به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمد عبداللهی، تحلیلگر سیاسی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: جمعیت از مولفههای قدرت هر کشوری محسوب میشود. بسیاری از دولتها با نظر داشتن به اهمیت این موضوع سیاستهای جمعیتی خود را براساس حفظ این نقطهقوت تنظیم میکنند. در کشور ما اما سالها این عامل نادیدهانگاری شد و سیاستهای کاهش جمعیت از آغاز دهه 70 بهشکل عجیبی بهسمت عقیمسازی جمعیت پیش رفت. مقاممعظمرهبری با سیاست تعدیل و تحدید نسل مخالف بودند و چند سال بعد از اجرای این سیاست بارها مخالفت خود را ابراز کردند که با بیتوجهی دولتها مواجه میشد. ایشان یکجا فرمودند: «از سال 71 به این طرف، باید سیاست را تغییر میدادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم.» در آغاز دهه 90 ایشان مخالفت علنی با این سیاست را در سخنرانیهای عمومی ابراز کردند و در30 اردیبهشت 93 سیاستهای کلی جمعیت را درجهت جبران کاهش نرخ رشد جمعیت و نرخ باروری در سالهای قبل به روسای قوای سهگانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ فرمودند.
سابقه سیاستهای کاهش جمعیت
بعد از انقلاب تا سال 67 در کشور سیاستها براساس افزایش جمعیت تنظیم شده بود و حتی مشوقهایی چون کوپن و زمین برای خانوادههای پرجمعیت وجود داشت. اما بهناگاه با گوشزد کردن خطر انفجار جمعیت بر اثر رشد 3.7 تا 6.2درصدی در سالهای 65 تا 68 زمزمه ضرورت کنترل جمعیت و نزدیک شدن نرخ رشد جمعیت به متوسط جهانی آغاز شد و خیلیزود با همراهی همه ظرفیت جامعه از دولت و مجلس تا علما و مبلغان به عمل تبدیل شد. سیاست کاهش جمعیت پشت شعار «دو بچه کافی است» خیلیزود نگاهها را به جمعیت عوض کرد؛ بهطوریکه در انتهای سال 1371 میزان باروری به رقم2.1 کاهش پیدا کرد.
قاعدتا پس از رسیدن به این نرخ باید این سیاست متوقف و سیاستهای معتدلتر برقرار میشد. اما تازه در سال 72 بود که سروکله وامهای رنگ و وارنگ مجامع جهانی برای اجرای سیاستهای کاهش جمعیت با اسمهای خوشآبورنگ پیدا شد. وام 150 میلیون دلاری صندوق جمعیت ملل متحد برای تنظیم خانواده در ایران و انتخاب ایران بهعنوان مرکزی برای آموزش کنترل جمعیت کشورهای آسیای میانه؛ توافقنامه وام 141 میلیون دلاری بین بانک جهانی و وزارت بهداشت کشورمان بهمنظور اجرای یک برنامه مشترک کنترل جمعیت در 16 استان ایران بهمدت 10 سال تحت یک برنامه دقیق و ذیل نظر این نهاد بینالمللی با هدف افزایش استفاده از وسایل پیشگیری و تنوع در روشهای پیشگیری از بارداری براساس شاخصهای برنامه بانک جهانی؛ جالب است که یکی از راهبردهای محوری این بانک در این برنامه رسیدن ایران به خودکفایی در تولید وسایل پیشگیری بود! وام 1.8میلیون دلاری یونیسف به ایران نیز در همین جهت بود.
خوب است درباره صندوق جمعیت سازمان ملل متحد بدانیم که این صندوق با هدف کنترل شاخصهای جمعیتی کشورهای کمتر توسعهیافته در پوشش بهداشت باروری و توجه به سلامت مادران تعاریف خود را به جوامع القا میکند. مثلا سن بارداری بانوان را بین 20 تا 35 و با فواصل معین تعریف میکند و کشورهای دریافتکننده وام موظف به اجرای آن هستند و عملا با این تعریف فرصت به دنیا آوردن بیش از دو فرزند وجود ندارد. با اینکه کشورهای آمریکا، آلمان، ژاپن، فرانسه و انگلستان تامینکننده مالی و پشتیبان فنی پزشکی تجهیزاتی این صندوق را برعهده دارند، این تعاریف در نظام سلامت این کشورها جایی ندارد و زنان بهراحتی اجازه دارند پیش از 20 سالگی و پس از 40 سالگی باردار شوند. صندوق جمعیت سازمان ملل هرسال به هر کشوری که در کاهش جمعیتش بیشترین موفقیت را دارد، جایزه میدهد!
