به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، امیر ابیلی، منتقد سینما طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: تماشای «روز بلوا»ی بهروز شعیبی، مثل هر فیلم دیگری از او، در عین لذت بردن از یک فیلم «استاندارد»، با یک حسرت بزرگ همراه است. او دست روی سوژههای درستی میگذارد. از تاریخ انقلاب تا مساله اعتیاد و حاشیهنشینی و حالا مساله فساد اقتصادی. او همواره نگاه درست و سالمی هم به سوژههایش دارد. شعیبی نه سیاستباز است که بخواهد شعار بدهد و ماهی سیاسی خودش را از آب بگیرد و با حاشیههای زرد ژورنالیستی چهره شود و نه به دنبال چرخیدن در فستیوالهای بینالمللی است. شعیبی فیلمساز دغدغهمندی است که تسلط خوبی هم بر تکنیک سینما دارد. یادمان نرفته که «سیانور» او آغازگر راهی شد که به مرور تاریخ انقلاب در چند فیلم درجه یک رسید و «دهلیز» و «دارکوب» او نیز با تمام ضعفها از خوبهای جشنواره بودند و همکاری با او از مهمترین تجربیات سینمایی بازیگرانش بوده است. با این وجود بهروز شعیبی یک مشکل بزرگ دارد که باعث میشود هیچگاه فیلمهایش به سقف پتانسیل بالقوه خود نرسند. انگار کسی آنها را مهار کرده و نمیگذارد اوج بگیرند.
آثارش میتوانند فیلمهای پرخون و گرمی باشند اما حالا فقط فیلمهای «خوب» و «کم غلطی» هستند، نه بیشتر. شعیبی مثل فوتبالیست درجه یکی است که شوتهایش مدام به تیرک میخورد یا از خط دروازه بر میگردد، اما گل نمیشود. چرا؟ چون او و فیلمهایش «محافظهکار»ند. شعیبی همواره در آستانه در ایستاده و داخل نمیشود. کار را تمام نمیکند. حالا پس از ساخت چند فیلم مهم میتوان گفت که او «سینما» را میفهمد. تکنیک را بلد است، اما جسارت تبدیل به نفر اول شدن، به خطشکنی، به فیلم داغ ساختن را ندارد. روز بلوا هم فیلم شریف و خوشساخت و تروتمیزی است که دقیقا از همین مساله ضربه خورده است. از شخصیت خود فیلمساز. چه خوب که موسسه اوج، بهعنوان یک نهاد حاکمیتی انقلابی، تصمیم گرفته است که به حوزه آثار اجتماعی- سیاسی ورود کند و چه خوب که دست روی فیلمسازی گذاشته است که چنین سوژهای را بهانه سیاستبازی نمیکند، اما محافظهکاری باعث میشود سوژه ملتهب ورشکستگی موسسات مالی و فساد اقتصادی کلان چهرههای صاحب نفوذ که از مهمترین حاشیههای ایران در سالهای اخیر بوده، تبدیل شود به فیلمی اخلاقی درباره آبروی یک روحانی.
روز بلوا برخلاف خط داستانیاش فیلمی سیاسی یا حتی اجتماعی نیست. این، فیلمی اخلاقی شبیه به «طلا و مس» است- که خود شعیبی نقش اولش را ایفا میکرد- که اینبار بحران روحانی قهرمان داستان به جای بیماری زن و «محبت» و «عشق» در خانواده، مساله «آبرو» و «حقالناس» است. این البته نکتهای منفی نیست. مشکل از جایی آغاز میشود که شما به دلیل «محافظهکاری» و افتادن در دام فیلم اخلاقی ساختن، روحانی/ قهرمان فیلم را دچار چالشهایی واقعی و جدی نکنی. در کدام فصل فیلم آبروی روحانی جوان به صورت جدی دچار تعرض میشود؟ هیچ. شاید یک مثال، ضربه محافظهکاری به فیلم را بهتر روشن کند. در فصلی از روز بلوا ویدئویی منتشر میشود که در آن دختری به روحانی جوان فیلم (بابک حمیدیان) اتهام تعرض جنسی میزند. در همان حین و وقتی روحانی با دیدن ویدئو در اوج عصبانیت است همان دختر وارد اتاق شده و روبهروی روحانی قرار میگیرد. خب در چنین میزانسنی منطق واقعیت چیست؟ جز ایجاد یک صحنه پرکشمکش بین اتهامزننده و متهم؟ جز درگیری و داد و فریاد و تظلمخواهی؟ این اتفاقا موقعیتی است که میتواند به فیلم خون بیشتری بدهد و برای مخاطب بسیار جذاب باشد. اما تصمیم کارگردان چیست؟ روحانی به آرامی از کنار دختر میگذرد و میرود. با چه منطقی؟ چون روحانی ما زیادی عارفمسلک است؟ چرا فیلمساز از خیر چنین مواجهه مهمی به سادگی میگذرد؟
جز این، با وجود کاراکتری مانند «داریوش ارجمند» در فیلم که بارها اشاره میشود «به بالا وصل است»، عمق فیلم در رابطه با مفاسد اقتصادی در سطح اطلاعات تلگرامی است که همه مردم میدانند. فیلم چه تحلیل/ اطلاعات به روز و هیجانانگیزی را به ما ارائه میدهد؟ هیچ.
این آرام بودن، این دوری از هرگونه تنش و تقابل جدی در فیلم اینبار به کارگردانی شعیبی هم سرایت کرده است. شعیبی عموما در کارگردانی از روشنفکربازیهای بیدلیل دوری کرده و اثری مخاطبپسند ارائه میداد. اینبار اما با تغییر مسیری مهم راهش را به سمت فضاهای جشنوارهای و هنری کج کرده است و از میزانسنهای پرریتم در دارکوب و سیانور، به قابهای خلوت، پلانهای کندتر، شخصیتهای تنها در قاب با هدرومهای بسیار زیاد و تصاویر کارتپستالیتر رسیده است. این تغییر مسیر به سمت سینمای هنری، شاید نتیجه دیده نشدن قدرت کارگردانی او در جشنوارههای پیشین و سعی در جلب توجه داورهای فعلی باشد. هرچه هست، فیلم فعلی بهطور کلی از مدل فیلمسازی شعیبی در کارگردانی فاصله زیادی دارد.با همه این اوصاف، اما همانطور که در ابتدای متن گفتم شعیبی فیلمساز استانداردی است. انتقادی هم اگر هست به این دلیل است که او میتواند فیلمسازی پیشرو و موثرتر باشد، اما نمیخواهد.
روز بلوا فیلمی است که حتما در بین 4، 5 فیلم مهم جشنواره امسال قرار میگیرد. فیلمی به دور از شابلون و کلیشه مرسوم «فیلم اجتماعی» در ایران که نمایش توالی مصیبت است پر از شعارهای سطحی. شعارهای بسیار عقبماندهتر از انتقادهای واقعی مردم در کوچه و خیابان. اینجا اما با قصهای ملتهب و یک قهرمان طرفیم که مسیر درست ساخت فیلم اجتماعی- سیاسی منتقدانه در ایران است. خلق یک قهرمان در دل یک بحران. در اینجا عمل قهرمانانه عبور از آبروست، بهعنوان مهمترین دارایی هر شخص و بابک حمیدیان هم پس از مدتها بازی متفاوت و درستی را در نقش روحانی فیلم ارائه میدهد. قهرمانی تنها که حتی همسرش هم تا آخر مسیر با او نیست. اما فیلم با وجود قرار گرفتن در میان آثار قابل تامل جشنواره برای مخاطب عام هم جذاب خواهد بود؟