به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، تضمینهای امنیتی انگلیس و آمریکا هم نتوانست «احمد بنعبدالعزیز» برادر ملک سلمان را از حصر نجات دهد. او که اکتبر 2018 (آبان 97) با تضمین حفظ جانش و اینکه سرنوشتش به حصر منتهی نمیشود، از لندن به ریاض بازگشت، روز جمعه برخلاف همه تضمینها، به دستور محمد بنسلمان دستگیر و در حصر خانگی قرار گرفت. احمد بزرگترین صید چند روز گذشته بنسلمان است. آنطور که رسانههای غربی گزارش دادهاند، علاوهبر احمد بنعبدالعزیز، پسرش نایف بناحمد بنعبدالعزیز، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت نیروی زمینی و شاهزاده محمد بننایف، ولیعهد سابق و برادرش نواف نیز دستگیر شدهاند. با این حال سایت «میدل ایست آی» انگلیس گزارش داده که محمد بنسلمان دستکم ۲۰ شاهزاده از خاندان سلطنتی را بازداشت کرده است. درباره اتهام این افراد گمانهزنیهای بسیاری شده است، اما تاکنون هیچمقام بلندپایهای در عربستان حاضر به ارائه توضیحات درباره دلیل این دستگیریها نشده است. بلومبرگ اتهام احمد بنعبدالعزیز و محمد بننایف را «خیانت بزرگ» عنوان کرده است، اما نشریه آمریکایی «والاستریت ژورنال» که بعد از منابع سعودی، اولین رسانه غربی بود که بازداشتها در عربستان را تایید کرد، مدعی شد این افراد به اتهام تلاش برای کودتا در داخل عربستان سعودی بازداشت شدهاند. براساس این گزارش، شخص «سعود بننایف»، برادر وزیر کشور سعودی که خود نیز جزء بازداشتیهاست، برای انجام تحقیق احضار شده است. این روزنامه آمریکایی درباره بازداشتیها هم نوشت: «در بین بازداشتیها [علاوهبر شاهزادهها]، افسرانی از وزارت کشور و وزارت دفاع سعودی نیز وجود دارند.» در سوی دیگر اما آسوشیتدس پرس، به نقل از منبعی که با منابع آگاه در ارتباط بوده است اعلام کرد شاهزاده احمد و محمد بننایف تصمیم به کودتا علیه محمد بنسلمان نداشتهاند. خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش سابق «گروه مشورتی اوراسیا» را یادآور شد که در آن آورده شده شاهزاده احمد و محمد بننایف جایگزینان احتمالی برای تکیه زدن بر تخت سلطنت در عربستان هستند. این امر چه بسا به معنای این باشد که بنسلمان با بازداشت آن دو میخواهد از هرگونه اقدام غیرمنتظرهای در مسیر جانشینی پدرش در قدرت عربستان ممانعت کند. برخی رسانهها و تحلیلگران از احتمال وضعیت وخیم ملک سلمان و احتمال مرگ وی ظرف چند روز آینده خبر دادند و اقدام بنسلمان را مقدمه جانشینی او بر تخت پادشاهی تلقی کردند اما این خبر هم همچون خبر علت دستگیریهای اخیر، بیش از هرچیز یک گمانهزنی رسانهای بوده است.
کودتا در خاندان سلطنتی؟
از صبح جمعه که خبر بازداشت شاهزادگان سعودی منتشر شده است، همه به دنبال چرایی این اتفاق هستند. برای برخی، دستگیری شاهزادگان و افسران وزارت کشور و دفاع، به معنای احتمال قریبالوقوع بودن یک کودتا در عربستان است، اما برخی دیگر با بررسی رفتارهای چند سال گذشته محمد بنسلمان در داخل و خارج از عربستان، این احتمال را مردود میدانند و سخن از یک زهرچشم گرفتن یا ماجراجویی جدید میکنند. به گزارش ایسنا، خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از برخی منابع نزدیک به دیوان سلطنتی سعودی در این زمینه نوشته هدف محمد بنسلمان از بازداشت عمویش احمد و پسر عمویش، محمد بننایف، وزیر کشور و ولیعهد سابق و دیگران، ارسال پیامی به دیگر شاهزادگان خاندان حاکم بود. وی توضیح داد، این پیام در وهله اول به شاهزادگانی ارسال شده که احساس میکنند در حق آنها ظلم شده و از حقوقشان محروم شدهاند زیرا بازداشت شاهزاده احمد، کوچکترین برادر ملک سلمان به معنای این است که از این به بعد هیچکس مصونیت ندارد.
