به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمد زعیمزاده، جانشین سردبیر روزنامه «فرهیختگان» نوشت: هفته گذشته حداقل حقوق کارگران بدون تایید نمایندگان آنها تصویب شد، عددی که کمتر از نصف کف سبد معیشتی است. برخی اقتصاد خواندهها میگویند رسیدن به اعداد بالاتر از آن به معنای تعطیلی کارگاهها و تعدیل و بیکاری است من نمیدانم درست میگویند یا نه اما طبعا کارگران نسبت به این اوضاع اعتراض دارند.
چطور میتوانند اعتراضشان را نشان بدهند؟ این را هم نمیدانم. فردا که در فلان کارخانه حقوقها چند ماه عقب افتاد چطور اعتراض کنند؟ اگر کشاورزان یک منطقه به پروژه انتقال آب اعتراض داشتند چه کار کنند؟ راننده تاکسیها به گران شدن بنزین چه طور؟ معلمها به افزایش قطره چکانی حقوقشان؟ دانشجویان به مشکلات صنفیشان و...؟ اینها اگر اعتراض کارکردی داشته باشند و نخواهند هم کسی از آن سو استفاده سیاسی بکند چه راهی پیش رو دارند؟ به چه کسی باید بگویند؟ مکانیسم حل و فصلش چیست؟ چطور میشود کاری کرد که اولین مسئولی که صدایشان را میشنود ادوات نیروی انتظامی نباشد؟ و این سوال مهمی است که در یک حکومت با مدل مردم سالاری دینی هنوز نتوانستهایم برایش جوابی پیدا کنیم.
حاتمیکیا در خروج از این منظر در زاویه درستی ایستاده است. او دو ادعای مهم دارد: اول اینکه ایدئولوژیکترین حامیان نظم مستقر(خانواده های شهدا) و البته محافظهکارترینهایشان (افراد با تجربه و مو سپید کرده) هم اعتراضاتی به عملکردها دارند و دوم به سختی راهی برای گفتن اعتراضشان پیدا میکنند. راهی که جز با پیوست تبلیغاتی یعنی کاروان تراکتورها و استفاده از شبکههای اجتماعی و رسانههای غیررسمی طی شدنی نیست.
من منتقد حرفهای سینما نیستم، اما به عنوان یک مخاطب معمولی جمعبندیام این است که با تماشای خروج یکی از فیلمهای متوسط حاتمیکیا را میبینید، فیلمی با اشکالات مهم. البته او نشان داد حتی در یک کار متوسط هم محافظه کار نیست. مثل رحمت خروج که در عین موسپیدی راه و رسم اعتراض را بلد است.