شفاف با «شفافیت»
افشاگری و عدالتخواهی مصداقی، سوت‌زنی، انتشار اطلاعات، حل ساختاری تعارض منافع و امثال آن را در ذیل عنوان شفافیت به کار می‌برند؛ اما هر یک را آبشخوری است متفاوت و طرفدارانی به‌شدت واگرا.
  • ۱۳۹۹-۰۴-۰۸ - ۱۵:۵۶
  • 00
شفاف با «شفافیت»
ایده شفافیت در محک نقد
 ایده شفافیت در محک نقد

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمدصادق تراب‌زاده‌جهرمی، پژوهشگر هسته عدالت‌پژوهی مرکز رشد، دانشجوی دکتری مدیریت دولتی دانشگاه امام صادق(ع) در ویژه‌نامه «فرهیختگان» نوشت: با تعجب و تمسخر پرسید: مگر شفافیت هم نقد دارد؟! تمام‌قد ایستادم و از این سرعت شفافیت برای رسوخ و تثبیت در اذهان چنددقیقه‌ای در خیال خویش، کف زدم. بله؛ شفافیت، اکنون یک گفتمان مثبت اجتماعی شده است؛ اما کار ما و نان ما در بدیهی‌زدایی از چنین باورهایی است. پس دوباره کاغذ و قلم را برداشتم تا در نقد شفافیت بنویسم.

   پدیداری شفافیت

شفافیت به لطف دو چیز، جای پایش سفت شد: اول واژه آن و دوم مساله مبارزه علیه فساد. واژه شفافیت برای ما توأم با انگاره‌ها و ادراکاتی مثبت است که معمولا در ذهن ما مقارن واژگانی چون براق، صیقلی، تمیز، آیینه، جلا، شیشه، زیبا و... است. پس برگزیدن واژه شفافیت برای ایده شفافیت، یک انتخاب عالی بوده است. به همین جهت است که نوشتن در نقد شفافیت، شبیه آن است که بخواهیم صداقت را نقد کنیم. جابه‌جایی معنای لفظی مثبت با معنای اصطلاحی، یا بهتر بگوییم سلطه معنای لفظی مثبت بر معنای اصطلاحی، توفیقی برای یک ایده است.

از سوی دیگر شفافیت در دورانی باب شد که مساله مبارزه علیه فساد شدت گرفت. برچسب عباراتی چون فساد سه هزار میلیاردی، دکل گمشده نفتی، پول‌های انتخاباتی، نفتکش قاچاق، زمین‌خواری و کوه‌خواری و قله‌خواری، حقوق نجومی و امثال آن، به‌تدریج پای جریان شفافیت را به افواه عمومی و جریان خط‌مشی‌گذاری کشور باز کرد. شفافیت، خود را به‌عنوان یک راه‌حل واجب در مبارزه علیه فساد مطرح کرد و به‌خوبی هم جا افتاد: یک تصویر مثبت با یک راه‌حل سریع‌الاجابه. چه چیزی بهتر از این؟!

اکنون مخالفان شفافیت با دو برچسب، سریعا به گوشه رینگ مشت‌زنی برده می‌شوند: یا جاهلند که شفافیت را نمی‌فهمند چون خوبی و ضرورت شفافیت بدیهی است؛ یا فاسدند که از عدم‌شفافیت نفع می‌برند. پس غول شفافیت را مرد می‌خواهد که مقابلش بایستد یا بی‌مغز. البته چون شفافیت یک ایده نو در جامعه ایران است و فضای نقدش کمتر پیش‌آمده بود، کارش سریع‌تر پیش رفت. شفافیت چون ایده رقیبی در مبارزه با فساد، در افکار عمومی نداشت و آستانه تحمل عمومی نسبت به فساد بسیار کاهش‌یافته بود، سریع هم پذیرفته شد. این سخنان بدان معنا نیست که شفافیت در اوج قله شفافیت‌خواهی از سوی عموم و خواص است؛ اما به نسبت سایر مطالبات و ایده‌ها، جای پای خوبی پیداکرده است.

   معنای اصطلاحی شفافیت

اما اجازه دهید که از معنای لفظی عبور کنیم و کمی بی‌تعارف‌تر، در محضر معنای اصطلاحی، زانوی ادب بر زمین زنیم و چند سوال بپرسیم:

1 کدام شفافیت؟ افشاگری و عدالتخواهی مصداقی، سوت‌زنی، انتشار اطلاعات، حل ساختاری تعارض منافع و امثال آن را در ذیل عنوان شفافیت به کار می‌برند؛ اما هر یک را آبشخوری است متفاوت و طرفدارانی به‌شدت واگرا. قدر جامع این نگاه‌ها، عنصر «اطلاعات» است. ازاین‌رو، شفافیت را دادن اطلاعات در زمان مناسب، در قالب مناسب، باکیفیت مناسب، در محل مناسب و به مخاطب مورد نظر تعریف می‌کنند.

اما به‌جهت اینکه مصادیق این تعریف می‌توانند بسیار متکثر و حتی متعارض باشند، سبک‌های شفافیت‌خواهی نیز بسیار متکثر و حتی متعارض شده است. به‌طور مثال، برخی به‌دنبال افشای داده‌های خام هستند، برخی انتشار صرف و پرحجم و هم‌زمان اطلاعات را شفافیت نمی‌دانند، برخی هم اساسا شفافیت را به انتشار صرف تعریف نمی‌کنند، بلکه قابل ‌استفاده بودن اطلاعات در دسترس را ملاک می‌دانند.

2 آرمان‌شهر شفافیت کجاست؟ خاستگاه اساسی شفافیت، حق اطلاعاتی و عدالت اطلاعاتی است؛ اما مساله او، فساد است نه حق اطلاعاتی. ازاین‌رو، شفافیت به‌عنوان پاسخی درست و کارآمد به مساله فساد طرح ‌شده است. سریع‌ترین، کم‌هزینه‌ترین، ساده‌ترین، مبنایی‌ترین و قابل‌اعتمادترین سازوکار برای مبارزه با فساد را شفافیت می‌دانند. برخی حاکمیت کامل شفافیت را صرفا ابزار و زیرساختی برای رفع و دفع فساد می‌دانند و برخی آن را نسخه کامل و شفابخش فسادستیزی. آرمان‌شهر شفافیت، نظاماتی است که اساسا امکان فساد ساختاری را به صفر میل می‌دهد و می‌خواهد رویکردی پیشگیرانه، مشارکتی و ساختاری در پیش گیرد؛ درعین‌حال طرفداران سوت‌زنی، افشاگری و... عمدتا رویکردشان کشف جرم و غیرپیشگیرانه است (این امر خود نشان از ابهام در بسته معنایی شفافیت است) و معمولا در دام سطحی‌نگری، مچ‌گیری و نقص اطلاعات می‌افتند.

یکی از دغدغه‌های اصلی طرفداران شفافیت در ایران آن است که جامعه را به اصلاحات ساختاری توجه دهند. نگاه سابق چنین بود که باید افراد در جایگاه مناسب خویش قرار گیرند و اگر فسادی رخ می‌دهد، ناشی از آن بوده که فرد مناسبی انتخاب‌نشده بوده است؛ اما شفافیت مدعی است که این کار کفایت نمی‌کند و باید امکان فساد را معدوم کرد. این ادعا چنان محکم مطرح شد که اساسا تغییر افراد را بی‌اثر دانسته و صرفا تغییر ساختار را ملاک گرفتند. لذا در دعوای عامل-ساختار عموما یا صرفا به طرفداری از ساختار برخاستند.

