

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، سیدفرشید جعفری، استادیار روابط بینالملل طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: جهانشمولی کووید-۱۹ موجب زایش مفهومی تحتعنوان «پساکرونا» شده است. پیشوند «پسا» یا «پست» به برخی از مفاهیم نیز حمل میشود، ازجمله پساجنگ، پسامدرن، پساجنگ سرد، پساسپتامبر، پساساختارگرایی، پسامارکسیسم، پساآمریکا و... ، این «پسا»ها اشاره به مرحله متفاوت از وضع حال دارد، یعنی متغیری سهمگین، آنچنان بر سر وضع حال فرود آمده که تمام ارکان و شئون وضع حال جهان انسانی را فروریخته، بهطوری که بعد از آرامگرفتن و اهلیشدن این متغیر، جهان انسانی، دیگر جهان قبلی نخواهد بود. در سطح خرد برخی میگویند آدمیان در جهان پساکرونا، سرشان در لاک خودشان خواهد بود. آنان از جمع گریزان خواهند شد و شکلوشمایل عشق و دوست داشتن دگرگون خواهد شد. جهان مجاز در روابط آدمیان یکهتازی خواهد کرد و جهان واقعیت مهجور و منزوی در گوشهای نشستن خواهد گرفت. برخی میگویند «در خانه مانی» حتی به مدت کوتاه، بنیان خانواده را تقویت خواهد کرد. برخی دیگر بر این باورند که ارج و قدر زمان حال نزد آدمیان به دلیل سهل و نزدیکی مرگ از کرونا افزایش مییابد و انسانها بیش از پیش در جستوجوی لذت و خوشگذرانی خواهند بود و فکر بهداشت عمومی تغییر خواهد یافت. برخی دیگر میگویند مصون ماندن آدمیان از بیماری حاصله از این ویروس سپاسگزاری از خداوند را فزونی بخشیده و دینمداری را نزد آنان تقویت خواهد کرد. در سطح کلان میگویند سرمایهداری جهانی در وضع پساکرونا با رکود و بحرانهای زنجیرهای مواجه خواهد شد و درنهایت هم فروخواهد پاشید. نظامهای لیبرال دموکراسی با اندیشه غالب سکولاریسم از درون خواهند پوسید و نظامهای سیاسی دیکتاتوری، توتالیتر و مستبد نیروی دوبارهای خواهند گرفت و جنگ، عادت مالوف بازیگران بینالمللی خواهد شد. افول ایالاتمتحده به دلیل سوءمدیریت کووید-۱۹ تسریع خواهد شد و اروپا نماد توسعهیافتگی خود را از کف خواهد داد. بااینحال من موافق به کاربردن مفهوم پساکرونا نیستم. اگر به تاریخ جهان، بهگونهای پانارومایی بنگریم، متوجه این خواهیم شد که این مقطع تاریخی، نقطهای بحرانی درکنار سایر نقاط بحرانی، در سطح پیوسته تاریخ جهان خواهد بود. اگر کووید-۱۹ توانا به تغییر این سطح پیوسته باشد-که بعید به نظر میرسد- درآن صورت میتوان جهان پساکرونا را تصور کرد. به تعبیر درست کووید-۱۹ «دگرگونی در جهان» ایجاد خواهد کرد اما توانا به «دگرگونی جهانی» نخواهد شد. تاکنون هیچ پسایی نتوانسته دگرگونی جهانی را از فردای جنگ دوم جهانی ایجاد کند. با همه این اوصاف، از منظر تغییر فکر داخلی و بینالمللی میتوان به تفسیر مقدماتی از آثار کووید- 19 دست زد.
