به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، رضا مقصودی که فیلمنامه فیلم های مهمی چون لیلی با من است را نوشته با ساخت خجالت نکش نوید حضور یک کارگردان خلاق را به علاقه مندان سینما داد و بخاطرش جایزه هم گرفت. برخلاف برخی کارگردانان او از سینما به سریالسازی رسید.دوپینگ مجموعه ای است که پیش از عید پخشش را آغاز کرد و هنوز به اتمام نرسیده است. با او درباره این سریال همکلام شدیم:
پخش سریال شما زودتر از باقی سریالها بود و تعداد قسمتها بیشتر است؟
بنای ما بر 30 قسمت بود ولی بنا بر مسائل روز از جمله مسئله کرونا مجبور شدیم فیلمبرداری را متوقف کنیم ولی احتمالاً کار در 23 قسمت بسته میشود.
الان تصویربرداری متوقف شد یا به اتمام رسیده است؟
متوقف شد.
موقت است؟
خیر. با همان تصویربرداریهایی که انجام دادیم، چند روز اضافه ماندیم تا فیلمنامه بی سر و ته نماند، باید یک ماه فیلمبرداری میکردیم، 4-3 روز اضافه فیلمبرداری کردیم و قصه را بستیم که قصه رو هوا نماند و سرانجام داشته باشد. اگر قرار بود 30 قسمت پخش شود باید یک ماه کار میکردیم و همین الان باید سر صحنه فیلمبرداری میبودیم که اساساً شدنی نبود و ماجرا جمع شد.
این چیزی که الان ساخته شد چقدر با فیلمنامه اولیه متفاوت است؟
فرق زیادی نکرده است ولی انتهای سریال خلاصه شد. میتوانست 30 قسمت شود و ما به 30 قسمت نرسیدیم و انتهای کار را جلوتر آوردیم و مختصر کردیم تا داستان سرانجام داشته باشد.
یعنی اتفاقات سریعتر میافتد یا در جاهایی حذف شده است؟
برای 20 و چند قسمت فیلمبرداری کردیم، مثلاً برای 20 قسمت فیلمبرداری کردیم و چند سکانس جلوتر گرفتیم ولی به خاطر شرایط دوستان نمیتوانستیم ادامه دهیم و چند سکانس گرفتیم تا قصه آخر را جلوتر بکشیم. در نتیجه یکسری از سکانسها که باید اتفاق میافتاد تا قصه ادامه یابد حذف شد و سکانس آخر را جلوتر آوردیم تا قصه با 23 قسمت تمام شود.
سری قبل که با شما مصاحبه کردم گفتید ترجیح خودتان این است که فیلمنامههای خود را بسازید و اولین تجربه تلویزیونی شما بود که از شانس شما با بحث کرونا همزمان شد و اتفاقاتی که غیرقابل پیشبینی بود. تجربه اول چطور بود؟
واقعیت این است که قصد خود من نبود سریال کار کنم ولی در یک شرایطی قرار گرفتم که این چنین شد و پذیرفتیم کار را انجام دهیم. به هر حال سریالسازی هم اقتضائات خود را دارد. من با سریالسازی ناآشنا نبودم. در 15 سال پیش 6 قسمت برای کودک و نوجوان برای تلویزیون ساخته بودم ولی این حجم زیاد در مدت کم اولین بار بود انجام میدادم. از آن جایی که تیمی که در اختیار داشتیم، چه پشت دوربین و چه جلوی دوربین، تیم حرفهای و کاربلد بودند با کمترین مشکل برای کار کردن مواجه بودم ولی به هر حال زمان کمی داشتیم و این زمان کم قدری ما را اذیت کرد و حتی مجبور شدیم یک 30-20 درصد از کار را آقای نیکنژاد بگیرند تا کار جلو بیفتد ولی به هر حال با این شرایطی که ایجاد شد تاثیر خود را روی فیلم گذاشت و در نهایت فیلم جمع و جور شد. تجربه خوبی بود و از این که این تجربه را کسب کردم خوشحال هستم و احتمالاً در کارهای بعدی من تاثیرگذار خواهد بود.