اما چرا بنسلمان این دو نفر را در اولویت بازداشتیهای خود قرار داده است؟ همه به خوبی میدانند که احمد بنعبدالعزیز از مخالفان سرسخت محمد بنسلمان است. او سال 2017، زمانی که یکی از اعضای شورای بیعت آلسعود بود، با انتخاب بنسلمان به عنوان ولیعهد مخالفت کرد و با وی بیعت نکرد. احمد پیش از قتل فجیع جمال خاشقجی در کنسولگری عربستان در استانبول هم مخالف سیاستهای بنسلمان بود. او حتی علنا از جنگ علیه یمن انتقاد کرده بود و خواهان وادار کردن بنسلمان به متوقف کردن این جنگ شده و بنسلمان را مسئول جنایتها در یمن دانسته بود. احمد اخیرا هم با سیاستهای بنسلمان مخالف کرده و حتی نارضایتی خود را نسبت به تصمیم بستن مکه و مدینه (حرمین شریفین) به بهانه هراس از شیوع ویروس کرونا ابراز کرده بود. جدا از این انتقادها، پدر ملک سلمان(عبدالعزیز) وصیت کرده بود تا زمانی که فرزندان ذکور وی زندهاند، پادشاهی به نوادگان نرسد اما ملک سلمان این وصیت را نادیده گرفت و به جای برادرانش، فرزندش را ولیعهد کرد. اگر ملک سلمان براساس وصیت پدرش عمل میکرد، یکی از اصلیترین گزینهها برای جانشینی بعد سلمان، احمد بود. حالا با دستگیری احمد، مسیر بنسلمان برای قبضه قدرت مرتفعتر میشود چراکه او برای شاه شدن خودش و ولیعهدی برادرش «خالد بنسلمان» (معاون وزیر دفاع) با قانون وراثت قدرت به مشکل خواهد خورد و بر همین اساس نیازمند کسب رأی همه اعضای شورای بیعت برای تغییر قانون است اما بهطور حتم احمد که پادشاهی را از دست داده است، با این امر مخالفت میکند اما حالا احمد به اتهام خیانت و کودتا در بازداشت است و امکانی برای مخالفت ندارد. از سوی دیگر، گفته میشود شاهزاده احمد یکی از افراد مورد نظر لندن برای حکومت بر ریاض در دوره پس از سلمان بوده است.
اما دومین فرد دستگیر شده محمد بننایف ولیعهد سابق عربستان است. بر خلاف شاهزاده احمد، او پیش از دستگیری هم هزینه نسبتا سنگینی در برابر محمد بنسلمان پرداخته است. محمد بننایف یکی از چند 10 شاهزاده سعودی است که به دستور بنسلمان توسط پابندهای الکترونیکی اسرائیلی کنترل میشد و حتی یک شرکت صهیونیستی رصد مکالماتش را برعهده داشت. این شرایط نشان میداد که او عملا پس از کنارهگیری ولیعهدی، در حصر خانگی به سر میبرد. با این حال او نیز حمایتهای خاص قدرتها را برای پادشاهی همراه خود داشت. او که سالها وزیر کشور عربستان بود، گزینه اصلی واشنگتن برای حکومت بر ریاض به حساب میآمد.
محمد بنسلمان با دستگیری این دو فرد و فرزندان و برخی افسران هواخواه این افراد، عملا دست آنها را از رسیدن به قدرت کوتاه کرده است. اما با توجه به حمایتهای آمریکا و انگلیس از این دو شاهزاده، احتمالا بنسلمان نتواند برای مدت زیادی آنها را در این وضعیت نگاه دارد. اقدام بنسلمان از دو حالت خارج نیست؛ یا او با توجه به وضعیت پدرش و در اقدامی هماهنگ با او، قرار است در روزهای آتی قدرت را به دست گیرد یا اینکه پیش از اقدام، حمایت طرفهای آمریکایی را به دست آورده است.
