نتیجه سال‌ها سیاستگذاری و اجرای سیاست‌های نئولیبرالی در حوزه اقتصاد، سلامت، آموزش، توسعه و عدالت اجتماعی هویدا شده و کیفیت زندگی و آسیب‌پذیری نابرابر مردم در مقابل کرونا را نمایان و قابل‌بررسی است.
  • ۱۳۹۹-۰۲-۰۱ - ۱۲:۵۰
  • 00
مصاف نابرابر مردم با کرونا

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مجتبی جهان‌تیغ، پزشک جهادی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: کرونا به‌جرات از بزرگ‌ترین و بی‌سابقه‌ترین چالش‌های سلامت عمومی کشور در دوران پس از انقلاب است؛ ویروسی که از سطح زندگی فردی تا ساختارها و نهادهای کشور را درگیر کرده است. پاسخ هریک از این نهادها اعم از دولت، مجلس، رسانه، طبقات مختلف جامعه، بازار و... قابل‌بررسی و تحلیل جداگانه است. کرونا در دوران اوج‌گیری چالش‌های اقتصادی به‌علل درون‌زا در ایران رخ داد. توسعه اقتصادی نئولیبرال دولت‌های متوالی پس از سه‌دهه با محوریت آزادسازی و خصوصی‌سازی منجر به شوک‌های ارزی و حامل‌های انرژی و کاهش ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم و تورم افسارگسیخته و افزایش هزینه‌های زندگی و شکاف‌های طبقاتی و درنتیجه منجر به کاهش سرمایه اجتماعی دولت و حاکمیت شده است؛ مساله‌ای که پس از شوک بنزینی و وقایع آبان‌ماه تشدید شد. این کاهش سرمایه اجتماعی پیرو سیاست‌های تورم‌زا و فقیرسازی آحاد مردم و بی‌توجهی به عدالت، خود را در کاهش مشارکت انتخاباتی مجلس و نیز بی‌توجهی مردم به هشدار‌ها و توصیه‌های ارشادی دولت برای قرنطینه خانگی و عدم مسافرت نشان داد.

در این بستر ناخوشایند کرونا ورود کرد و توان حکمرانی دولت و مجلس و ساختار اجتماعی، رسانه‌ای و مدیریتی کشور را به چالش کشید. فارغ از کم‌وکیف این چالش‌ها و پاسخ آنها، مساله مصاف نابرابر مردم کمتر محل‌توجه بوده است. حتی برخی نخبگان و مقامات اظهار کردند کرونا ویروسی دموکرات است و همه مردم اعم‌از فقیر و غنی به یک اندازه در خطر هستند. به‌هرحال نتیجه سال‌ها سیاستگذاری و اجرای سیاست‌های نئولیبرالی در حوزه اقتصاد، سلامت، آموزش، توسعه و عدالت اجتماعی هویدا شده و کیفیت زندگی و آسیب‌پذیری نابرابر مردم در مقابل کرونا را نمایان و قابل‌بررسی است.

    کرونا با نابرابری تشخیص داده شد!

اولین نمودهای نابرابری که در روزهای ابتدایی شیوع آن در ایران توسط کرونا پرده‌برداری شد، دسترسی راحت مقامات به امکانات تشخیصی بود. مقامات می‌توانستند در اولین مراحل بیماری یعنی تب و بدن‌درد و حتی تماس و مصافحه با بیماران و حتی به‌صورت غربالگری (آنچه در مجلس انجام شد) از نظر ابتلا به کرونا بررسی شوند و سریع اقدام به درمان کنند، اما در همان روزهای نخست بیماری مردم عادی طبق پروتکل‌ها و در موارد شدید و گاهی بعد از فوت (موارد جدید شهرستان‌ها در روزهای ابتدایی) تشخیص داده می‌شد؛ که نشان از سفره جدای مقامات و نمودی از رانت قدرت و امتیازهای خاص برای مسئولان است؛ مساله‌ای کاملا خلاف روح انقلاب اسلامی و سیره حکومت علوی. اکنون طبقه مقامات به‌وضوح به طبقه اجتماعی برتر تبدیل و تثبیت شده‌اند.

    نابرابری در سلامت

مردم درمقابل کرونا آسیب‌پذیری یکسانی ندارند. شرایط اولیه سلامت مردم در مواجهه با ویروس کرونا یکسان نیست. در گروه‌های پرخطری چون بیماران دیابتی، قلبی و ریوی میزان و توان کنترل بیماری مرتبط با توان درآمدی، طبقه و موقعیت اقتصادی- اجتماعی و جغرافیایی آنهاست. بیمار دیابتی در پایین یا حاشیه شهر یا استان مرزی که به‌دلیل فقر درآمدی توان تهیه منظم دارو و ویزیت‌های منظم پزشکی را ندارد و دارای قندخون کنترل‌نشده و بالا است، سیستم ایمنی بسیار آسیب‌پذیرتری دارد تا بیماری با توان مالی مناسب و مراجعات منظم به پزشک. به گفته ایرج حریرچی، معاون وزیر بهداشت‌ودرمان، مراجعه به پزشک پس از شوک ارزی و تورم 50درصدی، 30درصد کاهش داشته که نتیجه‌ای جز کنترل ضعیف‌تر بیماری‌های مزمن، شیوع عوارض بیماری‌ها (فقط به لیست بلندبالای عوارض هولناک دیابت کنترل‌نشده دقت کنیم، شامل: کوری، نارسایی کلیوی، سکته قلبی و مغزی، زخم پای دیابتی و قطع عضو و...)، رشد مرگ‌ومیرها و کاهش طول عمر مردم به‌ویژه اقشار فرودست ندارد، این درحالی است که طبق گزارش مرکز آمار ایران در سال97، دهک ثروتمند جامعه 24برابر دهک فقیر جامعه برای بهداشت و درمان خود می‌تواند هزینه کند؛ یعنی سلامت تبدیل به کالایی شده است که طبقات فرادست با قدرت مالی خود می‌توانند تهیه کرده و سلامت بهتری برای خود و خانواده خود تضمین کنند و با هزینه بیشتر و کسب شرایط بهداشتی، تغذیه‌ای و محافظتی بهتر در مواجهه با ویروس کرونا در معرض کمترین آسیب‌پذیری قرار بگیرند.

    نابرابری از کرونا کشنده‌تر است!

نابرابری در سلامت واقعیتی است که از ساختارها و سیاست‌های اقتصادی- اجتماعی و سیاسی حاصل شده است. اولین و مهم‌ترین شاخص سلامت و حتی توسعه (برپایه مفاهیم توسعه انسانی در مقابل نظریات قدیمی‌تر توسعه به‌مثابه رشد اقتصادی و درآمدمحور) امید به زندگی است که در ایران بین مناطق مرکزی و برخوردار با مناطق پیرامونی و محروم، شکافی 10ساله وجود دارد. مردم استان سیستان‌وبلوچستان به‌طور میانگین 10سال زودتر از مردم تهران و البرز می‌میرند (65 سال در مقابل 75 سال)؛ یعنی به سالمندی بالایی نمی‌رسند که جزء گروه‌های پرخطر مرگ توسط کرونا شوند. قبل از کرونا شکارِ محرومیت می‌شوند! عدالت و برابری در امکان بقا و زندگی از ابتدایی‌ترین حقوق اولیه هر فرد ایرانی به‌شمار می‌رود و این شکاف هولناک 10ساله هیچ‌گاه از سوی جریانات سیاسی چه در مجلس و دولت و چه در رسانه‌ها محل بحث و دغدغه جدی نبوده است. کمربند استان‌های مرزی ایران دارای شکاف میانگین پنج‌ساله است که با کمی ضرب و تقسیم در جمعیت این استان‌ها و سال‌های مفید ازدست‌رفته، می‌توان از مرگ خاموش تعداد قابل توجهی پرده برداشت. طبق تحقیقات «ویلکینسون» در کشورهایی با نابرابری زیاد ولو ثروتمند و حتی با بیشترین سرانه سلامت، میزان امید به زندگی از کشورهای برابرتر کمتر است (آمریکا در مقابل کشورهای حوزه اسکاندیناوی). همچنین اثبات شده که فقرا از ثروتمندان بیشتر می‌میرند و عمر کوتاه‌تری دارند.

