به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، متن مصاحبه کامبوزیا پرتوی، فیلمنامهنویس و کارگردان با «فرهیختگان» به این شرح است:
آقای پرتوی! بهعنوان یک پیشکسوت حوزه سینما که دارای سابقه قابل توجهی در این زمینه است، فکر میکنید بحران کرونا چه تاثیری روی سینمای کشور ما خواهد گذاشت؟
تمام اینها یک فرصت است؛ مثلاً بعد از جنگهای جهانی اول و دوم، اروپا بهترین فرصت را برای درگیری در تفکرات فلسفی نسبت به رویدادهای پیشآمده در همان روزگار پیدا کرد و تفکرات فلسفی خوبی برای انسان در آن شرایط مطرح شد. وقتی یک انقلاب و جنبش مردمی در یک گوشه دیگر جهان و در کشوری مثل ایران اتفاق افتاد، باعث شد فیلسوفی مثل میشل فوکو بتواند چند نظریه فلسفی مطرح کند. پس هر بحرانی میتواند فرصتی برای مطرح کردن و بهروز کردن افکار عامه مردم باشد و کرونا هم میتواند همینطور موجب بهروزکردن افکار عمومی در ابعاد مختلف باشد.
در این ایام بیشتر متوجه شدهایم که در کار کودک کمکاری داشتهایم. چون لازم بود کودکان را با تماشای محصولات متناسب با سن خودشان، در خانه نگه داریم. فکر میکنید چرا تولید محتوای ژانر کودکونوجوان در قالبهای تلویزیون، سینما و VOD کم بوده و آنطور که بایدوشاید به ساخت فیلم و سریال در این ژانر توجه نمیشود؟ آیا نبود متولی خاصی برای این حوزه علت اصلی این اتفاق است؟
هنوز نیاز به تولید محتوا در این ژانر را احساس نکردهایم. بچهها برای ما اولویت جدی نبودهاند؛ اگر بخواهم دوران کودکی خودم را با دوران کودکی بچههایم مقایسه کنم، زمین تا آسمان متفاوت است. اگر آن زمان مسائل و نیازهای کودکان را جدی میگرفتند، اکنون نیز آنها طور دیگری با کودکان و نوجوانان امروز برخورد میکردند.
از نظر شما تولید محتوای ما در ژانر کودکونوجوان و در قالبهای فیلم و سریال، آیا توانسته در این سالها برای نسلهای بعدیمان براساس فرهنگ و تاریخ این کشور خاطرهسازی کند؟
ما فرصتهای اینچنینی را غنیمت نمیشماریم و پیش نمیآوریم. همه اینها میتوانند فرصت باشند. درحال حاضر با یک سیستم کهنه و قدیمی بهنام سیستم چرخه تولید و پخش فیلم مواجه هستیم. تصور کنید زمانی که قرار بود سینما در برابر تلویزیون قرار گیرد، برای سینما چه اتفاقی افتاد و چه تکاملی پیدا کرد؟ در دوران کرونا هم چند نظریه درباره فرصت VOD منتشر شد، آیا از این فرصت استفاده شد؟ نه، حتی اگر سعی در استفاده از این فرصت هم شد، نوعی ریسک فردی بعضی افراد بوده است. در قدیم دو سینمای خوب در تهران داشتیم، دو سینمای اصولی و مطابق با سیستم جهانی؛ سینماهایی بهنامهای «دیاموند» و «شهر فرنگ» در آن زمان که جهان، سینما را بهعنوان صنعت پذیرفته بود، کوچکترین تغییری که باید در سینمای ایران هم رخ میداد، صنعتی برخورد کردن با پدیده سینما بود. همینجا میشود دید تغییراتی که در سینما رخ داد، چه فرصتهایی را برای مردم سایر نقاط دنیا پیش آورد. سال 1974 مارک رابسون فیلمی به نام «زمینلرزه» ساخته بود. ازآنجاکه دنیا سینما را بهعنوان صنعت پذیرفته بود، در ایران هم حاضر شدند به یکسری تحولات تن بدهند. مثلا ما مدتی میدیدیم که سینما دیاموند تعطیل است. بعد فهمیدیم در این مدت داشتهاند سینما را طوری پیریزی میکردند که هنگام نمایش همین فیلم «زمینلرزه»، صندلیها بلرزد و حس زلزله به تماشاچی القا شود. ببینید مساله تا این اندازه مهم بوده است. همیشه تغییر سیستم اهمیت داشته است. وقتی صداهای مختلف جدید وارد سینما شد، هر بار برای اینکه مردم را به این سیستم و صنعت نزدیک کنند، برای مدتی سینما را تعطیل میکردند تا سیستم را بهروزرسانی کنند؛ چون در جهان، نه فقط در ایران، سینما صنعت محسوب میشد. پس بهروز نگه داشتن مردم، شرط اصلی برای بقای سینماست. کرونا هم به نظر من فرصتی برای جا انداختن مساله VOD بود.
تا چند سال پیش فقط تلویزیون و سینما بهعنوان دو قالب اصلی برای عرضه فیلم و سریال فعال بودند. وقتی هم ایراد میگرفتند چرا سینما در ژانر کودکونوجوان فیلمی ندارد، بیشتر سینماگران مطرح میگفتند کسی به اکران این نوع فیلمها رغبت ندارد و به این فیلمها سالن یا پرده نمایش اختصاص نمیدهند.
الان هم همین طور است...