فواد ابراهیم، معارض سعودی مقیم لندن و عضو جنبش «خلاص فی الجزیرة العربیه» در این باره نوشته «احتمال میدهد افرادی در دولت آمریکا خبر تماسهای احمد بنعبدالعزیز و محمد بننایف با مقامات آمریکایی را به بنسلمان مخابره کردهاند.» این افراد براساس ادعای این معارض سعودی کسی جز کوشنر، داماد ترامپ و مایک پامپئو، وزیر امور خارجه آمریکا نیست. او احتمال میدهد درز تماسها به بیرون و محمد بنسلمان، از طریق سازمان سیای آمریکا صورت گرفته باشد؛ چراکه بننایف، ولیعهد سابق با این سازمان و سرویسهای امنیتی آمریکا روابط قوی دارد و فرد محبوب آنهاست و از طرفی خود پامپئو، رئیس سابق سیا بوده است. این معارض سعودی همچنین نوشت: «بازداشتهای اخیر با بازداشتهای ۲۰۱۷ هتل ریتز فرق میکند. قبلی صبغه مالی و سیاسی - موضعی بود ولی بازداشتهای شب گذشته به آینده سیاسی بنسلمان مربوط است. به همین دلیل پیشبینی نمیشود که شاهزادههای بازداشت شده در آینده نزدیک آزاد شوند بلکه سناریوهای احتمالی بسیار بدی در انتظار آنهاست.» معارض سعودی احتمال داد که حبس ابد یا حذف فیزیکی در انتظار آنها باشد؛ زیرا زنده نگهداشتن آنها «خطرناک» است.
کودتای بنسلمان علیه ساختار
همانقدر که کهولت سن پادشاهان سعودی دردسرساز است، جوانی بیش از اندازه هم برایشان پرهزینه بوده است. در حال حاضر بیش از یک ولیعهد، سعودیها با یک ماجراجوی خستگیناپذیر مواجه هستند. او هر گاه در پروژههای اقتصادی، سیاسی و منطقهایاش شکست میخورد، در داخل کشور یک ماجراجویی تازه را آغاز میکند. او این بار کسانی را دستگیر کرده است که هر کدام پتانسیل پادشاهی عربستان سعودی را داشتهاند. به عبارت بهتر میتوان گفت او کودتایی را آغاز کرده است تا نگذارد هیچ کس تخت و تاج پادشاهی را در آینده نزدیک از او بگیرد. بنسلمان با این اقدام عملا ساختارهای چند دههای خاندان سلطنتی را به چالش کشیده و حداقل ثابت کرده که هیچ احترامی برای این ساختارها تا زمانی که خودش به قدرت نرسد، قائل نیست.
روزنامه «القدس العربی» اقدام او را زیرپا گذاشتن «خطوط قرمز» در عرف خانواده پادشاهی و نقض وحشتناک سنتهای خاندان پادشاهی سعودی دانسته است. پشت بسیاری از اقدامات بنسلمان، فکر و محاسبه دقیقی وجود ندارد که بتوان آنچه او انجام داده را شروع دومینوی تحولات خطرناک برای ریاض دانست اما بهطور حتم آثار جانبی این اقدام، خاندان پادشاهی ریاض را درگیر خود خواهد کرد. تداوم سناریوی حذف رقیبان، میتواند در آینده دامان محمد بنسلمان را بگیرد؛ اتفاقی که سالها قبل(1975) برای ملک فیصل افتاد. فیصل از پیشگامان مدرنیزه کردن عربستان و از موسسان ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی عربستان بود که ابتدا با مخالفت علما همراه بود. کمی بعد برادرزاده او به همراه عدهای به ایستگاه تلویزیونی حمله کرده و به آن خسارات ناچیزی وارد کردند. ملک فیصل هم بلافاصله دستور اعدام خرابکاران را صادر کرد. این اقدام باعث عصبانیت خاندان سلطنتی شد و کمی بعد، در تاریخ ۲۵ مارس سال ۱۹۷۵، برادر همان کسی که به دستور فیصل اعدام شده بود، او را ترور کرد. بسیاری معتقدند مسیری که بنسلمان در حال طی کردن آن است، بیشباهت به مسیر فیصل نیست و او هم پایان ناخوشایندی خواهد داشت.
بنسلمان؛ بازنده پرهزینه
بهدلیل کهولت سن پادشاهان در عربستان، این ولیعهدان هستند که رسما همهکاره حکومت به حساب میآیند. ملک فهد در سال 1995 پس از 13 سال پادشاهی، بر اثر سکته مغزی ناتوان شد تا 10 سال باقیمانده از حکومتش، ملک عبدالله ولیعهدش کشور را اداره کند. این اتفاق درباره آخرین پادشاه و ولیعهد سعودی نیز صادق است. در سال 2015 ملکسلمان به حکومت رسید، اما با وجود بیماریهای مختلف ازجمله آلزایمر، او توانی برای اداره کشور نداشت. در نتیجه تمامی کارهای او را محمد بنسلمان پسرش انجام میداد. اما بین ولیعهدی محمد بنسلمان و عبدالله تفاوتهای اساسی وجود دارد. عبدالله در شرایطی در قامت ولیعهدی متولی امور عربستان شد که 71 سال سن و دهها سال سابقه ریاست گارد ملی عربستان و معاونت نخستوزیر را در کارنامه خود داشت، اما محمد بنسلمان در سال 2017 که بهطور رسمی ولیعهد شد، تنها 32 سال سن داشت و اولین سمت قابلتوجهش را سال 2009 با امور محلی ریاض تصاحب کرد. این وضعیت باعث شد ولیعهد جوان و بیتجربه سعودی، برای اینکه خود را به بیش از 6 هزار و اندی شاهزاده سعودی و دهها پیرمرد خاندان عبدالعزیز که چشم به کرسی سلطنت داشتند، ثابت کند، چند پروژه سنگین را در دستور کار خود قرار داد، اما برخلاف تصورات او، این بیتجربگی، پروژههایش را به شکست و نابودی کشاند. ماجراجوییهای بنسلمان برای ریاض نهتنها هیچ دستاوردی نداشته که هزینههای چند ده میلیارد دلاری هم به بار آورده است.