3 سازوکار تکمیلی شفافیت چیست؟ اگر معتقد به ناقص بودن آن هستیم، مکمل شفافیت چیست؟ به‌جهت اینکه شفافیت دارای نقص است، لاجرم دامنه شفافیت به مشارکت، پاسخگویی، مسئولیت‌پذیری، کارآمدی، اعتمادسازی و نظارت کشیده شده است. برخی معنای شفافیت را موسع انتخاب می‌کنند تا این موضوعات تکمیلی را نیز در برگیرند و برخی آنها را مکمل می‌نامند. گاهی نیز برای آنکه نواقص شفافیت را پوشش دهند، همه خوبی‌ها را یک‌جا، برچسب شفافیت می‌زنند؛ در‌حالی که شفافیت، گنجایش چنین امری را ندارد (هر چه خوبان همه دارند، تو یک‌جا داری!).

4 شفافیت، کجا جواب نمی‌دهد یا کجا مضر است؟ معمولا حوزه‌های امنیتی را از حوزه شفافیت برای عموم کنار می‌گذارند. در ایران انتشار و دسترسی به اطلاعات را معمولا با برچسب «محرمانگی» منهدم کرده‌اند. در‌عوض طرفداران شفافیت قائل به انتشار و دسترسی به هر نوع اطلاعاتی هستند مگر آنکه تهدید امنیتی، اسرار تجاری یا حریم خصوصی باشد. لذا اصل را بر انتشار و دسترسی قرار می‌دهند و استثنائات باید محدود، جزئی و مشخص باشند.

   نقد شفافیت

1. ابهام در معنا

شفافیت در یک واگرایی معنایی به‌سر می‌برد و تولید نحله‌های مختلف کرده است. یک‌سوی طیف، افشاگری‌های کارآگاهانه است که کشف جرم می‌کنند و سوی دیگر اصلاحات ساختاری پیشگیرانه. یک‌سوی طیف معنای مضیق انتشار اطلاعات و سوی دیگر همه خوبی‌ها! این امر نشانه ظرفیت بالای شفافیت نیست؛ بلکه نشانه ابهامی است که هرکسی، خواست خود را به بهانه شفافیت بر موج مقبولیت ایجاد شده، سوار می‌کند و گاهی همدیگر را خنثی می‌کنند. گرچه شفافیت به برکت معنای لغوی خویش، در اذهان جای گرفت؛ اما به‌جهت ابهام معنای اصطلاحی، مطالبه‌ای مبهم را ساخته است که می‌تواند در جایگاه خویش، مضر هم باشد. تداوم این وضعیت می‌تواند مرگ ایده را برای آرمان انقلاب به همراه داشته باشد. این ابهام شاید مانع کسب عده‌ای نشود، اما درمجموع می‌تواند به ضرر کشور نیز تمام شود. پس دلسوزان باید برای آگاهی‌بخشی به پاخیزند.

2. ‌صور بی‌محتوا

شفافیت ذاتا ارزشمند نیست. به همین دلیل می‌گویند آنجا که باید شفاف باشد، شفافیت بلی و آنجا که نباید شفاف باشد، شفافیت خیر. جمله زیبا و فاقد معنایی است. صورتی است که محتوا ندارد و باید خود را در جای دیگری لنگر اندازد تا قوام یابد. اگر تعریف شفافیت به ‌حق اطلاعاتی بازگشت کند که دادن اطلاعات در زمان مناسب، در قالب مناسب، باکیفیت مناسب، در محل مناسب و به مخاطب مورد نظر را هدف قرار دهد، سوال آن است که این «مناسب» و «موردنظر» را چه‌کسی و چه‌چیزی تعریف می‌کند؟

تا وقتی شفافیت یک فرم محض باشد، محمل ‌سواری هر گروهی می‌شود و تا زمانی که فرم محض باشد، نمی‌توان گفت کجا خوب است و کجا بد است؛ مثل ‌اینکه بگوییم کاری که باید انجام شود را باید انجام داد! حرکت شفافیت به‌سوی مساله تعارض منافع (فارغ از درست بودن ایده تعارض منافع)، گامی به‌سوی معنابخشی به این فرم است.