از طرف دیگر وقتی از تلویزیون سوال میشود چرا فیلم و سریال در این ژانر نمیسازد، میگویند تلویزیون بودجه ندارد یا ممکن است کارگردانها بگویند در آنجا فیلم و سریال را سانسور میکنند. پس از چند سال که VODها به ایران آمدند، در همین اواخر موفقیت فیلم «خروج» را بهعنوان اولین فیلم در این قالب دیدیم. فکر میکنید VODها امکانی برای اکران دیجیتال آثار کودکونوجوان باشند؟
بهتر است با اتفاقی که در این مورد برای خودم پیش آمده شروع کنم؛ چند روز پیش، یکی از دوستانم از آلمان تماس گرفت و درباره حق امتیاز پخش اولین فیلم من؛ «ماهی» که برنده فیلم کودک سال 1990 یا 1991 برلین بود، صحبت کرد. آنها میخواستند حق امتیاز پخش را بگیرند تا در VOD نمایش دهند. البته نه فقط فیلم من، بلکه میخواستند فیلمهای موفق دهه 80 میلادی (تقریبا دهه 60 شمسی) سینمای ایران را نمایش بدهند؛ یعنی آلمان توانستهاست این موقعیت را برای خود به فرصت مبدل کند و مرور نوعی از سینما را برای مردم خود داشته باشد. من خیلی فکر کردم که چرا فیلم ماهی انتخاب شده تا بالاخره فهمیدم یکی از پیامهای فیلم «ماهی» این بود که بحث دشمن مشترک را بیان میکرد؛ دشمن مشترکی بهنام کرونا که امروزه همه با آن درگیر هستیم و این بحران تبدیل به دشمن مشترک تمام کشورها شده است. آلمان این فیلم را دوباره پخش میکند چراکه اینروزها چیزی بهنام دشمن مشترک در جامعه رواج پیدا کرده است و در این روزهای کرونایی بچهها به تماشای فیلمهایی همچون «ماهی»، «کلید» یا فیلم «خانه دوست کجاست» نیاز دارند.
فکر میکنید چرا این اتفاقات در ایران رخ نمیدهد؟ اصرار داریم سریالی همچون پایتخت نمایش داده شود تا مردم در خانه بمانند اما چرا نسبت به مساله کودکونوجوان در زمان کرونا که کودکان زمان بیشتری را در خانه سپری میکنند، این قدر بیتوجه هستیم؟ چه راهکاری برای رفع این بیتوجهی وجود دارد؟
وقتی که مسئولان فرهنگی بهرغم شرایط بحرانی کرونا، به تولید محتوا در ژانر کودکونوجوان احساس نیاز پیدا نکردهاند، پس باید چنین شرایطی را طبیعی دانست. وقتی که تولید چنین فیلمهایی نیاز شود، این مساله هم حل خواهد شد. در گذشته که مسئولان فرهنگی به ساخت و تولید این فیلمها همانطور که در تمام نقاط جهان مرسوم بود، احساس نیاز کرده بودند، دوران طلایی خوبی برای سینمای ایران و بخش فرهنگی جامعه ایران شکل گرفت؛ اما حالا این نیاز احساس نمیشود و اگر بازهم این نیاز توسط مسئولان حس شود، این نوع سینما دوباره شروع به فعالیتهای مکرر خود کرده و پا میگیرد. یک مساله این است که سینماهای کمتری برای نمایش این آثار وجود دارد؛ اما این یک مشکل قابل حل است، همانطور که در دهه 80 میلادی حل شد و سینماهایی را برای نمایش این ژانر اختصاص دادند؛ چراکه سینماداران به این نتیجه رسیدند که خانواده به این نوع فیلمها نیاز دارد و برای تولید و ساخت فیلم کودکونوجوان با رغبت فعالیت کردند. حالا هم میتواند همینطور شود.
البته قدری دشوار است باور کنیم رغبت کافی برای فیلمسازی در ژانر کودکونوجوان بین سینماگران ما هم وجود داشته باشد.
در این ایام هم رغبت به تولید فیلم و سریال ژانر کودکونوجوان در میان سینماگران ما وجود دارد؛ اما مساله این است که سرمایهگذار باید حمایتی از نهادهای متولی احساس کند تا برای تولید این نوع آثار دست بهکار شود؛ وگرنه کارگردان و نویسنده این ژانر که خودش کارش را انجام میدهد و این سرمایهگذار است که باید برای تولید این آثار حمایت شود.
VODهای ایرانی تابهحال بیشتر نقش عرضهکننده فیلم و سریال را داشتند و هیچوقت پیش نیامده که در حوزه کودک نقش تولیدکننده به خود بگیرند، از نظر شما آیا آنها میتوانند بهعنوان تولیدکننده فیلم و سریال در ژانر کودکونوجوان فعال باشند؟
من به شروع این فعالیت بسیار امیدوارم. یک زمان در کشور چیزی به نام سریال خانگی وجود نداشت؛ اما وقتی تلویزیون نتوانست نیاز جامعه را برطرف کند، این مساله شروع شد. چه کسی تصور میکرد که یک سرمایهگذار برای سریال خانگی سرمایهگذاری کند؟ چون نیاز به این مساله احساس شد، تماشای فیلم و سریال هم در این قالب اوج گرفت. حالا باید دید مسئولان فرهنگی چه برنامهریزیای برای VOD میکنند که از آن حمایت کنند؛ چراکه به این موضوع احساس نیاز وجود دارد.
فکر میکنید امکانپذیر هست در شرایط کرونا هم بتوانیم تولید محتوا داشته باشیم؟
همانطور که قبلا مثال زدم، دوستان آلمانی برای اینکه خوراک VODهای خود را تامین کنند، از فیلمهای ایرانی استفاده کردند؛ چراکه ما در سینمای دهه 80 (سینمای دهه 60 شمسی) که سینمای محتوا بود، حرفی برای کودکان و برای جهان داشتیم. آن حرفها به حدی بزرگ بودند که مخاطبان جهانی فیلمهای ما احساس میکنند شاید بتوان دوباره این حرفها را بیان کرد.