به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، بحران سوریه زمانی در اوج قرار داشت. شهرهای سوریه یک به یک سقوط میکردند و تروریستها اغلب بخشهای دمشق پایتخت این کشور را تحت تسلط خود داشتند. تروریستها حتی توانستند در مقطعی به چند صد متری کاخ ریاستجمهوری سوریه نیز نفوذ کنند. حالا اما چند سالی میشود که ورق جنگ هشت ساله سوریه برگشته و شهرها و مناطق مختلف این کشور به نوبت پاکسازی میشوند. پاکسازی هر منطقه دشواریهای خاص خود را دارد. اگر در زمان اشغال شهری توسط تروریستها، حامیان آنها خوشحالی خود را ابراز میکردند، امروز در مرحله پاکسازی نیروهای خود را به سوریه اعزام میکنند. ادلب نمونهای از این مناطق است. استان ادلب در سال 2015 به اشغال کامل تروریستها درآمد. این منطقه به دلیل خارج شدن کامل نیروهای ارتش سوریه در آن به جولانگاه ترکیه تبدیل شد. ادلب در این دوره مانند یک کشور کوچک توسط گروههای مورد حمایت رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه اداره میشد. ارتش سوریه از آبان سال جاری سلسله عملیاتهایی را برای آزادسازی این منطقه آغاز کرده است.
موفقیتهای خیرهکننده ارتش سوریه در این مدت و پاکسازی مناطق وسیعی از استان ادلب باعث نگرانی اردوغان و متحدان غربی او شده است. این مساله باعث شده آنکارا طی چند روز گذشته به صورت مستقیم ارتش خود را وارد درگیریهای ادلب کند. نیروهای مسلح ترکیه در هفته جاری چهارهزار نیروی ویژه، 400 دستگاه تانک، نفربر زرهی و توپ خودکششی و ماشینهای جنگ الکترونیکی و همچنین بیش از 500 ماشین راکتانداز به سوریه منتقل کردهاند. کاروانهای نظامی ترکیه از طریق مرزها شمالی ادلب وارد و در مرکز این استان و شهر اریحا مستقر شدهاند. در هفتههای گذشته عملیات ارتش سوریه موفق شده مناطق مهمی از جنوب استان حلب مانند خان طومان در مجاورت استان ادلب رابه اشغال تروریستها درآورد و در خود این استان نیز مناطق مهمی مانند معره النعمان و سراقب را پاکسازی کند.
ارتش سوریه در پی این عملیاتها توانسته است امنیت بزرگراههای مهم ام 4 و ام 5 را تامین کند. این بزرگراهها نقش مهمی در تدارکرسانی و جابه جایی نفرات طرفین درگیری دارند. ارتش سوریه به دنبال قطع خطوط کمکرسانی تروریستهاست تا بتواند شهرهای اشغالی را به سهولت بیشتری پاکسازی کند. ارتش سوریه با عملیاتهای پیدرپی خود از لحاظ توپخانهای به حومه و مرکز شهر ادلب مرکز این استان هم اشراف پیدا کرده است. هرگونه تحرک تروریستها در این وضعیت با بارانی از گلولههای توپخانههای ارتش سوریه روبهرو خواهد شد. سه دستاورد بزرگ ارتش سوریه یعنی پاکسازی مناطق مهم، قطع مسیرهای مواصلاتی تروریستها و همچنین مسلط شدن به مراکز استقرار عمده آنها وضعیت را بهگونهای دشوار ساخته که آنکارا ناگزیر از وارد کردن نیروهای نظامی خود به ادلب شده است. ترکیه ناچارا به این منطقه وارد شده است، اما اهداف چندگانهای را از این اقدام در سر دارد.
