سه روایت از مرگ غم‌بار مادر کرمانشاهی
از آسیه و کرمانشاه به شبنم و تهران برسیم. چیزی شبیه این اتفاق در تهران و پایتخت ایران هم کم اتفاق نمی‌افتد، ساخت‌وساز غیرمجاز، کمیسیون ماده صد، پرداخت جریمه و... احتمالا ماجرای ویلای شبنم نعمت‌زاده، دختر وزیر اسبق صنعت‌ومعدن را شنیده‌اید. البته ساخت‌وساز ویلای غیرقانونی در منطقه لواسانات یکی از تخلفات دختر وزیر است. تخلفات گسترده در یکی از بهترین نقاط پایتخت که بعد از محرز شدن تخلفات و رسانه‌ای شدن ماجرا، با گذشت مدت زمانی طولانی هنوز آن‌طور که باید حکم اجرایی نشده است.
  • ۱۳۹۹-۰۳-۱۰ - ۰۱:۱۱
  • 00
سه روایت از مرگ غم‌بار مادر کرمانشاهی
اگر آسیه، شبنم بود
اگر آسیه، شبنم بود

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، شمال کشور را که می‌بینیم، رومینای 13ساله با پسری چند سال بزرگ‌تر از خودش از خانه می‌گریزد و بعد از دستگیری توسط پلیس تحویل خانواده‌اش می‌شود و در خانه پدری توسط پدر به قتل می‌رسد، جنوب کشور را که نگاه می‌کنیم، مردم غیزانیه خوزستان برای جرعه‌ای آب آشامیدنی که سال‌هاست ندارند، در چند قدمی پرآب‌ترین و بزرگ‌ترین رودخانه کشور دست به اعتراض می‌زنند و با گلوله‌های ساچمه‌ای موردعنایت نیروهای انتظامی قرار می‌گیرند، غرب را هم که نگاه می‌کنیم آسیه پناهی پیرزن کرمانشاهی یک روز که در آلونک محقرش در حاشیه کرمانشاه در خانه بوده با اسپری فلفل از خانه رانده و پس از تخریب خانه‌اش، جانش را هم از دست می‌دهد.
 اینها هرکدام اگر سوژه یک‌سال صفحه‌های حوادث رسانه‌ها هم بود می‌شد در غم‌شان ساعت‌ها گریست و روزها و ماه‌ها و سال‌ها افسوس خورد. واقعا چه خبر است؟ این حجم از ظلم، بی‌عدالتی و تبعیض، این حجم از اتفاقات ناگوار و تراژیک برای چیست؟ قانون؟! عرف؟! اخلاق و غیرت؟! به‌نظر بر پیشانی این واژه‌ها هم بعد از این اتفاقات عرق شرم می‌نشیند. هنوز از تشریح و تحلیل اتفاقات ناگوار غیزانیه فارغ نشده بودیم که رومینا را سر بریدند و هنوز در شوک و سوگ ماجرای رومینا اشرفی بودیم که آسیه پناهی را هم کشتند و حالا مجبور به نوشتن از این تلخ‌ترین اتفاق این روزها در کرمانشاه هستیم. با خواندن این اتفاقات و مواجهه با آنها بیش از هرچیزی مفهوم کرامت انسانی، حقوق عمومی و عدالت در ذهنم خدشه‌‌دار می‌شود؛ خدشه‌های جبران‌ناپذیر و عمیقی که امید به اصلاح وضع موجود را بالکل منتفی و ما را آماده برای تلخ‌کامی دیگری می‌کند.

روایت اول از زبان مسئولان شهرداری کرمانشاه
 اقدام به تخریب منازل قانونی بود، آسیه پناهی زنی به‌ظاهر معتاد بود، آسیه براثر حالت‌تهوع جان خود را از دست داد!