3. شفافیت و عدالت رویه‌ای ناقص

شفافیت یک ابزار است که تلاش دارد یک بازی منصفانه را رقم زند. راه‌حل او، ایجاد رویه‌های عادلانه است. فرض شفافیت آن است که اگر فضای تقارن اطلاعاتی را رقم زند، رقابت‌ها عادلانه می‌شود و شایسته‌سالاری رقم می‌خورد؛ نظامات، سالم می‌شوند و امکان فساد به‌صورت نهادی از بین می‌رود.

این در‌حالی است که شفافیت، قاعده منصفانه‌ای است برای ورودی‌های نابرابر بازی. دو تیم فوتبال نوجوانان و جوانان را در‌نظر بگیرید. داوری با قواعد بی‌طرفانه در وسط زمین است، اما قبل از شروع، نتیجه بازی مشخص است. لذا باید در کنار رویه‌های منصفانه، به توزیع اولیه نیز توجه داشت تا بازی عادلانه شود. پس توجه به مکمل‌های شفافیت بسیار لازم است. نمی‌توان با تصور نظم‌های ساختاری و خودانگیخته، اصلاح کاملی را دنبال کرد. ادعای بازار آزاد «هایک» و نظم خودانگیخته وی نیز به همین دلیل، مفسده‌آور است.

4.‌ سیستم عاقل

شفافیت تلاش دارد تا سیستم‌ها را عقلایی‌تر کند. فروض رویه‌های منصفانه و تقارن اطلاعاتی برای رقابت کامل، فروضی عقلایی هستند. اشتباه نشود. لفظ عقلایی، اصلا معنای مثبتی ندارد. عقلایی یعنی تلاش برای برهم زدن ماهیت سیاست یک واقعیت سیاسی. شفافیتی که سعی کند تا ماهیت سیاسی یک امر سیاسی را منقلب کند، محکوم به شکست است؛ چراکه توسط همان ماهیت سیاسی به اسارت درمی‌آید. مثلا شفافیت مدعی است که می‌خواهد رانت را از بین ببرد و این یعنی نادیده گرفتن واقعیت و خام‌اندیشی. رانت، وجود دارد و قابل‌حذف کردن نیست؛ بلکه از شکلی و جهتی به‌جهت دیگر چرخش می‌کند. پس تلاش برای حذف رانت، بی‌معناست. مساله آن است که شفافیت باید بتواند خود را درون ماهیت واقعی یک امر سیاسی تعریف کند. شفافیت اگر بخواهد خالی از ارزش و جهت باشد (value-free)، قطعا رانت را به‌سوی دیگری برده است. انسان‌شناسی شفافیت باید بازتعریف شود.

5. ‌ابزار در دست چه‌کسی؟

شفافیت یک ابزار و راه‌حل است؛ اما کارآمدی ابزار به‌تناسب ابزار با مساله و موقعیت اجتماعی است. پس باید زمینه اجتماعی، ساختار روابط اجتماعی و روابط قدرت آن را شناخت. باید دقت کرد که در هر جامعه، تغییرات اجتماعی چگونه رقم می‌خورد و ابزار شفافیت در این زمین، منافع و رانت را چگونه تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و اساسا خودش در زمین چه‌کسی بازی می‌کند. یکی از مصادیق این مساله، نسبت شفافیت و حاکمیت رسانه بر تغییرات اجتماعی است. نفع رسانه، همگام با نفع شفافیت نیست. پس در جایی که رسانه حاکم است، ممکن است شفافیت مصادره رسانه شود و باید پرسید ارباب رسانه‌ها چه کسانی هستند. اکنون طرفین اتهام‌زنی به فساد، یکدیگر را فسادساز می‌خوانند و طلب شفافیت از یکدیگر دارند. تا جایی که شفافیت را به بن‌بست دعواهای سیاسی می‌کشانند. آخرش می‌گویند شفافیت خوب است اگر برای همه باشد. منظورشان از همه، طرف مقابل است. لذا شفافیت، اسیر لیبرال دموکراسی است.

حامیان شفافیت پاسخ می‌دهند که اینها تخیل است و ساخته ذهن دانشگاهیانی که با رسانه تعامل ندارند. ضمن اینکه خود نیز برای خویشتن، رسانه می‌سازند. آنها معتقدند در این فضای سیاسی، بازهم توانسته‌اند خود را از میان جریان‌های سیاسی، با موفقیت عبور دهند. این ملاک موفقیت چندان روشن نیست. ضمن آنکه باید تفاوتی را فهم کرد: نفع سازمانی ما و نفع جامعه! این آفت جزءنگری و مساله‌محوری خرد است. وقتی اقتدار پلیس شکست، دیگر پلیسی نیست که به‌وقت سرقت، از تو دفاع کند.

6. ‌آقای نجار و پینوکیو

نبود شفافیت، مخفی‌کاری می‌آورد؛ اما بدانیم که اتاق شیشه‌ای هم رفتارساز است و سازنده اتاق را حاکم بر جریان رفتارسازی می‌کند. پینوکیو را آقای نجار ساخت و اگر جور دیگری می‌ساخت، سریالش به‌سمت دیگری می‌رفت. بدانیم که شفافیت حتی در وجه ساختاری خود، ساختی انسانی و مصنوع بشری است. اینکه حق اطلاعاتی توسط چه‌کسی تعریف شود، کاملا قضاوتی و انتخابی است. پس شفافیت، گوشت قربانی خواهد شد.

7. ‌سیاست اطلاعات

شفافیت توصیه‌هایی دارد که با هم در تناقضند. از یک‌سو می‌گوید ارائه انبوه اطلاعات و بمباران اطلاعاتی خلاف شفافیت است و از سوی دیگر، مخالف هدایت اطلاعاتی است. از یک‌سو می‌گوید اطلاعات نیازمند پردازش و تحلیل، ترکیب و توسعه، بصری‌سازی و خلاصه‌سازی است و از سوی دیگر می‌گوید داده خام توزیع شود و گزینش و خط‌دهی در ارائه اطلاعات نباشد. شفافیت تا زمانی که نسبت خود را با عقلایی‌سازی، هدایت رانت و ماهیت سیاسی امور سیاسی روشن نکرده است، نمی‌تواند خود را در معرکه سیاست اطلاعات حفظ کند.

غرض آنکه شفافیت تقدس ذاتی ندارد. یک ابزار است که می‌تواند در جایی، خوب و در جایی، بد باشد. پس میزان خضوع خود را در برابر ایده شفافیت، تنظیم کنیم. ضمنا باید بدانیم که یک ابزار، اگر گفتمان شد و در عرض سایر گفتمان‌ها قرار گرفت، دیگر ابزار نیست. در گفت‌وگو یا جنگ گفتمان‌ها، باید غلظت برخی را کم و برخی را زیاد کرد؛ ولو اینکه اصل آن‌هم مفید باشد. باید نهال شفافیت را هرس کرد تا به‌خوبی رشد کند و مثمر شود.

در آخر اما با یک گزاره مواجهیم: فضای فعلی آنقدر خراب است که شفافیت با همه کاستی‌هایش، وضعیتی بهتر از وضع حاضر را می‌آفریند. این گزاره گرچه در ایده شفافیت نهفته نیست؛ اما در بین بسیاری از کسانی که ایده‌ای برای حل مسائل کشور دارند، حاضر است. این گزاره، ناشی از ایده‌ها نیست، بلکه ناشی از کم‌آوردن حامیان ایده‌هاست که دیگر تاب نقدها را ندارند و حوصله‌ای برای اصلاح و تکمیل ایده خویش باقی نگذاشته‌اند.

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