به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مهران زارعیان، روزنامهنگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: فیلم «خورشید» کاملا در چارچوب سبک مجیدی قرار دارد. سینمای مجیدی، تلفیقی از سبک هنری رئالیسم شاعرانه فرانسه و نئورئالیسم ایتالیا(با غلظت کمتر) است که محتوایی برپایه عرفان و اخلاق اسلامی دارد. فیلمهای رئال شاعرانه، با استفاده از نمادسازی، عموما قصههایی در بطن فقر را تعریف میکردند که پایان تلخ و جبرگرایی از جمله شاخصههای محتوایی آنها بود و در اجرا نیز، تصاویری با تاکید بر عواطف داشتند. فیلمهای نئورئالیسم ایتالیا هم بر سینمای اجتماعی ایران بسیار تاثیرگذار بودهاند و با پرداختی واقعگرایانه معضلات اجتماعی را بررسی میکردند. مجید مجیدی با نگاهی شاعرانه و بر مبنای عطوفت و رحمت یک مسلمان معتقد، فیلمهایی ساخته که مفاهیم اخلاق، فداکاری، عشق، قضا و مشیت الهی، مهربانی و سادگی از جمله درونمایههای آنهاست.
تازهترین اثر سینمایی مجیدی به کودکان کاری میپردازد که به دلیل جبر محیط، استثمار میشوند. تلاشهای خیرخواهانه هم برای کمک به آنها موفق نمیشوند. برگ برنده، فیلمنامه خورشید، قوت پلات اثر است که احتمالا همکاری نیما جاویدی در نگارش فیلمنامه باعث تحقق این امر شده است.
فیلمنامه خورشید پر است از گرهافکنی و گرهگشاییهای پشت سر هم. شخصیت اصلی برای رسیدن به هدف، مدام با مانع جدیدی روبهرو میشود و با تلاش یا نبوغ بر آن فائق میآید و این سیر سینوسی، ملات درام را چگال میکند. این ویژگی فیلم بیشتر به «بچههای آسمان» شباهت دارد تا «باران» و «آواز گنجشکها.»
شخصیت اصلی فیلم، کودکی به نام علی است. علی از همان سکانس ابتدا نشان میدهد به خاطر سختیها، قوی و با صلابت شده است. او پدرش را به خاطر اعتیاد از دست داده، خواهرش در آتش سوخته و مادرش به دلیل فشار روحی در بیمارستان روانی بستری است. فیلم تلاش او برای فرار از فلاکت و بازگرداندن مادرش به خانه را نشان میدهد. هرچند علی جلوی هرکس که آزارش دهد میایستد و نسبت به دوستانش فداکاری میکند، اما به واسطه شرایط خشنی که در آن زیست میکند نسبت به دوستانش، ژست رهبری میگیرد.
خورشید سعی دارد کلیشهزدایی کند و شعار ندهد. مثلا علی نصیریان که نقش سردسته تبهکاران را بسیار درخشان ایفا میکند، به جای آنکه سبیل کلفت و هیکل ستبر داشته باشد، به ظاهر مهربان است و به علی قول پاداش میدهد. تصویر کودکانکار، به دور از سانتیمانتالیسم است و آنها نیز عصبانی میشوند، دعوا میکنند و تا حدی قوی هستند. جالبترین وجه فیلم، شکست رفتارهای آنارشیستی در حل مشکلات است. قانونگریزی با نیت خیرخواهانه بهخصوص در مواجهه با ساختارهای بیاحساس بروکراتیک، مضمون پرتکراری در سینماست. از «آژانس شیشهای» خودمان تا «قصههای وحشی» آرژانتینی نگاه مثبت و سرانجام موفقیتآمیزی برای چنین رویکردی ترسیم کردهاند. در خورشید اما اگر آقای رفیعی انتقامش از ناملایمتیها را با کتک زدن نشان میدهد، دست آخر ناکام میماند یا بچهها اگر به صورت انقلابگونه مدرسه را تصاحب میکنند، تا انتها نمیتوانند به موفقیت چنین روشی دلخوش باشند. این نگاه واقعگرایانه، حقیقت تلخی را نمایان میکند که در فیلمهای قبلی مجیدی هم دیدهایم. البته در «آواز گنجشکها» و «آن سوی ابرها» غلظت قناعت و خوشپنداری مصائب بسیار پررنگ بود اما در «خورشید» غلظت ناامیدی میچربد.
فیلم کنایههایی هم به شیوه رفتار نامزدهای انتخاباتی میزند که اگرچه به ظاهر خود را در اندیشه حل معضلات جامعه نشان میدهند، اما به فکر بالا رفتن خود با تمسک به شعارهای پوپولیستی هستند. مجیدی بار دیگر تبحر خود در بازی گرفتن از کودکان را در «خورشید» نشان میدهد. از بازی شخصیت اصلی گرفته تا دیگر کودکان کار فیلم که ملغمهای از استقامت، صمیمیت، سادگی و ایثار درنهایت باور پذیری است. جواد عزتی مثل فیلمهای دیگر جشنواره، در خورشید هم خوب است. او ثابت کرده که در نقش جدی حتی موفقتر از کمدی ظاهر میشود. دوربین بهمنش به کمک خلاقیتهای مجیدی آمده و در اینجا هم امضاهای بصری او را به تصویر کشیده است. مثلا نمای لانگشاتی که از بالا مناظر را نشان میدهد در خورشید چند بار تکرار میشود. شستوشو و تمیزکاری خانه در خورشید همراه با موسیقی نشاطبخش، مشابه صحنه کفش شستن «بچههای آسمان» است. مانند «رنگ خدا» دانه دادن به پرندگان را داریم و تراولینگهای دور شونده و نزدیک شونده با کادر قرینه، «محمد رسولالله(ص)» را تداعی میکند. اینها باعث میشوند که سبک بصری خورشید را در راستای آثار قبلی مجیدی بدانیم.