به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، داریوش کاردان، بازیگر، کارگردان و مجری قدیمی صداوسیماست. فعالیتهای زیادی در دهههای قبل داشته و سابقه کار در دوران جنگ را هم دارد. از او درباره تفاوت شرایط کنونی با دوران دفاع مقدس پرسیدیم و او پاسخ داد: «درست است که نتیجه جنگ حذف یکی یا طرف مقابل باید باشد ولی ماهیت آن فرقی نمیکند و همه جنگها همین است، اما در جنگ 8 ساله دفاع مقدس راحت میدانستیم دشمن کجا قرار دارد ولی اینکه در هیچ جای کشور امنیت نداشته باشیم تاکنون سابقه نداشته است. این جنگ عجیبوغریبی است. هر جنگی مقتضیات خود را دارد. از یکسو آمادگی برای جنگیدن و دفاع کردن و از سوی دیگر خسارت بار است. همه جنگها همین طور است، چه جنگ با ویروس کوچکی باشد یا چه جنگ با یک ابرقدرت باشد. بههرحال تلفات خواهد داشت. مخارج تحمیل میشود. همه این موارد وجود دارد.»
کاردان درباره شرایط کار در دوران موشکباران میگوید: «درمورد برنامهسازی به یاد دارم در شبکه دوم در طبقه سوم زیرزمین؛ یعنی منفی سه استودیویی بود که در آن پنهان میشدیم و برنامه ضبط میکردیم. آژیر قرمز شده بود و برنامه را هم نمیتوانستیم قطع کنیم. الان باید دید چقدر لازم است یک برنامه ضبط شود و به چه قیمتی تمام میشود. من قبول دارم الان دچار یک تناقض هستیم یعنی اگر بهخاطر جلوگیری از گسترش بیماری در خانه بنشینیم کار پسندیدهای است اما خیلی از ما نمیتوانیم چون زندگی ما بستگی به کار و تلاش دارد و اگر در خانه بمانیم بسیاری از ما نانی نخواهیم داشت. وقتی از جیب خوردیم و کیسه تهی شد بعد از آن چیزی برای ما و خانواده ما باقی نمیماند. بنابراین باید دید کاری که به خاطر آن جان خود و دیگران را به خطر میاندازیم چقدر اهمیت دارد. فرض کنید الان کادر پرستاری، کادر پزشکی و حتی خدمه بیمارستانها هم در این خط مقدم میجنگند و هر طور حساب میکنید ارزش این را دارد یعنی چه کسی باید بجنگد؟ این بار نوبت این قشر است. قطعاً از این قشر ارزشمند کشته هم خواهیم داد. اما بهطور کلی میتوانم عرض کنم که میتوانیم یک جاهایی را بگذریم بهخاطر سلامت همان کسانی که برای آنها سریال تهیه میکنیم و برای آنها فیلم میسازیم.»
بازیگر سریال «معمای شاه» درباره پیشنهادهایش برای وضعیت فعلی و شرایط کاری خودش چنین میگوید: «ما به تکراری دیدن عادت داریم، عادت داریم سالیان سال یک سریال را در یک ماه مشخص از تاریخ هر سال ببینیم. اشکال ندارد آرشیو تلویزیون از سریالها و فیلمهای گذشته پر است و میتوان با اینها چند ماهی سر کرد ولی اینکه خون هنرمندان بخواهد از دیگران رنگینتر باشد، من شخصاً درباره خودم این فکر را نمیکنم. خود من هم در سریالی بودم و الان تعطیل شده است. نمیدانم چه زمانی تولید دوباره آن شروع میشود. من خودم را در نظر نمیگیرم ولی فلان هنرمند بزرگی که در کنار آن کار میکنم یا جوان صدابردار یا جوانی که گریم میکند، چقدر امنیت دارند؟ آیا میارزد جانها به خطر بیفتد؟ در مقابل آنها میگویند میخواهیم کار کنیم و زندگی اداره نمیشود. بنابراین محتاج یک پشتیبانی مالی از سوی حاکمیت هستیم که حداقل چند ماهی همه مردم را حمایت کند. اینکه یک میلیون تومان به افراد بیبضاعت و بیشغل کمک میکنم و بعد با سود چند درصد آن را پس میگیرند در حدواندازه و شأن کشور ما نیست. ما کشور فقیری نیستیم. درست است در شرایط تحریم هستیم ولی در کشور امکانات زیاد داریم و شاید راههای بهتر و آسانتری پیدا شود از اینکه یک میلیون به یکی وام بدهیم و چند ماه دیگر پس بدهد و مقداری هم سود بدهد. این حمایت از قشر آسیبپذیر کشور نیست.»
داریوش کاردان درباره تاثیر شرایط فعلی بر زندگی مردم میگوید: «در عالم هنر افرادی هستند که با آوازهای که دارند اما ممکن است محتاج کار ماهانه باشند یا پول اجاره خانه نداشته باشند. من نام نمیبرم جایگاه افراد بسیار بالاتر از این حرفهاست که نام آنها برده شود و بگوییم اینها بیچیز هستند و دست تنگی دارند ولی میدانم که برخی اینگونه هستند ولی از آن طرف ممکن است یک یا دو درصد یا چند نفر باشند که از راه هنر بینیاز شده باشند. اکثریت هنرمندان زندگی ساده و معمولی و بعضا رو به پایین دارند ولی نمیتوانند بیان کنند. شاید اقشار دیگر در خیابان فریاد بزنند که شغل من کو ولی یک هنرمند که در یک سطحی در جامعه مطرح است با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارد. خواستم بیان کنم همه اقشار نیاز به حمایت دارند، همینطور هنرمندان و میشود چند ماهی با برنامههای تکراری سر کرد ولی این را بیان کنم که به این معنی نیست خون کسانی که در وادی هنر هستند، رنگینتر است. باید دید درمقابل چیزی که از دست میدهیم چه چیزی به دست میآوریم. اگر نگوییم ممکن است خود هنرمند در فضای بسته سریالی 70، 80 نفره الی 300، 400 نفره جانش به خطر میافتد، این را در نظر نگیریم ولی این جان دیگران را حتما به خطر خواهد انداخت. فاصلهگذاری اجتماعی به این معناست و حل کردن این پارادوکس در حدواندازه من نیست و اگر باشد هم من فقط نظر خود را بیان میکنم.»
وی درباره آرشیو غنی تلویزیون میگوید: «خوشبختانه یا متاسفانه اطلاع چندانی درباره انبار سریالها و برنامههای دپو شده در شبکههای دیگر ندارم ولی از کارهای دیگر خبر دارم. سالهای سال است که چارلی چاپلین نگاه میکنیم. سالهای سال است که لورل و هاردی نگاه میکنیم. دو ماه دیگر هم این فیلمها را نگاه کنیم. در شرایط جنگی هیچ یک از قوانین شرایط صلح صادق نیست. کما اینکه اگر هواپیما سقوط کند و 100 نفر در این حادثه کشته شوند خبر مثل بمب منفجر میشود ولی الان در ایران روزانه بالای 100 نفر میمیرند و انگار اتفاق عادیای رخ داده است. خدا نکند عادیتر شود. در کل جهان کشتهها بیداد میکند، در ایتالیا، اسپانیا و خود آمریکا شاهد هستیم. من خبر ندارم آنها هم در این شرایط کار میکنند و سریال میسازند یا خیر. اطلاعی از این موضوع ندارم و قوانین و سیاستهای هر کشور باید منطبق با فرهنگ، قوانین و اوضاع کشور باشد. یک کشوری ثروتمند است و به عوامل خود میگوید از خانه خارج نشوند و پول پرداخت میکند. یک کشوری هم ندارد. باز کشور ما نسبت به برخی کشورهای دیگر اوضاع بهتری دارد، حداقل از نظر بهداشت و نوع کنترل اوضاع بهتری داریم. بههرحال سیاستها فرق میکند. درمجموع مجبور هستم تکرار کنم سریال و فیلم سینمایی فکر میکنم دردی بر دردها اضافه خواهد کرد مگر پروتکلهای سنگین تدوین و اجرا شود. فرض کنید آقای ایکس یا خانم فلانی که بسیار هنرمند خوب یا متوسطی است و در سریالی بازی میکند، اگر اتفاقی برای این فرد بیفتد بقیه سریال چه خواهد شد؟ باید فرد دیگری را برای جایگزین بیاورند؟ اگر دو سه ماه تعطیل کنند اتفاقی رخ نمیدهد. من فکر میکنم در شرایط جنگی قوانین همه کشورها حتی قوانین بینالمللی تحتتاثیر قرار میگیرد و در این وانفسا مشخص میشود چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ میگوید و کدام کشور سر کشورهای دیگر را کلاه میگذارد و بعد فکر میکنم باید چند سالی وقت بگذارند و جامعهشناسان و روانشناسان اثرات این بلای جدید را بررسی کنند.»
پخش «دورهمی» و عدم پخش «خندوانه» هر دو باعث بروز واکنشهایی شد. از داریوش کاردان در پایان گفتوگو درباره اینکه کارکردن در این شرایط مردانگی است یا کار نکردن سوال کردیم و گفت: «من هیچ یک را، نه ترک و نه به زور در میدان بلا رفتن را، مردانگی نمیدانم و خاضعانه سر تعظیم فرود میآورم برای جوانمردی زنان و مردان کادر پزشکی و پرستاری و خدمه بیمارستانها و کادرهای اطراف پزشکی که اگر آنها نباشند فاجعه بیشتر خواهد شد وگرنه قطع یک سریال در یکی دو ماه چه فاجعهای به بار میآورد؟ چه چیزی عزیزتر از جان مردم است؟ هنرمند هم جزء همین مردم است ولی واقعا جمع کردن چندصد نفر در یک سالن اصلاً اصولی نیست و مخالف پروتکل وزارت بهداشت است. الان در همه شئون اجتماعی دچار این تناقض هستیم. من شخصاً این را نمیپسندم یعنی فکر میکنم جوانی که بهعنوان دستیار نورپرداز میآید و در یک سریال کار میکند به اندازه یک دانشمند، هنرپیشه بزرگ و... عزیز است و تا جایی که میشود باید این روابط کم شود. کما اینکه در روابط دیگر نیز همین طور است. در کارخانهها هم همین طور است. کارخانهای حیاتی است و مثلاً غذای مردم به کار این کارخانه بستگی دارد، زنده بودن به کار آن کارخانه بستگی دارد. باز آنها در خط مقدم هستند ولی گمان نمیکنم تعطیل کردن یک فیلم یا سریال به جز آن مشکلی که برای تهیهکننده ایجاد میکند، مشکلی دیگری داشته باشد.»
* نویسنده: سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار