به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، وضعیت تئاتر در استانها حداقل در مرکزی به نام تهران مبهم است. خبرنگاران تهرانی چندان توان مالی یا زمان کافی برای سفر و جستوجو ندارند. جشنواره تئاتر فجر فرصتی است برای باخبر شدن از وضعیت تئاتر استانها از زبان هنرمندانش و روبهرو شدنی مستقیم با اینکه در دیگر استانها چه اتفاقاتی رخ میدهد.سعیـد محسنی، کارگردان نمایش «کُلاغها» از شهر اصفهان است. شاید برای من و شما، اصفهان بهعنوان یکی از قطبهای هنری و فرهنگی کشور، جایی است مملو از امکانات؛ اما محسنی گفته است: «اصفهان هم تقریبا مثل شهرهای دیگر است. این شهر امکانات نرمافزاری قابلتوجهی دارد و بچههای تحصیلکرده فراوانی داریم. دانشگاهی به اسم سپهر داریم که کلی دانشجو دارد و بیشتر اساتید هم بومی هستند. این موضوع نشان میدهد از نظر استعداد و پتانسیل نرمافزاری حرفهای فراوانی برای گفتن داریم؛ اما از نظر سختافزاری چیزی نیست. همهچیز در اختیار نهادهایی قرار دارد که دغدغه فرهنگی ندارند. این سازمانها به دنبال گیشه و درآمد هستند و عملا به سوی تئاتر آزاد میروند. ما هیچ سالن استانداردی در اصفهان نداریم. تالار هنر شهرداری اصفهان هم در حال بازسازی است. در انتها میتوانم بگویم تئاتر تنها دغدغه جامعه تئاتری است نه مردم و این جامعه هم دچار تشتت آرا شده است. وقتی از تئاتر گرفته میشود هرکسی از آن چیزی میگوید که در ذهنش موجود است. ما بهشدت موسمی و فردی کار میکنیم و صرفا چراغ تئاتر روشن مانده و توسعه پیدا نکرده است.»
کمی آنسوتر از اصفهان، منطقهای نسبتا محروم به نام لرستان قرار دارد. شاید تا سیل سال نو کمتر کسی در مرکزیت ایران میدانست احوال مردم لرستان چگونه است. محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی این استان با محرومیتهای فرهنگیاش گره خورده است. در حالی که برخی مهمترین شخصیتهای تئاتری این روزهای ایران از این استان آمدهاند، امین ابراهیمی، کارگردان نمایش «قزل حصار» گفته است: «شهر ما سالن ندارد و محل تمرین هم که نیست. دو ماه و نیم این مسیر را هر روز رفتیم. کوهدشت هیچ امکاناتی ندارد. خرمآباد سالن دارد. من هر سال در فجر شرکت میکردم و در بخش استانی کار اول شدیم. کلا هیچ اجرای درست و حسابیای هم نداشتیم؛ چون نور سالن خرمآباد خراب بود. من به تمرین کوتاه اعتقادی ندارم. هیچپولی هم کسی به ما کمک نکرد. ما بیشتر از چهارمیلیون تومان پول رفتوآمد دادیم. آنقدر هزینه کردیم که دیدیم پولی برای خانوادهمان نمیماند. بعد تصمیم گرفتم روی بازی و متن تمرکز کنم، چون دیگر پولی نداشتیم.»
با چنین وضعیتی عموم هنرمندان استانی سراغ همین محرومیتها میروند. امین ابراهیمی گفته از روشنفکربازی خوشش نمیآید و تلاشش برجسته کردن وضعیت معیشتی مردم فرودست است؛ چیزی که امسال در جشنواره تئاتر فجر بهکرات دیدهایم. نمایشهایی که خبر از تغییرات میدهد. نمایشهای بورژوایی و انتلکتوئال جای خود را به آثار اجتماعی دادهاند.حال در همین وضعیت از استان چهارمحالوبختیاری دو نمایش وارد بخش رقابتی شدهاند. جواد خاکساریحقانی، کارگردان نمایش «غمنومه وطن و تن» یکی از آن دو اثر است و درباره وضعیت تئاتر شهرکرد میگوید: «این شهر از نظر تئاتری بسیار منفی است. ما در تهران تحصیلات عالی در رابطه با تئاتر را انجام میدهیم و در تئاترهای حرفهای هم تجربه کسب میکنیم و بعد به شهر خودمان برمیگردیم و میبینیم که هیچچیزی نیست. فکر میکنم تئاتر شهرستان از نظر سالن خالی بهشدت پیشرفته باشد؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه کلی سالن خالی برای تمرین هست. اگر دوست داشته باشید بدون هیچهزینهای میتوانید در این سالنها تمرین کنید. تهران اینگونه نیست و جای خالی ندارد و هزینه تمرین خیلی زیاد است. اما مشکل اصلی این است که تماشاگر ثابت تئاتر نداریم و برای این کار برنامهریزی نشده است. تئاترها در شهرستانها بهطور مداوم اجرا نمیشوند؛ مثلا شما تئاتری را اجرا میروید و چند تماشاگر جذب میکنید، ولی بعد در سالن تا 6ماه دیگر بسته میشود! بیشتر تئاترها در زمان جشنوارهها اجرا میشوند و این موضوع ضربهای جدی به تئاتر زده است. رفقای ما هم اجرا میگذارند، ولی کوتاه و غیردائمی است. شانس تمرین و آزمون و خطا داریم، ولی شانس اجرا نداریم.»
تمرکزگرایی در تهران، تئاتر ایران را نابود میکند. شیب مهاجرت تئاتریها به تهران شدیدتر شده است و استعدادهای نابی که میتوانند هنر نمایش یک استان یا شهر را تقویت کنند، به بازی مبهمی به نام تهران گام میگذارند. چاره کار سرمایهگذاری دولتی و توجه به وضعیت استانهاست. تئاتر میتواند برخی معضلات فرهنگی از جمله شرایط فرهنگی جوانان را التیام بخشد، چیزی که گویی برایش گوش شنوایی نیست.
از نظر مالی چه وضعیتی حاکم است؟
تقریبا هیچ کمک مالیای در جریان نیست. بیشتر سازمانها تنها به شما سالن میدهند و اغلب هم پولی نمیگیرند. اما آنان به ادامه تئاتر و رشد و توسعه آن توجهی ندارند. اگر بخواهید کار سفارشی انجام بدهید فضای بهتری حاکم است، چون باید حرف سازمانها و گروههای دیگر را بزنید و به نظرم این امر از ذات هنر دور است. شما وقتی هنرمند باشید بد است که به سازمانی بروید و بگویید که چه چیزی دوست دارید تا من برای شما بگویم و اگر آنها هم قبول کردند یک مقداری هم پول بگیرید. اسم این روش دیگر هنر نیست و چیز دیگری است. هیچ فضایی برای هنر مستقل نداریم. اینکه شما فرم و محتوای هنر خودتان را انتخاب و آن را بیان و کار کنید به هیچعنوان وجود ندارد.
* نویسنده: سیدحسین رسولی، روزنامهنگار