به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، شهادت سردار سلیمانی و نقش بیمانند ایشان در تامین امنیت و اقتدار کشور و جبهه مقاومت دارای آنچنان اهمیتی است که هم تبیین جایگاه و فعالیتها و دامنه تاثیر ایشان و هم چرایی و نیز تبعات شهادت ایشان نیازمند تبیین و تحلیل گسترده کارشناسان است. بهعقیده و ارزیابی نگارنده، شهادت شهیدسلیمانی نه در خلأ که در بستری از زنجیرهای از وقایع اقتصادی و سیاسی در داخل کشور رخ داد که مبنا و داده خام ارزیابی و محاسبه و تصمیم آمریکا شد. چرا این ترور در سالها و زمانهای دیگری رخ نداد کما اینکه فرصت آن را نیز طی سالهای حضور شهید سلیمانی در جبهه مقاومت در لبنان، عراق و سوریه داشتهاند. آیا میتوان شهادت ایشان را به دیوانگی ترامپ تقلیل داد و آمریکا را به دو قسم عاقل و دیوانه یا خوب و معتدل و بد و خشن تقسیم کرد و حتی مبنای سیاست خارجی کشور قرار داد؟
آیا میتوان بهطور کلی شهادت سردار سلیمانی را به ظهور و بروز دشمنی توسط آمریکا و اسرائیل و صرفا عوامل خارج کشور تقلیل داد و علل بسترساز داخلی را نادیده گرفت و آنها را کم اهمیت دانست؟مساله اساسی شناسایی، تعیین میزان تاثیر و سپس مهار سیاستها و وقایع گرادهنده ولو بهصورت غیرمستقیم و غیرعمد ولی بسترساز و ماده خام دستگاه محاسباتی آمریکاست که ناشی از سوءمدیریت داخلی است. بهطور کلی شهادت سردار سلیمانی را میتوان حاصل قیچی دو بازوی سیاست خارجی و سیاست اقتصادی دانست. خوشبینی بیش از اندازهای که در ارتباط تعامل با آمریکا طی مذاکرات هستهای از سوی برخی طرفهای ایرانی شاهد بودیم و سپس با خروج آمریکا از برجام با انفعال و بیعملی ایران در قبال این عمل ادامه پیدا کرد. طی سالهای دهه اخیر در آمریکا، ترور سردار سلیمانی بارها در دولت آمریکا مطرح بوده است. در همین راستا میتوان به اظهارنظرهای صریحی چون جک کین، فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش آمریکا در کنگره اشاره کرد که مدعی بود: «چرا آنها را به قتل نرسانیم؟ چرا ما عامدانه آنها را ترور نکنیم؟ نمیگویم که اقدام نظامی انجام دهیم من پیشنهاد میدهم عملیات محرمانه انجام دهیم.» (نیویورکر 30سپتامبر 2013) اما ارزیابیها از میزان انسجام ملی و میزان شکاف دولت و ملت و نظام و میزان اقتدار نظامی و آسیبپذیری اقتصادی مانع از عملیکردن این خواسته شوم بوده است.
بهعبارتی میتوان گفت همیشه در کمین بودند که با ظهور اولین نشانههای ضعف یا شکاف یا تنش، اهداف شوم خود را عملی کنند. مانند تشدید تحریمها پس از فتنه 88. طی سالها و ادامه سوءمدیریتهای داخلی و سیاستهای اشتباه باعث تغییر و تنزل در برخی از این شاخصها (بهجز نظامی) شد و بستر را غیرمستقیم برای شهادت سردار سلیمانی مهیا ساخت. بستر مهیاکننده دیگر جرأت مند کردن آمریکا برای ترور سردار سلیمانی، سیاستها و تصمیمات اقتصادی در داخل کشور بوده است. طیفی از سیاستها و وقایع اقتصادی با تبعات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی که از جدیترین و نزدیکترین شتابدهنده اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی محسوب میشد، از جمله حوادث آبان و سپس شوک بنزینیای که با فاصله کمتر از یک سال از شوک بزرگ ارزی رخ داد.ریشه ناامنیهای آبان و شورشها و اغشاشات گسترده در کشور، شوکدرمانی نئولیبرالی دولت بود که پیرو سیاستهای حذف یارانهها و آزادسازی قیمتها که از سیاستهای اصلی بسته سیاستی تعدیل ساختاری است، اجرا شد.
تعدیل ساختاری بیش از سه دهه است در کشور توسط دولتهای متوالی اجرا میشود و از شورشهای دهه 70 دوران سازندگی تا شورشهای دهه 80 و فتنه 88 که شورش طبقه مرفه جدید برآمده از دل سیاستهای نابرابرساز بازسازی با محوریت تعدیل ساختاری دولت هاشمی و خاتمی بود تا اعتراضات 96 و 98 که برآمده از سیاستهای خشن شوکدرمانی است که تفکر نئولیبرال به کشور تحمیل کرده است.
