• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۳۹۹-۰۱-۲۴ - ۱۴:۰۲
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

تکتم حسینی: به امام موسی کاظم(ع) متوسل شدم

یک شب انقدر حال بدی داشتم که به چند نفر از دوستانم پیغام دادم و گفتم که این لحظات آخر زندگی‌ام است. آن شب متوسل شدم به امام موسی کاظم(ع).

تکتم حسینی: به امام موسی کاظم(ع) متوسل شدم

  به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، تا سه سال پیش شناختم از او فقط شعرهایش بود و غمی که از پس ابیاتش می‌فهمیدم اما بعد از اینکه به قم رفتم و گفتگویی با او انجام دادم و دوستی‌مان بیشتر شد و او از زندگی‌اش گفت حالا دیگر آن جنس غمی که در شعرهایش وجود دارد را می‌شناسم. وقتی که خبردار شدم سیده تکتم حسینی به کرونا مبتلا شده چند باری زنگ زدم و جویای احوالش شدم. سرفه‌هایش اجازه نمی‌داد صحبت کند. برای صفحه امروز خواستم که از روزهای سختی که گذرانده برایمان بگوید.

یادم می‌آید که با مادرم برای آزمایش به آزمایشگاه رفته بودیم چون دیابت دارد باید یک آزمایش کامل می‌داد و مادرم از همان جا مبتلا شدند البته نمی‌دانم چطور این اتفاق افتاد ولی خب بالاخره پیش آمد. من هم چون کنار مادرم بودم و مراقب او مبتلا شدم.

مادرم علاوه بر دیابت، ناراحتی قلبی هم دارند که همه اینها من را نگران می‌کرد. اصلا فکر نمی‌کردم که خودم هم مبتلا شوم. قبل از این ویروس، یک سرماخوردگی شدید داشتم و فکر می‌کردم این علائمی که دارم مربوط به همان سرماخوردگی باشد. مادرم خیلی حالش بد شد اما بستری‌شان نکردیم و در خانه مراقبت را انجام دادیم. یک بار که برای معاینه به دکتر رفته بودیم. من هم آزمایش دادم و نتیجه تستم مثبت شد و بعد عکسی که از ریه‌ام انداختم نشان می‌داد که ریه ام تقریبا با این ویروس سفید شده است و شرایط خوبی نبود.

وقتی که نتیجه مثبت شد خیلی ترسیدم و واقعا فکر می‌کردم دنیا به آخر رسیده است. اما باز هم سعی کردم به خودم روحیه بدهم چون روزهای سخت در زندگی‌ام زیاد داشته‌ام و همیشه سعی کردم برای زندگی‌ام بجنگم. این بار هم به خاطر پدر و مادرم و برادرم حسین و بقیه اعضای خانواده‌ام که بتوانم همه را ببینم سعی کردم که این بیماری را شکست دهم.

تقریبا یک ماه در خانه بودم و در این یک ماه تبم از 40 پایین نمی‌آمد. مشکل تنفسی زیاد داشتم اما ترس رفتن به بیمارستان را داشتم چون اگر به بیمارستان می‌رفتم، پدرم روحیه‌اش را از دست می‌داد. این بیمارستان نرفتن هم به این مسئله برمی‌گردد که من یکی از خواهرانم را در بیمارستان از دست دادم و همین باعث خاطره تلخ در ذهن پدر و مادرم شد. تا اینکه حالم بسیار بد شد و اصلا هوشیاری نداشتم و این حالت سه روز طول کشید. چون قبل از این هم مشکل ریوی داشتم این هم بر تشدید بیماری اضافه شد و حالم را وخیم‌تر کرد.

این را باید بگویم که در این روزها دعا در حقم زیاد شد. دوستان زیادی دارم که بسیار برایم دعا کردند. و این دعاها بسیار گره‌گشا بود.  

در این یک ماه، خانواده‌ام شبانه‌روز بالای سرم بودند. تقریبا حال همه‌شان خوب شده بود و فقط من بودم که حال بدی داشتم. به جایی رسیدم که روحیه‌ام را از دست دادم و حتی وصیت‌نامه نوشتم و از همه حلالیت طلبیدم. نگاه‌های خانواده‌ام را برای خودم ذخیره می‌کردم. اصلا میل به غذا نداشتم. اما وقتی برایم یک آب میوه می‌آوردند همه حرکت‌ها را در ذهنم نگه می‌داشتم. هرگز در این شرایط و هاله‌ای از مرگ قرار نداشتم. یک شب انقدر حال بدی داشتم که به چند نفر از دوستانم پیغام دادم و گفتم که این لحظات آخر زندگی‌ام است. آن شب متوسل شدم به امام موسی کاظم(ع).

یکی از دوستانم همان شب به من پیغام داد به خاطر شعری که برای امام موسی کاظم(ع) نوشتی، من مطمئنم که حالت خوب خواهد شد. البته خودم در آن شب‌های سخت امیدی نداشتم چون کاهش وزن 15 کیلویی هم داشتم. توانایی نشستن نداشتم. دید چشمانم را داشتم از دست می‌دادم و همین باعث شد تا به بیمارستان فرقانی بروم. این را هم برای این انجام دادم چون به جز یک برادرم، بقیه خانواده مبتلا شده بودند و برای همین در بیمارستان بستری شدم. با کمک کادر درمانی بیمارستان حالم بهتر شد.

بالاخره با بهتر شدن حالم چون خانواده‌ام روحیه‌شان را از دست داده بودند، خودم خواستم که مرخص شوم. برادرم که از ما پرستاری می‌کرد، خیلی خفیف دچار بیماری شده بود و سریع هم خوب شد.

اما باید بگویم خیلی سخت گذشت. این را هم باید اشاره کنم که من چون مرگ را دیده‌ام و می‌شناسم، خیلی رعایت می‌کنم و چون از دست دادن عزیز را با تمام وجودم لمس کرده‌ام . تجربه مرگ برایم بسیار دردناک بود و همه این مسئله باعث می‌شد تا خانواده ام بسیار رعایت کنند ولی احتمالا مادرم در آزمایشگاه از کسی بیماری را گرفت و این ابتلا باعث شد تا همه‌مان مبتلا شویم. اما خب من از همه بیماری‌ام شدیدتر شد. دو روز پیش مرخص شدم و امروز برای ویزیت دوباره رفتم و خدارا شاکرم که حالم بهتر است البته هنوز شب‌ها کمی تب دارم.

یک مسئله‌ای که دلم می‌خواهد به آن اشاره کنم تشکر از پزشکان و پرستارانی است که این روزها چه در خانه و چه در بیمارستان مراقبم بودند و با خوش رفتاری سعی داشتند که روحیه ام را حفظ کنند و همه این‌ها در ذهنم می‌ماند.

فکر می‌کنم باید خیلی خیلی مواظب خودمان باشیم. این بیماری بسیار بسیار مبتلا شدنش عجیب و غریب و باورنکردنی است. باید مواظب باشیم که این اتفاق نیفتد. امیدوارم این روزهای سیاه برای همه دنیا زودتر تمام شود. نمی‌توانم بگویم چقدر دلم برای بوسیدن خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایم تنگ می‌شد. مثل یک حسرت بود. دلم می‌خواهد حرفم را با یک شعر تمام کنم که بسیار دوستش دارم:

ما کور دائمیم و تو آن نور دائمی / یک عمر کور و دور.. چه مرگ مداومی
ما دست روی دست نشستیم منتظر / تو ایستاده‌ای که امامی و قائمی
ما را هوای دیدن روی تو در سر است / در عالمی که نیست نه ظلمی نه ظالمی
چشم انتظاری همه‌ی لحظه ها، کجا؟ / داغ عزیز مانده به قلبم، مراحمی
ای بخت خواب رفته، سحر پشت پنجره است / خواهی برو سوال کن از هر منجمی

* نویسنده: احمد شیرازیان، خبرنگار

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار