اولین گام برای ورود به حیطه تحقیق پیرامون «پدیده شهید سلیمانی» مشخص کردن نسبت فاصله محقق با مساله است. محقق از چه جایگاهی می‌تواند تلاش برای فهم این پدیده را آغاز کند؟ آیا امکان ارائه یک تحقیق بی‌طرفانه امکان‌پذیر است؟
  • ۱۳۹۸-۱۱-۲۹ - ۱۶:۱۳
  • 00
شهید سلیمانی؛ لزوم گذر محقق از دوره تحیر

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، فاطمه طاهرخانی، عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: از شهادت سردار محبوب ملت ایران و رفیق عزیز رهبر انقلاب، بیش از 40 روز گذشت. به‌نظر می‌رسد نقش این شهید بر تحولات سیاست و جامعه در ایران، خاورمیانه و جهان، همچون زمان حیات وی ادامه دارد و گویی روح شهید عزیز در ماورای این عالم خاکی ناظم و موثر بر این مناسبات است.

کشف چرایی و چگونگی این نقش و تاثیر، بیش از هرچیز برعهده محققان حوزه مطالعات سیاسی و اجتماعی است. اگر «پدیده قاسم سلیمانی» موضوع شناسایی و محل تامل عالمانه و محققانه علم‌سیاست و جامعه‌شناسی قرار نگیرد، این علوم متضرر خواهند شد زیرا فرصت غور در یک «رویداد عظیم سیاسی-اجتماعی» را از خود سلب کرده‌اند. رویدادی که همزمان با وقوع انقلاب اسلامی تولد یافته و همپای آن رشد کرده است، حضور، شهادت، تشییع و غیابش در عالم مادی به یکی از ارکان معنایی آن انقلاب، نظام سیاسی و جامعه مربوطه، مبدل شده است.

اولین گام برای ورود به حیطه تحقیق پیرامون «پدیده شهید سلیمانی» مشخص کردن نسبت فاصله محقق با مساله است. محقق از چه جایگاهی می‌تواند تلاش برای فهم این پدیده را آغاز کند؟ آیا امکان ارائه یک تحقیق بی‌طرفانه امکان‌پذیر است؟ به‌نظر می‌رسد درحال‌حاضر به‌دلیل «درزمانی» محقق و این پدیده منحصر‌به‌فرد، چنین ارائه‌ای امکان‌پذیر نیست. اوج‌گیری عاطفه‌گرایی و احساس دلبستگی عمیق به وجود آن سردار شهید، در زمانی که از شهادت ایشان اندکی بیشتر نگذشته است، اخذ مبانی نظری اثبات‌گرایانه، مطالعات فرهنگی، بومی‌گرایی و... را ناممکن کرده است. لذا درچنین شرایطی، ارائه یک تبیین علّی و همه‌جانبه از موضوع، مهیا نیست و تحلیل‌ها نیز تنها به‌سمت توصیف یا واگویه‌های احساسی و ارزیابی‌های اخلاق‌گریانه سوق پیدا می‌کنند. لذا باید زمانی بگذرد تا امکان آن فراهم شود.

به‌رغم این محدودیت ناگزیر، گام دوم، طرح پرسش و مساله‌شناسی است. این مرحله، امکان خروج از تحیر و بهت ناشی از فراغ شهید و حوادث بعد از آن را فراهم می‌آورد. در این مرحله می‌توان این پرسش‌ها را طرح کرد:

پرسش اول) چگونه «پدیده بی‌همتای شهید سلیمانی» فاصله‌های اندیشه‌ای و سیاسی جمهوری اسلامی با مخالفانش را از بین برد و طیف وسیعی از افرادی که نسبتی با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نداشتند، اختلافات و تضادها را کنار گذاشته و برای بالاترین سردار نظام، متالم و نالان شدند؟

پرسش دوم) چگونه «پدیده بی‌همتای شهید سلیمانی» قادر به تخریب یک شبکه نهادینه‌شده ضد جمهوری‌اسلامی ایران شد؟ توضیح اینکه این شبکه دارای سه وجه اساسی است؛ وجه اول دارای کارکرد حقوقی-سیاسی است و رهبری‌اش برعهده ایالات‌متحده آمریکاست و فشارهای تحریم، قطعنامه‌های سازمان ملل و نهادهای بین‌المللی را بر جمهوری اسلامی برنامه‌ریزی می‌کند. وجه دوم؛ امنیتی-نظامی است و با مدیریت رژیم صهیونیستی عملیات تروریستی و جاسوسی در داخل و خارج از مرزهای رسمی جمهوری اسلامی را دنبال می‌کند و درنهایت وجه سوم؛ رسانه‌ای–تبلیغاتی است که سرمایه‌گذاری‌های عربستان و بریتانیا، آن را ایجاد کرده است و ناامیدی، ترس و وحشت و اختلاف‌افکنی عمومی و اجتماعی در جامعه را پیگیری می‌کند.

پرسش سوم) چگونه «پدیده بی‌همتای شهید سلیمانی» جامعه اندوهگین و مضطرب ناشی از حوادث آبان‌ماه 98 را چنان دگرگون ساخت که به‌یک‌باره قیام کرد، بغضش شکست و این بغض، پشتوانه روانی قدرتمند برای حمله موشکی استثنایی (از زمان شروع نظام دوقطبی و در ادامه ابرقدرتی ایالات متحده) به پایگاه عین‌الاسد شد؟

و درنهایت؛ پرسش چهارم) چگونه «پدیده بی‌همتای شهید سلیمانی» بسیاری از دوگانگی‌ها و شکاف‌ها را قابل ترمیم کرد؟ شکاف‌های توده-نخبه و شکاف‌های ارزشی درون اجتماع از جمله چالش‌هایی بود که از سوی شهید، قابل تحلیل و برطرف شدن می‌نمود. شهیدی که در ذات خود، مجموعه‌ای از حالات و مختصات روحی متضاد -که در یک انسان معمولی قابل جمع نیست- را داشت. حالاتی که ملاطفت-جدیت، چهره توامان امنیتی‌-رسانه‌ای، گریز از دیده‌شدن-مردم‌دوستی از جمله آنهاست.

به‌نظر می‌رسد، محقق نیاز دارد تا از این مرحله تحیر نسبت به حلول شکوه و عظمت این «پدیده بی‌همتا» بگذرد تا بتواند به این پرسش‌ها پاسخ دهد. پاسخ‌گویی به این پرسش‌ها، نیاز به فهم عالمانه پیرامون نوع مواجهه شهید سلیمانی با خداوند، جهان و انسان دارد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