
عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت برای انتخابات ۱۴۰۰ قائل به حضور با کاندیدایی تماما اصلاحطلب است و اعتقاد دارد دست اصلاحطلبان دراین زمینه بسته نیست.
کاندیدای ۱۴۰۰ ما باید اصلاحطلب باشد

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، شمارش معکوس انتخابات 1400 به سرعت درحال طیشدن است و گروههای سیاسی اگرچه نرمنرمک، اما پرسروصدا فعل و انفعالات خود برای انتخابات بهار سال آینده را شروع کردهاند. دراین میان البته اصولگرایان تا حد زیادی سرگرم تحولات این روزهای مجلس و آرایش نیروهای راهیافته به آن هستند و شاید هنوز فرصت کافی برای تمرکز بر انتخابات 1400 نیافته باشند اما اصلاحطلبان که دست خود را به کلی از مجلس یازدهم کوتاه میبینند و باتوجه به چسبندگی به عملکرد دولت و نارضایتیهای اجتماعی از آن خطر شکست را بیش از هرزمان دیگری احساس میکنند، بحثها و بررسیها درباره 1400 را خیلی زودتر از موعد آغاز کردهاند؛ بحثهایی که از بازخوانی عملکرد شورای عالی سیاستگذاری آغاز شد اما حالا دامنه آن بسیار فراتر رفته و به مطالبه انحلال شعسا، رهبری اصلاحات، نوع کنش مطلوب برای انتخابات ریاستجمهوری و... نیز کشیده شده است.
در اینباره با حسین کاشفی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت به گفتوگو نشستیم و نگاه او به این تحولات را جویا شدیم. کاشفی هم مثل بسیاری دیگر از اصلاحطلبان و البته برخلاف نگاه کلی حاکم بر حزب اتحاد ملت قائل به لزوم ایجاد تغییرات در ساختار شعسا و ارتقای نقش احزاب نسبت به افراد در آن است و میگوید افراد نیز باید در قالب حزب در این شورا حضور یابند. او برای انتخابات 1400 هم قائل به حضور با کاندیدایی تماما اصلاحطلب است و اعتقاد دارد دست اصلاحطلبان دراین زمینه بسته نیست.
این روزها بحثها درباره شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بیش از همیشه اوج گرفته و نظرات متفاوتی درباره عملکرد این شورا و تغییرات موردنیاز در آن مطرح میشود. ارزیابی شما درباره زمینههای شکلگیری این فضا چیست؟
درمجموع در همه کارها و فعالیتها باید نگاه به آینده داشته باشیم و از گذشته برای حرکت بهتر استفاده کنیم. در رابطه با شورای عالی سیاستگذاری هم باید گفت این مجموعه تشکلی بود که از سوی احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب ایجاد شد و عملکردی داشت. طبیعی است باید این تشکل نیز با توجه به اتفاقاتی که گذشته و تجربیاتی که شکل گرفته، مثل هر سازمانی بحث روزآمدکردن خود را در دستورکار قرار دهد. این به صلاح همه است. منتهی زمانی ما با دید نفی به موضوع نگاه میکنیم که این نگاه ما را به جایی نمیرساند. برخورد انتقادی و سازنده قابلپذیرش است و موقعی میتوانیم آینده داشته باشیم که خودمان نقد درست و صحیح و کارشناسانهای داشته باشیم.
اینکه بگوییم شورای عالی هیچ دستاوردی نداشته، منصفانه نیست. بالاخره در شرایط و زمان خود دستاوردهایی داشته است ولی حتما با توجه به تجربهای که وجود دارد میتواند بهتر از این هم باشد. لازمه آن، این است که دوستان بنشینند و آسیبشناسی کنند.
ممکن است کسی بگوید به دلایلی نمیخواهم کار جبههای یا ائتلافی انجام دهم. این جزء اختیارات هر حزب است و نباید کار اجباری صورت گیرد. تصمیمات و اقدامات باید با توافق و همراهی جمع باشد تا نتیجه مطلوب حاصل شود.
با توجه به شکلگیری مطالبه اعمال تغییرات در شورای عالی اصلاحات شما چه نوع تغییراتی را مطلوب میدانید؟
باید در زمینه تغییرات هم در سطح ساختار و هم در حوزه برنامهها بحث و بررسی داشت. شورای عالی قرار نیست کار حزب را انجام دهد. این ائتلافی است که برای انتخابات و در مقاطعی ایجاد میشود و با هماهنگی مجموعه اعضای خود تصمیماتی را اتخاذ میکند. درخصوص این تغییرات میتوان درباره ترکیب اعضا بحث کرد. اینکه آیا اعضا یکسان باشند؟ آیا حزب ملی و سراسری که فعال است با حزبی که ممکن است در حد استان باشد یا آن سطح از فعالیت را نداشته باشد با هم برابرند؟ اینها بحثهایی است که درونسازمانی باید انجام شود. الان که مدتی از کارکرد این شورا گذشته، خوب است این عملکرد از طرف تعدادی از دوستان و نمایندگان احزاب بهصورت صادقانه و کارشناسانه رصد و بازنگری شود و نقاط ضعفوقوت مورد کندوکاو قرار گیرند.
به هر ترتیب اعضا و احزاب عضو باید مرامنامه و اساسنامه را بپذیرند و به خردجمعی احترام بگذارند. اینکه هرکسی بگوید اینجا نظر من تامین نشد و من کنار میکشم، طبیعتا در کار جمعی موضوعیت ندارد. باید آییننامه و نظامنامهای وجود داشته باشد تا تصمیمات جمعی فارغ از آنکه چهکسی موافق یا مخالف است، به اجرا درآیند.
این سازوکار طبیعتا دائمی نیست و باید مدت مشخصی فعالیت داشته باشد. چون ائتلاف است و ائتلاف هم برای مقاطع کوتاهی به وجود میآید. اصلاحطلبان باید دوباره بنشینند و این موضوع را بازنگری کنند. باید نقاط ضعفوقوت را درکنار هم دید و نقاط قوت را تقویت و نقاط ضعف را برطرف کرد. از اینرو بهطور خلاصه باید تاکید کنم درمجموع نیاز به این تغییرات وجود دارد.
کشور نیاز به انسجام و هماهنگی دارد. حتی همانطور که درگذشته این بحث مطرح بود باید با سایر نحلههای فکری اعم از اصولگرایان و... نیز تعامل داشته باشیم. وقتی میخواهیم کشور را اداره کنیم باید رصد انجام دهیم. همین رصدی که امروز برای شورای عالی مطرح میکنیم باید در زمینههای مختلف دیگر نیز وجود داشته باشد. مثلا به لحاظ کارآمدی بررسی شود که دولت، این نهاد یا آن سازمان کارآمد بوده یا خیر.
شما قائل به چه سطحی از این تغییرات در شعسا هستید؟ اعمال پارهای اصلاحات جزئی را کافی میدانید یا معتقدید اصلاحات ساختاری و بنیادین لازم است یا آنکه عمر شورا را به پایان رسیده میدانید و معتقدید باید دنبال جایگزین کردن تشکیلاتی دیگر بود؟
به نظر من وقتی از بررسی تغییرات ساختاری حرف میزنیم، نباید قبل از بررسی بگوییم فلان تغییرات انجام شود. باید به این سوال پاسخ دهیم که آیا این ساختار درمجموع بیاثر بوده یا خیر؟ اگر بیاثر بوده باید کاملا حذف شود و روی گزینه بعدی متمرکز شویم. باید این اصل را قبول کنیم که کاری انجام شده است و کسانی که این کار مشترک را انجام دادند نقاط ضعفوقوت خود را بپذیرند و مقصر را دیگری ندانند. باید اخلاق تشکیلاتی و سازمانی را رعایت کنیم. این شورا اعضایی داشته است. اینکه حزب اتحاد ملت بگوید به من مربوط نیست، آن یکی هم بگوید به من مربوط نیست، مشکلی را حل نمیکند. هریک از احزاب عضوی از این تشکیلات بودهاند و ممکن است در جایی پیشنهادی داده باشند و خب آن پیشنهاد موردقبول جمع واقع نشده باشد. شما وقتی عضو این سازوکار بودید باید تصمیمات آن را بپذیرید. حال ممکن است اشکالی وجود داشته باشد اما نگوییم به ما ارتباطی ندارد. بهنظر من اگر این رویکرد در دستور کار باشد بررسیها به نتیجه خواهند رسید.
