به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، من بحث خود را از سوالاتی که درباره پساکرونا مطرح است، آغاز میکنم. هنوز مشخص نیست ما تا چه زمانی درگیر این بیماری هستیم و هنوز قضاوت درباره اینکه تغیرات پدیدآمده اساسی و بنیادین خواهند بود یا یا ناپایدار و مقطعی، قدری زودهنگام است. اما آنچه مسلم است اینکه باید این موضوعات را رصد کرده و برای پاسخ به آنها برنامه داشت و با آن برنامه و شرایطی که الان با آن مواجهیم، میتوانیم یکسری مفروضات را درنظر بگیریم و برنامه داشته باشیم تا غافلگیر نشویم. کرونا هم فرصتهایی برای کشور و بالطبع برای رسانهها ایجاد کرده و هم تهدیداتی را متوجه ما داشته است. بهواسطه عملکرد نادرست رسانهها و بازی آنها در زمین دولتمردان در اعتراضات بنزینی، ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی، سیل و...، اعتبار رسانهها بهشدت آسیب دید. به هرترتیب آنها متهم بودند که در بحرانهای سال گذشته حرف دولت را گوش دادند و با آن همکاری داشتند و آنچه را دولت تشخیص میداد و فهم میکرد، در سیاستهای خود بهاجرا درآوردند. ماجرای کرونا این فرصت استثنایی را در اختیار رسانهها قرار داد تا اعتماد ازدسترفته یا آسیبدیده را ترمیم کنند و تاحدی از نیمه دوم اسفندماه شاهد آن هستیم که این اتفاق افتاد. نظرسنجیهای موجود حاکی از آن است که اعتماد مردم به رسانههای رسمی افزایش یافته است، اما تا 30 بهمنماه متاسفانه راهبرد رسانهها تحتتاثیر راهبرد دولت و بازی در زمین دولت و عملکرد واکنشی و سکوت و انکار بود. از 30 بهمن تا 15 اسفند و بعد از اعلام رویت رسمی کرونا در ایران ما شاهد کوچکنمایی و تقلیل این ابربحران به فضاهایی نظیر آنکه همهچیز تحتکنترل است و جای نگرانی نیست و... بودیم. این باعث شد ما یک فرصت طلایی را از دست بدهیم. به اعتقاد من این وضعیت از سویی مجالی برای رسانههای ما بود تا مردم به آنها فرصتی دوباره بدهند تا با بهرهگیری از شرایط بحران، خود را در منطر جامعه بازسازی کنند و از دیگر سو این بحران برای نظام جمهوری اسلامی هم یک فرصت استثنایی تلقی میشد، چون ما هیچگاه نمیتوانستیم بهنوعی ناکارآمدی کشورهای غربی ازجمله آمریکا و اروپا را بهوسیله خودشان و عملکرد خودشان درمعرض دید همگان قرار دهیم، درحالیکه ماجرای کرونا، هم بیاخلاقی و هم ناکارآمدی دولتها و رسانههای غربی را آشکار کرد و تعارضاتی را که در نظامهای غربی وجود دارد به تصویر کشید و واقعیت فرهنگ و سبک زندگی غربی را برای همگان عیان کرد. کرونا البته بهطور طبیعی چالشهایی را نیز برای کشور ایجاد کرد و ساختار بروکراتیک و نادرست دولت را عیان ساخت و نشان داد ساختار تامین اجتماعی کشور تا چه اندازه ضعیف است، بهنحویکه دولت در حمایت از اقشار آسیبدیده ناتوان است و مردم آسیبهای فراوانی را متحمل شدند. در اینباره همچنین میتوان به کاهش تقاضا، بهتعویق افتادن خریدهای مردم، تعمیق رکود، زیرساختهای ناکافی آموزشی و... نیز اشاره کرد. به هرترتیب ما هماکنون در رسانهها با نوعی مخاطب مواجه هستیم که میتوانیم آنها را مخاطبان قرنطینهای قلمداد کنیم؛ مخاطبانی که نوع و میزان مصرف رسانهای آنها در این چندماه افزایش یافته و بهشدت به فضای مجازی وابسته شدهاند. از سوی دیگر، ما اقبال مخاطبان به رسانههای رسمی را نیز شاهد هستیم، لذا باید تصریح کرد اگر در پساکرونا برای این مخاطب فکری نکنیم، در آینده دچار مشکلاتی جدی خواهیم شد. در هرصورت ماجرای کرونا بر عملکرد ساختارهای رسمی و تعریفشده کشور، چه در بعد رسانه و چه در بعد غیررسانه، اشکالاتی را آشکار کرده است. مثلا در بحران کرونا، برای سازمان پدافند غیرعامل یا سازمان مدیریت بحران که نظام برای آن هزینه کرده و ساختاری است که سالها فعالیت کرده و قاعدتا باید تجربیاتی را در شرایط بحران داشته باشد، هیچ نقشی درنظر گرفته نشد. در اینباره سردار جلالی تصریح کرد که نه بهعنوان رئیس سازمان پدافند غیرعامل بلکه بهعنوان نماینده ستادکل نیروهای مسلح در ستاد مبارزه با کرونا شرکت میکرد. بهنظر میرسد در پساکرونا تکلیف سازمانهایی که نظام برای آنها هزینه کرده، روشن شود. این سازمانها باید باشند یا نباید باشند؟ روسا و مدیران آنها باید تغییر کنند یا نباید تغییر کنند؟ اگر این سازمانها مفید هستند، چرا در بحران کرونا از آنها استفاده نکردیم و عملا آنها را کنار گذاشتیم؟ مضاف بر آن باید رابطه مسئولان با فضای مجازی مشخص شود. فضای مجازی با اینکه قبل از 30 بهمن برادری خود را اثبات کرده و در نبود رسانههای رسمی و فضایی که دولت ایجاد کرده بود، مطالبات مردم را نمایندگی کرده، هنوز وضعیت روشنی در نگاه مسئولان ندارد. در این فضا بازنگری در روابط صداوسیما و بخشهای دیگر حاکمیت ضروری به نظر میرسد. توجه بیشتر به سواد رسانه موضوع دیگری است که باید بهطور ویژه در دستورکار قرار گیرد. این موضوع البته هم سواد رسانهای مسئولان، هم سواد رسانهای رسانهها و هم سواد رسانهای مردم را دربر میگیرد. بهنظر میرسد یکی از اشکالات فعلی که در چالشهای امنیتی نیز موثر بوده، سواد رسانهای خود مسئولان است. چون بسیاری از آنها ظرفیت رسانه را نمیشناسند، از این ظرفیت بهخوبی استفاده نمیکنند. گذشته از اینها درهرصورت باید نسبت به تاخیر صورتگرفته در مدیریت بحران عنایت ویژه داشت. 12 آذرماه برای اولینبار اعلام شد که این ویروس در چین رویت شده است. 17 دیماه در بازار چین 28 نفر را برای درمان بستری میکنند. 30 بهمن در ایران رویت ویروس کرونا اعلام رسمی میشود و جالب است چهارم اسفند آقای رئیسجمهور به نمکی اعلام میکند ستاد کرونا را تشکیل دهد. 10 اسفند ستاد کرونا راهاندازی شده و 13 اسفند اولین جلسه تشکیل میشود و اعضا دور هم جمع میشوند. این یعنی 13 روز بعد از روزی که ویروس در ایران رویت میشود، ستاد ملی کرونا اولین جلسه خود را تشکیل میدهد. این بیماری با توجه به گسترش روابط ایران و چین قابلپیشبینی بود، اما ما در پیش از بحران هیچکاری انجام ندادیم. درصورتیکه میتوانستیم یکسری هماهنگیها را از قبل انجام دهیم. درواقع دقیقا تمام اشتباهاتی را که در همه بحرانها داشتیم، در این مورد هم تکرار کردیم. این نکته مهمی است. بهویژه در شرایطی که ایران در تنوع بحران در رده پنجم قرار دارد، به لحاظ تعداد بحرانها، از حدود 40 بحران، 32 مورد آن در ایران اتفاق میافتد و به لحاظ تلفات ما جزء 10 کشور اول دنیا هستیم. در چنین وضعیتی ضرورت دارد دانشگاه روی این موضوع متمرکز شود تا کشور در زمینه آسیبشناسی و سیاستگذاری با خلأ مواجه نباشد.