به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مسعود کارگر، روزنامه نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: جنوب شهر در تعریف رسانه و نگاه غالب جامعه یعنی بزه، خلاف و جرم مادام! و انگار هرکس در پایین شهر زندگی میکند، ذاتا مجرم است؛ اما کمتر کسی به این فکر میکند که زندگی اکثریت در آن فضا چیزی جز جبر شرایط، قهر روزگار و ناچاری نبوده و نیست و در دل چنین فضایی جو رذیلت و اوباشیگری همچون علف هرز حیات انسانیت را به خطر میاندازد. شنای پروانه قصد دارد این فضا و جو را از هم تمییز دهد و ادای دینی است به مردم حاشیه و پاییننشینی که میان اراذل و اوباش هویتشان خدشهدار شده است.
خدشهدار شدن نجابت و اخلاق در میان تیزیکشی بیهویتی شرافت!شنای پروانه یک ایهام و استعاره قابلتامل است؛ یک تعریف دووجهی از تعبیر شرایط دشوار برای انسانیت میان خویی پستتر از حیوانیت!این فیلم میخواهد خط قرمز بزرگی میان عیاری، لوتیگری و پهلوانی با اراذل، اوباش و گندهلاتی بکشد و بگوید هر آنچه لاتهای کوچهخلوتی و راهبندان و راهزنان به اسم مرام، معرفت، رفاقت و داداشی بودن ابراز میکنند، چیزی جز ادا، لفظ و به گند کشیدن این صفات و ویژگیها نیست. فیلم روایت یک چالش اخلاقی میان بیاخلاقهای بهظاهر مرام و معرفتی است؛ روایت تظاهر به تیغ کشیدن برای رفاقت و در باطن تیغ زدن بر برادری، خنجر کشیدن مرامی و از پشت خنجر زدن به معرفت!
شنای پروانه یک کلیشه اجتماعی سیاهنماییشده نیست، بلکه داستانی واقعی از تلخی حقیقت بدون انکار است، قصه جماعتی است که دوستی خالهخرسه و رفاقت و برادری روباه و گربه نره را بهجای انسان بودن جا زده و ماهیت صفات انسانی الهی را به ابتذال کشیدهاند. شنای پروانه از ناموسی میگوید که بهخاطر بهظاهر حرمتش چه عربدهها که کشیده و چه خونهایی که ریخته نمیشود، اما کمتر از ارزش آب دهانی روی نجابتش قمار شده و حرمت برادری که در میان شرارت شرافت معامله میشود. محمد کارت بهعنوان یک مستندساز در اولین تجربه سینماییاش بهخوبی توانسته به استاندارد فرم سینما نزدیک شود و با شناخت کامل از معضلات پایینشهر، محتوایی دور از شلختگی، شعار و پریشانی عرضه کند و التهابات اتفاقات بحرانی را بدون ذرهای اغراق و با عینیت شهودی به تماشاچی عرضه کند.
در نگاه اول و نیم ساعت ابتدایی فیلم، حس یک کلیشه اجتماعی سیاهنماییشده با ارائه کلیدواژههای دعوای ناموسی، قتل، اعدام و دعواهای خانوادگی به مخاطب دست میدهد و یک اوجگیری اکشن را عرضه میکند، اما در ادامه، داستان بهخوبی تعریف شده و ماجرا به سمت و سویی میرود که تماشاچی تفاوت و خاص بودن را لمس میکند؛ میانبندی کمی کند و افتشونده دارد، اما همه نواقص جزئی را در پایانبندی بهشدت عالی خود جبران میکند. بازی جواد عزتی مثل همیشه عالی است و در این فیلم عالیتر! درام قصه کاملا به اندازه است و خشم و خشونتش غالب نبوده و به روایت داستان صدمه نمیزند، از چرکی و کثافت اغراقشده و سیاهنمایی خبری نیست و روایت روایتی دقیق از فضای جنوب شهری است که هم زندگی روزمره مردم عادی را تفکیک میدهد و هم دیوار به دیوار بودن شرارت و رذالت با آن را!
فیلم از پلشتی زندگی امثال وحید مرادیها میگوید و میگوید ته خط این مسلک چیزی جز تباهی و عدم نیست، همانگونه که سر خط آن چیزی نیست جز حماقت و خباثت.دغدغه فیلم، به تصویر کشیدن فضای جنوب شهر نیست و اصلا مسالهاش چنین بافت شهری و صرفا اراذل و اوباش آن محدوده نیست، بلکه دغدغه آن معضل کل جامعه و همه نوع بافت شهری است و مسالهاش پرداختن به گندهلات و اراذل و اوباش درونی هر انسان است که میتواند در هر لباس، جایگاه و موقعیتی آن را به منصه ظهور بگذارد و با راهزنی، راهبندی و خفتگیری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امنیت جامعه را در همه ابعاد آن به خطر بیندازد. شنای پروانه روایت منش (گندهلاتی) است که به زور خودش را جای پهلوانی و عیاری جا داده؛ گندهلاتی که در مرامش ناموس، برادر و رفیق بهراحتی معامله و قمار میشود، روایتی از ناموسی که ناموس نیست، برادری که برادر نیست و رفاقتی که دشمنی است.