شما شخصا تاکنون به جمعبندی خاصی در اینباره نرسیدهاید؟
خیر. وقتی کار جمعی میکنیم باید بررسیها در جمع صورت گیرد. اگر از قبل بگویم این شورا باید حذف شود نفیکننده این شورا هستم. با این وصف چگونه میخواهم مسائل را بررسی کنم. قبل از بحث کارشناسی در اینباره، اظهارنظرهای اینگونه موضوعیتی ندارد. یکی از مسائل جامعه ما همین است که هرکدام یک نظر ارائه میدهیم و میگوییم همین است ولاغیر! دیگری هم نظر خود را قبول دارد و جمع کردن این اختلافات طبیعتا مدتها زمان میبرد.
ائتلاف چرا ایجاد میشود؟ اگر در شرایطی باشیم که احزاب و تحزب جایگاه خود را داشته باشند نیازی به این ائتلافها هم نخواهد بود. ائتلاف و کار جبههای در همه کشورهای توسعهیافته وجود دارد. اگر کسی ببیند نمیتواند بهتنهایی به قدرت برسد ائتلاف میکند تا حداقل افراد نزدیک به فکر خود را وارد مجلس و دولت کند.
به هر ترتیب باید اشکالات را بررسی کنیم و از قبل با موضع وارد نشویم. البته هر حزبی میتواند درون خود به جمعبندی برسد و این جمعبندی را در خانواده بزرگتر شورای عالی بیان کند، منتهی یک چیزی را باید همه بپذیرند که هرچه جمع تصمیم گرفت همه تمکین و تبعیت کنند. در غیر اینصورت کار جمعی بیمعنا میشود.
اتحاد ملت در این رابطه به جمعبندی مشخصی رسیده است؟
اگر به جمعبندی برسیم، قرار نیست اعلام شود و آن جمعبندی ابتدا در شورای عالی بحث خواهد شد.
به هر ترتیب کارنامه مشخصی از عملکرد این شورا در دسترس هست و بسیاری از اشکالاتی که امروز مطرح میشود چیز جدیدی نیست و در گذشته (قبل از انتخابات) نیز بارها گوشزد شده بود که در این رابطه بهعنوان نمونه میتوان به ساختار شعسا و نقش پررنگ افراد نسبت به احزاب اشاره کرد. شما این ایراد را وارد میدانید؟
بله. حضور اشخاص برای آن بود که کار به نحو موثرتری انجام شده و به احزاب کمک شود. بههرحال این موردنظر بود که اگر فلان شخصیت در شورا حضور داشته باشد، به دلیل جایگاه و شخصیت کاریزمایی که دارد، میتواند همانند یک حزب عمل کند. ارزیابی شخصی بنده آن است که باید تحزب را ملاک قرار داد و حتی آن افرادی که موثر هستند نیز خود، حزب تشکیل دهند یا وارد دیگر احزاب شوند. این البته شاید درباره همه افراد موضوعیت نداشته باشد و ممکن است کسی از جایگاه قابلتوجهی برخوردار باشد که مطالبه تشکیل حزب از سوی او منطقی به نظر نرسد. بههرترتیب ما قبول کردیم یکسری شخصیتها جایگاه خود را دارند. ولی افراد معمولیتر باید از مجرای حزب در شورای عالی حضور داشته باشند. بر این اساس وقتی درباره لزوم تغییرات در ساختار شعسا سخن میگوییم، حتما یکی از موارد باید همین تغییر نسبت احزاب و افراد باشد.
نکته دیگری که در اینباره حائزاهمیت است، آنکه آیا همه احزاب هموزن هم هستند؟ با نگاه ملی باید نگریست. احزاب باید جایگاه خود را پیدا کنند. احزاب قوی که نیرو و برنامه داشته باشند. نمیتوانیم همینطور به حالت پوپولیستی و شعاری کار کنیم. حزب باید پاسخگو بوده و برنامه داشته باشد. این ربطی به اصولگرا یا اصلاحطلب بودن ندارد. اصولگرایان هم باید حزب قوی داشته باشند.
با این وصف میتوان متصور بود در آینده نقش احزاب تقویت شود و اصلاحطلبان به سمت جایگزینی پارلمان اصلاحات حرکت کنند؟
من امیدوار هستم. بالاخره این یک تجربه بود. با شناختی که از اکثریت دوستان دارم همه میخواهند کار به نحو مطلوبی انجام شود. کار جمعی نیازمند صبر است و اینجا بحث تعامل اهمیت دارد. اینکه تا نظر ما مورداستقبال قرار نگرفت، قهر کنیم، درست نیست. باید ظرفیت داشته باشیم. هیچ کسی نمیتواند بیان کند حزب نباید تقویت شود، همه باید بهدنبال تقویت حزب باشیم و قبول کنیم تا زمانی که احزاب جایگاه خود را در کشور پیدا نکردند با یک نقص بزرگ در مملکت مواجهیم و دائم از این بابت ضرر و زیان خواهیم داد، چون طبیعتا از نیروهای کارشناسی محروم میشویم.
این به ضرر مجموعه است. احزاب باید پاسخگو باشند. اگر این پاسخگویی را در کشور ایجاد کنیم که هر سازمان و مسئولی نسبت به عملکرد خود پاسخگو باشد و مردم در جریان کارها قرار بگیرند، پیشرفت قابلتوجهی داشتهایم. چیزی که امروز در جامعه ما وجود دارد عدم اعتماد است. وقتی به بحث سرمایههای اجتماعی توجه میکنیم شاهد هستیم در جایگاه خوبی قرار نداریم. باید این را تقویت کنیم و این یک بحث ملی است.
شما بیان کردید اگر در فرآیند تصمیمگیریها نظر یکی از احزاب عضو تامین نشد، آن حزب باید به خردجمعی تمکین کند. این انتقاد همواره از سوی حزب کارگزاران مطرح بوده که ترکیب کنونی احزاب و افراد در شورای عالی اصلاحات عادلانه نیست و یک گرایش اصلاحطلبی نسبت به گرایش دیگر پررنگتر بوده و دست بالای دست را دارد، لذا کفه تصمیمات همواره بهنفع آن گرایش غالب سنگینی میکند و با این وصف آنهایی که در اقلیت قرار دارند همیشه مجبور میشوند تمکین کنند. این انتقاد را چقدر وارد میدانید؟
اگر خردجمعی را قبول کردیم باید به تبعات آن نیز احترام بگذاریم. بههرحال ممکن است این اتفاقات رخ دهد. باید قبول کرد که در کار جمعی این احتمال وجود دارد که نظر ما تامین نشود. باید استدلال کنیم. طرف مقابل چه ویژگیای دارد که حرفهای او شنیده میشود و اکثریت به دیدگاه او رای میدهند؟ انشعابات هم اینگونه درست میشود دیگر! این احزابی که در گذشته بین آنها انشعاب به وجود آمده اینگونه بودند. گفتند ما در اقلیت هستیم و حرفهای ما شنیده نمیشود و به حرفهای ما توجهی نمیشود. به هر ترتیب نباید بهگونهای عمل کرد که شرایط به نحوی رقم بخورد که انسجام ترک بخورد. باید زمینهای را فراهم کنیم که آن اقلیت هم احساس کنند که دیده و شنیده میشوند. باید بحث تعامل و گفتوگو را در درون خود بیشتر دنبال کنیم تا کسی احساس حذفشدن نکند.
باید این را در نظر داشت که در کار سازمانی طبیعی است در جاهایی با هم، همنظر نباشیم. باید خودداری بیشتری داشت. اگر قرار باشد یک گروه امروز جدا شود و دیگری فردا جدا شود چیزی باقی نمیماند. هدف اول انسجام و هماهنگی و همدلی است. باید به یکدیگر قدری حق بدهیم. اینکه بگوییم در اینجا حق صحبت و نظر ندارید، درنتیجه این حزب زمینهای برای اظهارنظر ندارد، این سازمان دموکراتیک نیست. باید براساس دموکراسی پیش برویم. لازمه آن این است که پایههای دموکراتیک را فراهم کنیم.
اگر در ساختار تصمیمگیری، نوعی برابری میان گرایشها باشد فرمایش شما درست است. ولی وقتی در شورای تصمیمگیری، برابری حاکم نیست و تعداد کرسیهای نزدیک به یک گرایش بیشتر باشد، اگرچه شکل کار دموکراتیک است اما همواره این شائبه ایجاد میشود.
درست است. گفتیم سازمان قبلی موردبازنگری قرار میگیرد و طبیعتا نقاط ضعفوقوتی داشته است. اینکه بگوییم همه عملکرد آن ضعف بود درست نیست. باید نقاط ضعف را برطرف کنیم. یکی از موضوعاتی که باید مورد بررسی و بازنگری قرار بگیرد، همین است که آیا اساسا افراد باید در ساختار تصمیمگیری باشند؟ اگر بله آیا نقش احزاب و افراد باید برابر باشد؟ و... . باید به جمعبندی برسیم که اگر افراد میخواهند باشند در داخل احزاب بروند.
انتقاداتی که درباره رئیس شورای عالی مطرح میشود را چقدر وارد میدانید؟
وقتی از ساختار بحث میکنیم مقصود ما یک پکیج است. یعنی مجموعهای از عوامل که همگی باید صادقانه ارزیابی شوند. این ساختار، هیاترئیسه، زیرمجموعه و اعضا دارد. باید بررسی شود کجای این ساختار اشکال داشته و باید اصلاح شود. اگر قرار بود مجموعه شورای عالی را همانگونه که بود حفظ کنیم، میگفتیم همین خوب است. اصل براین است که سازوکارها مورد بررسی و بازنگری قرار بگیرند پس هیاترئیسه هم ازجمله مواردی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
شما بهعنوان یک فعال حزبی چه میزان از اشکالات شعسا را ناشی از عملکرد عارف میدانید؟
همه افراد زحمت کشیدند که جای تقدیر و تشکر دارد ولی این به آن معنا نیست که اگر ضعفی صورت گیرد، نادیده بگیریم. باید این مساله را بررسی مناسب کنیم. باید این اشکالات مشخص شود تا حداقل هرکسی که در آینده قرار است رئیس شورا شود با ضعفهای قبلی آشنا باشد و مدتی بعد دوباره اشتباهات گذشته تکرار نشود.
این احتمال وجود دارد رئیس شورای عالی تغییر کند؟
من بهعنوان یک آدم تشکیلاتی نباید بگویم تغییر بکند یا خیر. من این موضوع را به گروهی که این مسائل را بررسی میکند اعاده میکنم. جمع باید در اینباره تصمیم گیرد. این ساختار یک مجموعه است و وقتی قبول کردیم ضعفهایی وجود دارد منظور آن است که ضعفها از بالا تا پایین مجموعه وجود دارد. وقتی این بررسی صورت گیرد حتما در آنجا برای بخشبخش آن پیشنهاداتی ارائه میشود.
شما راهبرد اصلاحطلبان و کنش موثر آنها برای انتخابات 1400 را چطور میبینید؟
الان با توجه به شرایط کرونایی کشور شاید خیلی موضوعیت نداشته باشد که بحث انتخابات را پررنگ مطرح کنیم و تمام هموغم ما باید رفع این بلا باشد. اما بهطور کلی اصلاحطلبان نیز در این زمینه باید برنامه داشته باشند و راهبرد خود را مشخص کنند. ما باید معلوم کنیم دراین انتخابات انتظارمان چیست و کسانی که میآیند در چه زمینههایی باید برنامه داشته باشند. اما اینکه چه کسانی کاندیدا شوند در زمان خود باید موردبحث قرار گیرد.
درباره مصادیق کاندیداها طبیعتا باید در آینده سخن گفت اما درباره قاعده انتخاب کاندیدا بهطور مشخص دو دیدگاه وجود دارد؛ طیفی معتقدند اصلاحطلبان باید به سمت انتخاب کاندیدای حداکثری بروند و گروهی دیگر اعتقاد دارند درصورت لزوم میتوان راهبرد انتخابات 92 را تکرار کرده و حتی از کاندیدایی با خاستگاه غیراصلاحطلبی حمایت کرد. شما این دو نگاه را چطور ارزیابی میکنید و کدام یک را موثرتر میدانید؟
الان بحث دراین مورد زود است و آنچه مهم است، نگاه برنامهمحور است. باید برنامههای اصلاحطلبان در زمینههای مختلف مشخص شود. بحث درباره اینکه کاندیدای حداکثری مناسبتر است یا راهبرد سال92، در آینده و به وقتش باید در دستور کار قرار گیرد.
اینکه برنامه باید ملاک عمل قرار گیرد، میتواند به منزله آن باشد که اگر کسی برنامههای مدنظر جریان اصلاحطلب را ارائه داد ولی شناسنامه اصلاحطلبی نداشت، میشود اصلاحطلبان از آن حمایت کنند؟
با توجه به تجربهای که پیش آمده، صلاح آن است وقتی برنامهای ارائه میدهید کسی بیاید که این باور را داشته باشد تا آن برنامه را اجرا کند و طبیعتا باید از جرگه اصلاحطلبان باشد.
شرایط جهانگیری را برای کاندیداتوری در 1400 چطور میبینید؟
جهانگیری از شخصیتهای مهم اصلاحطلبان بود و هست ولی در این مقطع بهتر است وارد مصداق نشویم و برنامه را معلوم کنیم و سپس با افرادی که صاحبنظر هستند ازجمله جهانگیری و دیگر افراد مطرح وارد گفتوگو و همفکری شویم. معلوم نیست سال آینده نیز شرایط امروز را داشته باشیم. تا آن زمان کرونا خیلی چیزها را تغییر میدهد و باید دید پساکرونا چه تغییراتی را به همراه دارد. مهم برنامه است و درباره فرد نیز نباید تصور کرد دست اصلاحطلبان خالی است. افرادی هستند که در زمان و شرایط مقتضی حضورشان اعلام میشود.
با توجه به آنکه بدنه اجتماعی اصلاحات عامل روی کارآمدن روحانی بود، به نظر میرسد عملکرد دولت، نوعی قهر و ناامیدی را در این بدنه رقم زده. شما فکر میکنید اصلاحطلبان چگونه میتوانند بر چالش چسبندگی میان خود و عملکرد روحانی فائق آمده و در یکسال باقیمانده تا انتخابات 1400 اعتماد عمومی را ترمیم و بازسازی کنند؟
باید با مردم تعامل و گفتوگو کرد و حرفهای آنها را شنید. مردم هم میدانند کشور بدون دولت و مجلس اداره نمیشود. باید درباره دلایل و زمینههای مشکلات به مردم توضیح داد. ضرورت دارد روشن شود که دولت کجا باید جوابگو باشد؟ و نهادهای دیگر کجا باید جوابگو باشند؟ بههرحال همانطور که شورای عالی سیاستگذاری مشکلاتی داشته دولت هم ضعفهایی داشته. البته نمیتوان گفت در مجموع، عملکرد دولت فقط ضعفها بوده. کارهایی هم انجام شده که باید در جای خود دیده شود. اینکه دولت چه میزان در مشکلات سهم دارد باید بررسی شود. این حق مردم است که بدانند وضع بهتر خواهد شد یا خیر. اگر این را به مردم نگوییم مردم همین برخوردی را که در انتخابات اسفند داشتند تکرار خواهند کرد.
درواقع از نظر شما باید اصلاحطلبان مسئولیتپذیر باشند و ضمن پذیرفتن مسئولیت عملکرد دولت، بابت وضع موجود به مردم توضیح دهند.
بله. مردم هم باید متوجه باشند که با نیامدن چیزی درست نمیشود و مشکلی حل نمیشود. مردم باید حرف خود را بزنند و حضور در صحنه داشته باشند. درمقابل، دولت نیز باید ضعفهای خود را پوشش دهد و ما هم باید کوشش کنیم اشکالات شعسا را برطرف کنیم.
* نویسنده: محمد جعفری، روزنامهنگار
اخبار مرتبط:
حضرتی: اصلاحات از مسیر اصلی خود خارج شده است
عباس عبدی: به خاتمی پیشنهاد کردم کنار بکشد
