به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، نسبت ما با غرب و مساله غربشناسی از مهمترین مباحثی است که بهخصوص در بازه پس از انقلاب محل بحث بوده است. بسیاری از اهل فکر و اندیشمندان معاصر معتقدند که هنوز بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب ما نتوانستهایم روش و نگاه مناسبی به مسائل غربشناسی داشته باشیم. به همین جهت تلاش کردیم در سلسلهگفتوگوهایی با متفکران و پژوهشگران این حوزه بازخوانی مجددی نسبت به غربشناسی داشته باشیم تا بتوانیم نقاط قوت و ضعف این حوزه را نمایان کنیم. در اولین این گفتوگوها سراغ حجتالاسلام دکتر احمد رهدار، پژوهشگر و صاحب مقالات و تالیفاتی ازجمله «غربشناسی علمای شیعه» و «غربشناسی انتقادی مسلمین» رفتهایم. دکتر رهدار در تالیفات خود بر بازخوانی میراث علمای شیعه در نسبت با حال و تغییر روشی که در این بازخوانیها میتواند به کمک ما بیاید، بحث کرده است. با نگاه به این آثار سعی کردهایم گفتوگویی انتقادی درخصوص مقوله غربشناسی با ایشان داشته باشیم.
محورهای مهم این گفت وگو به شرح ذیل است:
* تقلیل دادن غرب به یکی از حوزههای دیسیپلینیک یکی از اشتباههای راهبردی است که اتفاقا ما در گام اول انقلاب گرفتارش شدیم.
* اشتباهی که ما در گام نخست انقلاب انجام دادیم و به همین علت [نادرست] عمل کردیم و به همین علت نیز نتایج حداقلی از آن گرفتیم این بود که غرب را برش زدیم و آن هم به برشهایی که در اکثر موارد خود غرب برای ما طراحی کرده بود. به همین جهت در گام دوم یکی از ضرورتهای مواجهه با دنیای غرب تامل در روش مواجهه با غرب است.
* هر یک از روشهایی که غرب تولید کرده برای اسکن کردن تمام واقعیت ناکافی است و به همین علت گفتهام که ما هیچ یک از این روشها را نباید به عنوان روش آخر بپذیریم.
* ورود از روشهای هولیستیک به دنیای غرب، در مجامع دانشگاهی و آکادمیک ما این روش موردقبول نیست و موردتامل قرار نمیگیرد. همچنان معتقد هستم که در رویکردهای هولیستیک ظرفیتهایی وجود دارد که میتواند واقع غرب را بیشتر از آن روشهایی که خود غرب به ما معرفی کرده، نشان بدهد و برای ما آورده داشته باشد.
* اگر منطق طبقهبندی علوم را عوض کنیم، در حد یک انقلاب کوپرنیکی در حوزه علوم انسانی انجام دادهایم.
* معتقد هستم که مالک ابن نبی آن آدمی است که از این بحثهای غربی فاصله گرفته و هنوز هم معتقدم که افکار او قابلیت اجرایی داشته، خوب است و برای الان ما کارآمد است.
* پروژه تحول علوم انسانی جلوی چشم است و ما نتایج حداقلی آن را میبینیم. در چرایی این نتایج من از شما میپرسم که چند درصد ظرفیت دانشگاهی ما متوجه این پروژه شده است؟ من بهعنوان کسی که جدا درگیر این قضیه بودهام با قاطعیت حاضرم بگویم سه تا چهار درصد ظرفیت آکادمیک و دانشگاهی ما معطوف به ضرورت تحول در علوم انسانی شده است.
* اسلام با فلسفه مشکلی ندارد و ما فلسفه اسلامی داریم، اما علم پایه اسلام فلسفه نیست و ما با این حال باید در محور و پایگاه اصلی خودمان قرار بگیریم که آن پایگاه اصلی، کلام است. ما باید در جایی که مزیت نسبی و محور اصلی ماست طرح اصلی خودمان را برای عالم ارائه بدهیم، نه اینکه در حاشیه خودمان قرار بگیریم.
* وقتی به من میگویید که عالِم شما در 100 سال قبل اصلا سوبژکتیویته را فهم نکرده است، آن شخص این مفهوم را گرفته که آن عالم باید آن مفهوم را فهم میکرده و نکرده است. من اینگونه میپرسم که مگر قرار بوده فهم کند؟ عالم دینی مساله اصلیاش دین است، غرب نیست که کسی بگوید آقا شما چرا آن را فهم نکردید.
مشروح گفت وگوی سیدجواد نقوی، روزنامهنگار با حجتالاسلام دکتر احمد رهدار را از اینجا بخوانید.