یکی از خبرنگاران حاضر در کرمانشاه نیز در گفتوگو با «فرهیختگان» به تشریح آنچه بر سر آسیه و دختر و نوهاش آمد، پرداخت. بر اساس اظهارات او ماموران اجرایی حکم قانونی برای تخریب نداشتند، دادستانی درجریان این پروسه تخریب نبود، آلونک آسیه هم در محدوده تخریب نبود، آسیه پناهی بیماری قلبی داشت و گاز اشکآور و اسپری فلفل او را از پا درآورد!
دزفولیزاده گفت: «اواخر اردیبهشتماه بود که اداره اجراییات شهرداری کرمانشاه با توجه به رسالتی که دارد، اقدام به تخریب بناهای غیرمجاز میکند. در کرمانشاه محدودهای تحتعنوان شهرک فدک وجود دارد که دارای دو بخش فدک یک و دو است، بخش دوم آن محدودهای حاشیهای است و درآن ساختوسازهایی صورت گرفته است. آن روز تیم اجراییات برای تخریب بناهای غیرمجاز مراجعه میکند اما دادستان که باید مجوز این تخریبها را صادر کند، در مصاحبه اعلام میکند که آن روز نه نماینده دادستان حضور داشته، نه مجوز گرفتهاند و نه حتی با ما هماهنگی کردند.»
بر اساس گفته های این خبرنگار محلی؛ به هرطریق تیم اجرایی شهرداری مراجعه میکند و یکی از مسئولان که بانی این ماجرا بود آلونک آسیه پناهی را میبیند و علیرغم اینکه مجوزی برای تخریب آن نداشته، خودش میگوید با مجوز من این آلونک را هم تخریب کنید! دختر و نوه آسیه هم داخل آن آلونک بودند. آسیه خودش بیرون آمد و داخل بیل لودر نشست تا جلوی تخریب خانه محقرش را بگیرد اما ماموران گاز اشکآور و اسپری فلفل به داخل خانه زدند. دراین بین که دختر و نوه آسیه در خانه را گرفتهاند تا اجازه ندهند افراد وارد شوند، اسپری را که میزنند ، آنها نیز دور میشوند و ماموران در را به زور باز میکنند و دختر و نوه آسیه هم بالاخره از خانه خارج میشوند و بعد از پشت خانه را تخریب میکنند.
دزفولیزاده میگوید: «بعد از این اتفاق عجیب میگویند آسیه اعتیاد داشته که این ادعا هم به سرعت تکذیب میشود. حتی اعلام کرده بودند این شگرد آسیه است و وقتی قرار باشد که خانههای غیرمجاز آن منطقه را تخریب کنند، او با دریافت مبالغی از این کار ممانعت میکند که در گفتوگویی که با اهالی معتمد این منطقه داشتم، مشخص شد این هم دروغ دیگری بود که به او نسبت دادند. اهالی محل میگفتند او 14 ماه است در این آلونک زندگی میکند و ماموران ادعا میکردند که چون او در حریم رودخانه ساکن است و کابل فشارقوی آنجاست، خطرناک است و باید تخریب کنند اما سوالی برای من ایجاد شد که اگر چنین مسالهای بود چرا در فصل بارندگی در این 14 ماه قبل که خطرات به مراتب بیشتر از این وضعیت جوی بود، اقدامی برای انتقال یا تخریب خانه آسیه نکردند؟! حالا از اینکه بگذریم، مساله خود آسیه و نوع برخورد ماموران با او نیز دردناکتر است.»
او ادامه این ماجرا را این طور توضیح میدهد «آسیه وقتی از مقاومت برای تخریب خانهاش عاجز میشود و از لودر پایین میآید، دوباره ماموران به صورت او اسپری فلفل میزنند و دخترش فریاد میزند که او مشکل قلبی دارد و شرایطش مساعد نیست اما توجهی به او نمیکنند و به آنها میگویند سوار شوید میخواهیم شما را پیش شهردار ببریم تا با او صحبت کنید، اما در مسیر کمی که از منطقه دور میشوند، نوه آسیه متوجه بیحالی مادربزرگش میشود اما آنها بازهم بیتوجهی میکنند. آنها را به کمپ ترکاعتیاد چشمهسفید کرمانشاه میبرند، چراکه مسئول اجراییات عنوان کرده بود این شخص اعتیاد دارد اما مسئول روابطعمومی، دولتشاهی کاملا این مساله را تکذیب کرد. با این حال و دراتفاقی تاسفبار مسئولان کمپ بعد از ساعتی روی آسیه پتویی میاندازند و میگویند متاسفانه فوت کرده است! بعد از فوت او مسئولان پزشکیقانونی اعلام کرده علامتی از ضربوشتم در بدن آسیه نیست اما در وضعیت قلب او تغییراتی ایجاد شده که حالا مشخص نیست این مساله به دلیل استفاده از اسپری فلفل بوده است یا بهخاطر استرس و جو روانی بوده که آن روز این پیرزن ناتوان متحمل شده است. اما نکته قابلتامل که دوباره تکرار میکنم این است که وقتی با خود دادستان صحبت کردم دادستان گفت که اولویت ما در تمام افعال اینچنینی حفظ کرامت و رعایت شئون اسلامی و شرعی و انسانی است و در مجوزهایمان این دو اصل را ذکر کرده و برآن تاکید داریم. با این حال دادستانی مدعی شد آن روز نماینده دادستان اصلا در محل حضور نداشته که نظارت کند و این آلونک آسیه اصلا جزء محدودهای که باید تخریب صورت میگرفته هم نبوده است.»
متن کامل گزارش ابوالقاسم رحمانی دبیر اجتماعی روزنامه فرهیختگان را اینجا بخوانید.