بازخوردهای خوبی هم داشت. سریال داستان جذابی دارد و با بازیگران هم قبلاً کار کردید ولی ذاتاً بازیگران شیرینی هستند. درست است؟
بله. به هر حال در مجموع بازخوردها خوب است و خوشحال هستم از این که نسبت به سریالهایی که سابقه چند ساله داشتند طبیعی است بیننده آنها را جذب کند ولی بیننده خود را توانسته پیدا کند و بازخورد خوبی از طرف همکاران داشته است، از طرف کسانی که در سینما میشناسم اظهارنظر میکنند و نکاتی را بیان میکنند و به نظر میرسد این کار برای آنها جالب بوده است. مردم هم این فضای جدید را دوست داشتند و در کل این بخش من را راضی میکند.
در خصوص حضور آقای برزو نیکنژاد گفته شده شما جای ایشان آمدید و قرار بود ایشان سریال را بسازند. خبرهایی هم بود که بازیگران سریال هیولا در سریال دوپینگ حضور دارند اما نکته این است که اینها قبلاً با شما کار کردند.
همان طور که بیان کردم فیلمنامه را در 30 قسمت نوشته بودیم و دیدیم با یک ماه و نیم به پخش کار نخواهد رسید و امکان زمانی نداریم مگر این که تیم دیگری همزمان فیلمبرداری کند. یک ماه را فیلمبرداری کردیم و از آقای نیکنژاد خواستم به ما کمک کند و بخشهایی را او فیلمبرداری کند تا به نتیجه برسیم. اگر کمک ایشان نبود شاید فرصت نمیشد. برزو به من کمک کرد و بخشهایی را کارگردانی و فیلمبرداری کرد و بعد رفت و دوباره ادامه کار را من انجام دادم. من از کمک ایشان ممنون هستم. بنده از ایشان خواستم که کمک کند و در همین حد بود. از ابتدا هم قرار بود من کارگردانی کنم. فقط وسط کار از آقای نیکنژاد خواستیم کمک کند.
در حد چند سکانس بود؟
25-20 درصد کار را ایشان کار کرده بود. قصه موازی را جلو میبردیم و یک قصه را ایشان کار کردند. در مورد بازیگران من حتی یک قسمت از هیولا را ندیدم یعنی فرصت نکردم. به هر حال در فضای کاری ما سعی کردیم بازیگر را فراهم کنیم، عدهای بر اساس اعتقادی که داشتند با تلویزیون همکاری نمیکردند و با برخی از دوستان صحبت کردیم که علاقهمند بودند کار کنند. این بازیگرانی که شما میبینید. نمیدانم ربط این سریال به هیولا چیست.
هر چه زمان گذشت نشان داد خبری که منتشر شد منطق خاصی نداشت و خیلی از بازیگران هستند که همزمان در چند سریال بازی کنند. یک ویژگی که این سریال دارد این است که شوخی های سخیف یا شوخیهای جنسی در این سریال نداریم.
اساساً عادت به این کار ندارم.
در خجالت نکش هم این سابقه را داریم و در کارهایی که نوشتید این سابقه را داریم ولی ردپای شوخیهای سیاسی در این داریم. با توجه به هوشی که از شما سراغ دارم انتخاب اسم این دو کاراکتر اصلی هم اگاهانه بود.
والا این چنین نبود. اگر دوست دارید بگویید.
وقتی یکی از کاراکترها حسن است و دیگری فریدون است، آدم باهوشی همچون شما هم پشت کار است به من اجازه دهید این امر را اتفاقی ندانم.
این را اشتباه میکنید. این حسن به آن حسن ربطی ندارد و این فریدون با آن فریدون هم ربطی ندارد و من هم آدم باهوشی نیستم. واقعیت این است چنین قصدی نداشتم ولی اگر این برداشتی شده من مخالفتی ندارم. من چنین برداشتی نداشتم و واقعیت این است وقتی این فیلمنامه را نوشتم قصد اولیه من سیاسی نبوده و نمیخواستم نکات سیاسی به آن وارد کنم ولی ممکن است به طور ناخودآگاه ممکن است، یعنی ذهن من این چنین است و ته نگاه سیاسی داریم چون جامعه سیاسی است و کاری نمیتواند کرد و سیاست از زندگی ما دست بردار نیست، در نگارش و اجرا ناخودآگاه چیزی را اضافه کرده باشم و امری بیان کرده باشم. کما این که در قسمت 15 یا 16 بود که من کنایهای داشتم به کسانی که فکر میکنند سلبریتی هستند و برای خود نوشابه باز میکنند و خود را تحویل میگیرند. با این شوخی کردم.