پیامد کووید-۱۹ بر فکر بینالمللی
از چشمانداز اندیشه سیاسی بینالمللی، عرصه بینالمللی از دریچه چهار متن بزرگ قابلتفسیر است: لویاتان توماس هابز، رسالهای در باب حکومت مدنی جان لاک، حقوق جنگ و صلح هوگو گروسیوس و صلح ابدی امانوئل کانت. تفسیر هابزی که بر قدرتطلبی و ستیز ذاتی دولتها تاکید دارد، در ذیل مفهوم «سیاست بینالملل» قابلبررسی است. تفسیر لاکی که همکاری و مناسبات مسالمتآمیز دولتها را در کانون توجه خود قرار میدهد، در سایه مفهوم «روابط بینالملل» قرار دارد. تفسیر گروسیوسی که درصدد برجسته کردن قاعده و قانون در روابط میان دولتهاست، در پناه مفهوم «جامعه بینالمللی» قرار میگیرند. تفسیر کانتی که در قالب دولتها و مرزهای متعارف ملی نمیاندیشد و یک دولت فراگیر و فدرال جهانی را پیشنهاد میکند، این تفسیر بیشتر با مفهوم «جامعه جهانی» سازگار است. سه تفسیر نخست (هابزی، لاکی و گروسیوسی) قوامبخش نظم وستفالی، مبتنیبر بازیگری دولتهاست. اما تفسیر چهارم (کانتی) با نظم وستفالی سازگاری ندارد. تفسیرکانتی، تفسیری ایدهآلیستی و غیرقابلتحقق معنی شده است. از همینرو چندان منزلتی درمیان اندیشه سیاسی بینالمللی ندارد. پایههای نظم وستفالی بهقدری قدرتمند بوده است که رخصت جولان به تفسیر کانتی از عرصه بینالمللی نداده است. جهانشمولی کووید-19 اندیشه در چارچوب نظم وستفالی برپایه دولت- ملتها را فروریخته است. مفهوم بینالمللی در قالب سه تفسیر نخست به کما رفته و مفهوم جهان منزلتی پیدا کرده است. مرزهای سیاسی و جغرافیایی از معنا تهی شده و بقاء انسان جایگزین دولت شده است. نسل بشر با دشمنی ناشناخته و مرموز به نام کووید-19 مواجه شده است که فرصت اندیشیدن در چارچوب رقابت، همکاری و قاعدهمند میان دولتها را ستانده و آنچنان انسانها را با سرنوشتی مشترک پیوند زده که تنها تفسیر کانتی میتواند رهایی نسل بشر را از دشمن بارباپاپایی [شخصیت یک سریال کارتونی که میتواند به هر شکلی دربیاید] که به شکلهای گوناگون در وجود انسان درمیآید، رقم زند. هرچند عمر این تفسیر با کشف واکسن این ویروس کوتاه است.
پیامد کووید-۱۹ بر فکر داخلی
آدمیان تعاملات خود را در سه قلمروی فکری سامان میدهند؛ قلمروی هنجاری، قلمروی اثباتی و قلمروی حقوقی. در قلمروی هنجاری آدمیان را خروارها بایدها و نبایدها در بر گرفته که باید آن را رعایت کنند تا مناسباتشان با یکدیگر سامانی بیابد و از قبل این سامان، زندگی صلحآمیزی داشته باشند. در قلمروی هنجاریات دو حوزه «دین» و «اخلاق» برجسته هستند. قلمروی اثباتی درواقع حوزه محسوسات و ملموسات است که آدمیان در متن آنها زندگی میکنند. یعنی همان واقعیات زندگی که با دیدگان تجربی قابلرویت هستند. یعنی هرآنچه خارج از ذهن آدمیان است. قلمروی حقوقی عرصه بایدها و نبایدهاست اما جنس آنها از قلمروی هنجاری متفاوت و به لحاظ کمی محدودتر از هنجارهاست. این حوزه شامل مجموعه قوانین و مقررات و قواعد میشود. هر سه قلمرو بر حسب ساختمان خود، معیارهای داوری خود را دارند. اما آدمیان غالبا معیارهای داوری و قضاوت یکی را بر دیگری حمل میکنند و همین امر مسیر توافق میان آنها را دشوار میسازد. در وضع بحرانی که سه عنصر «تهدید»، «غافلگیری» و «زمان کم» حضور دارند، این سه قلمرو سامانده تعاملات آدمیان، در همدیگر متداخل میشود و بهتبع آن معیارهای داوری آدمیان نیز جابهجا میشود و همین امر هارمونی درونی خود آدمیان و قلمروی بیرونی جامعه را برهم میزند. یکی از جایگاه اخلاق به جایگاه قانون میتازد و دیگری از منظر اثبات یعنی واقعیتها از منزلت دین میکاهد و... . به نظر میرسد ویروس کووید-۱۹ در کل جوامع انسانی جایگاه و منزلت این سه قلمروی فکری آدمیان را دستخوش بحران کرده است. آدمیان در حوزه هنجارها و حقوق سرگردان و حیرانند و در عرصه اثبات هم گرفتار در منزل مانی. آنان قلمروی خارج از ذهن خود را از کف دادهاند و نمیدانند بر حسب کدامین معیار هنجاری، حقوقی و اثباتی به قضاوت بنشینند و تعاملات خویش را سامان دهند. آنان در این وضع حس رهاشدگی به حال خود پیدا میکنند و بیپناهی را با جان و دل تجربه میکنند. در این میان وظیفه یک دولت مقتدر و دولتمردان خردمند این است که این سه قلمرو را با چتر حمایتی خود حفظ کنند و از فروریختن بنیادهای آن ممانعت کنند تا از خلال آن، بحران حاصله از شیوع ویروس کووید-۱۹ را مدیریت کنند تا جوامع به روال و وضع عادی خود برسند.