    ویروس نئولیبرالیسم از کرونا کشنده‌تر است!

محرومیت و فقر و نابرابری از کرونا به‌مراتب کشنده‌تر است. سیاست‌های مسبب این محرومیت‌ها و نابرابرساز از کرونا کشنده‌تر است. جهان به تجربه دریافته است که ایدئولوژی‌های انسانی بسیار بیشتر از بلایای طبیعی توان ایجاد بزرگ‌ترین کشتارهای بشری را دارند؛ فاشیسم طی جنگ جهانی دوم با 70میلیون نفر کشته، کمونیسم قاتل میلیون‌ها نفر در شوروی و چین، لیبرال سرمایه‌داری آمریکا با به‌راه‌اندازی جنگ‌های متعدد و نهایتا نئولیبرالیسم با بسط نابرابری و فقر در آمریکای لاتین و آفریقا و آمریکای جنوبی و به‌راه‌اندازی گذارهای دردناک و کشنده و غارتگرانه به بازار آزاد، به‌مانند کودتای نئولیبرالی ژنرال پینوشه در شیلی و گذار استبدادی و خونین این کشور به اقتصاد آزاد یا روسیه در دهه90 میلادی بعد از فروپاشی شوروی و گذار از اقتصاد کمونیستی به بازار آزاد که با کاهش امید به زندگی و فقر گسترده بی‌سابقه مواجه شد. شورش‌های نان و سرکوب و کشتارهای دهه 80 و 90 در بسیاری از کشورهای جهان سوم رخ داد. نئولیبرالیسم بیش از سه دهه است در ایران رخنه کرده و ویروس نئولیبرالیسم در دولت و مجلس و دانشگاه و بدنه مدیریتی و کارشناسی کشور نفوذ داشته و تبعات اقتصادی-سیاسی-فرهنگی و امنیتی آن سال‌هاست به جامعه و نظام تحمیل می‌شود، درحالی‌که در تجربه معاصر ایران بیشترین افزایش امید به زندگی پیش از ورود اندیشه نئولیبرال در سال68، در زمان جنگ تحمیلی و طی شدیدترین فشارها و کمبودهای اقتصادی رخ داد، که با اندیشه مساوات‌طلب و عدالتخواه و دیگرخواهی و مسئولیت‌پذیری بالا و تعهد دولت به تحقق قانون اساسی و با اندیشه برآمده از آرمان تحقق حداکثری عدالت اجتماعی انقلاب دست به ایجاد شبکه‌های خانه‌های بهداشت از شهر تا روستا در مناطق محروم و توسعه مراقبت‌های بهداشتی به سرتاسر کشور زد و گامی بزرگ در تحقق برابری و عدالت در سلامت آحاد ملت برداشت.

    نابرابری در تهیه لوازم محافظت از کرونا

مرحله ابتدایی جلوگیری از ابتلا، دسترسی به اقلام بهداشتی و محافظتی است. با افزایش تقاضا، بازار در تامین اقلام شکست خورد و احتکار و گران‌فروشی بر بازار مسلط شد و پرده از بازار بیمار ایران که در سیطره دلالان است، برداشت؛ البته این نما از ماهیت بازار پس از شوک ارزی و تخصیص میلیاردها دلار ارز دولتی به بخش خصوصی و بازاریان جهت تامین کالاهای اساسی نمایان شده بود، اما در بحران کرونا و مساله سلامت عمومی باید بازار مهار شده و از اقلام بهداشتی کالازدایی می‌شد، چراکه توان مالی مردم به‌شدت نابرابر و در دهک‌های کم‌درآمد بحرانی است، لذا طبقات مستضعف قادر به تهیه این اقلام حتی از بازار عادی نیستند، چه برسد به بازار سیاه. در پیمایشی که اخیرا انجام شد، در برخوردارترین شهر با بالاترین سرانه درآمدی کشور یعنی تهران 22درصد مردم، پایین بودن توان مالی را علت تهیه نکردن اقلام محافظتی و ضدعفونی اظهار کردند، لذا تکلیف مناطق و استان‌های محروم چون سیستان‌وبلوچستان با 70درصد جمعیت زیر خط فقر مطلق روشن است. با این نابرابری در امکان دسترسی به اقلام بهداشتی در ترکیب با شرایط محیطی غیربهداشتی حاشیه شهر‌ها و اجبار به کار و درخانه نماندن، آسیب‌پذیرترین قشر جامعه در مقابل کرونا اقشار فرودست جامعه و مستضعفان هستند. در نقشه‌ای که به‌تازگی توسط وزیر ارتباطات از خطر ابتلا به کرونا در تهران منتشر شده، مناطق شمال شهر کمترین و نواحی جنوب شهر بیشترین خطر را دارند.

