به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، یکی از برنامههای معارفی که در دهه گذشته روی آنتن رفت و سعی کرد نگاه تازهای به مسائل دینی داشته باشد و از ابزارهای خلاقانه برای ارائه مفاهیم دینی استفاده کند، برنامه «سمت خدا» بود. این برنامه که درسال 88 اولین قسمتش پخش شد تا بهحال ادامه داشته و با وجود برخی حاشیهها و مشکلات اما همچنان مخاطبان خود را دارد. با سیدعبدالمجید رکنی، تهیهکننده این برنامه همکلام شدیم.
در دهه 60 یکی، دو برنامه بیشتر در حوزه معارف تلویزیون وجود نداشت؛ یکی قرائتی و دیگری حسینی «اخلاق در خانواده» بودند ولی این برنامهها کمکم تغییر کرد و روالشان عوض شد. چه اتفاقاتی افتاد؟ آیا تغییر برنامههای معارفی ما هماندازه با تغییراتی بود که در سایر بخشهای کشور رخ داد؟
یک نکته در بحث ارتقای سواد دینی مردم در جامعه وجود دارد و بحث دیگر رشد این بخش درمقایسه با سایر بخشهای دیگر است. مثلا صنعت خودروسازی نسبت به 30 سال قبل که فقط پیکان تولید میکرده رشد داشته و این رشد خود این صنعت است، اما ممکن است این رشد درمقایسه با اوضاع جهانی یا برخی صنایع دیگر در داخل کشور مثل صنایع نظامی، رشد مناسبی نباشد. در بحث دین و برنامهسازی هم چنین اتفاقی متصور است. یک موقع خود مناسک دینی را در نظر میگیریم که باید بگوییم سواد دینی مردم و اتفاقات مناسکی در این سالها رشد خوبی داشته است. بهعنوان مثال در سالهای گذشته خبری از اعتکاف عمومی نبود اما الان همه اعتکاف را میشناسند و در سالهایی بسیار باشکوه هم برگزار شده است. مراسم شهادت اهلبیت(ع) و هیاتها در سالهای گذشته سنتی و محدود بوده و الان گسترش داشته است. جامعه ما از نظر مناسکی در حوزه دین رشدی قابلتوجه داشته است. حالا دو سوال اینجا مطرح است؛ اول آنکه آیا تلویزیون متناسب با رشد جامعه در حوزه مناسک دینی رشد داشته و دیگر اینکه آیا تلویزیون نسبت به سایر بخشهای برنامهسازی این رشد را در برنامههای دینی هم به صورت متناسب داشته یا خیر؟ درمورد رشد برنامههای تلویزیون همزمان با رشد مناسکی جامعه به نظر میرسد این اتفاق افتاده، یعنی تلویزیون از مناسک جامعه متاثر شده است. تلویزیون در شبهای قدر سالهای اخیر پررنگتر ظاهر شده است؛ چراکه جامعه در این زمینه پررنگتر عمل کرده است. محرم همیشه در جامعه ما پررنگ بوده و این سالها پررنگتر شده، محرم تلویزیون هم در سالهای گذشته کمفروغ بوده و در این سالهای اخیر مداحها و سخنرانان زیادی آمدند، درمجموع از جو مناسکی که در جامعه گسترش یافته تلویزیون بهره برده و تاثیر پذیرفته است. اما این رشد در مقایسه با سایر ابعاد رسانه هم باید بررسی شود. بهتر است یک مثال بزنیم. بهعنوان مثال اگر بازیهای فوتبال 25 سال پیش را که از تلویزیون پخش شده و مورد استقبال هم بوده است، الان دوباره نگاه کنید، متوجه میشوید دو اتفاق برای آنها رخ داده است؛ یکی از حیث مدل بازی کردن کسانی که داخل زمین هستند، یعنی شیوه بازی بازیکنهای فوتبال امروز نسبت به 25سال پیش تفاوتهای چشمگیری دارد و دیگری از حیث کارگردانی و نماهای تلویزیونی تفاوت جدی با 25 سال پیش داریم. این تفاوت در خیلی از ابعاد دیگر برنامهسازی تلویزیون هم به وجود آمده است. ممکن است یک برنامه معارفی تلویزیون در 25سال پیش قویتر از برنامههای درحال حاضر باشد. بنابراین شما یک خط سیر را در آن مشاهده نمیکنید که همیشه رو به صعود باشد. این خط سیر چه از حیث آدمهای داخل صحنه و چه از حیث نوع کار تلویزیونی افتوخیز داشته و این برای برنامههای دینی اتفاق خوبی نبوده است. به نظر میآید ما باید روند روبه رشدی میداشتیم. کندی یا تندی رشد در سالهای مختلف ایرادی ندارد اما بهنظر میرسد حرکت ما در این سالها سینوسی بوده است. یکبار اوج گرفتیم و یکبار سقوط کردیم. ممکن است الان برنامهای در اوج باشد و در برنامه تلویزیونی دیگری با همان امکانات و بودجه در افول باشد. درحالیکه به نظر من فوتبال اروپا یک روندی دارد، بحث برنامهسازی گروه اجتماعی روندی دارد که میتوان این رشد را مشاهده کرد.
درباره برنامهسازی معارفی بخواهیم حرف بزنیم ذاتا خود برنامه اجازه خلاقیت و تنوع میدهد؟
در بحث برنامهسازی که ممکن است برنامهسازی شکلی داشته باشیم و مثلا اخبار از آن زمانی که به یاد داریم، همینگونه است. جذابیت اخبار ممکن است تابع محتوا باشد، نه تابع فرم! چیزی که ممکن است اخبار ساعت 21 را از 20:30 مجزا کند این نیست که گوینده آنجا نشسته و گوینده اینجا ایستاده و اگر گوینده اخبار 21 بایستد، متفاوت میشود. چنین نیست. گوینده خبر 21 هم میتواند بایستد و هم بنشیند. آنچه 20:30 را از 21 متفاوت میکند، محتوایی است که ارائه میدهد.
فرم خبرهای خارجی متفاوت است. ایرانیها را با خودشان مقایسه کردید ولی اگر اخبار خارجی ببینیم استفاده از تکنولوژی در آن زیاد است، استفاده از دوربین و زاویههای دوربین زیاد است. چنین موضوعاتی وجود دارد و همانند گذشته خودشان نیستند.
در نگاه من تکنولوژی نتوانسته خبر را ارتقا بدهد. آنچه توانسته خبر را ارتقا دهد، خبررسانی و پیچیدگی کار رسانهای پشت خبر است. یک زمان خبر ما از تکنیکی استفاده کرد که همزمان با اعلام خبر فرود اضطراری یک هواپیما، آن هواپیما بهصورت مجازی در استودیو مینشست. به نظر من اگر اصل آن خبر فرود اضطراری هواپیما خبر مهمی نباشد، آن انیمیشن و آن تکنولوژی نمیتواند این خبر را مهم کند.
به نظر من، امروز شبکههای خبری، صاحب نحوه خبررسانی پیچیدهتر و فکرشدهتری هستند و این به آنها قدرت داده و آنها را متمایز کرده است. ممکن است آنها شما را با چینش خبری که بیان میکنند، شگفتزده کنند و مثلا سرعت در اطلاعرسانی دارند. اتفاقی در کشوری رخ میدهد، قبل از اینکه خبرگزاریهای رسمی آن کشور، خبر را مخابره کنند ممکن است یکی از این غولهای خبری، این خبر را مخابره کند، دیگر فرق نمیکند که گوینده نشسته باشد یا ایستاده! این نگاه من است. در بحث برنامهسازی دینی الزاما استفاده از تکنولوژی اتفاق جدیدی را رقم نمیزند. ممکن است برای بار اول جذاب باشد ولی دفعات بعد تکراری است و امر مهمی برای آن به نظر نمیرسد.
سوال دیگر اینکه به نظر میرسد برنامههای دینی، یک نقصشان این است که فضا را برای شنیدن حرفهای مختلفی که در حوزه دین وجود دارد، فراهم نمیکنند و مدام به بیان یک قرائت از دین میپردازند؟
از حیث اینکه باید فضا باز باشد و صحبتهای دیگری شنیده شود، هر برنامهای یک اقتضایی دارد بهعلاوه اینکه وقتی انقلاب کردیم از اسلام قرائتهای مختلفی وجود داشت. قرائت عربستان، داعش، ترکیه، مالزی، حجتیه، مجاهدین خلق، گروههای توحیدی و... . امامخمینی قرائتی را از انقلاب اسلامی بهعنوان قرائت حاکم بر جمهوری اسلامی نشر داد، یعنی اسلامی که امامخمینی بیان میکند با اسلامی که عربستان میگوید حتما فرق دارد. هردو میگویند ما مسلمان هستیم، هردو میگویند خدا یکی است یا پیغمبر ما حضرتمحمد(ص) است ولی تفاوتهایی بین قرائت امام از اسلام با قرائت عربستان از اسلام وجود دارد. اینکه تلویزیون ما در یک برنامه رسمی و آموزشی که مخاطبان نمیدانند یک برنامه جنجالی یا چالشی است، همان اندازه قرائت امامخمینی از دین را ارائه دهد که از قرائت مفتی عربستان ارائه میدهد بعید میدانم عاقلانه باشد، یعنی عربستان هم این کار را نمیکند و به نظر میرسد هیچ آدم عاقلی این کار را نکند ولی ممکن است در تلویزیونی که اصالتا قرائت انقلاب اسلامی بر آن حاکم است، برنامهای هم باشد که در آن چالشی بین نظریهای که در اسلام عربستانی و اسلام امامخمینی(ره) بیان میشود، برگزار شود اما مخاطب میداند این برنامه آموزشی نیست و میخواهد فرصتی ایجاد کند که اگر ما حرفی داریم که میتوانیم جواب قرائت اسلام عربستانی را بدهیم به گوش مخاطبان برسانیم و آنها هم اگر حرفی دارند که مستدل است بیان کنند.