احتمالا کسی نمانده که حداقل دراین چند روز اخیر اطلاعی از ماجرایی که بر سر آسیه پناهی و اهل منزلش رفته است و بلایی که بر سرشان آمده، کسب نکرده باشد. آسیه‌ای که البته مصداقی است از آسیه‌هایی که نه فیلم و خبری از آنچه بر سرشان آمده، منتشر شده و نه کسی سراغ‌شان را گرفته است. رسانه‌ها در شرح اتفاقی که برای این پیرزن کرمانشاهی و دختر و نوه‌اش افتاده از زبان غلامرضا شهبازی، مدیر اجراییات شهرداری کرمانشاه اینچنین نوشته‌اند: «ماموران اجراییات شهرداری کرمانشاه پس از دریافت حکم قضایی مبنی‌بر رفع‌تخلف از زمین‌خواران به محدوده انتهای شهرک کیانشهر در منطقه سه شهرداری کرمانشاه مراجعه کرده و حین انجام ماموریت به یک کپر که در راستای زمین‌خواری ایجاد شده بود، برخورد کردند. این زن به‌ظاهر معتاد به همراه دختر و نوه‌اش در این کپر زندگی می‌کردند. آسیه پناهی به اخطار ماموران برای خروج از کپر توجهی نکرد، از این‌رو ماموران خانم کمپ ترک‌اعتیاد چشمه‌سفید در محل حاضر شدند و وی را که مقاومت می‌کرد به اردوگاه منتقل کردند. این فرد پس از انتقال به اردوگاه چشمه‌سفید دچار حالت تهوع شد و درنهایت پس از حضور پزشکان مرکز فوریت‌های پزشکی جان خود را از دست داد.» بگذارید طور دیگری ماجرا را مرور کنیم و بعد از آن‌هم به‌سراغ دو روایت میدانی دیگر از آنچه در کرمانشاه رخ داد، برویم.  پیرزنی که از دار دنیا، در این گرمای تابستان به همراه دختر و نوه‌اش، دراین شرایط سخت اقتصادی و معیشتی، یک آلونک محقر در حاشیه‌ای‌ترین نقطه کرمانشاه داشت و حدود 14ماه بود که در آن روز و شب می‌گذراند، درجریان امری به‌اصطلاح قانونی، سقف ناچیزی که بالای سر خود و دختر و نوه‌اش داشت را خراب‌شده دید و پس از آن نیز جان خود را از دست داد.

روایت دوم از زبان بسیج دانشجویی دانشگاه رازی

 دعوای اوقاف و شهرداری کرمانشاه علت اصلی بی‌قانونی در ساخت‌وسازها، یورش ماموران اجرایی شهرداری به خانه‌ها و استفاده از گاز اشک‌آور، آسیه معتاد نبود!