    تغذیه و استرس نابرابر

بیماری‌زایی کرونا متناسب با توان سیستم ایمنی فرد است؛ در فردی با سیستم ایمنی قوی در حد سرماخوردگی و در فردی با سیستم ایمنی ضعیف باعث نارسایی ریه می‌شود. جدا از وجود یا نبود بیماری مزمن و مخل سیستم ایمنی بدن، سیستم ایمنی به‌واسطه محور غدد و زنجیره هورمونی از مغز تا غدد فوق‌کلیوی از سطح استرس ادراک ذهنی و محیطی فرد به‌شدت متاثر است. هیپوتالاموس در مغز با ادراک استرس و ترشح هورمون‌های واسطه و تحریک غدد فوق‌کلیوی باعث ترشح هورمون آدرنالین برای استرس کوتاه‌مدت و کورتیزول برای استرس بلندمدت می‌شود تا فرد را برای مواجهه با استرس مزمن مهیا کند (افزایش قند خون، انقباض عروق و...). ثابت شده که این هورمون‌ها به‌ویژه کورتیزول مهارکننده سیستم ایمنی هستند.

مردم از نظر استرس در شرایط نابرابری هستند. هرچه از طبقات مرفه و ثروتمند به‌سمت طبقات فرودست می‌رویم، مقدار استرس بیشتر می‌شود و استرس بیشتر یعنی سیستم ایمنی ضعیف‌تر. قراردادهای موقت کارگری، ناامنی شغلی، فقر و درآمد پایین به‌شدت استرس‌زا هستند. تورم و گرانی، افزایش هزینه‌های اساسی زندگی و مایحتاج روزانه، حاشیه‌نشینی، زاغه‌نشینی، اجاره‌نشینی و جهش در اجاره استرس‌زا هستند. شوک‌درمانی و آزادسازی ناگهانی قیمت‌ها استرس‌زا هستند. داشتن بیمار مزمن و نداشتن توان مالی برای درمان افراد بیمار خانواده استرس‌زا است. یک‌میلیون خانوار به‌علت هزینه‌های کمرشکن درمان (زمانی که بیش از 40درصد هزینه‌های غیرخوراکی برای درمان اختصاص یابد) به زیر خط فقر می‌روند. بی‌تردید این زنجیره عوامل استرس‌زا غالبا ناشی از تصمیمات دولت و مجلس است و روح عمده این تصمیم‌ها و سیاست‌ها، اندیشه نئولیبرال با محوریت آزادسازی و خصوصی‌سازی و مقررات‌زدایی است که فشار له‌کننده این سیاست‌ها با تحمیل استرس فزاینده، سیستم ایمنی عمده مردم جامعه را کم‌کار و اقشار مستضعف و کم‌درآمد را از نظر سلامتی بسیار آسیب‌پذیر می‌کند، آن‌هم در شرایطی‌که در برخی نواحی کشور عمده مردم زیرخط فقر زندگی می‌کنند؛ مثلا باتوجه به خط فقر اعلامی سال97 مرکز پژوهش‌های مجلس، تا پایان سال۱۳۹۷ حدود ۲۳  تا۴۰ درصد (با سناریوهای مختلف برای وضعیت درآمدی خانوار در سال۱۳۹۷) در زیر خط فقر قرار خواهند گرفت. در ادامه روند بیماری‌زایی کرونا، سیستم ایمنی برای مقابله با کرونا از آنتی‌بادی‌ها استفاده می‌کند. آنتی‌بادی از پروتئین ساخته می‌شود. همچنین گروه‌های مختلفی از ویتامین‌ها در توان سیستم ایمنی نقش دارند، لذا داشتن یک سیستم ایمنی قوی نیازمند رژیم استاندارد و مقادیر کافی پروتئین و میوه و گروه‌های غذایی باارزش است، اما متاسفانه مردم از نظر تغذیه در شرایط نابرابری به‌سر می‌برند، به‌طوری‌که دهک ثروتمند جامعه می‌تواند هشت برابر دهک فقیر جامعه برای تغذیه خود هزینه کند؛ یعنی هشت برابر طبقات فرودست جامعه می‌تواند گوشت که به‌عنوان منبع اصلی پروتئین و ساخت آنتی‌بادی است، بخورد. متاسفانه بعد از شوک ارزی97 گوشت به کالایی لوکس تبدیل شد و مصرف سوسیس و کالباس رشد کرد. طی سال‌های 83 تا 93 (قبل از شوک ارزی 97) سفره غذایی مردم 30درصد کوچک‌تر شده است.

