واقعیت این است که فیلم سینمایی کشتارگاه در نمایش سطح چندم فساد ورود کرده، درحالی‌که ژستی بیش از این به خود گرفته است. البته معذوریت‌ها قابل‌درک هستند، اما ژست‌ها نه! کشتارگاه بیشتر درباره قربانیان فساد است تا عاملان و آمران آن. حتی علل فسادزایی هم در فیلم غایب است.
  • ۱۳۹۹-۰۳-۱۸ - ۱۱:۲۵
  • 00
برای قربانیان فساد

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، ارشاد فضلی‌خانی، روزنامه‌نگار  طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: سلطان! مافیا! دست‌های پشت‌پرده! سکه، ارز، ملک، خودرو... . سرسام گرفتیم! حناق شد! و «کشتارگاه» عباس امینی می‌خواسته درباره اینها باشد؛ درباره این سلطان‌ها، درباره این سرسام‌ها. «کشتارگاه» در سرسام‌آوری موفق است البته؛ اما در نزدیکی به سلاطین خیر.

فیلم سینمایی کشتارگاه، پس از یکی دو فیلم موفق ویدئویی، نخستین ساخته بلند سینمایی عباس امینی است. نخستین ساخته او که دوست داشت در سودای سیمرغ سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر باشد و نشد؛ در این‌مورد البته شاید حق با امینی بود؛ کشتارگاه حداقل در تکنیک از بسیاری از همگروهانش در بخش «نگاه نو» آخرین دوره جشنواره فجر سینمایی‌تر بود. حتی سوژه فیلم، سینمایی‌تر از آثار دیگران بود. کشتارگاه شروع ابهام‌برانگیزی دارد. کشف سه جسد در سردخانه یک کشتارگاه حاشیه تهران؛ اجسادی که از شدت سرما، زنده‌زنده منجمد شده‌اند. عَبِد – با نقش‌آفرینی حسن پورشیرازی- نگهبان این کشتارگاه است و شهرام – با نقش‌آفرینی مانی حقیقی- مالک آن. عبدِ مضطرب، پسرش امیر – با نقش‌آفرینی امیرحسین فتحی- را فرا‌خوانده تا بنشینند و فکری کنند تا خاکی به‌سر کنند. امیر اما می‌خواهد عبد را آرام کند. راست هم می‌گوید، مگر دوربین‌های مداربسته نیستند؟!نه، انگار نیستند! شهرام می‌گوید اینها دکورند؛ گذاشته‌ام کارگران حساب ببرند. البته امیر باور می‌کند، اما منطق تماشاچی نه! خلاصه سه‌تایی جسدها را در محوطه پشت گاوداری دفن می‌کنند. چند روزی گذشته و حالا سروکله کَس‌وکار کشته‌ها پیدا می‌شود. آمده‌اند تا از مفقودان خبری بگیرند. امیر که تا به‌حال فکر می‌کرده اجساد متعلق به کارگران معتاد کارخانه است، شرطی می‌شود، چراکه درواقع، اجساد مربوط به سه قوم‌وخویش خوزستانی است که با کشتارگاه شهرام گوشت معامله می‌کردند، البته فعلا!حالا امیر وجدان‌درد گرفته است؛ او که خودش دو سالی را به‌دلیل شکستن دست پلیس اجنبی و دیپورتی از اروپا در زندان گذرانده، برای کشف حقیقت به شهرام نزدیک می‌شود. شهرام هم انگار فقط یک کشتارگاه‌دار ساده در انتظار ورشکستگی و غرق در بدهی‌های سنگین بانکی نیست. آن‌هم ورشکستگی ناشی از ورود گوشت‌های برزیلی و خرابی بازار گوشت‌ داخلی! شهرام کار ارز هم می‌کند؛ کار دلار هم! و این وسط امیر پرسشگر هم، جزئی از بازی شهرام می‌شود؛ شهرامی که خودش مهره اول نیست و با بالادستی‌ها کار می‌کند. بیزینس اصلی شهرام قاچاق ارز است و کشتارگاه «شکل‌کار» است؛ شاید برای پولشویی! آن سه یخ‌زده در سردخانه هم، شکل‌کارشان گاو و گوسفند بوده و بیشتر قاچاقچی دلار بوده‌اند.