بعد از واقعه تلخ فوت آسیه پناهی، دانشجویان بسیج دانشگاه شهید رازی کرمانشاه به‌منظور اطلاع از کم‌وکیف ماجرا به منطقه‌ای که این حادثه درآن رخ داد، رفتند. روایت میدانی این دانشجویان از زبان مردم محلی که در روز واقعه درآن منطقه حاضر بودند هم به این شرح است: «قسمت اول ماجرا به 12سال قبل برمی‌گردد. زمانی که اداره اوقاف کرمانشاه این زمین‌ها را به‌صورت قولنامه‌ای به مردم این منطقه می‌فروشد. اما شهرداری به‌منظور دریافت امتیازاتی از اداره اوقاف مجوز ساخت خانه را برای اهالی این منطقه صادر نمی‌کند. چراکه شهرداری در پی دریافت زمین‌هایی باارزش 80درصد زمین‌های موجود از اداره اوقاف بوده است و اداره اوقاف نیز زیربار این درخواست نرفت. این دوئل بین اداره اوقاف و شهرداری کرمانشاه 12سال مردم این منطقه را از استفاده قانونی از املاک و زمین‌های خود محروم می‌کند. بعد از گذشت سال‌ها اما با افزایش ارزش زمین‌ها و بالارفتن قیمت‌ها برخی مردم این مناطق به دور از چشم شهرداری شروع به ساخت‌وساز می‌کنند و در منازلی سکونت پیدا می‌کنند که بدون مجوز شهرداری ساخته‌اند. افزایش نرخ اجاره‌بها در این منطقه و مسائلی از این دست برخی دیگر از اهالی فقیر منطقه را به ساخت آلونک‌های محقری با کمک دیگر اهالی منطقه مجبور می‌کند. این مساله و اطلاع شهرداری از این ماجرا باعث می‌شود اواخر اردیبهشت‌ماه سال جاری شهرداری کرمانشاه ماموران اجرایی خود را به این منطقه بفرستد تا با تجهیزات کامل به تخریب املاک غیرقانونی مبادرت کنند. در مراجعه اول ماموران شهرداری و برخورد ناروا و زشت آنها با اهالی این منطقه کار با حواشی همراه می‌شود و مساله ناتمام می‌ماند. اما در مراجعه بعدی ورق برمی‌گردد. این‌بار وقتی اکثر اهالی منطقه در خانه‌هایشان خواب بودند، ماموران با استفاده از گاز اشک‌آور و پرتاب آن به داخل خانه‌ها مردم را از خانه‌ها فراری داده و منازل را تخریب می‌کنند. آسیه پناهی به همراه دختر و نوه‌اش هم که در یک آلونک 12متری ساکن بوده‌اند، از تیغ ماموران جان سالم به در نبردند و بعد از مقاومت‌های بسیار بالاخره خانه آنها نیز تخریب می‌شود. اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود، ماموران اجرایی شهرداری کرمانشاه با تهمت به آسیه پناهی به دروغ او را معتاد به موادمخدر معرفی می‌کنند و با زور به کمپ ترک‌اعتیاد می‌برند و اما این پیرزن کرمانشاهی تاب نمی‌آورد و جان خود را دراین ماجرا از دست می‌دهد.»

روایت سوم یکی از خبرنگاران محلی

 ماموران اجرایی حکم قانونی برای تخریب نداشتند، دادستانی درجریان این پروسه تخریب نبود، آلونک آسیه هم در محدوده تخریب نبود، آسیه پناهی بیماری قلبی داشت و گاز اشک‌آور و اسپری فلفل او را از پا درآورد!

