«فرهیختگان» گزارش می‌دهد
چیزی که پایتخت را تا ۵ سری اول نسبت به طنزهای دیگر ایرانی ممتاز کرده بود، فاصله گرفتن از کمدی‌های بیمارگونه‌ای به‌حساب می‌آمد که هرگاه به آسیب‌رسانی روحی‌شان اشاره می‌شد، نقادی و نمایش موارد موجود در واقعیت عینی را بهانه می‌کردند.
  • ۱۳۹۹-۰۱-۱۶ - ۰۲:۵۰
  • 00
«فرهیختگان» گزارش می‌دهد
صاحب امضای هنری پایتخت کیست؟
صاحب امضای هنری پایتخت کیست؟

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، تا به حال درمورد چند نفر از نویسندگان سریال پایتخت به‌عنوان تاثیرگذاران اصلی در ساخت این مجموعه و صاحبان امضای هنری آن صحبت شده؛ اما واقعیت این است که پایتخت به خود سیروس مقدم تعلق دارد. هرکدام از نویسنده‌‌های این مجموعه در فیلم‌ها و سریال‌های دیگری هم نوشته‌اند، اما نمی‌شود ارتباط چندانی بین آن کارها با فرم پایتخت پیدا کرد؛ درحالی‌که بین پایتخت و سایر کارهای سیروس مقدم، حتی در ژانرهای دیگر، شباهت‌های مشهودی هست. سیروس مقدم با اینکه در کار خودش به مرحله پیشکسوتی رسیده، هنوز یک هنرمند به‌شدت تجربه‌گراست. او قبل از پایتخت چند مجموعه طنز دیگر ساخت که هیچ‌کدام تا این حد موفق نبودند اما تجربیاتی که در آن کارها به ‌دستش آمد، در ساخت پایتخت بسیار موثر بودند. ازجمله تجربیات سیروس مقدم، پیدا کردن معیارهایی برای انتخاب مناسب‌ترین عوامل در هر‌کدام از بخش‌های مربوط به ساخت یک مجموعه طنز بود. او فهمیده بود که چه چیزهایی به درد چنین کاری می‌خورند و این چیزها از چه کسانی بر‌می‌آید و می‌توانست بفهمد که هر کس به درد انجام چه بخش‌هایی از کار خواهد خورد. نویسنده‌هایی که درخشش آنها در پایتخت باعث شد به نظر برسد نقش بیشتری از یک نویسنده داشتند، از همین صافی‌های سیروس مقدم عبور کردند. به کاری که سیروس مقدم انجام می‌دهد، اصطلاحاً می‌گویند کارگردانی.

رفع مشکل 60 ساله ایرانی نبودن!

این شگفت‌انگیز است که لااقل از 60 سال پیش تا به‌حال، «ایرانی بودن» دغدغه سینمای ایران بوده است. عده‌ای شکم دیالوگ‌ها را با ضرب‌المثل پر کرده‌اند و عده‌ای دیگر با کاشی ‌عباسی و چادرنماز مادربزرگ و حوضچه وسط حیاط که میوه و هندوانه در آن ریخته می‌شود، سعی در رسیدن به چنین ساحتی داشته‌اند. متاسفانه ایرانی نبودن مشکل بزرگ سینمای ایران است و دلیل آن تا حدود زیادی به نوع نمایش طبقات اجتماعی در سینما و تلویزیون برمی‌گردد. در سینمای ایران عموماً آدم‌های طبقات فرادست، افراد معمولی هستند و آدم‌های طبقات فرودست، آدم‌های خاص. در واقعیت اما قضیه برعکس است و تا این پیچ و مهره‌ها سر جای خودشان قرار نگیرند، در بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید و ایرانی نبودن مشکل بزرگ فیلمسازی و سریال‌سازی ایران باقی خواهد ماند. پایتخت که از بس ایرانی است، انگار معجزه کرده، این پیچ‌و‌مهره‌ها را سر جای خودش قرار داده و برای همین خودمانی به‌نظر می‌رسد. می‌شود یک لحظه تصور کرد که آقایان و خانم‌های باکلاس فیلم‌های دیگر، هرچند در بخشی از جامعه مابه‌ازا داشته باشند، اگر به جمع شخصیت‌های سریال پایتخت بیایند، چقدر بین آنها خاص و غیرمعمولی هستند. آنها برای عموم مخاطبان ایران هم همین حالت را دارند و پایتخت با مردم ایران صمیمی می‌شود چون جای آدم‌های خاص و معمولی را عوض نکرده است.

