محمد جمالی:
بنظر می‌رسد منظور رسول جعفریان از طب سنتی بیشتر طب اسلامی با رویکردهای منسوب به آقای تبریزیان است که به درستی نقدهای بسیار جدی، هم از منظر علمی و هم از منظر کلامی بر آن وارد است. طب سنتی فاصلۀ بسیار زیادی با این رویکرد دارد.
  • ۱۳۹۸-۱۲-۲۹ - ۱۵:۰۱
  • 10
محمد جمالی:
منظور جعفریان از طب سنتی، طب اسلامی با رویکردهای منسوب به تبریزیان است
منظور جعفریان از طب سنتی، طب اسلامی با رویکردهای منسوب به تبریزیان است

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  دکتر محمد جمالی [پژوهشگر حوزۀ فیزیک بنیادی، فلسفۀ علم و طب سنتی؛ پژوهشگاه دانش¬های بنیادی IPM نوشت:

باسمه تعالی

سخنی با جناب دکتر رسول جعفریان

اخیرا گفتگویی از جناب آقای دکتر رسول جعفریان با عنوان "همۀ طب سنتی، اندازهآزمایش پاستور ارزش ندارد" را در سایت خبرآنلاین خواندم. لازم دانستم نکاتی را متذکر شوم. جناب دکتر جعفریان از حوزویان بسیار پرتلاشی  هستند که در حوزۀ تاریخ اسلام کارهای ارزنده ای بجا گذاشته اند. لیکن در گفتگوی اخیرشان، دچار خطاها و سوءبرداشت هایی شده اند که میتواند خواننده را دچار اشتباه کند. همانطور که خود ایشان اشاره داشته اند، نامبرده هیچ گونه تخصصی در طب جدید و طب سنتی ندارند و مدعی هستند که از حوزۀ معرفت شناسی و روش شناسی به آنها مینگرند. چند ایراد اصلی به بیانات ایشان وارد است، ابتدا آنها را فهرست وار مطرح میکنم و در ادامه به توضیح بیشتر میپردازم:
1.    ایشان بین سه مقولۀ طب سنتی، طب اسلامی (با قرائت آقای تبریزیان)، علوم اسلامی و دینی و علوم بومی، خلط نموده اند و در جاهای مختلفی از این گفتگوگریزی به هر سه داشته اند و البته همه را با یک چوب زده اند.
2.    با توجه به این اظهارات اینطور می توان گفت که ایشان از تحولات دو دهۀ اخیر غرب بی اطلاع هستند. و این عدم آگاهی موجب سوء برداشت هائی شده است.
3.    همچنین ایشان دانش کافی از فلسفۀ علم غرب نداشته اند و این باعث سوء برداشتهایی از علم شده است.
4.    ایشان در چند مورد میان علم و تکنولوژی (فناوری) دچار خلط مبحث شده اند که منجر به سوءتحلیل هایی شده است.
5.    ایشان با توجه به مدعای خود، بدلیل عدم احاطه به طب سنتی و طب جدید، در هر دوی آنها دچار اشتباهات معرفتی و علمی شده اند و البته تا یک احاطۀ نسبی نسبت به علمی پیدا نشود نمیتوان بدرستی به تحلیل های معرفت شناختی راجع به آن پرداخت.
6.    مهمترین اندیشۀ ایشان همان است که در سطور آخر به آن اشاره دارند، یعنی جدایی علم و دین: علم مسیر خود را دارد و دین هم مسیر خود را. این اندیشه ناشی از عدم دانش کافی در مورد علم و فلسفۀ آن  است ، که ریشه در دوران مشروطه دارد و متاسفانه هنوز هم گریبان گیر ماست.
بنظر میرسد منظور ایشان از طب سنتی بیشتر طب اسلامی با رویکردهای منسوب به آقای تبریزیان است که به درستی نقدهای بسیار جدی، هم از منظر علمی و هم از منظر کلامی بر آن وارد است. طب سنتی فاصلۀ بسیار زیادی با این رویکرد دارد. طب سنتی که حتی دستاوردها و پیشرفت هایی نسبت به طب قدیم نیز داشته است، در برخی امور با طب جدید دارای اشتراکات و در برخی امور دارای مبانی غیر تجربی متفاوت است. به زبان دیگر، طب جدید بر پایۀ مبانی فلسفی و متافیزیکی ای است که قابل اثبات یا رد تجربی نیستند؛ طب سنتی نیز بر پایۀ مبانی متافیزیکی خاص خود است وبر این اساس ایندو از منظر تجربی ارجحیتی نسبت به هم ندارند. بدون شک طب با انسان سرو کار دارد و انسان دارای ساحت های مختلفی است،از جمله اینکه دارای بدن و روان است. عدم توجه به ساحت روان، منجر به عدم تضمین سلامت انسان است. بدون شک نمیتوان سلامت جسم و روان و اثرگذاری این دو بر همرا در مسئلۀ سلامت نادیده گرفت. البته تحقیقات و تحولات اخیر در پزشکی تأییدی بر این موضوع است و امروز در بسیاری از دانشگاههای معتبر جهان این تحقیقات در حیطۀ علم جدید در حال انجام است و دانشکده های مبتنی بر طب قدیم نیز در حوزه های بالینی در سراسر جهان برپا شده اند و سالانه مقالات علمی بسیاری در این حوزه در مجلات معتبر پزشکی در جهان به چاپ میرسد.
در گفتگوی جناب دکتر جعفریان، اگرچه تفاوتی میان طب سنتی در عصر حاضر و تحقیقات به¬روز آن با طب قدیم گذاشته نشده است، ولی حتی نسبت به دستاوردهای بدیع طب قدیم هم کم لطفی صورت گرفته و این حاکی از عدم اطلاع ایشان از این حوزه است. در اینجا صرفا به چند مورد جزئی اشاره می کنم و البته مشت نمونۀ خروار است:
(الف) در مبحث شناخت مغز و کارکرد آن در یک مقالۀ مورخ 2007 در مجلۀ بسیار معتبر Brain Research Review می خوانیم که اولین بار، نسبت دادن کارکردهای ذهنی به نواحی ای از مغز، توسط ابن سینا صورت گرفتو این مهم، بعد از حدود 800 سال توسط علم جدید بررسی شد(EC Azmitia, 2007).در تأیید این مطلب میتوان به کتاب «تاریخچۀ علوم اعصاب» نوشته رئیس و استاد علوم اعصاب دانشگاه استرالیا رجوع نمود(Bennett,2007)، (Bennett, 2008&Hacker).
آیا چنین کشف بزرگی واقعا صرفا یکسری حدسیات و فرضیات بوده است؟ فکر میکنم این عبارت از ابن سینا برای ما اتمام حجت باشد که میگوید : بینایی مربوط به عقب چشم و میانۀ مغز نیست بلکه مربوط به عقب مغز است، زیرا که هر وقت به آنجا آسیب رسد بینایی از میان میرود. همچنین وقتی او در باب مکان حافظه در مغز سخن می گوید علت آن را این میداند که وقتی آن  ناحیه را تخریب کنی حافظه دچار آسیب میشود. آیا این همان علم تجربی نیست؟ چه فرقی از لحاظ معرفت شناختی میان این نوع استدلال و استدلالهای مدرن آن وجود دارد؟!(Jamali & Golshani, 2019)
(ب) مگر می شود فردی علم تشریح ابن سینا در قانون و شفا را بخواند و متحیر نگردد؛ از دقت و قدرت و سطح علم پزشکی او دربارۀ تعداد ماهیچه ها، تعداد و تنوع اعصاب، محل ورود و خروج آنها و بسیاری از امور دیگرکه جای بازکردن آنها در این مقاله نیست. ولی آنچه از لحاظ معرفت شناسی-با توجه به ادعای جناب جعفریان- مهم است، این جمله از ابن سینا در قانون است:
«همچنین طبیب باید اندامها و وظایف آنها را بوسیلۀ تشریح و حس بشناسد...» (ابن سینا-الف،1037-980)
آیا چنین مواردی حدسیات و فرضیات است؟ جناب دکتر جعفریان به این مسأله توجه ندارند که فعالیت های امثال ابن سینا محل رجوع علما و دانشمندان در طی قرن های متمادی بوده و حتی در عصر حاضر نیز می باشد.
بنظر میرسد جناب دکتر جعفریان میان علم پزشکی، تبحر پزشکی و فناوری پزشکی نیز دچار خلط مبحث شده اند. بله پزشکی جدید در بسیاری از تکنولوژی ها پیشرفت نموده است و این پیشرفت منجر به تقویت کارهای حرفه ای پزشکی شده است؛ ولی این به معنای زیر سؤال بردن علوم قدیم نیست. اولا طب سنتی نیز می تواند از این تکنولوژیها بهره ببردکه می برد؛ ولی اگر قرار است طب قدیم را بسنجیم آن را باید در زمان خودش بسنجیم. بگذارید با یک مثال در باب درمان دندان مبحث را باز کنم. ابن سینا در مورد درد دندان میگوید:آن، یا مربوط به خرابی لثه است یا دندان و یا ریشۀ دندان. بعد درمان هریک را باز میکند. درمورد درمان ریشه یکی از راهها را این می داند که با دریلی ظریف، دندان را سوراخ کرده و با داغ کردن، ریشۀ آن را بسوزانید (ابن سینا-ب، 980-1037). سؤال من این است که آیا میان طب جدید و طب قدیم به لحاظ ساختاری و اساسی تفاوتی میبینید؟ وآیا واقعا طب قدیم، در حدَ توانائیهای آن زمان، بر پایه کارهای بالینی و داده محور نبوده است؟!
در مثالی دیگر، ابن سینا در جراحی جمجمه و مغز، با ظرافت تمام از مهندسی اَرّۀ مخصوصی سخن میگوید که باید چگونه باشد که در حین کار به پوستۀ روی مغز آسیب نرساند وآن را پاره نکند! آیا اینها را میتوان انکار کرد؟!
متأسفانه جناب دکتر جعفریان با گره زدن نام آقای تبریزیان به طب اسلامی و پیوند آن با علم اسلامی، مقولۀ علم بومی و علم دینی را نیز زیر سؤال میبرند، و این ناشی از عدم شناخت علم جدید است. هر علمی، چنانکه در فلسفۀ علم معاصر تبیین شده است، حاوی پیش فرضهای متافیزیکی و غیر تجربی است که آن میتواند از یک فلسفۀ مادی و یا الهی وام گرفته شده باشد. در فلسفه علم ثابت شده است که علم در بستر فرهنگ و اجتماعات انسانی شکل میگیرد ، و آنها در شکل گیری، جهت رشد، نوع سؤالات و پاسخ ها مؤثرند. فلسفۀ علم نشان داده است که علم، عاری از متافیزیک نیست و همیشه ما دچار عدم تعین قطعی نظریه ها هستیم، یعنی همواره مجموعه ای از نظریات علمی وجود دارند که گرچه از مبانی متعددی اخذ شده اند ولی کلیه نتایج و داده های تجربی را توضیح میدهند. در انتخاب بین این نظریه ها، داده های تجربی کفایت نمی کند وما مجبوریم دست به دامان متافیزیک شویم؛ زیرا برای کار علمی و ادامۀ راه و اتصال آن به صنعت مجبور به انتخاب هستیم. پس در مقام نظریه پردازی، داوری، برداشت از داده های تجربی، جریان علم و غیره، ما علم سکولار و علم دینی داریم. علاوه بر این، علم، حاوی فرهنگ است و با خودش فرهنگ را منتقل می کند،یعنی علم مقوله ای خنثی نبوده و نیست، و این را نمی توان نادیده گرفت.
