• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۳۹۸-۱۱-۱۹ - ۱۱:۰۶
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
ابراهیم امینی، فیلمنامه‌‌نویس «درخت گردو»:

دشمن «درخت گردو» قابلیت تعمیم دارد

بیشتر از اینکه بخواهیم از این حرف بزنیم که این بمب توسط صدام افتاده است، می‌‌گوییم این بمبی است که توسط دشمن افتاده و این مساله فیلم را به هر جنگ دیگری قابل تعمیم می‌‌کند. اینکه فکر کنیم صدام این کار را انجام داده با خودمان می‌‌گوییم الان صدامی نیست و خیال‌‌مان راحت می‌‌شود؛ اما زمانی این قضیه فاجعه‌بارتر می‌‌شود که فکر کنیم این اتفاق می‌تواند توسط هرکسی و در هر جنگ دیگری بیفتد.

دشمن «درخت گردو» قابلیت تعمیم دارد

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، فیلم «درخت گردو» محمدحسین مهدویان در سی‌‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر اکران شد و تاکنون نقدهای مختلفی برای این فیلم ارائه شده است. بعضی‌‌ها آن را فیلم خوبی می‌‌دانند و عده‌‌ای هم برخلاف گفته محمدحسین مهدویان که در نشست خبری‌‌اش اعلام کرد فیلم من «ملی» است، معتقدند درخت گردو نگاه ملی ندارد. برای اینکه از فیلم جدید مهدویان بدانیم سراغ ابراهیم امینی، یار همیشگی او در نوشتن فیلمنامه کارهایش رفتیم تا برایمان از ایده اولیه فیلم درخت گردو بگوید.

از طرح فیلمنامه بگویید و اینکه این طرح چطور به دست‌‌تان رسید؟

ماجرا درواقع از اوایل اسفند سال گذشته شروع شد که ما داشتیم برای کار بعدی حسین مهدویان فکر می‌‌کردیم و اینکه او همان زمان مصاحبه‌‌ای را انجام داده و اعلام کرده بود دیگر فیلم سیاسی نمی‌‌سازد و می‌‌خواهد در فیلم‌‌هایش تغییر فضا دهد. طرح‌‌هایی که داشتیم همه شامل این موضوع می‌‌شدند و داستان‌‌های امروزی داشتند یعنی در زمان معاصر اتفاق می‌‌افتادند و جنبه واقعی هم نداشتند. ماجرای واقعی درخت گردو به‌‌دست ما رسید و خودش کنجکاو شد و کمی در اینترنت درمورد این موضوع جست‌‌وجو کرد و وسوسه شده بود. در جلسه‌‌ای که می‌‌خواستیم برای کار بعدی‌‌اش تصمیم بگیریم ماجرای این فیلم را هم تعریف کرد. با وجود اینکه خودش خیلی به‌‌خاطر آن تصمیم فیلم سیاسی نساختن و زمینه ذهنی‌‌ای که داشت، موافق این تصمیم نبود، اما من و دیگر بچه‌‌ها که این داستان را شنیدیم، احساس کردیم خیلی فوق‌‌العاده است. چون هر ایده و طرحی یک دورنمایی را در ذهن می‌‌سازد که این فیلم درنهایت چه خواهد شد.این طرح خیلی برانگیزاننده بود و احساس می‌‌کردیم می‌‌شود یک فیلم خوب از این ماجرا ساخت. کمی حسین تردید داشت، اما درنهایت نظرش جلب شد که حالا خیلی سخت نگیرید و این موضوع ممکن است نزدیک باشد به چیزهایی که قبلا کار کرده است و درنهایت هم به این نتیجه رسیدیم که هیچ اتمسفر سیاسی‌‌ای نمی‌‌تواند روی فیلم سایه بیندازد. ماجرای یک خانواده است و زمینه عاطفی و انسانی دارد.

اینکه داستان واقعیت دارد، قضیه را تلخ‌‌تر می‌‌کند. می‌‌شود کمی در این مورد توضیح دهید با چه کسانی از خانواده قادر مولان‌‌پور صحبت کردید؟

بله، ما چند منبع پژوهشی برای این کار داشتیم. کارهای پژوهشی را آقای جعفرزاده انجام می‌‌دادند. اولین و دم‌‌دست‌‌ترین کار، جست‌‌وجوهای اینترنتی بود تا اسکلت طرح کلی داستان شکل بگیرد. چون وقت کمی داشتیم، همزمان با پژوهش‌‌ها کار را شروع کردیم و بعد از آن، مساله بعدی‌‌ای که به ما کمک کرد، فیلم‌‌های اندکی بود که از کارکتر اصلی ما قادر مولان‌پور باقی مانده بود و بعد پژوهش درباره خانواده‌‌های دیگری که در ماجرای سردشت حضور داشتند و خاطرات‌‌شان در کتاب‌‌هایی منتشر شده بود و احساس کردیم می‌‌شود اینها را با داستانی که ما مدنظر داشتیم، ترکیب کرد.بعدتر که پژوهش پیش رفت، ما چند سفر به آن روستا داشتیم و برادر قادر مولان‌پور را دیدیم که اسم‌شان کاک حمزه بود و دیدنش باعث شد، احساس کنیم شمایلی از قادر را می‌‌بینیم. خانه واقعی کاراکتر‌‌ها را دیدیم. به هر حال ما در آن روستا، حضور داشتیم و با اهالی گفت‌‌وگو کردیم. چون هرکدام چیزی از آن ماجرا به یاد داشتند، خیلی در روند نوشتن به ما کمک کرد.