افتضاح قتل خاشقجی
بنسلمان اما تنها داراییهای مالی سعودیها را از بین نبرد. او در سال 2018 یک تراژدی وحشتناک را هدایت کرد و با یک نقشه قبلی، جمال خاشقجی، روزنامهنگار نسبتا منتقد حکومت سعودی را به کنسولگری عربستان در استانبول کشاند و به تیم امنیتی مورد اعتماد خود دستور قتل وی را داد. خاشقجی به بدترین شکل کشته شد و بدنش نیز در کنسولگری با اره تکهتکه و به بیرون منتقل شد. افشای این قضیه رسوایی بزرگی برای دولت سعودی به بار آورد. پس از این جنایت، بنسلمان برنامه سفر به چند کشور و پس از آن حضور در نشست جی20 در آرژانتین را داشت، اما شدت اعتراضات بهقدری بود که او بخشی از برنامه سفرش را تغییر داد و در آرژانتین نیز با خطر دستگیری مواجه شد. عربستان برای سرپوش گذاشتن به این بحران مجبور به پرداخت حقالسکوتهای سنگینی به آمریکا، ترکیه و رسانههای بینالمللی شد، اما با این وجود تبعات قتل این منتقد هیچگاه دامان ریاض را رها نکرد.
ضربشست یمن فقیر به ولیعهد
میگویند عرصه سیاست خارجی یکی از بهترین حوزهها برای تخلیه مشکلات داخلی و تغییر جهت آنهاست. ولیعهد جوان اولین اقدام خود را براساس همین جمله به پیش برد. بنسلمان تنها اندکی پس از پادشاهی پدرش و انتخابش بهعنوان وزیر دفاع، به یمن حمله کرد تا از خود چهرهای توانمند در پیش چشم شاهزادگان سعودی بسازد و اعتباری بینالمللی نیز کسب کند. هدف او فتح یمن در سه هفته بود. نتیجه اما برخلاف آنچه ریاض فکر میکرد رقم خورد. نیروهای انصارالله یمن از آن زمان تاکنون ضمن حفاظت از مناطق تحت کنترل خود صدها بار تاسیسات مهم سعودی را با موشک و پهپاد مورد هدف قرار دادهاند. حالا در اوایل سال 2020 نیز ریاض در حال از دست دادن آخرین جای پایش در همسایه جنوبیاش است. نیروهای دولت قانونی یمن مستقر در صنعا در حال پیشروی به سوی مرکز استان مارب هستند؛ جاییکه کانون قدرت دولت مستعفی منصور هادی وابسته به عربستان است. با سقوط این شهر عملا جایگاه عربستان سعودی در یمن از دست خواهد رفت و گروههای وابسته به ریاض یا باید تسلیم انصارالله شده یا به نیروهای شورای انتقالی جنوب یمن وابسته به امارات بپیوندند. این شکست میتواند برای بنسلمان و کشورش بسیار گران تمام شود. بخشی از ارتش یک کشور فقیر و تحت محاصره درحال پیروزی بر یک دولت مشهور و ثروتمند است.
بنسلمان برای این جنگ شکستخورده صدها میلیارد دلار هزینه کرده است. ذخایر ارزی عربستان که در سال 2014 یک سال قبل از آغاز جنگ به 737 میلیارد رسیده بود، به زیر 500 میلیارد دلار رسیده است. باید توجه داشت این مقدار نشاندهنده تمام هزینههای سعودیها نیست، زیرا این ذخایر از اضافه درآمدهای نفتی سعودیها انباشته میشود. در طول سالیان جنگ نهتنها درآمدی برای واریز به این حساب باقی نمیماند، بلکه بنسلمان برای جبران هزینههای جنگ مجبور به برداشت از اندوختههای پیشین نیز بود. چنین مشکلاتی باعث شد دولت عربستان سعودی در میانه جنگ با یمنیها، مجبور شود برای نخستین بار وام خارجی دریافت کند. این کشور در سال2016 با کسری بودجه 87 میلیارد دلاری یعنی چیزی در حدود یکسوم بودجه سالانهاش مواجه شد. تشدید جنگ یمن و کاهش قیمت نفت در سالهای بعد باعث شد عربستان به فکر فروش مهمترین منبع درآمدی خود یعنی شرکت نفت آرامکو بیفتد، اما مورد حمله قرار گرفتن چندینباره تاسیسات حیاتی این شرکت باعث شد سعودیها برای مدتی نتوانند سهام این شرکت را عرضه کنند.
چشمانداز توهمی
محمد بنسلمان با توجه به نوسان شدید در بازار نفت و اتکای مطلق حاکمان سعودی به درآمدهای نفتی، از طرح موسوم به «چشمانداز 2030» رونمایی کرد تا اتکای اقتصاد عربستان به نفت بهعنوان تنها منبع درآمد را تا سال 2020 پایان دهد. او بهدنبال تاسیس یک صندوق حاکمیتی با پسانداز دوهزار میلیارد دلار بود تا با سود حاصل از آن، هزینههای عربستان را در سال 2030 تامین کند. اقدامات اقتصادی ولیعهد جوان در ابتدا باعث امیدواری جوانان و افزایش حمایتها از وی شد، اما مراکز تحقیقاتی وابسته به رژیم صهیونیستی که کشورشان از سختترین متحدان محمد بنسلمان به شمار میرود، از نتیجه معکوس اجرای این طرحها پس از دو سال خبر داده بودند. بهعنوان نمونه مرکز پژوهشهای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی در اردیبهشت 97 هشدار داد: «اصلاحات اقتصادی به رهبری محمد بنسلمان ولیعهد سعودی موجب انفجار خشم جوانان سعودی که دوسوم جمعیت عربستان را تشکیل میدهند، میشود و برای به خیابان ریختن این جوانان فقط موضوع وقت مطرح است.»
سیاست خارجی پرهزینه
تا پیش از روی کار آمدن محمد بنسلمان، عربستان حکم برادر بزرگتر کشورهای عربی و بهویژه کشورهای کوچک حاشیه جنوبی خلیجفارس را داشت. شورای همکاری خلیجفارس و اتحادیه عرب، دو بازوی کمکی سعودیها برای تحرکات بینالمللی بودند. محمد بنسلمان نهتنها این ابزارهای کمکی را از کار انداخت که حتی آنها را تبدیل به دشمنان ریاض کرد. در میانه جنگ یمن، واکنش ریاض به خروج قطر از ائتلاف سعودی، دوحه و ریاض را تبدیل به دشمنان تاریخی کرد. امارات نیز در یمن، اختلافات جدی با سعودیها دارد. محمد بنسلمان با ماجراجوییهای منطقهایاش تلاش داشت تا تبدیل به اصلیترین بازیگردان تحولات در غرب آسیا باشد، اما حالا بیش از یک بازیگر فعال، تبدیل به یک تماشاچی منفعل منطقهای شده است. عربستان با هزینه چند میلیارد دلاری در سیاست خارجی، همچون سایر حوزهها در دوره ولیعهدی بنسلمان نتوانسته هیچ دستاوردی داشته باشد و مجموع این شرایط از او یک بازنده پرهزینه ساخته است.
اصلاحات بیحاصل
انجام اصلاحات در جامعه عربستان، یکی دیگر از اقدامات ولیعهد جوان بود. او سعی کرد با تغییر برخی از قوانین مهم در جامعه محافظهکار و سنتی عربستان، نظر افکار عمومی بینالمللی را به سمت خود بهعنوان یک اصلاحگر در خاندان سعودی جلب کند. آزاد شدن رانندگی زنان، سینما و برگزاری کنسرت بخشی از چنین اصلاحاتی بودند. انجام این اقدامات، با برخورد سردی در جامعه عربستان مواجه شد و در سویی دیگر خشم بخش بزرگی از علمای وهابی را برانگیخت. جواب بنسلمان به این اعتراضات دستگیری افراد معترض بود. انجام اقدامات سطحی در جامعه کشوری که انتخاباتی به شکل معمولی در آن انجام نمیشود، به مذاق افکار عمومی و نهادهای بینالمللی نیز خوش نیامد تا بنسلمان در اصلاحات سطحیاش هم به اهدافش نرسد. البته در شکست این پروژه، پرونده جمال خاشقجی نیز موثر بود.