سوای دو روایت بالا اما یکی از خبرنگاران حاضر در کرمانشاه نیز در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به تشریح آنچه بر سر آسیه و دختر و نوه‌اش آمد، پرداخت. دزفولی‌زاده گفت: «اواخر اردیبهشت‌ماه بود که اداره اجراییات شهرداری کرمانشاه با توجه به رسالتی که دارد، اقدام به تخریب بناهای غیرمجاز می‌کند. در کرمانشاه محدوده‌ای تحت‌عنوان شهرک فدک وجود دارد که دارای دو بخش فدک یک و دو است، بخش دوم آن محدوده‌ای حاشیه‌ای است و درآن ساخت‌وسازهایی صورت گرفته است. آن روز تیم اجراییات برای تخریب بناهای غیرمجاز مراجعه می‌کند اما دادستان که باید مجوز این تخریب‌ها را صادر کند، در مصاحبه اعلام می‌کند که آن روز نه نماینده دادستان حضور داشته، نه مجوز گرفته‌اند و نه حتی با ما هماهنگی کردند. به هرطریق تیم اجرایی شهرداری مراجعه می‌کند و یکی از مسئولان که بانی این ماجرا بود آلونک آسیه پناهی را می‌بیند و علی‌رغم اینکه مجوزی برای تخریب آن نداشته، خودش می‌گوید با مجوز من این آلونک را هم تخریب کنید! دختر و نوه آسیه هم داخل آن آلونک بودند. آسیه خودش بیرون آمد و داخل بیل لودر نشست تا جلوی تخریب خانه محقرش را بگیرد اما ماموران گاز اشک‌آور و اسپری فلفل به داخل خانه زدند. دراین بین که دختر و نوه آسیه در خانه را گرفته‌اند تا اجازه ندهند افراد وارد شوند، اسپری را که می‌زنند ، آنها نیز دور می‌شوند و ماموران در را به زور باز می‌کنند و دختر و نوه آسیه هم بالاخره از خانه خارج می‌شوند و بعد از پشت خانه را تخریب می‌کنند. بعد از این اتفاق عجیب می‌گویند آسیه اعتیاد داشته که این ادعا هم به سرعت تکذیب می‌شود. حتی اعلام کرده بودند این شگرد آسیه است و وقتی قرار باشد که خانه‌های غیرمجاز آن منطقه را تخریب کنند، او با دریافت مبالغی از این کار ممانعت می‌کند که در گفت‌وگویی که با اهالی معتمد این منطقه داشتم، مشخص شد این هم دروغ دیگری بود که به او نسبت دادند. اهالی محل می‌گفتند او 14 ماه است در این آلونک زندگی می‌کند و ماموران ادعا می‌کردند که چون او در حریم رودخانه ساکن است و کابل فشارقوی آنجاست، خطرناک است و باید تخریب کنند اما سوالی برای من ایجاد شد که اگر چنین مساله‌ای بود چرا در فصل بارندگی در این 14 ماه قبل که خطرات به مراتب بیشتر از این وضعیت جوی بود، اقدامی برای انتقال یا تخریب خانه آسیه نکردند؟! حالا از اینکه بگذریم، مساله خود آسیه و نوع برخورد ماموران با او نیز دردناک‌تر است. آسیه وقتی از مقاومت برای تخریب خانه‌اش عاجز می‌شود و از لودر پایین می‌آید، دوباره ماموران به صورت او اسپری فلفل می‌زنند و دخترش فریاد می‌زند که او مشکل قلبی دارد و شرایطش مساعد نیست اما توجهی به او نمی‌کنند و به آنها می‌گویند سوار شوید می‌خواهیم شما را پیش شهردار ببریم تا با او صحبت کنید، اما در مسیر کمی که از منطقه دور می‌شوند، نوه آسیه متوجه بی‌حالی مادربزرگش می‌شود اما آنها بازهم بی‌توجهی می‌کنند. آنها را به کمپ ترک‌اعتیاد چشمه‌سفید کرمانشاه می‌برند، چراکه مسئول اجراییات عنوان کرده بود این شخص اعتیاد دارد اما مسئول روابط‌عمومی، دولتشاهی کاملا این مساله را تکذیب کرد. با این حال و دراتفاقی تاسف‌بار مسئولان کمپ بعد از ساعتی روی آسیه پتویی می‌اندازند و می‌گویند متاسفانه فوت کرده است! بعد از فوت او مسئولان پزشکی‌قانونی اعلام کرده علامتی از ضرب‌و‌شتم در بدن آسیه نیست اما در وضعیت قلب او تغییراتی ایجاد شده که حالا مشخص نیست این مساله به دلیل استفاده از اسپری فلفل بوده است یا به‌خاطر استرس و جو روانی بوده که آن روز این پیرزن ناتوان متحمل شده است. اما نکته قابل‌تامل که دوباره تکرار می‌کنم این است که وقتی با خود دادستان صحبت کردم دادستان گفت که اولویت ما در تمام افعال اینچنینی حفظ کرامت و رعایت شئون اسلامی و شرعی و انسانی است و در مجوزهایمان این دو اصل را ذکر کرده و برآن تاکید داریم. با این حال دادستانی مدعی شد آن روز نماینده دادستان اصلا در محل حضور نداشته که نظارت کند و این آلونک آسیه اصلا جزء محدوده‌ای که باید تخریب صورت می‌گرفته هم نبوده است.»