اهداف ترکیه از اعزام تعدادی زیادی نیرو و نفرات به ادلب
ترکیه از حضور نظامی خود در ادلب و اعزام کاروانهای بزرگ نظامی به این استان اهداف بلندمدتی را پیگیری میکند. در صورت از دست رفتن ادلب، غرب -که ترکیه نیز عضوی از مجموعه امنیتی آن است- دچار مشکلاتی در غرب آسیا خواهد شد. ادلب و نواحی شمالی استان حلب تقریبا آخرین نقاطی هستند که ارتش سوریه در صورت دستیابی به آنها به سمت شرق این کشور رهسپار خواهد شد. سوریه پیشتر نواحی مرکزی و جنوبی کشور را پاکسازی کرده است. شرق سوریه جایی است که ارتش آمریکا و متحدان کرد آنها در آنجا حضور دارند. استقرار آمریکا در این منطقه برای جلوگیری از شکلگیری کریدور زمینی تهران- مدیترانه است. آمریکا این خط را ضمن آنکه راهی برای ادغام کشورهای ایران، عراق، سوریه و لبنان از لحاظ اقتصادی و فرهنگی در یکدیگر میداند، از نظر نظامی هم آن را یک تهدید موجودیتی علیه رژیم صهیونیستی تلقی میکند. ترکیه دارای اهداف شخصی و گروهی متعددی برای دخالت در عملیات آزادسازی ادلب است. این دخالت در روزهای اخیر به شکل مستقیم درآمده و طی آن هزاران نظامی ارتش ترکیه با ادوات سنگین وارد ادلب شدهاند. این اهداف از چند جهت قابل بررسی هستند.
1 تبدیل نقاط دیدبانی به خط دفاعی و تثبیت خط درگیری
ترکیه با فرستادن تجهیزات و نفرات به نقاط دیدبانی و همچنین تاسیس نقاط دیدبانی جدید به دنبال تثبیت خط درگیریها و جلوگیری از سقوط کامل ادلب است. ترکیه طی توافقات صورت گرفته مجاز به تاسیس 12 پایگاه دیدبانی در نقاط کاهش تنش بوده، اما در طول هفتههای گذشته تعداد بیشتری پایگاه ایجاد کرده است. طی عملیات ادلب، ارتش سوریه پایگاههای دیدبانی ارتش ترکیه در این استان را محاصره و با عبور از آنها نقاط مختلف را پاکسازی کرده است. ترکیه قصد دارد برای توقف عملیات ارتش سوریه پایگاههای دیدبانی خود را گسترش داده و عملا آن را با استقرار نیروها و ادوات سنگین به خط دیدبانی یا بهتر است گفته شود خط دفاعی تبدیل کند تا قابل محاصره و سپس عبور نباشند. آنکارا در این اندیشه است که در صورت تبدیل نقاط دیدبانی به خط دفاعی، ارتش سوریه خود را بین دوراهی عدم عبور یا داخل شدن در جنگ مستقیم با ترکیه خواهد دید و در این وضعیت مورد اول را انتخاب خواهد کرد. با استقرار گسترده ترکیه در ادلب، روسیه و ایران که در فرآیند آستانه با آنکارا همکاری دارند و متحدان سوریه به حساب میآیند از درگیری مستقیم با ترکیه اجتناب خواهند کرد. بهعنوان نمونه گرچه جنگنده بمبافکنهای ارتش سوریه نقاط استقرار تروریستها را در ادلب بمباران میکنند، اما این مساله شامل نیروهای گسترده ترکیه نخواهند شد که در ادلب مستقر هستند. ترکیه این اتفاقات را تثبیتکننده خطوط درگیریها میداند.
2 روحیهبخشی به تروریستها با نمایش کاروانهای نظامی
اعزام چهارهزار نیروی ویژه، 400 تانک و نفربر و 500 موشکانداز به ادلب که شامل حرکت کاروانهای نظامی ترکیه در شهرهای مختلف استان ادلب است و همچنین پخش اخبار آن بهنوعی میتواند اتفاقی روحیهبخش برای تروریستها و خانوادههای آنها باشد. ترکیه میخواهد با روحیهبخشی به گروههای مورد حمایت خود آنها را راضی به جنگیدن کند. ترکیه به احتمال زیاد از سوی گروههای مورد حمایت خود تحت فشار است، زیرا متحدان ارتش سوریه مانند روسیه به صورت آشکارا و از طریق بمبارانهای هوایی از دمشق حمایت میکنند.
3 ایفای نقش دروازهداری اروپا و دریافت کمک بیشتر از اتحادیه اروپایی
نقش اصلی ترکیه در منطقه با وجود تمام فراز و نشیبهای روابطش با غرب، در طول هفتدهه گذشته همواره حفاظت از مرزهای جنوب شرقی اروپا بوده است. این نقش باعثشده آنکارا کمکهای نظامی و اقتصادی فراوانی را از غرب دریافت کند. پرداخت سالانه 6میلیارد یورو از سوی اتحادیه اروپا به ترکیه برای نگهداری از پناهجویان سوریه در خاک این کشور و جلوگیری از مهاجرت آنان به اروپا نمونهای از استفادههای ترکیه از مزیت «دروازهداری اروپا» بوده است. ترکیه با این حضور به متحدان غربی خود توان و ارادهاش را برای ایفای نقش خود نشان میدهد. این مساله همچنین میتواند تحت فشار اروپا و حتی ناتو صورت گرفته باشد. ادلب تا پیش از بحران 5/1میلیون جمعیت داشته، اما با مهاجرت افراد از دیگر مناطق سوریه جمعیت آنان به سه تا چهارمیلیون نفر رسیده است. نکته مهم اینجاست که بیشتر این افراد خانواده تروریستها و مخالفان مسلح نظام سوریه هستند و مهاجرت آنان به ترکیه و اروپا مخاطرات بیشتری نسبت به موج مهاجرتی سال 2015 از سوریه به اروپا دارد.
4 ایجاد جنگ روانی درباره احتمال ورود مستقیم ناتو به درگیریهای سوریه
ترکیه یکی از اعضای ناتوست. در صورت مورد حمله قرار گرفتن نیروهای نظامی این حمله با شروطی میتواند بهعنوان حمله به تمامی اعضای ناتو تلقی شود. اعلام حمایت اروپا و آمریکا از ترکیه که طی سخنانی توسط مایک پمپئو بیان شد، نشان میدهد این سازمان قصد دارد در عزم نیروهای متحدان سوریه برای ادامه عملیات در ادلب تردید ایجاد کند. پمپئو پس از کشته شدن چند سرباز ارتش ترکیه توسط سوریه اعلام کرد ما از تحرکات ترکیه برای دفاع از خودش در برابر حملات سوریه حمایت میکنیم. غرب بهزعم خود در حال ایجاد حس تردید در بین متحدان (روسیه، سوریه، ایران و حزبالله) به وسیله بزرگنمایی سایه وقوع جنگ با ناتو است.
5 خرید زمان برای مستحکم کردن منطقه حائل ترکیه در شمال سوریه
در صورت اتمام سریع بحران حضور گروههای مسلح در استان ادلب، ارتش و نظام سوریه حرکت به سمت حلوفصل مشکل منطقه حائل ترکیه در شمال کشورشان را آغاز خواهند کرد. این منطقه در شمال سوریه و در مناطق کردنشین ایجاد شده است. ترکیه میخواهد با ایجاد شهرکهایی در این منطقه و اسکان بخشی از آوارگان سوریه در آن ضمن رهایی از تبعات حضور مهاجران سوریه در ترکیه یک منطقه اشغالی بهزعم خود مشروع در داخل سوریه شکل دهد. این مشروعیت از طریق حضور مهاجران سوریه تامین خواهد شد. باقی ماندن این منطقه در شمال سوریه میتواند یک اهرم فشار بلندمدت را برای دخالت در سوریه در اختیار آنکارا قرار دهد. این اهرم قابلیت استفاده ضدسوریه و کردها را به صورت همزمان دارا خواهد بود. این منطقه حائل میتواند با تسلیح ساکنانش در صورت لزوم ضدکردها در مناطق شرقی سوریه مورد استفاده قرار گیرد. ترکیه نگران است در صورت اتمام بحران سوریه ابتکاری مانند ابتکار آستانه که در آن ترکیه در کنار روسیه و ایران حضور دارد از بین برود و آنکارا ابزار خود را برای حضور در سوریه و استفاده از منافع آن از دست بدهد. منطقه حائل ترکیه در شمال سوریه تضمینکننده حضور ترکیه در معادلات آتی سوریه است.