حتی اسم فیلمی که خانم بازی کرده بود را آگاهانه انتخاب کردید که طبل توخالی بود.
بله. این آگاهانه انتخاب شد. در برخی مواقع نکات این چنینی دارم که اگر این باشد هم مثل خجالت نکش ارادی نیست. خیلی کارها ارادی بود ولی در این کار ارادی نبود. نکتهای اگر وارد میشود خودش وارد میشود و من خیلی دقت در موازنه اینها ندارم.
از خروجی کار بازیگران خود با توجه به این که برخی از بازیگرانی که میخواستید نیامدند، راضی هستید؟ آقای آرا اولین تجربه طنز را دارند. درست است؟
بله. بازی آقای آرا را در این کار خیلی دوست دارم.
قبول دارید آقای شعباننژاد و خانم حبیبی قدری تکراری میشوند و نقشهای این چنینی را بازی کردند. اگر سریال هیولا را میدیدید متوجه میشدید چقدر شبیه آن سریال است.
نیما خودش است. اگر در جای دیگر هم بگویند کار کند همین طور است. فرقی نمیکند. من هیولا را ندیدم این تصور را ندارم ولی از بازی نیما راضی هستم و ما را به یک جاهایی میرساند و برای من بازی هادی حجازی فر خیلی خوب بود و من خیلی دوست داشتم.
جنس بازی آقای هادی حجازی فر خیلی خوب است. ایشان قبلاً هم طنز بازی کردند ولی اینجا متفاوت است.
بله. خانم مینا جعفرزاده را خیلی دوست دارم. این تیم را خیلی دوست دارم و ترکیب نیما و الناز هم به نظر من بد نشده است.
درباره کار بعدی شرایط هست صحبت کنیم؟
شرایط مملکت را طوری میبینید که بتوان درباره کار بعدی صحبت کرد؟ الان موقعیتی نیست که درباره یک هفته، ده روز، یک ماه آینده بخواهیم تصمیم بگیریم. به هر حال چند فیلمنامه و طرح و ایده برای سریال و حتی سینمایی، در قالب جدی و کمدی دارم ولی الان کار نمیتوان کرد و نمیدانیم چه کار میتوان کرد تا آیندهای که مشخص نیست چه زمانی است و چه اتفاقی رخ میدهد. هیچ تصمیمی نمیتوان گرفت.
یکسری شوخیها در سریال بسیار جذاب است و یکسری شوخیها هم میگویید اختیاری نبوده است ولی سیاسی یا اجتماعی درآمده است و امیدوارم شرایط طوری باشد که کار بسازید و ما لذت ببریم. مشکل مالی این سریال داشت یا خیر؟
این روزها مشکل مالی یک مشکل طبیعی است و اگر نباشد تعجب میکنیم. واقعاً همه تسویهحسابها انجام نشده و هنوز خیلی از اتفاقات نیفتاده است ولی به هر حال مدیریت تلویزیون تلاش کرده این اتفاقات رخ دهد. درباره این که این کمدی چطور شکل گرفت توضیح میدهم. فضا درباره کار ما چطور است؟
نکته مثبت این است دو ویژگی مهمی که فضای امنیت اخلاقی و لذت بردن را دارد. شیرین بودن کار خیلی مهم است. کاراکترها شیرین هستند، داستان شیرین است. با این که میتوانید حدس بزنید دو اتفاق بعدی چه میشود ولی باز هم جذابیت دارد. یک جاهایی چون کلیشهها را دیدید آنها را نداشتید یعنی به خانم الناز حبیبی 3-2 جا فرصت داده میشود و گیر میافتد ولی نجات پیدا میکند. در حالی که در نمونههای قبلی اولین اشتباه طرف را نابود میکرد ولی الناز حبیبی در 3-2 جا گیر میافتد و بعد نجات مییابد و این نشانههای موفقی است. این که فیلمنامه از کجا آمده یکبار دیگر توضیح بدهید.
