به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمدهادی محمودی، مدیر اندیشکده علم و سیاست فارسی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: دولتهای مختلف همواره در یک گفتوگوی طولانیمدت با یکدیگر هستند و این گفتوگو انحای مختلف دارد. یکی از انحای گفتوگو مذاکره، بهمعنای خاص لفظ است. وقتی آقای ظریف احتمال مذاکره را منتفی نمیداند، منظور او مذاکره رودررو است، بهشکلی که طرفین مذاکره، همدیگر را بهعنوان دولت قابلائتلاف به رسمیت بشناسند. دولت قابلائتلاف میتواند رقیب باشد اما نمیتواند دشمن باشد. اما وقتی در برابر دشمن قرار گرفتیم موقعیت، موقعیت مقابله و به نحوی موقعیت جنگ است، حال چه جنگ نظامی و اقتصادی، چه فرهنگی، در این وضع بههرحال طرفین همدیگر را دشمن شناختهاند.
آمریکا در سالهای اخیر بهصراحت نقش دشمن را ایفا کرده و امروز - هم در ماجرای ترور سردار سلیمانی هم موضوع معامله قرن و هم دیگر تهدیدهای علنی- خود را در برابر مردم ایران قرار داده است. بنابراین درحال حاضر ما در موقعیت جنگی هستیم و در چنین موقعیتی صحبت از آمادگی برای مذاکره با دشمن نامعقول و به نحوی نشاندهنده ضعف و انفعال است.
اما «مذاکره» طرحی است که دولت فعلی با آن رای آورده و به قدرت رسیده است. مذاکره کلیدی بود که آقای روحانی نشان داد و چکی بود که برای مردم کشید. مذاکره برای این دولت نه یک تاکتیک بلکه یک استراتژی است که نمیتواند بهراحتی از آن برگردد، چراکه تغییر استراتژی شهامت بالایی میطلبد که در این دولت نیست. بنابراین دولت دو راه پیشرو دارد:
یا باید طرح خود یعنی استراتژی مذاکره را مختومه اعلام و اذعان کند که پروژهاش در سیاست خارجی شکست خورده و سیاست داخلی را بیوجه به سیاست خارجی پیوند زده و مهمترین راهحلش در سیاست خارجی –که رفع تحریمها از طریق مذاکره با آمریکا بود- با شکست مواجه شده است. یا آنکه کاری را که مدعی است بلد است و برای آن بر سر کار آمده -یعنی مذاکره- همچنان ادامه دهد.
اما چرا مذاکره در این وضع، در خدمت نتایج یا تامینکننده منافعی نیست؟ گفته شد که مذاکره، استراتژی دولت است و به آسانی نمیتواند از آن صرفنظر کند. سوال از ماهیت مذاکره و فهم اقتضائات آن، پس از اتخاذ استراتژی و پس از آن و در جهت استخدام مذاکره بهعنوان یک تاکتیک مطرح میشود اما چون خود مذاکره در این دولت بهعنوان استراتژی اخذشده راه طرح این مباحث نیز مسدود مانده است. مذاکره در مواقع لازم میتواند بهعنوان یک «تاکتیک» قابلقبول و مورد استفاده قرار گیرد و جایی برای خود داشته باشد اما وقتی حیث استراتژیک پیدا کرده و اصالت یافت، فواید تاکتیکی خود را نیز فاقد خواهد شد.
در شرایطی که جمهوری اسلامی درحال جنگ با دشمن است، دولت نباید خود را ذیل قواعد سیاسی و قواعد حقوقی فراملی -که دائما درحال تحمیل شدن به کشور است- گرفتار کند، بلکه باید یک منطقهالفرار و یک دستِ باز برای خود فراهم کند. در این وضع با قبول مذاکره بهعنوان یک تاکتیک، آسانتر میتوان راجع به ماهیت آن گفتوگو کرد. آن وقت است که میتوان گفت مانور موشکی هم به اجرای بهتر تاکتیک مذاکره کمک میکند یا اعتراضات عمومی و تحصن در مقابل سفارت انگلستان نیز میتواند به پیشرفت مذاکرات کمک کند. اما وقتی مذاکره بهعنوان استراتژی پذیرفته شود، دیگر همه اقدامات سیاسی تابعی از مذاکرات خواهند شد. فیالمثل یکی از دلخوریهای تیم سیاست خارجی دولت در دوره مذاکرات بر سر برجام این بود که چرا کسی برای اقداماتش از دولت اجازه نمیگیرد. دولت مدعی بود استراتژی من مذاکره است و شما نیز بدون هماهنگی با من شهرک موشکی نشان دادهاید و استراتژی من را زیرسوال بردهاید. بهزعم او هر اقدامی بدون هماهنگی قبلی ممکن است خلاف راهبرد مذاکراتی او باشد و برای ثبات در تصمیمگیری همه اقدامات باید تابعی از آن استراتژی باشد. به این ترتیب قبل از هر چیز باید درباره «جایگاه مذاکره» بحث شود اما چنانکه گفتیم، امروز برای این دولت و دستگاه سیاست خارجی آن، مذاکره یک تاکتیک نیست بلکه یک استراتژی است و بههمین سبب فهم درستی از آن وجود ندارد و اصلا متعرض فهم آن و کارکردهای آن نمیشوند.
