میشناخت و از ابزار پیشرویش بهترین استفاده را میکرد. شاپور قریب نوشتههای خوب را خیلی خوب تشخیص میداد و برای همین بود که متنی از فرهادی را برای کار انتخاب کرد. خودم از سالها قبلتر از روزگار جوانی و زمانی که مخاطب «هفتتیرهای چوبی» بودم، ایشان را میشناختم و واقعا به همکاری با ایشان افتخار میکردم. قریب به اندازه کافی تجربه و اطلاعات داشت که بتواند یک مجموعه جذاب بسازد. خدا را شکر میکنم که شخصیت شهریار در این سریال ماندگار شده و همین برایم کافی است که بسیاری از مخاطبان مرا بهواسطه این کاراکتر میشناسند.» صبایی همچنین درمورد بهرهمندی از تجربه ساخت سریالهای موفق قدیمی اینطور بیان میکند: «سریال روزگار جوانی درزمان خودش و حتی الان نمونه موفق یک سریال خوب با متن قوی است؛ مسالهای که باید موردتوجه کارگردانان حالحاضر تلویزیون قرار بگیرد. گاهی سریالهایی را میبینیم که هیچ آوردهای برای مخاطب ندارند و در انتها مخاطب حتی متوجه موضوع سریال هم نمیشود، چون نویسنده به خودش زحمت نمیدهد کمی فکر کند و بنویسد.»
بازی خداویسی در نقش اصغر فرهادی
بهزاد خداویسی، یکی دیگر از بازیگران این سریال تلویزیونی است؛ بازیگری که همه تلاشش را کرد تا نقش یک دانشجوی هنر را بهخوبی بازی کند. او درباره این سریال میگوید: «در سریال روزگار جوانی یکی از ماندگارترین نقشهای خود را بازی کردم. این سریال درواقع بیان دوران دانشجویی اصغر فرهادی در قالب یک سریال بود. یکی از ویژگیهایی که سبب شد این سریال جایگاه خاصی بین مخاطبان پیدا کند، فیلمنامه بسیار خوب آن بود. اصغر فرهادی، نویسنده روزگار جوانی بود. او بهنوعی دوران دانشجویی خود را در قالب فیلمنامه این سریال بیان کرد و البته نقش من نیز همان اصغر فرهادی دوران دانشجویی بود.»
ساخت فصل دوم
داشتن فصل دوم برای سریالها در ایران دیگر به یک عادت روتین تبدیل شده است و هر کارگردانی سراغ این موضوع میرود که داستانش را در فصل اول تمام نکند تا مخاطب را برای فصل دوم با خود همراه کند؛ گاهی اوقات هم برخی سریالها تمام میشوند، اما بهدلیل محبوبیتی که دارند، کارگردان بهدنبال این است که فصل جدیدی برای سریالش بسازد. حالا خبر رسیده که فصل دوم سریال روزگار جوانی قرار است ساخته شود. حمید طاهری که بهتازگی نویسندگی فصل جدیدی از این سریال را با همین نام عهدهدار شده، درباره ساخت این سریال گفته است: «درحال حاضر تهیهکننده و کارگردانی برای این سریال انتخاب نشده است. این روزها مشغول نگارش روزگار جوانی هستم. بهتازگی سیناپسهای این سریال به پایان رسیده است و مرحله نگارش را آغاز کردیم. تا الان نزدیک به ۳۰ قسمت را برای روزگار جوانی درنظر گرفتیم، اما به احتمال فراوان پتانسیل قصه تا ۵۰ قسمت جا دارد. بهشخصه این اطمینان را دارم که سریال موفقی را روانه آنتن شبکه5 خواهیم کرد. قصهای که ما به تصویر میکشیم، ادامه داستان همان شخصیتهای قبلی نیست، چون دیگر ۲۰ سال از آن زمان میگذرد؛ اما باید بگویم قصهای که در دست داریم، قرابت جنسی دارد با نسخه روزگار جوانی در فصل یک و دو که در سال ۷۷ پخش شد. ما در قصهمان چند دانشجوی 20ساله داریم که از شهرستان به تهران آمدهاند و برای پیدا کردن کار، شغل، تحصیل، خانه و... با مشکلاتی مواجهند. تم جذابی که آن کار داشت، حضور دانشجوها در تهران و رابطه آنها با یکدیگر بود، اما خب بهخاطر تغییر زمانه و شرایط جدید و تغییر سبک زندگی دهه هفتاد و هشتادیها با دهه پنجاه و شصتیها ما هم باید این تغییرات را نسبتبه سریالی که در دهه ۷۰ پخش شد، در قصه میگنجاندیم. درمورد بازیگران این سریال هم باید بگویم بالطبع باید از بازیگران جدید در بازیگری استفاده کنیم که بین رده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال بوده و با نقش هماهنگی داشته باشند. با این کار میتوانیم تعدادی بازیگر جدید را به سینما و تلویزیون کشور معرفی کنیم. طبق صحبتهایی که انجام شده، قرار بر این است که یکی از پنج بازیگر اصلی روزگار جوانی در نسخه جدید این سریال نیز حضور داشته باشد، اما هنوز قطعی نشده که کدامیک از این دوستان در این سریال بازی میکنند.» مطمئنا برای اینکه سریال در فصلهای بعدیاش موفق شود، باید متن و کارگردانی قوی باشد تا این اتفاق بیفتد و مخاطب از پای تلویزیون تکان نخورد. کاش نویسندگان جدید این سریال بدانند که نوستالژی شکلگرفته در ذهن مخاطب باید همانطور باقی بماند و اگر قرار است فصل جدیدی از روزگار جوانی ساخته شود، برای نوشتن یک متن خوب تمام تلاش خود را بکنند، نهاینکه چون باید چیزی نوشته و بعد هم ساخته شود، مخاطب را ناامید کنند.
* نویسنده : عاطفه جعفری،روزنامهنگار