نکته‌‌ای که درمورد این فیلم بعد از اکران در جشنواره شنیده می‌شود، تلخ بودن این داستان است که حتی به مخاطب اجازه نفس‌کشیدن نمی‌‌دهد، این تلخ بودن برای شما که فیلمنامه را می‌نوشتید، اذیت‌‌کننده نبود؟

بله، طبیعتا اذیت‌‌کننده است. به‌لحاظ حسی، نوشتن این فیلمنامه کار سختی بود. برخی لحظات متاثر می‌‌شدیم. به‌‌خصوص اینکه در همان دوره‌‌ای که داشتم این فیلمنامه را می‌‌نوشتم، همسرم باردار بود. حسین حسنی، دیگر نویسنده این کار هم پسری دو ساله داشت. این قضیه کار را سخت می‌‌کرد، همان‌‌طور که مخاطب خودش را جای کاراکتر اصلی می‌‌گذارد، ما هم طبیعتا این اتفاق برایمان می‌‌افتاد، با این تفاوت که چون مشغول نوشتن بودیم، هر روز این اتفاق برایمان می‌‌افتاد. ولی خب سعی می‌‌کردیم این احساس را هم در خودمان و هم در فیلمنامه کنترل کنیم. در فلیم هم اگر ببینید ما اصرار زیادی برای احساساتی‌کردن مخاطب نداریم. نه‌‌تنها اصراری نداریم در بسیاری از لحظات فیلم، سعی می‌‌کنیم احساسات را کنترل کنیم. یعنی احساسات را از طریق رفتارهایی که قادر با موقعیت‌‌های تراژیک دارد، کنترل کردیم. اگر یک‌بار دیگر صحنه‌‌های فیلم را در ذهن‌تان مرور کنید، نمی‌‌بینید که قادر به تأسی از اتفاقاتی که برایش می‌‌افتد، دائما در‌حال گریه و ضجه‌زدن باشد. خیلی اوقات غم را در درون خودش نگه می‌‌دارد چون همدمی ندارد. در آن لحظات مطمئنا مخاطب هم با او هم‌حس است. یا در جایی که انگار همه چیز برای قادر سرریز می‌‌شود و او نمی‌‌تواند این موضوع را تحمل کند، دوست داشتیم برای مخاطب هم همین باشد. تا یک جایی فوران کند و خالی شود.

تلخ‌‌ترین و سخت‌‌ترین نقطه فیلمنامه برای شما کجا بود؟

صحنه‌‌ای که در فیلمنامه برای خودمان و کسانی که تا این لحظه فیلم را دیدند، خیلی تکان‌‌دهنده بود، صحنه حمام بود که خیلی آدم‌‌ها را حتی در خواندن فیلمنامه هم متأثر می‌‌کرد. این‌جور که با مردم هم فیلم را می‌‌بینم، فکر می‌‌کنم صحنه خیلی اثرگذار شده است.

نکته دیگری که این روزها منتقدان درمورد این فیلم می‌‌گویند، این است که در فیلم ما از دشمن بعثی و کشورهایی که سلاح شیمیایی دادند، چیزی در فیلم نمی‌‌بینیم. چون بالاخره این اتفاق توسط یک دشمن خارجی صورت گرفته و ما در جنگ بودیم. اما روایت طور دیگری انجام می‌‌شود.

من تا به حال چنین برداشتی نشنیده‌ام. به‌نظرم خیلی روشن است چون یک هواپیمای نظامی عراقی وجود دارد و مشخص است که ما در جنگ هستیم. اشاره به روز و سال می‌‌شود و اینکه روشن است که این کار توسط یک نیروی خارجی دشمن صورت می‌گیرد. من فکر می‌‌کنم اگر چنین برداشتی ایجاد شده است به‌خاطر زمانه‌‌ای است که ما در آن زندگی می‌‌کنیم. زمانی که ما این فیلمنامه را نوشتیم چنین زمینه اجتماعی‌‌ای در کشور وجود نداشته که ما بگوییم منظوری داشتیم. حتی به‌نظرم زمانی که فیلم بخواهد اکران شود، این برداشت شکل نخواهد گرفت چون آن زمان هم احتمالا زمینه اجتماعی ما تغییر کرده است. شرایط اجتماعی در کشور ما سیال و متلاطم است و واقعا مشخص نیست چند ماه دیگر زمینه اجتماعی‌‌ای که وجود دارد، چه خواهد بود و چه تعبیرهایی خواهد شد. طبیعتا ما زمانی که می‌‌نوشتیم اصلا به چنین چیزی فکر نکردیم، البته یک مساله را می‌‌توانیم بگوییم، اینکه ما در فیلم خیلی به نیروی دشمن نپرداخته‌‌ایم.

چرایی این مساله را هم می‌‌گویید؟

دو دلیل می‌‌شود برای این مساله آورد. یکی اینکه اصلا قصه ما این نیست که ببینیم آن هواپیما از کدام پایگاه بلند شده است. اینکه خلبان‌‌ها چه کسانی بودند و از چه کسی دستور گرفتند، خیلی خارج از داستان ما بود. نکته بعدی این بود بیشتر از اینکه بخواهیم از این حرف بزنیم که این بمب توسط صدام افتاده است، می‌‌گوییم این بمبی است که توسط دشمن افتاده و این مساله فیلم را به هر جنگ دیگری قابل تعمیم می‌‌کند. اینکه فکر کنیم صدام این کار را انجام داده با خودمان می‌‌گوییم الان صدامی نیست و خیال‌‌مان راحت می‌‌شود؛ اما زمانی این قضیه فاجعه‌بارتر می‌‌شود که فکر کنیم این اتفاق می‌تواند توسط هرکسی و در هر جنگ دیگری بیفتد.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار