به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، احسان زیور عالم، روزنامه نگار طی گزارشی در خصوص فیلمهای ترسناک نوشت:
زامبی سفید (1932)
یکی از فیلمهای ماقبل دوران ممیزی در هالیوود به کارگردانی ویکتور هالپرین و براساس رمان «جزیره جادویی» اثر ویلیام سیبروک درباره زنی است که به سبب اوراد یک جادوگر وودو (جادوی مخصوص جزیره هاییتی) به یک زامبی بدل میشود. بلا لوگوسی، یکی از چهرههای شاخص سینمای وحشت دهه 30 در نقش استاد زامبی، مشهور به قاتل ایفای نقش میکند. «زامبی سفید» بخشی از پروژه سینمای وحشتی است که در دهه 30 توسط مدیران استودیو یونیورسال رقم میخورد. با اکران فیلم در نیویورک هجمه نقدهای منفی به سوی اثر روانه میشود و بازی ضعیف و داستان فاقدپرداخت آن موردشماتت منتقدان قرار میگیرد. با وجود نقدهای منفی «زامبی سفید» با توجه به بودجه اندک در تولید، به فیلم موفقی در گیشه بدل میشود. با این حال با گذر تاریخ اهمیت فیلم بیشتر میشود و بهعنوان اولین فیلم در زیرژانر زامبی شناخته میشود. با گذشت زمان فیلم به اثری کالت بدل میشود و منتقدان معاصر آن را ستایش میکنند. کار به ستایش و تمجید هم میرسد تا «زامبی سفید» همچون یک زامبی از گور برخاسته، مورد توجه قرار گیرد و برای بلا لوگوسی شهرتی مجدد فراهم آورد. فیلم البته در زمانه خودش نیز اثر موثری است. برای مثال «شکنندگان روح» (1936)« پادشاه زامبیها» (1941) و «من با یک زامبی قدم زدم» (1943) فیلمهایی هستند که متاثر از فیلم هالپرین ساخته میشوند. نکته مهم آن است که عناصر ژانری فیلم تا امروز پای ثابت زیرژانر زامبی باقی مانده است. توبی هوپر، کارگردان فیلم مشهور «قتلعام با ارهبرقی در تگزاس» در سال 2009 اعلام کرد قصد بازسازی فیلم را دارد؛ اما به سبب مسائل حقوقی ساخت فیلم متوقف شد.
پرندگان (1963)
از شاخصترین فیلمهای آلفرد هیچکاک که در زمانه خود تاثیر شگرفی بر شیوه روایت سینمایی و مفاهیم هیچکاکی تعلیق داشت. «پرندگان» براساس رمانی به قلم دافنه دوموریه یک تریلر هراسناک از حمله پرندگان به شهری ساحلی در کالیفرنیاست. خشونت فیلم در دهه 60 بهنحوی بود که توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرد تا یکی از موفقیتهای تجاری هیچکاک در گیشه رقم خورد. داستان «پرندگان» درباره ملانی دانیلز، دختری ماجراجو و ثروتمند است که با وکیل جوانی به نام میچ برنر آشنا میشود و سپس به بهانه هدیه دادن دو مرغ عشق به مناسبت جشن تولد خواهر کوچکش رهسپار شهر بودگا بی میشود. ورود ملانی همراه با حمله پرندهای میشود که آرامآرام به کل فیلم تسری پیدا میکند. او مجبور میشود شب را در خانه انی هیورث، معلم شهر سر کند؛ اما با شدت گرفتن فاجعه همهچیز دستخوش وحشتی عظیم میشود. تدوین ویژه هیچکاک در فیلم – که امروزه بهعنوان یکی از پایههای تدریس تدوین مورد استناد است – به همراه جلوههای ویژه آن – همانند حمله پرندگان واقعی – موجب شد سینمای وحشت پس از «پرندگان» دنیای تازهای را تجربه کند.
روانی (1960)
مارین کرین به امید تسهیل ازدواجش با سام لومیس پول کارفرمایش را میدزدد و شهر محل سکونتش را ترک میکند. او سرشار از هراس و ترس از دستگیری، در متل بینراهی بیتس توقف میکند. متصدی متل نورمن بیتس با او درباره مادر بیمارش میگوید که دچار اختلال روانی است. با این حال ماریون در متل اتراق میکند؛ اما به وقت حمام ظاهرا مورد حمله مادر نورمن قرار میگیرد. نورمن خودرو و پولهای دزدیده شده را در باتلاق میاندازد. مفقود شدن ماریون سام و لیلا، خواهر ماریون را ترغیب میکند تا کارآگاهی خصوصی استخدام کنند. با وارد کارآگاه به متل مادر نورمن او را به قتل میرساند. حال این سام و لیلا هستند که وارد معرکه میشوند و از راز نورمن پرده برمیدارند. فیلم ساده هیچکاک در داستان به یکی از مهمترین فیلمهای ژانر وحشت در سینما بدل شده است تا جاییکه شخصیت نورمن بیتس در زمره شرورترین شخصیتهای تاریخ سینما قرار گرفته است. فیلم که با بودجه اندکی ساخته شده بود برای هیچکاک در گیشه میلیونها دلار عایدی داشت. هیچ کمپانی حاضر به سرمایهگذاری بر فیلم «روانی» هیچکاک نمیشد و این در حالی بود که هیچکاک در فیلم «سرگیجه» با شکست بدی روبهرو شده بود.