پس از شهادت سردار سلیمانی مذاکره وضع جدیدی پیدا کرده است. اگر تا قبل از این در تحلیلهای سیاسی میان اهل نظر و اهل سیاست اختلافنظر وجود داشت و برخی مخالف و عدهای هم موافق آن بودند، پس از شهادت سردار سلیمانی دیگر حرف از مذاکره با آمریکا بسیار مهجور است. یک شخصیت ملی ترور شد و بهدنبال آن یک تشییع 25میلیونی شکل گرفت و روحی جدید در کشور دمیده و اولویتبندی مردم دستخوش تغییر شد. از اینرو در حال حاضر مذاکره با آمریکا بهنحوی جریحهدار کردن غرور ملی تلقی میشود. دیگر مذاکره با آمریکا حساب دودو تا چهارتای ساده نیست که سیاستمدار بخواهد محاسبه کند که نشستن بر سر یک میز با آمریکا چه نفع و ضرری دارد. درحال حاضر بحث از مذاکره با آمریکا جریحهدار کردن غرور ملی است.
تنها یکسالونیم از عمر دولت باقی مانده است و بهنظر، برای پایان کار زودهنگام آن، هم ارادههایی در داخل دولت وجود دارد و هم ارادههایی در بیرون و از جانب برخی جریانهای سیاسی. طبعا آنها که در درون دولت هستند میخواهند از مسئولیت برخی اقدامات خود شانه خالی کنند و آنها که بیرون از دولت این طرح را پیگیری میکنند نیز به دنبال مختومهشدن این پرونده، یکبار برای همیشه هستند. در این شرایط شاید بتوان گفت که اظهارات آقای ظریف راجع به مذاکره و پاسخ توئیتری ترامپ به او، بیش از آنکه در عرصه بینالمللی اثرگذار باشد میتواند بر جایگاه دولت در داخل کشور اثر منفی بگذارد. در واقع اظهارات وزیر خارجه دانسته یا نادانسته بیش از هرچیز نقد دولت را تشدید میکند چه این قبیل اظهارات غرور ملی را جریحهدار کرده و زمینهای هم برای ضربهزدن به دولت فراهم میآورد. این اظهارات همچنین مورد سوءاستفاده برخی رسانهها قرار گرفت و با اصرار بر آن، فضا رادیکالتر خواهد شد. حسب آنچه در سیاست خارجی گفته شده، برای ما سه اصل عزت، حکمت و مصلحت مهم است و اینگونه اظهارات، با عزت متناسب نیست. البته احتمالا ملاحظات دیگری هم در این موضوع دخیل است.
در تهدیدهای همیشگی آمریکا مبنیبر خروج از برجام و... هم فهم درستی از طرف دولت در کار نبود، با این حال شاید آن موارد قابل چشمپوشی مینمود، اما در مورد شهادت سردار سلیمانی یک اجماع ملی علیه آمریکا شکل گرفته است و امتداد آن خطا قابلاغماض نیست. اما این عدم درک موقعیت و نادیده گرفتن، اتفاق مهمی است که بهتازگی رخ داده است. باید دانست هیچگاه وضع به قبل از شهادت سردار سلیمانی بازنمیگردد.
البته باید در نظر داشت آقای ظریف در گفتوگو با یک نشریه اروپایی بود و ما از نگاه آنها متهم به اخلال و اقدامات خلاف عقلانیت عمومی روابط بینالملل هستیم. آقای ظریف احتمالا میخواست ایران را از این اتهامات مبرا کرده و بگوید که حاضر به مذاکرهایم؛ اما شروطی داریم. میخواست نشان دهد ما همچنان آماده مذاکره هستیم و این آمریکاست که با مذاکره مخالفت و تقابل را از گفتار سیاسی خارج میکند. این گفتوگو خطاب به فارسیزبانان و مردم ما نبود، مصاحبه با یک روزنامه آلمانی و برای مخاطب اروپایی بود و لابد قرار بود ذهن آنها را جهتدهی کند. از اینرو ممکن است در پس پاسخ توئیتری فارسی ترامپ به مطالب غیرفارسی ظریف، برنامهای رسانهای برای تحتتاثیر قرار دادن سیاست داخلی کشور وجود داشته باشد تا با ایجاد دودستگی، فضای مثبت پس از شهادت سردار سلیمانی را خنثی کند. خصوصا باید دانست بهلحاظ عملی و وقوعی امکان مذاکره بسیار ضعیف است و دولت فعلی هم بهخوبی واقف است که احتمال مذاکره با آمریکا تقریبا صفر است.