بله ماهم موافقیم که قرآن و حدیث دائرة المعارف علم نیستند و کار علمی باید عمدتاً باابزار خاص خودش (تجربه و نظریه پردازی) صورت گیرد، ولی در مقام جمع بندیها مفروضات متافیزیکی وارد می شوند. به همین دلیل در حوزۀ جهان اتمی بین دو فیزیکدان تراز اول قرن بیستم (اینشتین و بور)، اختلاف نظر بود، و این اختلاف به تفاوت مبانی فلسفی آن ها برمی¬گشت. ما قائلیم که دین الهی، مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی علم (یعنی جهان بینی) را به ما می دهد و علمی که در این چهارچوب بوجود آید، علم دینی محسوب میشود. در مقابل، علمی که در بستر غیرتوحیدی ایجاد شده باشد، ناقص است و منجر به سعادت بشر نمی شود. شما بین این همه مکاتب مختلف در پزشکیکه در مقام تجربه، همگی پاسخ گو هستند، کدام مکتب را برمی¬گزینید؟ بین اینهمه مکاتب اقتصادی کدامیک را؟جناب دکتر جعفریان جنابعالی فرموده اید که اساس طب جدید، شیمی است. این از مواردی است که نشان می دهد ایشان علم جدید را نمی شناسند، در حالیکه در مورد آن گزاره های قطعی هستی شناختی  و معرفت شناختی صادر می کنند. اما خوب است که بدانند اساس شیمی، فیزیک است و الان دقیق ترین نظریۀ فیزیکی از لحاظ تایید تجربی مکانیک کوانتومی است. آیا میدانید الان بیش از 14 قرائت از نظریۀ کوانتوم داریم که همگی در سطح تجربه بدیل یکدیگر ولی دارای مبانی متافیزیکی متفاوت هستند؟
رجوعی به تحولات علمی در دهه های اخیر نشان میدهد که ما در بسیاری از مبانی فکری علمی با چالش های عظیمی روبرو شده ایم که از پاسخ به آنها عاجزیم . همچنین افکار جدید و غنی ای را که در غرب در حال رویش بوده است نادیده گرفته ایم. همچنین در برخی از حوزه های اساسی فیزیک،منتظر انقلاب هستیم. بسیاری از افکار جدید یادآور همان مبانی فکری قدیم است که جناب دکتر جعفریان آن را طرد می کنند، مثل بحثهای مربوط به علوم فراماتریالیستی، بالاخص در حوزه های روانشناسی، علوم شناختی و پزشکی و بسیاری از مباحث دیگرکه در این مقاله فرصت بازکردن آنها نیست. ما در آستانۀ تحولات بزرگی در علم در سطح جهان هستیم، ولی متاسفانه در ایران هنوز از لحاظ معرفت شناسیِ علمی در قرن 19 زندگی میکنیم!!!
جناب  دکترجعفریان در مقالۀ خود فرموده اند: «در میان ما هم این سالها، علم بیشتر در نظامی گری رشد کرده است.» این نشان میدهد که ما هنوز تفاوت علم و تکنولوژی را درست نمیشناسیم. بله ما در حوزۀ تکنولوژی های نظامی پیشرفتهای خوبیداشته ایم،(هر چند که همچنان با تراز مطلوب فاصله داریم) اما نه در حوزۀ علم! این خلط،آنجا مهم است که وقتی علم و فناوری یکی انگاشته شد میگوئیم علم، غربی و شرقی ندارد!
مهمترین نقد وارد به مصاحبه جناب دکتر جعفریان، مسئلۀ تمایز علم و دین است.  ایشان می گویند:
«به نظرم شرایط باید به گونه ای باشد که روشن باشد، بدون هیچابهام، که حوزه دین مشخص است و علم راه خودش را می رود.... این که عده ای راه بیفتند و چندین دهه است راه افتاده اند و علم را غربی و شرقی کرده و می کنند، این مشکلی است که روشفکرانی مثل نصر و دیگرانبرای ما درست کردند .... . اگر روحانیت، طبیب معنوی مردم است و منابعخودش را دارد، پزشک طبیب مادی و مستقل است و کارش هیچ ارتباطی با منابع طب روحانی و دینی که برای ترویج تقوا در زندگی است، ندارد.»