مسیر اردوغان
مقامات دولتی ترکیه تا چند سال قصد داشتند نمازشان را پس از سقوط نظام سوریه در مسجد اموی دمشق بخوانند. حالا چند سال پس از بیان این آرزو، اقدامات آنها از جمله تجهیز و گسیل صدها هزار جنگجوی خارجی به سوریه باعث تضعیف دمشق و زمینهسازی اعلام طرح «معامله قرن» شده است. مقامات آنکارا نتوانستند در مسجد اموی نماز بخوانند اما خواسته یا ناخواسته مسجدالاقصی را به صهیونیستها هدیه کردند. ترکیه در سالیان اخیر سعی کرده با در پیش گرفتن سیاست احیای نفوذ ترکیه در مناطق تحت تسلط عثمانی سابق سیاست «نوعثمانیگری» را در پیش بگیرد. در کنار این سیاست که گفته میشود برخاسته از خواستههای درونی ترکیه است این کشور عضوی از ساختار ناتوست و سیاستهایش در این چارچوب تعریف میشود. همین مساله دوگانهای را در ترکیه ایجاد کرده است. آنکارا از سویی به دنبال سیاست عثمانیگرایی بوده و از سوی دیگر مجبور بوده نقش خود را بهعنوان عضوی از مجموعه امنیتی غرب ایفا کند. گاه این دوگانه با افتراق به سمت یکی از اهداف چرخش پیدا کرده و گاهی اوقات نیز هر دو هدف و وظیفه در یک راستا قرار گرفتهاند. در این میان اما برخی میگویند غرب با اعمال فشار و فریب ترکیه این کشور را بیشتر در نقش ناتویی آن به کار گرفته است. چیزی شبیه بازی غرب با احساسات باستانگرایانه نظام پهلوی در ایران. تهران در آن دوره از یکسو سیاست احیای نفوذ ایران در مناطق تحت تسلط امپراتوری هخامنشی را دنبال میکرد و از سوی دیگر مجبور به ایفای نقش ژاندارم غرب در منطقه بود. در این زمان نیروهای ایران در مناطق مختلفی از خاورمیانه به صورت رسمی یا غیررسمی حضور داشتند. ارتش ایران در قالب نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در سوریه و لبنان مستقر بود و در طرف دیگر به درخواست عمان هزاران نیرو به این کشور اعزام کرده بود.
دولت ایران همچنین در این دوره در یمن نفوذ داشت. نظام پهلوی در این دوگانه اما بیشتر اسیر نقش ژاندارمی غرب شد. در ظاهر حضور نظامی ایران در کشورهای منطقه یادآور تسلط هخامنشیان بود، اما در باطن چیزی عاید ایران نمیشود. در این دوره ارتش ایران به فراخور منافع غرب در معادلات منطقهای حضور مییافت نه منافع خود. حضور نیروهای ایران در سوریه و لبنان در چارچوب دفاع از رژیم صهیونیستی بود؛ رژیمی که شعار اصلیاش از نیل تا فرات بود و دامنه مرزهای ادعایی آن در شرق تا اواسط ایران کشیده میشد. ایرانی که خواستار احیای نفوذ دوران هخامنشی بود در عمل به مدافع رژیمی تبدیل شده بود که میخواست به صورت رسمی نیمه غربی ایران را اشغال کند. ترکیه اردوغانی تقریبا هماکنون در همان معضلی گرفتار است که زمانی ایران شاهنشاهی در آن گرفتار شده بود. میوههای تلاش آنکارا نصیب غرب میشود و ضررهای بلندمدت آن برای ترکیه باقی میماند. ترکیه میخواهد نفوذ دوره عثمانی را احیا کند، اما امروز خود با معضل حضور چند میلیون مهاجر سوریه در کشورش روبهرو است و سرمایهگذاریهایش در سوریه را نیز از دست رفته میبیند. اردوغان با ضررهایی که در بحران سوریه به این کشور و ترکیه وارد کرده در عوض با تضعیف نقش دمشق در راستای بهبود امنیت رژیم صهیونیستی گام برداشته است. سوریه تا پیش از بحران مرکز گروههای مقاومت ضدصهیونیستی بود که پس از وقوع بحران برخی از آنها از دمشق خارج شدند. جنبش حماس یکی از این گروهها بود که مرکز خود را از دمشق به دوحه قطر منتقل کرد. اردوغان برای ادامه کار خود باید از سرنوشت سیاست منطقهای محمدرضا شاه پهلوی عبرت بگیرد و سیاستهای کشورش را بر مبنای نیازهایش تعیین کند نه راهبردهای امنیتی غرب که واشنگتن تعیینکننده آنهاست.
* نویسنده: سیدمهدی طالبی، روزنامهنگار