سیاستهای نولیبرالیستی که با تجربه جهانی از دهه 80 میلادی در آمریکای لاتین و جنوبی تا فرانسه 2018 با شورش و هرج و مرج و ناامنی اجتماعی و حتی سقوط دولتها عجین است. ذات این سیاستهای نئولیبرالی نابرابرساز، خشن و شوکآور، ضدمردمی و بحرانآفرین است و بهشدت مشروعیت نظامهای اجراکننده را در ذهن مردم مخدوش میکند و سرمایه اجتماعی حکومتها را بهشدت تنزل میدهد. بیتردید درس نگرفتن از تجربه جهانی شوکدرمانی و آزادسازی و حتی خصوصیسازیهای غیرشفاف (در جهان مانند تجربهخصوصیسازی در روسیه) و بهطور خلاصه عدمتوجه به تجربه جهانی شکست و تبعات بسته سیاستی تعدیل ساختاری در جهان باعث شده که ایران پساانقلاب با اخذ و اجرا و ماندن در این نسخه منسوخ تجویزیِ نهادهای سلطه آمریکا واقع در واشنگتن چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی دچار مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی و امنیتی شود و اقتصاد به پاشنه آشیل تبدیل شود و 10 سال دغدغه کانونی و تمرکز بالاترین سطح هدایت و تصمیمگیری در کشور با توجه به نامگذاریهای سال اقتصاد و معضلات اقتصادی است.
شهادت سردار سلیمانی دقیقا زمانی صورت گرفت که تمامی شاخصهای کلیدی اقتصاد و عدالت در بدترین وضع خود در دوران پس از جنگ و حتی پس از انقلاب و حتی در کل سده اخیر هستند. شاخصهایی مانند رشد اقتصادی که با منفی 10درصد رکورددار سقوط در جهان است، میزان تورم 50درصدی و سقوط ارزش پول ملی به یکسوم که رتبه پنجم جهان (احتساب تورم نقطه به تورم ۵۱درصدی فروردین ۹۸) پس از کشورهای ونزوئلا، زیمبابوه، کرهشمالی و آرژانتین در رتبه پنجم بالاترین نرخ تورم در جهان) و در تاریخ اقتصادی کشور بیسابقه است. تورم از آن رو اهمیت دارد که دشمن عدالت است و تورم بالا یعنی خلق نابرابری شدید و ثروتمندی اغنیا و فقیر شدن فقرا و کاهش قدرت خرید مردم و تنگی معیشت و به محاق رفتن عدالت و این فشار لهکننده تورم به قیمت کوچک شدن سفره مردم و افت تغذیه و کاهش هزینههای سلامت و درمان و خلاصه کاهش کیفیت زندگی و تنگی معیشت که منجر به کاهش سرمایه اجتماعی و مشروعیت نظام و ایجاد حس طردشدگی و نادیده گرفتهشدن و یاس و ناامیدی که با کوچکترین شوک و ضربهای به معیشت و هزینههای آنها چون شوک بنزین به اعتراض خیابانی نیز تبدیل میشود. ضریب جینی بهعنوان شاخص عدالت و توزیع درآمد در بالاترین و بدترین میزان خود (0.4132 ) طی دو دهه اخیر رسیده است و در تمامی دو دوره دولت تدبیر و امید روند افزایشی (از 0.37 به 0.4) داشته است. مانور تجمل که با شروع بازسازی نئولیبرال پس از جنگ از تریبونهای رسمی نسخه میشد و امروز به سوهان اعصاب مردم تحت فشار اقتصادی توسط طبقات نوکیسه و مرفه جدید تبدیل شده است. طبقهای که در میان اقشار مردم بیشترین علاقه را به غرب و لیبرالیسم فرهنگی و مرعوب و علاقهمند به صدای آمریکا و انگلیس و مصرفکننده محصولات فرهنگ آمریکاییاند و بیاعتقاد در ضدیت با حکومت دینی و ولایت فقیه و گفتمان انقلاب و جبهه مقاومت و فعالیتهای سپاهقدس در سوریه و عراق هستند. به این وضعیت، شاخصهای بیکاری و هزینههای زندگی و قدرت خرید و میزان فقر نسبی و مطلق را هم میتوان اضافه کرد تا سال ترور شهید سلیمانی، تقارن و همزمانی با بدترین سالها و شاخصهای اقتصادی پس از جنگ داشته باشد.