توضیحات مختصری را در بالا ارائه دادم و پاسخ این شبهه را دادم و برای توضیحات بیشتر خواننده را به کتاب «از علم سکولار تا علم دینی» نوشته دکتر مهدی گلشنی ارجاع میدهم. لیکن به طور خاص درمورد طب و پزشکی باید در نظر داشت که ما درمورد انسان و سلامت او صحبت میکنیم، هم درمقام پیشگیری و هم در مقام درمان.آیا  انسان صرفا بدن و جسم مادی است؟ آیا جدایی بین طبیب معنوی و طبیب مادی که ایشان مطرح کرده اند در موضوع کار این دو طبیب که انسان است، صادق است؟ آیا چنین جدایی ای بین روان و جسم انسان وجود دارد؟ روان و بدن آنچنان با یکدیگر در تعامل اند که هیچ عقل سلیمی نمیتواند اثرگذاری این دو و تنگاتنگی ارتباطشان را نادیده بگیرد. این جدایی میان طبیب معنوی و طبیب مادی، ناشی از یک تفکر علم زده است که میراث ورود علم جدید در دوران مشروطیت است. اما این موضوع امروزه در سطح علم جهانی تقریبا حل شده و تحقیقات گسترده ای درحال انجام است.
لازم است توجه کنیم که علم، پاسخ گوی همه سؤالات ما نیست و حتی پاسخ گوی برخی از سؤالات مطرح در خودش نیز نمی باشد. علاوه بر این، علم در مقام انسانی با اخلاق و ارزشها عجین میگردد و همۀ اینها نیازمند چتری عام تر است که علاوه بر پاسخگوئی به سؤالات، به کار علمی معنی دهد. این چتر عام که ما آن را دین میدانیم در تمام مراحل کار علمی اثرگذار است، و اگر فردی دین را کاملا از علم جدا نمود، در حقیقت دین را به گوشۀ حوزه ها و علم را به گوشه دانشگاه فرستاده است. اما بدون شک اواین چتر را ازبین نبرده است بلکه چتری غیر از دین را برگزیده است چه بداند و چه نداند. در انتها به دو نقل قول از اینشتین (بزرگترین فیزیکدان قرن بیستم) و جورج الیس (کیهانشناس برجستۀ معاصر) اکتفا میکنم:
«اما علم تنها به وسیلۀ آنهائی تولید می شود که مشتاق حقیقت و شناخت هستند. این منبع احساس از ناحیۀ دین نشات می گیرد. همچنین ایمان به اینکه قوانین معتبر در جهان هستی عقلانی هستند، یعنی برای عقل قابل درک اند، به این حوزه [دین] متعلق است. من نمی توانم یک عالم واقعی را بدون آن ایمان عمیق تصور کنم. وضعیت را می توان با یک استعاره بیان کرد: علم بدون دین لنگ است و دین بدون علم کور.»
( ( Albert Einstein, 1950
«الهیات میتواند یک مبنای متافیزیکی برای علم فراهم کند.» (George Ellis,1998)
ابن جانب جناب دکتر جعفریان را به خواندن کتاب «علم به کجا می رود؟»اثر ماکس پلانک (از بزرگترین فیزیکدانان قرن بیستم)، ترجمۀ مرحوم احمد آرام حواله می دهم.

منابع:
(ابن سینا-الف، 1037-980)، عبدالرحمن شرفکندی، قانون در طب، کتاب اول، فن اول، فصل دوم-در زمینه های علم طب، 1363
ابن سینا-ب (1037-980)، عبدالرحمن شرفکندی، قانون در طب، کتاب سوم، فن هفتم-دندان، 1363

Azmitia, E.C.  , Cajal and brain plasticity: Insights relevant to emerging concepts of mind, Brain Research Reviews, 2007
Bennett, M.R., Development of the concept of mind, Australian & New Zealand Journal of Pshichiatry, 2007.
Bennett M.R. and Hacker, P.M.S.,History of cognitive neuroscience, 2008,p. 203.
Einstein ,A., Out of My Later Years (New York: Philosophical Library, 1950), p. 26.
Ellis, G., Christian Science Monitor, July 9, 1998, p. B4.
Jamali, M.,Golshani,M.,Jamal,Y., Avicenna's ideas and arguments about mind and brain interaction,Preprints. org.,2019

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