منظور من این است که داخل قرائت اسلامی که امامخمینی بیان کرد ممکن است نوع قرائت مطهری با قرائت بهشتی متفاوت باشد و جایی برای ابراز این سلیقهها باید وجود داشته باشد.
قاعدتا تلویزیون باید زیرچتر قرائت انقلاب اسلامی از دین فضا را برای صداهای مختلف که از این موضوع برداشت متفاوتی دارند، فراهم کند و به دنبال ارائه نگاه فرمایشی نباشد اما قرائتهای مختلف الزاما به معنای همه افرادی که در محدوده جغرافیایی ایران زندگی میکنند، نیست. هرکسی که نام میبریم، چون در ایران زندگی میکند و شناسنامه او ایرانی است ملزم به قرائت امامخمینی(ره) از اسلام نیست. این را باید توجه داشت که ذیل قرائت امامخمینی از اسلام مطرح میشود. ممکن است اصولگراهای سنتی برداشتی از اسلام و قرائت امام خمینی از اسلام داشته باشند و اعضای جبهه پایداری که معتقدند امام مقتدای آنهاست و دوستان اصلاحطلبی که معتقد به آرمانهای انقلاب هستند یک قرائت دیگر داشته باشند. تلویزیون قاعدتا باید فضا را برای مناظره اینها آماده کند ولی اینکه هرکدام از اینها کرسی آموزش داشته باشند این حرف میتواند در خلأ و تئوری بیان شود. ولی هرکسی تهیهکننده، مدیرگروه یا مدیر شبکه است خود مقید به یکی از این قرائتها از دینداری است و قاعدتا اگر امکانی در برنامهسازی دست او باشد آن قرائت را ترویج میکند. نکته در این است وقتی میخواهند کاری را به تهیهکنندهای بسپارند، مدیرگروه یا مدیر شبکهای را منصوب کنند، در یک جایی باید بررسی شود که اعتقادات ایشان چطور است. نمیشود همه را بر مبنای اینکه در ایران زندگی میکنند ذیل این قرائت بدانیم و مخاطب فکر کند رهبری و مقامات عالی دینی و فرهنگی کشور زیر همه این قرائتها از اسلام را امضا کردهاند، اینطور نیست.
بحثی که درباره برنامههای معارفی مطرح میشود بحث بودجه است. معمولا کمترین بودجهها به برنامههای معارفی تعلق میگیرد. این درست است؟ بحث مالی این برنامهها به شکلی است؟ خیلیها میگویند که چون برنامههای معارفی نمیتوانند حامی مالی بگیرند یا آگهی جذب کنند نمیتوانند برنامههای خوب گران بسازند؟
تلویزیون ما دولتی است و کسی که اخبار را میگوید طوری اخبار را تنظیم میکند که به سیاستهای جمهوری اسلامی خدمت کند، نمیخواهد اخبار به سیاستهای جمهوری اسلامی خیانت کند. قطعا انتظار هم ندارند وسط اخبار آگهی پخش شود یا اسپانسر وجود داشته باشد تا خبر خوب بگویند. در بحثهای دینی هم همینطور است، یعنی توقع اسپانسر آوردن و اسپانسر داشتن اساسا در برنامههای دینی اشتباه است. این نگاه اساسی است، ولی آیا به برنامههای دینی پول خوبی میدهند؟ نگاه من این است که مشکل برنامههای دینی در ابتدا پول نیست. مشکل اساسی برنامههای معارفی این است که نگاه بخشی از مدیران و سیاستهای سازمانی ما معطوف به این نیست که مردم نیاز به معارف الهی دارند، اگر این نگاه عوض شود همانطور که برای برنامههای خبری دنبال حامی مالی نیستند و بیان خبر به بهترین شکل را وظیفه اصلی رسانه جمهوری اسلامی میدانند، برای برنامههای معارفی هم اینگونه عمل میکنند و در آن وقت دیگر یک برنامه ضروری معارفی معطل بودجه یا کنداکتور نمیماند، چنانکه یک بخش خبری معطل این چیزها نیست. مساله مهم و خلأ اصلی برنامههای معارفی درحال حاضر نبود این فکر حمایتی و از سوی دیگر کمبود فکرهای خوب در حوزه برنامهسازی دینی است.