اگر آسیه، شبنم بود

بعضی‌مواقع، بعضی قیاس‌ها و قرینه‌یابی‌ها، بیش از اصل ماجرا اعصاب آدم را به‌هم می‌ریزد. ماجرا را یک‌بار دیگر مرور کنیم. مادری 58 ساله، به‌همراه دختر و نوه‌اش در خانه‌ای محقر، 12 متری، در یکی از حاشیه‌ای‌ترین نقاط کرمانشاه زندگی می‌کرده، در آن محدوده به‌دلایل مختلفی اعم از اختلافات ادارات دولتی و شهرداری و... ساخت‌وسازها از مسیر قانونی خارج شده و مالکان زمین‌ها بدون مجوز به ساختن سرپناهی برای خود مشغول شده‌اند. شهرداری هم شستش خبردار شده و به‌اصطلاح برای اجرای قانون راهی منطقه شده تا سازه‌های غیرمجاز را تخریب کند. البته اقدامی که به گفته یکی از خبرنگاران محلی، حداقل در این مورد آخر، مجوز قانونی نداشته و نماینده دادستان هم حاضر نبوده است. در جریان این پروسه تخریب، اصول انسانی و اخلاقی را هم با لودرها زیر گرفته و به‌هرشکل خانه 12متری آسیه و دختر و نوه‌اش را هم به ضرب گاز اشک‌آور و اسپری فلفل خراب کرده است. بعد از این واقعه، به پیرزن بدحال و بیمار تا توانستند هم انگ زدند، ابتدا گفتند معتاد بوده و بعد از آن هم گفتند این کارش بوده که جلوی تخریب‌ها را بگیرد و از صاحبان املاک به‌قول معروف درصد بگیرد. اما هردوی این تهمت‌‌ها هم خیلی‌زود تکذیب شد. منتها هیچ‌کدام از این اتفاقات خبری از پایان تلخی‌های خانواده آسیه نداشت، آسیه که حالا سرپناهی برای خود، دختر و نوه‌اش نمی‌دید، در غریبانه‌ترین حالت ممکن، بدون هیچ‌توجهی جان خود را هم از دست داد تا روسیاهی این مدل از اعمال قانون تا ابد بر پیشانی مسئولان بماند. اما از آسیه و کرمانشاه به شبنم و تهران برسیم. چیزی شبیه این اتفاق در تهران و پایتخت ایران هم کم اتفاق نمی‌افتد، ساخت‌وساز غیرمجاز، کمیسیون ماده صد، پرداخت جریمه و... احتمالا ماجرای ویلای شبنم نعمت‌زاده، دختر وزیر اسبق صنعت‌ومعدن را شنیده‌اید. البته ساخت‌وساز ویلای غیرقانونی در منطقه لواسانات یکی از تخلفات دختر وزیر است. تخلفات گسترده در یکی از بهترین نقاط پایتخت که بعد از محرز شدن تخلفات و رسانه‌ای شدن ماجرا، با گذشت مدت زمانی طولانی هنوز آن‌طور که باید حکم اجرایی نشده است. یعنی فرق بین شبنم بودن، دختر وزیر صمت بودن و آسیه بودن، پیرزن 58 ساله وبی‌سرپناه بودن، خیلی بیشتر از متراژ ویلای چندهزارمتری و آلونک 12متری است. اما اولی بعد مدت‌ها به‌هردلیلی که البته برکسی پوشیده نیست، از تخریب و اعمال قانون مصون می‌ماند، اما دومی در کسری از ثانیه، بدون مجوز و با اختیار یک مقام محلی، بر سر ساکنانش خراب می‌شود و مالک ناتوان هم در این ماجرا جان می‌سپارد. من نمی‌دانم در کدام دین و آیینی، ذیل کدام ماده و تبصره‌ای، با چه توجیه و ابزاری می‌توان این پروسه و این تبعیض را توجیه کرد، من خیلی چیزها را واقعا نمی‌دانم، اما می‌دانم، آه مظلوم عاقبت دامنگیر خواهد بود! خلاصه اگر آسیه شبنم بود، هم خانه‌اش محفوظ بود و هم دختر و نوه‌اش از موهبت حضور مادر و مادربزرگ‌شان روزهای بیشتری بهره می‌بردند.

 * نویسنده :  ابوالقاسم رحمانی،دبیرگروه جامعه

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