قالی‌بافی فی‌البداهه سیروس مقدم در پایتخت

مجموعه تلویزیونی پایتخت از نظر فرم هنری با قالی و قالیچه‌های ایرانی قابل مقایسه است. قرینه داشتن هر جزئی از طراحی، در عین پیچیدگی ناتمام طرح‌ها و یک دمای رنگی به‌خصوص برای کلیت نقش فرش، درعین تنوع سرشار رنگ‌ها، خصوصیت قابل توجه قالی ایرانی است که پیش از پایتخت، سیدرضا میرکریمی تلاش کرده بود در «یه حبه قند» به فرم آن برسد. میزانسن‌های میرکریمی در آن فیلم از درون یک منزل ایرانی بدون مبلمان، نظراتی را جلب کرد درحالی‌که سریال پایتخت این موارد را خیلی بهتر، ساده‌تر و بی‌تکلف‌تر اجرا کرد و درعین‌حال هم فضای خانواده ایرانی را بسیار خوب درآورد و هم قصه‌اش را گفت اما یه حبه قند روایتی خرده‌پیرنگ داشت و به‌جای قصه گفتن، تمام تمرکزش را صرفاً روی در آوردن این طرح و نقش و نگار گذاشته بود. شخصیت‌های پایتخت خصوصیات متعددی دارند که هرکدام از این خصوصیات، با قرینه همان خصوصیت در یک شخصیت دیگر، دوگانه ایجاد می‌کند. مثلاً ارسطو از طرفی با نقی دوگانه ایجاد می‌کند و از طرف دیگر با رحمت. خود نقی، غیر ارسطو، از جهتی دیگر با همسرش هما دوگانه ایجاد کرده و در سری ششم مجموعه، به‌لحاظ افتخارآفرینی ورزشی، با خواهرزاده‌اش بهتاش چنین دوگانه‌ای دارد. این شبیه طرح‌ها در قالی‌های ایرانی است که هر جزئی از سازه، خودش اجزایی دارد که با معادل خودشان در طرح‌های کناردستی قرینه می‌سازند. به‌لحاظ رنگ‌آمیزی هم فرش ایرانی به‌رغم رنگ‌های متنوعش، یک دورنمای رنگی واحد را می‌سازد و شخصیت‌های متفاوت پایتخت هم درمجموع یک پیکره جمعی را رنگ‌آمیزی می‌کنند. رسیدن به چنین فرمی در زندگی آپارتمانی امکان‌پذیر نبود و البته به‌طور مسلم نمی‌توان صرفاً روایت را به محیط جغرافیایی شهرستان‌ها برد و بی‌اینکه جنس روابط از منطق سنتی و اصیل بومی پیروی کند، به فرمی رسید که مثل فرش ایرانی کاملاً ایرانی باشد.

خوش‌قلب باقی بمانید پایتختی‌ها

درون‌مایه سریال پایتخت سفر است. حتی موزیک این سریال که تم آن یادگار سری اول مجموعه و آرزوی سفر پنجعلی به پابوس امام رضا(ع) است، حال‌و‌هوای غربت دارد و ناخودآگاه، سفر را به یاد خواهد آورد. مجموعه پایتخت در هر کدام از سری‌های خود که این خانواده را به سفر برد، موفق از آب درآمد و هر وقت تمام قسمت‌های یک سری از آن در شمال کشور و صرفا بخشی در تهران فیلمبرداری شد، افت کیفیت را تجربه کرد. از این جهت کیفیت پایتخت تا حدود زیادی به بودجه آن در هر دوره از تهیه‌اش مربوط است. سری ششم پایتخت از این جهت دستش خالی بود. مساله دیگری که به سری ششم مجموعه صدمه زد، بدطینت شدن اکثر شخصیت‌های آن است. شخصیت بهتاش فوتبالیست شده و بسیار بددهن‌تر و پرخاشگرتر از قبل است، هما مجری اخبار شده و به‌رغم شخصیتی که قبلاً داشت، حالا دروغ هم می‌گوید. نقی راننده نماینده مجلس شده و ریا می‌کند و همه اینها درمجموع باعث شده‌اند شخصیت‌های این سری از مجموعه پایتخت، هرچند هنوز خنده‌دار هستند، مقدار زیادی از صفا و دوست‌داشتنی بودن‌شان را از دست بدهند.

گوش‌بری‌های بهتاش از اطرافیان، بی‌ادبی و گستاخی‌های بهروز به بزرگ‌ترها و حتی کتک زدن مردی که همسن پدرش است و یا اینکه نقی در مدت یک سال زندانی بودن ارسطو، حتی یک‌بار هم به ملاقات او نرفت؛ پایتخت را هم در ششمین سری‌اش به طنزهای شبانه تلویزیون در سال‌های اخیر نزدیک می‌کند که به لحاظ روحی و روانی تماشای آنها آسیب‌های فراوانی به همراه دارد. طنزهایی با شخصیت‌های خبیث و بدذات که به چیزی جز منفعت شخصی نمی‌اندیشند و اتفاقاً دوربین و روایت طرف آنهاست نه بر ضدشان؛ مثل اردلان و بامشاد در «نقطه‌چین» و شخصیت شنبه در سریال «چارخونه». چیزی که پایتخت را تا ۵ سری اول نسبت به طنزهای دیگر ایرانی ممتاز کرده بود، فاصله گرفتن از کمدی‌های بیمارگونه‌ای به‌حساب می‌آمد که هرگاه به آسیب‌رسانی روحی‌شان اشاره می‌شد، نقادی و نمایش موارد موجود در واقعیت عینی را بهانه می‌کردند. با این‌همه پایتخت هنوز از مرز نگذشته و به‌راحتی می‌تواند در سری‌های بعد، جمع صمیمی و دوست داشتنی‌اش را بازسازی کند.

* نویسنده: میلاد جلیل‌زاده، روزنامه نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