واقعیت این است که فیلم سینمایی کشتارگاه برای بیننده استعاره‌شناس، فیلم قابل‌فهمی است. در استعاره برای استعاره‌شناس فیلم قابل‌قبولی است، اما مخاطب عام خیلی درگیر نمادسازی‌های فیلم نخواهد شد؛ شاید بیشتر درگیر داستان جنایی فیلم شود. اینکه در اواسط فیلم ببینیم شهرام دروغ گفته و دوربین‌های مداربسته، صحنه جنایت با حضور خود او را ضبط کرده‌اند در معادلات کنایه‌آمیز فیلم قابل‌قبول است، اما فقط در همان مختصات! مخاطب گسترده‌تر منطق می‌خواهد، چارچوب شکیل‌تری می‌خواهد تا درام حول این چارچوب را بپذیرد. شهرام نماینده دست‌چندم باند ثروت و قدرت است و عبد و امیر نماینده دو نسل متفاوت از جامعه؛ دو نسلی که در تقویم بین‌شان فقط سه دهه فاصله است، اما در تقدیر، شاید صدها سال از هم دورند. به نسل امیر باید «اسما» را هم اضافه کرد؛ دختر یکی از قربانیان سردخانه. نسلی که در فیلم، هم اهل معامله است و هم اهل تسویه‌حساب؛ گاهی در معادلات و معاملات حل می‌شود و گاهی هم نه، رد می‌دهد.واقعیت این است که فیلم سینمایی کشتارگاه در نمایش سطح چندم فساد ورود کرده، درحالی‌که ژستی بیش از این به خود گرفته است. البته معذوریت‌ها قابل‌درک هستند، اما ژست‌ها نه! کشتارگاه بیشتر درباره قربانیان فساد است تا عاملان و آمران آن. حتی علل فسادزایی هم در فیلم غایب است. هر کشتارگاه تعدادی قصاب هم دارد که دوربین عباس امینی به‌جز چند ثانیه در لانگ‌شات، سراغی از آنها نمی‌گیرد.حتی اگر سینمایی هم بخواهیم نگاه کنیم، قربانیان فساد نیاز به استعاره ندارند. اتفاقا باید درباره آنها بدون واسطه حرف زد و بدون واسطه قصه گفت. اساسا ما در سینمایمان درباره قربانی، زیاد فیلم ساخته‌ایم، زیاد سرسام گرفته‌ایم. اما چرا فقط درباره قربانی؟! چرا این معادله هیچ‌گاه موازنه نمی‌شود؟درمجموع ساخته امینی در حوزه فنی، اثر سرپایی است. یک امیرحسین فتحی خوب هم دارد. حسن فتحی در کنار دوره‌های تخصصی بازیگری در اروپا، از امیرحسین فتحی، هنرپیشه استانداردی ساخته است.

گریم خوب و بازی به‌اندازه کاراکتر امیر، نقطه قوت کشتارگاه است. مانی حقیقی و حسن پورشیرازی چیز تازه‌ای رو نمی‌کنند و معمولی‌اند. پورشیرازی را بعد از نقش شوکت سریال نرگس، حفظ شدیم. نقش او یا راننده است یا نگهبان یا یک جاهل تواب که در جوانی به چهار عمل اصلی ارادت داشته است! باران کوثری و بازی و فیزیک چند وقت اخیرش هم بماند برای آیندگان.تولیدات سال 1398 سینمای ایران، نسبت‌به فساد اقتصادی حساس شده‌اند. حداقل دو فیلم در آخرین دوره جشنواره فیلم فجر به‌طور مستقیم به فساد پرداخته بودند و کشتارگاه عباس امینی یکی از آنها بود. نفس پرداختن سینمایی به این معضل در کشورمان به‌خودی خود قابل‌تقدیر است و تکنیک و تاکتیک قابل‌قبول کارگردان در این اثر، فیلم را شایسته پیگیری تا تیتراژ انتهایی کرده است؛ یعنی کشتارگاه را می‌توان تا فریم پایانی به تماشا نشست و این به‌خودی‌خود در سینمای کم‌رمق ایران قابل‌تقدیر است.

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