به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمدحسن خدایی یکی از منتقدان فعال و شناختهشده تئاتر ایران است. او مدتهاست در رسانههای مختلف درباره تئاترهای روی صحنه مینویسد. چند ماهی میشود که مساله «اکنونیت» توجه برخی روزنامهنگاران و منتقدان را به خود جلب کرده است پس ما هم این مساله را با خدایی در جریان گذاشتیم که نظر او را در ادامه میخوانید.
نظرتان درباره موضوع «اکنونیت» در تئاتر ایران چیست؟ آیا تئاترها باید به اکنون و زندگی روزمره فعلی واکنش نشان بدهند؟
قبل از هر چیز، باید در باب اکنونیت از منظر تاریخی و هستیشناختی به تامل نشست، اما همانطور که ابراهیم توفیق و همکارانش در کتاب «نامیدن تعلیق» به این مساله پرداخته، گویی ما در یک وضعیت آنومیک، تعلیقگونه و برزخی قرار داریم که نهچندان سنتی است و نه به تمامی مدرن. گویی «نه این است و نه آن». بنابراین برای صورتبندی دورهای که در آن به سر میبریم و از هر نوع تعینی سر باز میزند، کار بسیار دشواری پیشرو داریم. حتی مفاهیمی چون گذار از سنت به مدرنیته هم دیگر توان توضیح وضعیت ما را ندارند. حال به نهاد اجتماعی تئاتر میرسیم که این روزها بیش از آنکه گرفتار سنتی یا مدرن بودن باشد، درحال زورآزمایی با منطق بازار و تضاد کار و سرمایه و خصوصیسازی است. بنابراین اینجا هم با یک «اکنونیت» به محاق رفته، تعینناپذیر و تا حدی گرفتار هجوم همهجانبه منطق بازار و سرمایه طرف هستیم که تولیدکنندگان تئاتر را به سوی «شبه اکنونیت» سوق داده و اصولا ارتباطی با وضعیت ندارد و حتی در بازنمایانهترین رویکردها که تلاش دارند اینجا و اکنون ما را روایت کنند، به رئالیسمی خام و بدوی دست مییازند که هرگونه نقد اجتماعی و لذتدادن زیباشناسانه به تماشاگران را درنهایت ناممکن میکند.
مساله مورد چالش میشل فوکو با تاریخنگاران سنتی این است که با قرار دادن رویدادها در یک توالی هدفمند، اکنون را تنها وضعیت ممکن نشان میدهند و با این کار، ایده کلی و چشمانداز خود را در نگارش رویدادها پنهان میکنند. اینگونه نیست که امر ثابت بیرون از تاریخی وجود داشته باشد که تاریخ و زمانی بر آن گذشته باشد بلکه ماهیت هر پدیده، تاریخی است که بر آن پدیده گذشته است. «گذشته» تنها در سایه «اکنون» معنا مییابد و تبارشناسی، «نگارش تاریخ اکنون است».
از منظر نظریه تاریخ، به گمانم بتوان به «تداوم» یا «گسست» اندیشید. اینکه تاریخ پیوستاری است روبهجلو و درحال پیشرفت که «تداوم» دارد یا آنکه واجد «گسست» است و دقایق انقطاع و بازگشت به عقب. این البته احتیاج به کار نظری طولانی و جدی دارد و در باب تاریخ تئاتر در ایران، رویکرد ما باید یک رابطه جزء و کل باشد. یعنی تاریخ تئاتر در نسبت با تاریخ عمومی ایران و جهان. اگر تداوم را مدنظر قرار دهیم، «اکنونیت» یک معنا مییابد و اگر بر «گسست» باور داشته باشیم، معنایی دیگر. بنابراین برای فهم تاریخی یک پدیده، منظر ما و رویکردی که بهکار خواهیم بست، امری است بسیار مهم. چراکه عده زیادی از متفکران ما همچنان تحت نظریه تداوم تاریخی، تاریخ ایران را مبتنیبر زوال و انحطاط فرض گرفته و حتی انقلاب 57 و جنبشهای اجتماعی را با تغافل، کنار میگذارند. اما میتوان با استناد به نظریه «گسست»، تاریخ ایران را یک پیوستار بدون انقطاع فرض نگرفت و شکستها و ظفرمندیها را به تامل نشست. بنابراین اکنونیت تئاتر را هم میشود در نسبت با رخدادهای سیاسی و اجتماعی صورتبندی کرده و در باب گذشته و افقهای آینده مداقه کرد.
خیلی از اجراها به نمایشنامههای ترجمهای غربی توجه دارند و نمیتوانند دراماتورژی مشخصی نسبت به وضعیت اکنون داشته باشند؛ چرا؟
این البته به نظام آموزش تئاتر در آکادمیهای ما ارتباط دارد و انبوهی مسائل اقتصادی و جامعهشناختی که وضعیت ما را مدام تحتتاثیر قرار میدهد. اما در فقدان تولید نمایشنامههای ماندگار و تاثیرگذار ایرانی که ربط دارد به غیاب تولید در کلیت جامعه، گاهی میتوان به اقتباس، بازخوانی و اجرای صحنهای بعضی نمایشنامهها مبادرت ورزید، چراکه این متون میراث فرهنگ جهانی هستند و اغلب از یک منظر محلی و بهشدت انضمامی نوشته شده، اما به افقهای جهانشمول و انسانی میپردازند. مساله نوع خوانشی است که گروههای اجرایی میتوانند در رابطه با آثار مهم جهانی بهکار ببرند. بهطور مثال در جلسه نقدی که برای اجرای نمایش فرانکنشتاین در عمارت هنری تو برگزار شد، مهام میقانی در مقام منتقد خطاب به ایمان افشاریان در رابطه با نسبت اجرای این روزهای این کارگردان با وضعیت اینجا و اکنون ما پرسید. افشاریان در مقام کارگردان و دراماتورژ، پاسخ مشخصی نداشت و توضیح داد که تلاش کرده هیولایی وفادار به متن «مری شرلی» بر صحنه اجرا کند. مهام میقانی به درستی اشاره کرد که به تازگی اجرایی صحنهای از فرانکنشتاین در تئاتر الجزایر بر صحنه آمده که هیولایش، نمادی است از بنیادگرایی گروههای سلفی همچون داعش. اما هیولای تئاترشهر ما، هیچ نسبتی با وضعیت ما نداشت و حتی در بازنمایی داستان مری شرلی هم درنهایت توفیق چندانی نیافته بود. بنابراین مشکل در رویکرد و استراتژی هنرمندان ماست که نسبت یک متن مهم و تاریخی را با اکنونیت ما چگونه برقرار کنند. وفادارانه یا خیانتکارانه، این البته آغاز راه است و این داستان ادامه خواهد داشت.
* نویسنده: سیدحسین رسولی، روزنامهنگار