با این تمهیدات کاهش جمعیت در ایران طی سالهای دولت سازندگی و اصلاحات بهقدری سرعت گرفت که تعجب و تعریف و تمجید غربیها را برانگیخت. نشریه استرالیایی گیزمودو در تمجید سیاستهای دولت سازندگی و اصلاحات در کاهش جمعیت میافزاید: «نمیدانیم در آینده چه اتفاقی میافتد، اما ما شواهدی داریم که در یک نسل، کشوری بزرگ و مذهبی مانند ایران قادر شد نرخ رشد جمعیت را پایین بیاورد. برنامه با شعار «یک فرزند خوب است، دو فرزند کافی است» آغاز شد. وعاظ در مساجد درباره آن سخن گفتند.»
این گزارش در پایان، طرح کاهش جمعیت را الگوی مطلوبی برای دیگر کشورها معرفی کرده و مینویسد: «اگر میخواهیم از یک بحران اقلیمی با پایین آوردن جمعیت جهان پرهیز کنیم، شاهد خوبی داریم که این کار میتواند بدون ارعاب انجام گیرد.»
پشت این همه کمکهای جهانی چه سیاستی نهفته است؟
در دهه 70 میلادی دولت آمریکا بررسیهایی درباره چشماندازهای جمعیتی در جهان انجام داد و به این نتیجه رسید که هرچه جمعیت کشورهای دیگر در آینده کمتر باشد، به نفع آمریکا خواهد بود؛ یک استراتژی بلندمدت برای حفظ برتری.
در اسناد بهجامانده از این بررسیها که بعدها فاش شد، افزایش جمعیت کشورهای درحال توسعه عاملی بود که دسترسی آمریکا به منابع معدنی و زیرزمینی آن کشورها را در آینده کاهش میداد یا حتی ناممکن میساخت. آمریکاییها از همان موقع شروع کردند به تبلیغات جهانی برای کاهش جمعیت؛ بهانه هم این بود که در کشورهای فقیر و درحالتوسعه، زیادی جمعیت و افزایش آن در آینده یک مشکل بزرگ برای مردم آن کشورها خواهد بود و از نظر معیشت و رفاه یک بحران جدی ایجاد خواهد کرد. آمارهای ساختگی و نادرست از بحران قریبالوقوع «انفجار جمعیت» هم ارائه شد و ترسهای بزرگ ایجاد کرد. بهتدریج دولتمردان و مردم کشورهای فقیر و درحال توسعه متقاعد شدند که کاهش جمعیت یک راهحل ضروری است؛ به همین سادگی.
برژینسکی، استراتژیست آمریکایی به صراحت میگوید: «برای نابودی ایران لازم نیست به تاسیسات هستهای ایران حمله کنید، چراکه تغییرات جمعیتی ایران علیه حکومت است و با کمی صبر خود مشکلات را حل میکند.» ایندست اظهارات نشان میدهد چقدر سیاستهای کنترل جمعیت مشکوکند و چه برنامهریزیهایی برای تحدید نسل در کشور اسلامی ایران وجود دارد و اهمیت مقابله با این سیاست را بیش از پیش روشن میسازد. در این راستا چند نکته قابلتوجه است:
1-ساموئل هانتینگتون نظریهپرداز غربی درباره جمعیت کشورهای اسلامی میگوید: «یکی از مشکلات ما درمقابل کشورهای مسلمان، زادوولد زیاد در این کشورهاست؛ جنبشهای اجتماعی را آنها به وجود میآورند. بنابراین تا چند سال دیگر که ما کشورهای غربی افت جمعیتی خواهیم داشت، این برای ما یک تهدید بزرگ است.» این سخنان نشاندهنده هراس فوقالعاده تحلیلگران غربی از جمعیت جوان کشورهای اسلامی و بهویژه ایران است.
2- هنری کیسینجر، وزیرخارجه اسبق آمریکا در سال 1978 (پنج سال بعد از دریافت جایزه صلح نوبل) میگوید: «سیاست آمریکا درقبال کشورهای جهان سوم، باید سیاست جمعیتزدایی باشد.» در زمان وی پروژه مطالعاتی درباره تاثیر روند رشد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا انجام شد. این پروژه، روند فزاینده رشد جمعیت جهانی را برخلاف امنیت ملی آمریکا دانسته و چگونگی همکاری سازمانهای بینالمللی و روش ترغیب اقناع رهبران کشورهای موردنظر را برای کاهش روند رشد جمعیت تبیین میکند.
3- کتاب «بمب جمعیت» نوشته پائول ارلیش در سال 1968 انتشار یافت، ارلیش از دولت آمریکا میخواهد هم در داخل کشور و هم در کشورهای جهان سوم، سیاستهایی را برای کاهش نرخ رشد بشر اتخاذ کند. ناگفته نماند که جان هولدرن، مشاور علمی اوباما از شاگردان و همکاران ارلیش است.
4- شرکتهای صهیونیستی راکفلر و گیتز که در سالهای اخیر نقش پیشتازی را در تسریع این سیاستها برعهده گرفتهاند، درتلاش هستند در پوشش انجام فعالیتهای خیرخواهانه در پوشش دارو و واکسیناسیون در روند کاهش رشد جوامع تاثیرات جبرانناپذیری را بگذارند.
5-راکفلر که یکی از افراد کلیدی در زمینه سیاستهای جهانیسازی و تشکیل «دولت واحد جهانی» است، در کتاب خاطرات خود مینویسد: «برخی میگویند من در سراسر دنیا توطئه کردهام تا ساختار سیاسی دنیا را یکپارچه کنم و بهعبارتی یک «دنیای واحد» بسازم. اگر اتهام من این است، اعتراف میکنم که این اتهام صحت دارد و من به آن افتخار میکنم.»
6- اولین قرارداد پژوهشی بین ارتش آمریکا و دانشگاه هاپکینز در سال 1948 منجر به تاسیس یک رشته دانشگاهی با عنوان (ارتباطات سلامت عمومی) با هدف اجرای یک برنامه مدون برای کنترل و کاهش جمعیت کشورهای کمتر توسعهیافته بهخصوص کشورهای اسلامی شد.
7-بسیاری از تلاشها جهت کاهش جمعیت، براساس این منطق صورت میگیرد که منابع طبیعی در دنیا درحال تمام شدن است و افزایش جمعیت، این روند را تسریع و درنتیجه، بشریت را با خطر انقراض مواجه میکند. ازجمله اقداماتی که برای توجیه این نظریه صورت گرفته است، انتشار کتاب «اولین انقلاب جهانی» توسط اندیشکده بینالمللی باشگاه رم در سال 1991 بود.
8-طبق اسناد منتشرشده از سوی پنتاگون برنامههایی که کلیه آژانسهای سازمان ملل (UN) در سطح جهان در کشورهای دیگر اجرا میکنند، بهعنوان عملیات دفاعی و نظامی ارتش آمریکاست و سازمانها و مراکز مهم بینالمللی و آژانسهای سازمان ملل ازجمله صندوق جمعیت سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی از دکترین امنیت ملی آمریکا تبعیت میکنند، زیرا رشد جمعیت جهان برخلاف امنیت ملی آمریکا تعریف شده است.
رهبر معظم انقلاب مانند دیدبانی تیزبین این دشمنیها را میبینند و فریاد برمیآورند و خطر را گوشزد میکنند. سالها به مسئولان تذکر میدهند و بعد از مشاهده بیعملی تذکرات و هشدارها را علنی میکنند. سیاستهای کلی جمعیت را ابلاغ میکنند. اما در عمل اتفاقی نمیافتد. از طرحی که مجلس درراستای این سیاست آماده کرده بود (طرح جامع «جمعیت و تعالی خانواده») هیچ خبری نیست و در کمیسیونهای مجلس خاک میخورد. توجیه برخی نمایندگان مجلس این است که عمده چالشها درباره این طرح به چالشهای مالی معطوف میشود و تا زمانی که دولت بار مالی آن را متقبل نشود، مجال و امکان طرح وجود ندارد. در اقدامات دولت هم کمتر راهکاری برای کاهش سن ازدواج و جلوگیری از وقوع طلاقهای زودرس در میان زوجهای جوان ارائه میشود و هم کمتر خبری از مشوقهای فرزندآوری وجود دارد. گاهی هم کاملا برخلاف سیاستهای جمعیتی نظام، در طرحهایی مثل اعطای یارانه بنزین هم رسما یارانه خانوادههای سهفرزندی را کاهش میدهد.
با تاسف بسیار این دغدغه رهبری هم سال ششم ابلاغ قانونی خود را به پایان رساند و جمعیت ایران با سرعت بهسمت سالمندی پیش میرود. درحالحاضر براساس آمار سرشماری سال 95 سهم میانسالان از کل جمعیت به 44.8 درصد رسیده و نمود این واقعیت است که حدود 51درصد از کل جمعیت کشور را میانسالان و سالمندان تشکیل میدهند. ایران با نرخ رشد جمعیت فعلی که حدود 1.24 درصد است در سال 1460 جمعیتی 46 میلیون نفری خواهد داشت که بیش از نیمی از آن سالمند است! در سال 1480 هم جمعیت به 31 میلیون خواهد رسید، بازهم با نیمی سالمند. درواقع فقط وقتی بلندمدت و استراتژیک نگاه میکنیم که بحران کاهش جمعیت خودش را نشان میدهد.
باید دولت و مجلس به خود بیایند و از نابودی سرمایه انسانی کشور جلوگیری کنند. مجلس فشل دهم که به پایان رسید، توقع داریم مجلس جدید طرح جمعیت را از کمیسیونها بیرون بکشد و به قانون تبدیل کند. اما درباره دولت بعید است این دولت بعد از هفت سال بیتوجهی در سال آخر به فکر اجرای آن بیفتد. تنها یک دولت جوان و مومن است که دغدغه اجرای چنین طرح سرنوشتسازی برای نجات آینده میهن را خواهد داشت. انتخاب یک دولت قوی در 1400 مقدمه نجات ایران خواهد بود.