در مناطقی چون سیستان‌و‌بلوچستان که در بدترین وضعیت امنیت غذایی هستند، میزان سوءتغذیه در میان کودکان استان 20درصد است و نابرابری در تغذیه با نرخ تورم و افزایش قیمت مواد غذایی رابطه مستقیم دارد؛ عللی که باز هم از تصمیمات اقتصادی نئولیبرالی به‌ویژه شوک‌درمانی و آزادسازی‌های قیمت‌های کلیدی چون ارز و حامل‌های انرژی مستقیما متاثر است و در ایران اجرا و تجربه شده است، درحالی‌که وقوع بحران سلامت و تغذیه و شورش‌های نان از دهه80 میلادی تاکنون جزء نتایج اثبات‌شده این‌گونه سیاست‌ها و تجربه جهانی است و پس از اجرای بسته سیاستی تعدیل ساختاری اخذشده از نهادهای بسط نئولیبرالیسم در جهان‌سوم یعنی صندوق بین‌المللی پول و با حمایت و بسط نحله‌های بازار آزاد در دانشگاه‌ها و تکنوکرات‌ها در بدنه مدیریتی و کارشناسی کشورهای جهان سوم رخ داده است، اما دولت‌های ایران بی‌توجه به تجربه جهانی و حتی معاصر کشور این آزادسازی قیمت‌ها را به نفع اقلیتی و ضرر اکثریت جامعه تکرار می‌کنند.

    نابرابری در دسترسی به پزشک و تخت بیمارستانی

پس از شکست اقدامات محافظتی و بهداشتی و توان سیستم ایمنی، مرحله بعدی درمان و بستری است. این مساله حیاتی نیز در ایران از نابرابری رنج می‌برد. به‌طور میانگین ایران در مقایسه با سایر کشورهایی که سن امید به زندگی آنها مشابه یا حتی کمتر از ایران است، از سرانه پزشک، پرستار و تخت بیمارستانی کمتری برخوردار است، به‌طوری‌که این مقدار برای عمده کشورهای متوسط به بالا برای پزشک و تخت بالای دو تخت به‌ازای هر هزار نفر است (ایران حتی از عراق و سوریه هم پزشک و پرستار کمتری دارد). این میزان در نواحی‌ای چون چابهار که هم‌اکنون هم به‌واسطه مسافران به کرونا مبتلا شده، کمتر از نصف میانگین کشوری است (6/0 تخت به‌ازای هزار نفر!) و استان سیستان‌وبلوچستان کمترین سرانه تخت بیمارستانی را دارد. این نابرابری در کمربند استان‌های پیرامونی مانند سایر شاخص‌های کیفیت زندگی نیز حاکم است، درحالی‌که برخی شهرستان‌های صدهزار نفره سیستان‌وبلوچستان دارای دانشگاه پولی هستند، اما فاقد بیمارستان هستند و بیمارانی که نیاز به بستری دارند، باید به شهرهای دیگر مراجعه کنند. این عدم دسترسی‌ها یکی از علل عمده رکوردداری این استان در مرگ‌ومیر مادران باردار در کشور نیز به‌شمار می‌رود.

منابع در دفتر روزنامه موجود است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