در جمعبندی از وضعیت اقتصادی و شکنندگی توان اقتصادی کشور، اظهارات کمسابقه جهانگیری در آذرماه 98 مبنیبر بستهبودن همه گلوگاههای اقتصادی ایران بدون توجه به تبعات سیاسی رسانهای و امنیتی آن گرادهنده بسیار خوبی بهعنوان موفقیت تحریمهای آمریکا داشت. این اظهارات کاملا دامنه تاثیر تحریمها بر مشکلات را حداکثری تبیین میکند درحالیکه از ابتدای دولت تدبیر، توسط کارشناسان و رهبر فرزانه انقلاب و حتی پس از شکست برجام بهصراحت دولتمردان نیز علل عمده مشکلات اقتصادی کشور را در داخل مطرح میکردند. طبق رهنمودهای رهبر حکیم انقلاب، اظهار ضعف (چه نظامی یا اقتصادی و فرهنگی) کلید حمله دشمن است. حضرت آیتالله خامنهای درخصوص جنگ تحمیلی بهعنوان یک اصل کلیدی فرمودهاند: «علت شروع جنگ تحمیلی این بود که دشمن بعثی و حامیانش در ما احساس ضعف کردند و اگر از تصرف چندروزه تهران مطمئن نبودند، قطعا جنگ را آغاز نمیکردند.» نولیبرالیسم اقتصادی طیف گسترهای از نتایج و تبعات سنگین اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی و نهایتا نظامی بار آورده است. تبعات نظامی آخرین آنها بود که تا قبل از شهادت سردار سلیمانی تجربه نشده بود . تحمیل تحریمهای جدید حتی پس از پاسخ نظامی ایران توسط آمریکا، نشانه آن است که آنها در عرصه نظامی توان مقابله و پرداخت هزینههای جنگ با ایران را ندارند. از این رو کماکان اصرار بر جنگ اقتصادی دارند چراکه امید به وضعیت اقتصادی نامطلوب ایجاد شده توسط سیاستهای اقتصادی داخلیِ تجویزیِ دولتهای مستقر دارد و تا جایی که حتی ارزیابی آنها از وضعیت اقتصادی ایران شکننده و عدم قدرت در وارد شدن به پاسخ نظامی به آمریکا پس از شهادت سردار سپهبد سلیمانی را داشت.
در همین راستا بعد از شوک ارزی و بهویژه بعد از حوادث آبانماه، شکاف میان مردم و بخش هایی از حاکمیت ایران را بالا ارزیابی کرده و این زمان را بهترین فرصت برای قطع بازوی توانمند نظام و رهبری در جبهه مقاومت دیدند. اما خطای محاسباتی آنها بهویژه بعد از تشییع تاریخی و باشکوه این شهید والامقام هویدا شد. میزان محبوبیت سردار سلمیانی خارج از تصور آنها بود. با توجه به وحدت و انسجام ملی که در زیر تابوت این شهید و قهرمان ملی صورت گرفت، چشم امید آنها مجددا اقتصاد خواهد بود. لذا خروج آمریکا از منطقه بهعنوان محتوای انتقام سخت باید ضمیمه به اصلاح سختی در درون و اخراج اندیشه و نسخههای آمریکایی توسعه اقتصادی از داخل کشور و از نهادهای تصمیم و قدرت و سواد فنی مدیران و سیاستگذاران و قانونگذاران و دانش دانشگاهیان کشور شود. نولیبرالیسم اقتصادی آمریکایی و لیبرالیسم فرهنگی باید از کشور اخراج شود. آمریکازدایی از فرهنگ و کالاهای فرهنگی، الگو مصرف و خرید -به حجم مصرف و خرید برند اپل در کشور دقت کنیم- باید قویا پیگیری شود. محتوای اصلی کنار گذاشتن بسته سیاستی نئولیبرال تعدیل ساختاری است و مهار همه اشکال کالاییسازی و بازارسازی نیازهای مردم بهعنوان روح نولیبرالیسم آمریکایی. تدوین برنامه توسعه عدالتمحور با رویکرد رفع نابرابریها در تمامی حیطهها و بازیابی سرمایه اجتماعی با سرمایهگذاری انسانی متوازن و برابر در جغرافیای کشور، کالازدایی از نیازهای اساسی مردم، تقویت رفاه عمومی با خروج از نظریههای بازار آزاد از جمله اقداماتی است که در این راستا ضروری مینماید.
مردم در جمهوری اسلامی باارزشترین دارایی هستند آنچنان که همه عمر مجاهدت سردار بزرگی چون شهید سلیمانی برای امنیت آنها و دفاع از کیان جمهوری اسلامی بود. به فرموده رهبر فرزانه انقلاب، علاج مقابله با دشمنیهای استکبار فقط یکچیز است و آن، تکیه به اقتدار ملی و به توان داخلی ملی و مستحکم کردن هرچه بیشتر ساخت درونىِ کشور است و هرچه در این زمینه ما کار کنیم، کم است. «علاج مشکلات کشور پیمودن راه اقتصاد مقاومتی است؛ یعنی تکیه به درون. چشم را ندوزیم به دست دیگران؛ ما تواناییم.» (28بهمن 92 بیانات در دیدار مردم آذربایجانشرقی)
* نویسنده: مجتبی جهانتیغ، روزنامهنگار