جنگیر (1973)
ویلیام فریدکین که از چهرههای جوان دهه 70 سینمای آمریکا بود، تصمیم میگیرد براساس رمان ویلیام پیتر بلتی فیلمی ترسناک بسازد. فیلم روایت کریس مکنیل، بازیگر زن تلویزیون است که نگران سلامت دخترش، رِیگِن میشود. دختر دچار تشنج شدید میشود و پزشکان از درمان دختر عاجزند. کریس تصمیم میگیرد از یک جنگیر برای درمان دخترش کمک بگیرد. او از پدر کاراس، کشیشی جوان میخواهد دخترش را نجات دهد. پدر کاراس مطمئن میشود که شیطان بدن ریگن را تسخیر کرده، به کلیسا مراجعه کرده و درخواست میکند تا خودش مراسم جنگیری را انجام دهد؛ اما کلیسا شخصی باتجربهتر به نام پدر مِرین را پیشنهاد میکند. مِرین کشیشی پیر است و تسخیرکننده ریگن را میشناسد. با این حال پدر مِرین طی مراسم جنگیری جان خود را از دست میدهد تا این بار پدر کاراس باشد تا با اهریمن مبارزه کند. موفقیت فیلم و تاثیر شگرفش بر مخاطبان زمانه موجب میشود تا دنبالهای با عنوان «جنگیر» توسط کمپانی برادران وارنر شکل بگیرد و با چهار قسمت دیگر تا 2005 در سینما به حیات خود ادامه دهد. اهمیت فیلم «جنگیر» در آن بود استودیوهای فیلمسازی را ترغیب به ساخت آثار ترسناک برآمده از تفکر مسیحیت کند تا فیلمهایی چون «طالع نحس» و «عروسک شیطانی» در دهه 70 و 80 به شکل وسیعی تولید شوند.
آخرین وصیتنامه دکتر ماربوزه (1933)
فریتز لانگ، کارگردان شهیر آلمانی در 1922 فیلم صامتی با عنوان «دکتر ماربوزه قمارباز» میسازد. 10 سال بعد، با افول جریان سینمای اکسپرسیونیسم لانگ تصمیم میگیرد نسخه ناطق فیلم را تولید کند. شخصیت ماربوزه مخلوق نوربرت ژاک، نویسنده لوکزامبرگی بود. یک شخصیت شرور و گانگستر که در آن سالها به تصویری استعاری از آدولف هیتلر تعبیر و تفسیر شد. گوبلز پخش فیلم را ممنوع کرد و شرایط برای فرار لانگ به آمریکا فراهم شد. تصویر ترسناک و شوم ماربوزه بعدها به تصویری کلیشهای و البته مهم در سینما بدل شد تا جایی که کریستوفر نولان در «شوالیه تاریکی» برای به تصویر کشیدن جوکر، از ماربوزه تاثیر گرفته بود.
بیگانه (1979)
در دهه 70 ساخت فیلمهای ترسناک با درونمایه علمی – تخیلی محبوب میشود؛ اما موفقیت این تمایل با «بیگانه» ریدلی اسکات رقم میخورد. فیلم داستان سفینهای فضایی است که در راه بازگشت به زمین، با پیام کمک از سوی سیارهای در مسیرش مواجه میشود. هوش مصنوعی کنترلکننده سفینه افراد را از حالت انجماد خارج میکند تا به این پیغام پاسخ داده شود. خدمه سفینه متوجه میشوند به مقصد نرسیدهاند. اعضا برای تعمیر سفینه از آن خارج میشوند و با کلونیهایی از یک گونه ناشناس فضایی مواجه میشوند. حضور این بیگانه بدل به جهانی سرشار از نبرد و مرگ و قتل میشود. شخصیت شرور فیلم با آن تصویرسازی بدیعش به تصویری ابدی و ازلی از موجودات فضایی شریر بدل میشود و کمپانی فاکس قرن بیستم را وامیدارد فیلم را به فرانشیزی مشهور بدل کنند تا جاییکه آخرین قسمت فیلم در 2017 و به کارگردانی ریدلی اسکات بر پرده سینما اکران شد.