این فیلمنامه اساساً سینمایی برای 15-10 سال پیش بود. برای شرکت دارویی یا نوشابه بود که ساخته نشد و فانتزی بود. امسال تلویزیونی وقتی خواست به آنها سریالی را بدهیم من خیلی تمایل نداشتم برای تلویزیون کار کنم. این را نوشته بودم و به تلویزیون دادم برای این که دست از سر ما بردارد و در کمال تعجب دیدم این را دوست داشتند. انتظار نداشتم مدیریت فیلم و سریال شبکه دوست داشته باشند. پیگیر بودند تا این کار به سرانجام رسید. این کار سینمایی بود و دو شخصیت دختر و پسر داشت. این فرمی نبود. بعد مجبور بودیم خانواده، شخصیت، ماجرا، قصههای فرعی اضافه کنیم و این سروشکل گرفت و وسعت بیشتری پیدا کرد. در فرصت کمی که داشتیم، یعنی از مهر ماه شروع به فیلمنامه نوشتن کردیم و دو ماه و نیم تا سه ماه بیشتر برای نگارش فرصت نداشتیم و فرصت بازنویسی نداشتیم. شخصاً فیلمنامههای من در بازنویسی قوت بیشتری میگیرند. در این کار رگههای ضعف را میبینم و نکات ریزی وجود دارد که اگر فرصت بازنویسی داشتم کیفیت بهتری پیدا میکرد. این فرصت را در بازنویسی نداشتیم. الان که کار را نگاه میکنیم افسوس میخوریم که ایکاش فلان مورد را مینوشتیم یا فلان اتفاق نمی افتاد ولی به هر حال نسبت به خیلی از فیلمنامهها این فیلمنامه سروشکل مناسبی دارد و تلاش کردیم با یک بار نوشتن سروشکل مناسبی داشته باشد و در اجرا هم ایرادات را بگیریم و نقطه ضعفها را برطرف کنیم.
سیر نگارش فیلمنامه و رسیدن به این فیلمنامه در چنین شرایطی بود که بعد از رسیدن به بحث کرونا و مجبور بودیم تولید سریال را متوقف کنیم، مجبور بودیم دوباره فیلمنامه را دستکاری کنیم تا بخشهایی که نتوانستیم فیلمبرداری کنیم به طور طبیعی حذف کنیم و قصه دوباره یک سروسامان منطقی داشته باشد و ته درستی پیدا کند و این ما را به چالش کشید و قدری ما را اذیت کرد. به هر حال سر سالم از این کار درآوردیم.
هر چه جلوتر میرویم این ترس وجود دارد که این محدودیتها باعث لطمه به کار نشود. انتهای کار قابل حدس است ولی دوست داریم شکل خوبی داشته باشد و اتفاق خوبی رخ دهد.
یک نکته این است که ما فانتزی در سینما نداریم. اساساً در سینمای ما فانتزی کم است، .... کم داریم. تولد سینما با فانتزی بود. سینما به معنای بیان تصویری با جادو بود. سفر به ماه ..... شعبدهبازی را میسازد و این بی دلیل نیست. به تدریج رئالیسم وارد سینما شد و آنقدر رئالیسم خود را تحمیل کرد که اصلاً جادوی سینما کنار گذاشته شد. اگر قرار باشد به لحاظ اقتصادی سینما تغییراتی کند، رشد کند و در سینمای ایران اتفاقاتی رخ دهد باید به این جنبه توجه شود و آن هم فانتزی در سینما، تلویزیون و سریالها است. حذف این امر باعث میشود امکان توجه بیننده را کسر کنیم. مجموعههایی که تولید میشود بازار سینمای امریکا را این طور فیلمها میگرداند. فیلمهای عجیب و غریب و به حیرت واداشتن بیننده را باید تمرین کنیم و یاد بگیریم. من سعی کردم یک گام بردارم و تلاش شد اتفاق بهتری رخ دهد و به سمت حیرت زدگی بیننده در تصویر برویم و بیننده را بنشانیم و با تصاویر جذاب میخکوب کنیم. نیاز داریم بیننده را پای تلویزیون و سینما بکشانیم.
* نویسنده: سیدمهدی موسوی تبار، روزنامهنگار