به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمد جمشیدی، عضو هیات علمی دانشگاه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتوگو با «فرهیختگان» به تحلیل اخبار و تحولات این موضوع پرداخت. وی در ابتدای این گفتوگو با اشاره به اینکه برخی تلاش میکنند مذاکره و تعاملی میان ایران و آمریکا محقق شود، گفت: «برخی در کشور بهدنبال محو آثار راهبردی شهادت سردار سلیمانی و همچنین اقدام جنایتکارانه آمریکا هستند، در حالی که این اقدام جنایتکارانه آمریکا نباید بههیچعنوان به دست فراموشی سپرده شود، چراکه این اقدام آمریکا صرفا یک عملیات نظامی نبوده و درواقع اقدامی نشأتگرفته از یک سیاست جدید است. لذا باید گفت در پیش گرفتن سیاست جدید از سوی آمریکاییها در مقابل ایران، نیازمند اتخاذ سیاست جدیدی از جانب ایران است.»
محمد جمشیدی گفت: «از طرف دیگر مساله اصلی این است که آنهایی که غیرواقعبینانه دم از مذاکره میزنند باید به طرح مذاکراتی مدنظر آمریکا و اهدافی که در آن پیگیری میشود توجه کنند، چراکه براساس این طرح، نهتنها امتیازات راهبردی از ایران گرفته میشود ازجمله تمدید برجام و عقبنشینی از محور مقاومت و کنار گذاشتن قدرت منطقهای و برچیدن صنعت دفاعی و موشکی، بلکه در عوض هیچ امتیاز معنادار و قابلقبولی در حوزه رفع تحریمها به ایران ارائه نخواهد شد. در طرح مذاکراتی آمریکا تحریم همچنان سر جای خود باقی است چنانکه از توئیت «نه ممنون» ترامپ در پاسخ به اظهارنظر وزیر امور خارجه ایران نیز چنین چیزی بهخوبی برداشت میشد و پیام واضحی داشت که آمریکاییها چه چیزی در سر دارند. بنابراین باید گفت حتی اگر ما امتیاز هم بدهیم ایالات متحده بنای برداشتن تحریمها را ندارد، از اینرو مذاکره اساسا بیمعنی است. در این میان عدهای گمان میکنند با برخی اقدامات ازجمله اقدامات رسانهای و برای مثال طرح جزئیات غیرواقعی از مذاکره میان ایران و کشورهای غربی، امکان فراهم آمدن شرایطی برای مذاکره میان ایران و آمریکا فراهم خواهد شد درصورتی که اساسا هم از نظر علمی و منطقی و هم سیاسی و میدانی این شرایط فراهم نیست و حداقل موضع ایران قبل و بعد از شهادت فرمانده سپاه قدس تفاوت بزرگی دارد.»
استاد دانشگاه تهران اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی را متوقفکننده هر نوع گفتوگو و تعامل میان تهران و واشنگتن دانست و توضیح داد: «چنین خصومت بزرگی که باعث حذف فرماندهی در این سطح از کشور شده است، قطعا پاسخی چون تعامل و مذاکره نخواهد داشت، چراکه پاسخ چنین الگوی رفتاری باید متناسب باشد.»
وی درباره سفر مسئول هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تهران نیز گفت: «این تصور که جوزب بورل دارای جایگاه و نقش مستقلی است و میتواند رفتاری متفاوت از دیگر اعضا و افراد اتحادیه اروپا داشته باشد، اشتباه و غیردقیق است، وی بیشتر نقش هماهنگکننده دارد تا اینکه نقش مستقلی در طراحی و تنظیم سیاست خارجی اتحادیه اروپا داشته باشد. بیانیه سران سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان و همچنین بیانیه اخیر وزرای امور خارجه این سه کشور، سیاست آنها را مشخص کرده است. از سوی دیگر باید امروز از آقای بورل پرسیده شود چرا در قبال ترور سردار سلیمانی بیتحرک بود و این اقدام را محکوم نکرد. کسی که حاضر نیست اقدام غیرقانونی و جنایتکارانهای چون ترور یک فرمانده ارشد نظامی ایران را محکوم کند و از آن فاصله بگیرد، چگونه میتواند انتظار استقبال از مقامات ایرانی داشته باشد و بخواهد نظرات و مواضعش مورد قبول واقع شود. باید از وی سوال شود چرا با وجود ترور شهید سلیمانی مواضع اروپاییها تغییر نکرده و همچنان بعد از گذشت زمان زیادی از خروج آمریکا از توافق هستهای و اعمال تحریمهای ظالمانه بر ایران، اعضای این اتحادیه با آمریکا همسو و همگرا هستند و از اقدام تجاوزکارانه آن حمایت میکنند.»
جمشیدی هدف مهم سفر بورل به تهران را ارزیابی فضای داخلی ایران بعد از وقایع اخیر توصیف کرد و گفت: «او بهدنبال نبضسنجی از مواضع مسئولان ایران در شرایط کنونی است تا بتواند به تنظیم مواضع کشورهای اروپایی کمک کند و از اینرو انتقال مواضع یکپارچه و محکم از سوی ماقمات ایرانی در دیدارهای جاری با وی بسیار حائز اهمیت است، بهخصوص بعد از مواضعی که وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با نشریه اشپیگل داشت.»
استاد دانشگاه تهران صحنه میدانی در مواجهه ایران با کشورهای اروپایی را هم متاثر از خصومت شکلگرفته از سوی آمریکا توصیف کرد و گفت: «معیار تشخیص مواضع این روزهای اتحادیه اروپا همان تصمیم سه کشور برای فعالکردن مکانیسم ماشه است، البته که آنها بنا دارند این مواضع را همراه با ارائه یک طرح مصالحه سیاسی همراه سازند، طرحی که همان خواستههای ایالات متحده آمریکا را دنبال میکند، لذا انتظار میرود مسئولان دولت متوجه این طرحریزی باشند.»