به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، یکی از اتفاقات پیاپی دیماه ۹۸ که توانست روی جو جامعه ایران بسیار تاثیرگذار باشد، سقوط هواپیمای اوکراینی بر اثر خطای انسانی صورتگرفته توسط پدافند سپاه بود. این اتفاق چهارشنبه ۱۸ دیماه رخ داد و ابتدا به نظر رسید یک سانحه معمولی از جنس همان چیزهایی باشد که معمولا برای هواپیماهای مسافربری رخ میدهد؛ هرچند زمزمههایی خلاف این تصور از ابتدا شنیده میشد، اما صبح شنبه بود که ستاد کل نیروهای مسلح اصل قضیه را طی بیانیهای بیان کرد. با اینکه قبل از سقوط این هواپیما اتفاقات غمبار متعددی در همان یک هفته گذشته رخ داده بود، چنین سانحهای به محض رخ دادن از نظرها دور نماند و واکنشهایی از طرف مردم ایران دریافت کرد؛ تا اینکه شنبه ۲۱دیماه رسید و فرمانده نیروی هوا فضای سپاه مسئولیت این خطا را پذیرفت.
حالا بحث از دایره عزاداری به دایره اعتراض ورود کرد. مقداری از این عصبانیت طبیعی به نظر میرسید. اگر کسی یکی از عزیزانش را بر اثر تصادف رانندگی، سکته قلبی و بلایی طبیعی از دست بدهد، کمتر دچار خشم خواهد بود تا اینکه فرد موردنظر بر اثر خطای عمد یا غیرعمد یک انسان دیگر کشته شود. اما بین قتل عمد و غیرعمد هم تفاوت هست و مورد دوم عموما راحتتر بخشیده میشود. گذشته از همه اینها، یکی دو روز از اعلامیه ستاد کل نیروهای مسلح درخصوص هواپیمای اوکراینی نگذشته شده بود که فضای جامعه ایران یکی از خشمآهنگترین شکافهای اجتماعیاش طی سالهای اخیر را تجربه کرد. ظاهرا ماجرای هواپیمای اوکراینی فرصتی به دست داده بود تا بعضی از گروههای اجتماعی و سیاسی، به تسویهحساب با رقبا و دشمنانشان بپردازند.
یکی از گروههایی که در این زمینه بسیار فعالانه عمل کرد، سلبریتیها بودند. بلافاصله در همان روز شنبه، رخشان بنیاعتماد بیانیهای داد و برای تجمع اعتراضی در ساعت ۱۸ از مردم دعوت کرد. پس از آن بهطور مکرر عدهای اعلام کردند از حضور در جشنوارههای هنری فجر انصراف خواهند داد. مهمترین بخش ماجرا جشنواره فیلم فجر بود. مسعود کیمیایی گفت به فجر نمیآید، اما تهیهکننده فیلمش اعلام کرد که «خون شد» نهایتا در بخش کارگردانی داوری نخواهد شد.
پیمان معادی که بهعنوان بازیگر در «درخت گردو» محمدحسین مهدویان حضور دارد و امسال در فجر هست، اعلام دوپهلویی در اینباره داشت که حتی اگر منفیترین برداشت از آن جدی گرفته شود، نهایتا منجر به داوری نشدن بازی او بهعنوان نقش مکمل مرد میشود. معادی و کیمیایی هیچکدام بختهای جدی برای سیمرغهای این دوره از فجر نبودند. کیمیایی شاید میتوانست نامزد کارگردانی شود، اما نامزد شدن و جایزه نگرفتن برای او که جایگاه پیشکسوتی دارد، چندان خوشایند نیست. شاید او همین که فیلمش نمایش داده شود و در عین حال داوری نشود تا به کسی نبازد را مناسبتر بداند.
غیر از این دو نفر تعداد زیادی از دیگر فعالان سینمایی کشور هم اعلام کردند از حضور در جشنواره فیلم فجر انصراف میدهند، در حالیکه بهجز بابک حمیدیان و سعید آقاخانی هیچکدام در این رویداد فیلم نداشتند. آقاخانی در حالی از فجر انصراف داد که کار ساخت سریالش برای تلویزیون ادامه دارد. بابک حمیدیان ابتدا بیانیهای نوشت که هیچ ارتباطی با اتفاقات اخیر نداشت و به داوری همزمان پیشکسوتان و تازهکارهای بازیگری اعتراض داشت. بعد یک اکانت توئیتری درست شد و تنها یک توئیت درباره انصراف از فجر ارسال کرد و پس از آن یک اکانت دیگر درست شد که میگفت این انصرافها بر اثر تهدیدهای صنفی بوده است. خود حمیدیان هم هیچکدام از این دو اکانت را تایید یا تکذیب نکرد. البته پاسخ کنایهآمیزی که تهیهکننده حمیدیان به او داد، یکی از مشهورترین طنزهای موقعیتشناسانه در این میان بود؛ «من هم قسط آخر دستمزد شما را به سیلزدگان سیستانوبلوچستان تقدیم میکنم!» در کنار این چهار نفر که انصراف یا عدم انصرافشان هیچ تاثیری روی نمایشهای جشنواره فیلم فجر و داوریهای آن نداشت، تعداد زیادی از افراد دیگر هم اعلام انصراف دادند، در حالیکه فیلم نداشتند یا فیلمشان پذیرفته نشده بود و حتی دو هنرپیشه از تئاتر فجر انصراف دادند و از جشنواره فیلم فجر که در آن برای سازمان اوج فیلم بازی کرده بودند، انصراف ندادند.
اصل قضیه را میتوان جنبشی از طرف کسانی دانست که دیگر کارشان به لحاظ حرفهای دوره رکود را تجربه میکند و از جهت اجتماعی هم پیش از این صدمهای جدی و اساسی به اعتبارشان خورده بود. با این حال بحث و گفتوگوهایی حول این اتفاقات بین خود هنرمندان صورت گرفت که ابعاد تازهتری از ماجرا را روشن کرد. بیانیه شهاب حسینی در دفاع از حضور در جشنواره فیلم فجر و جدال مجازی بین سیروان خسروی، خواننده و مهراب قاسمخانی، نویسنده دو مورد اساسی آن بودند.
بیانیه شهاب حسینی
«ای کاش نیتهایمان هم خالص باشد و بنا به صلاح شخصی خود ـ فیالمثل ترس از برخورد تحقیرآمیز مخاطب با فیلممان به سیاق و روال ادوار گذشته ـ پشت احساسات پاک مردم قایم نشویم.»
همین جملات شهاب حسینی نشان میدهد او هم حس کرده بسیاری از همصنفیهایش وقتی به دوره رکود در فعالیت هنری و حتی پایگاه اجتماعیشان وارد شدهاند، با این جنجالسازیها که حول موضوع «انصراف از جشنواره فیلم فجر» صورت گرفته، زیر میز بازیای میزنند که در حال باختن آن هستند.شهاب حسینی پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۸ در صفحه شخصیاش نوشت: «دوستان، هموطنان، همدردان، مردم رنجیده و رنجدیده. روحمان آزرده و دلمان شکسته، میدانم. اعتمادمان سلب شده و حال عمومی ما را به این روز درآورده. در همین سرزمین زیستم و چون شما نیک میدانم. اما این را نیز میدانم که روزگار امروز محصول غلبه همیشگی احساسات بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاریخ و در همه سطوح اجتماعی و فرهنگی است.وارث یکی از بزرگترین گنجینههای تاریخ و ادبیات در جهان هستیم، در حالیکه در زندگی روزمرهمان نهادینه نشده و نمودی ندارد. برخورد احساسی ما درباره آینده شخصی و اجتماعیمان مانع از درخشش آفتاب آگاهی و عقلانیت در زندگیمان شده، تا آنجا که اول عمل میکنیم، بعد فکر میکنیم و چه بسیار که فکرنکرده عمل میکنیم. فرمانی در دست احساسات برخاسته از عجله در همه چیز؛ در تصمیمگیری، قضاوت، اظهارنظر، گرایش و واکنش. وقت آن نرسیده که بیش از پیش از چاشنی تأمل و تفکر و تعقل بهره ببریم؟
درباره سیاستهای کلان مملکتی چون از دانش کافی برخوردار نیستم، صاحبنظر هم نیستم و بعید میدانم نظر شخصیام تاثیر چندانی بر روند وقایع داشته باشد. هرچند عیان است نسبت به دو دهه قبل، بیشتر از غلبه احساسات بر منطق رنج میبریم، اما در حیطه حرفهای خود گاهی ناگزیر از ذکر مطالبی هستم.در احوالات مواج و گلآلود، کم نیستند موجسواران و ماهیگیران آب گلآلود. با عشق و ارادت به تمامی خانوادههای داغدار وقایع اخیر بهخصوص عروجیان هواپیمای مسافربری، لازم به ذکر میدانم سقوط سهمگین دیگری تهدیدمان میکند، و آن سقوط از مرز استانداردهای رفتاری در جامعه است که این روزها در انواع مختلف شاهد آن هستیم؛ از صفحه تلویزیون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضاهای حقیقی و مجازی.دوستان! شاید در حال حاضر شرایط فعلی متناسب این مطلب نباشد، اما عملکرد تعدادی از همکاران که بعضا در پشت آن انگیزههای شخصی فراوان موج میزند، این واکنش را طلب میکند. جشنواره فیلم فجر جدای از نام و مناسبت برگزاری آن، به لحاظ تکنیکی همواره تنها جشنواره رسمی کشور تلقی میشده که شاید کلیه سیاستهای سینمایی سال بعد از خود را اعم از نوبت اکران آثار، سیاستهای تولید، روش و خطمشی سینما را رقم میزده و از این بابت همواره مورد توجه سینماگران در بخشهای مختلف و محلی جهت ارائه، کشف، رشد و پیگیری فعالیت حرفهای قلمداد میشده، لذا حضور در آن همواره برای فیلمسازان داخلی حائز اهمیت بوده. هرساله هم شاهد استقبال گسترده مردم و خاصه مخاطبان سینما بوده و طی سالهایی که از آن گذشته، رقمزننده بخش قابلتوجهی از تاریخ سینمای ایران بوده که مسلما مانند بسیاری جشنوارهای دیگر در دنیا متولیان دولتی داشته است.
حال تعدادی از همکاران بنای اعلام انصراف از جشنواره گذاشتهاند. با احترام به تصمیم شخصی آنان، نسبت به آن نقدی دارم که عرض میکنم؛ اولا این حرکت دامنزدن به افتراق جامعهشکن خودی و ناخودی است و این درحالی است که جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند. این رفتار حتی در میان هنرمندان و طرفداران و مخاطبانش نیز شکاف عمیق و شاید جبرانناپذیری ایجاد کند که به صلاح هیچ کس نیست و این تصور که کسانی که ترجیح به انصراف نمیدهند، همدرد و شریک حال مردم و جامعه نیستند و موضعی مغایر با مردم دارند، سخت اشتباه است. حق یک فیلم با تمام مشقات و مشکلاتی که در راه ساخته شدن دارد، هست که دیده شود و در مناسبتی رسمی مورد ارزیابی قرار گیرد. این موضوع از بابت انگیزه تمامی عوامل یک فیلم با سرنوشت هنر سینمای کشور، ارتباط مستقیم دارد. چهبسا که طی دهههای گذشته چنانچه نیم تمرکز سیاسی و نظامی کشور را اگر صرف ساختن فرهنگ سینما به قدرت هماوردی با هالیوود میکردیم، شاید امروزه با تکیه بر غنای تاریخی و فرهنگی و ایمانی که از آن برخورداریم، نیمی از جهان را به مرام و آیین خویش درآورده بودیم. بماند. درنهایت قربانی شدن فرهنگ و هنر هم دستکمی از دیگر فجایع ندارد.دوم اینکه این جشنواره تماما امکان بدل شدن به یادوارهای برای تقدیم شدن آثار به از دسترفتگان مدت اخیر و زنده نگه داشتن یاد آنها را داراست و تریبونی برای بیان رسای احساسات و همدردی با دردمندان؛ یادوارهای که رنگ و بوی یاران از دسترفته را به خود بگیرد و تبدیل به مراسمی برای گرامیداشت و زنده نگه داشتن شکوه یادشان باشد.
لذا این بنده کوچک بدینوسیله این حرکت را تایید نمیکنم و آن را گامی در جهت همدردی تلقی نمینمایم. هنر و فرهنگ حق مردم هر سرزمین است و در هر محفلی و تحت هر عنوانی که مجال بروز و ظهور پیدا کند، تاثیرگذار جامعه خویش خواهد بود. ای کاش نیتهایمان هم خالص باشد و بنا به صلاح شخصی خود ـ فیالمثل ترس از برخورد تحقیرآمیز مخاطب با فیلممان به سیاق و روال ادوار گذشته ـ پشت احساسات پاک مردم قایم نشویم. اوست یگانه حی و حاضر و ناظر. هم قصه نانموده داند/ هم نامه نانوشته خواند.»
سیروان خسروی و مهراب قاسمخانی
اوایل بالا گرفتن جنجالهایی بود که سلبریتیها حول موضوع سقوط هواپیمای اوکراینی به راه انداخته بودند. جوی درست شده بود که اگر کسی لااقل به شکلی حداقلی و نمادین اعتراضی نمیکرد، یا از جایی انصراف نمیداد یا برنامهای هنری را لغو نمیکرد، فشار روانی زیادی روی او وارد میآمد و در این میان چیزی که سیروان خسروی در صفحه شخصیاش نوشت، به دلیل اینکه پا را از این جو سنگین بیرون میگذاشت، خیلی دیده شد. او نوشت: «سلبریتیها؛ از ماهیگیرى از آب گلآلودِ هیچ حادثهاى نمیگذرند و شهوت دیده شدنشان تمامناشدنى است. نه سبز بودم، نه بنفش شدم، نه تَکرار کردم و نه سیاه میشوم. ولى افسوس که هنوز هم بسیارند کسانی که دنبالهرو سلبریتیهاى آفتابپرستى هستند که یک روز سبزند، یک روز بنفش، یک روز عزادارند، یک روز به فلان کاندیدا «اعتقاد راسخ» دارند، روز دیگر تظاهر به فریبخوردگى میکنند، یک روز تاریخسازند و روز دیگر تاریخباز.
اینها همانهایى هستند که از ماهیگیرى از آب گلآلودِ هیچ حادثهاى نمیگذرند و شهوت دیده شدنشان تمامناشدنى است. من نه از «درود به شرفت»ها خوشحال میشوم و نه از «لعنت»ها ناراحت، چون میدانم تنها با یک پست عوامفریبانه تمام «لعنت»ها به «درود» تبدیل میشود. قطعا قلب من هم همانند هر انسانى از این همه مصیبت به درد آمده، اما باور دارم که گذاشتن یک عکس مشکى یا پستهایى که جز برانگیختن احساسات لحظهاى هیچ کاربردى ندارند، هیچ دردى را درمان نخواهد کرد.»
این متن بلافاصله با واکنش مهراب قاسمخانی، نویسنده طنز و یکی از کسانی که معمولا روی واژه «سلبریتی» تعصب بالایی دارد، روبهرو شد. قاسمخانی در پاسخ سیروان خسروی، بدون نام بردن از او در صفحه خودش نوشت:
«شناسنامهات سفیده؟ به هیشکی رای ندادی؟ از هیشکی حمایت نکردی؟ توی هیچ حرکتی شرکت نکردی؟ نسبت به هیچ حادثه طبیعی و غیرطبیعی واکنش نشون ندادی؟ هیچ تبریک و تسلیتی نگفتی؟ نظرت رو راجع به هیچ اتفاق سیاسی و اجتماعی خوب و بدی نگفتی؟ آفرین به تو. دمت هم گرم. انتخاب شخصیته. به هیچکس هم ارتباطی نداره...
فقط جان هر کی دوست داری این رفتارترو تبدیل به ژست قهرمانانه نکن و توی سر بقیه نزنش. بیعملی و هیچ کاری نکردن، واقعا افتخار نداره. سرت رو بالا بگیر و بگو از این مسائل سر درنمیارم. بگو زندگی خودم برام مهمتره. بگو حال ندارم به این چیزا فکر کنم. نمیخوام موقعیت کاریمو به خطر بندازم. دوست ندارم از یه عده فحش بخورم. بگو دوست دارم کلا به روم نیارم کجا زندگی میکنم و دورم چه خبره... اصلا هرچی دوست داری بگو، فقط احساس زرنگی و باهوشی نکن.اونی که بهش تیکه میندازی، به امید تغییر حرکت کرده، حرف زده، رای داده، حمایت کرده، نسبت به شرایط سیاسی و اجتماعی واکنش نشون داده، نظرشرو نسبت به رویدادهای اطرافش اعلام کرده، کارش و زندگیشرو ریسک کرده، پای فحش شنیدن وایستاده... اگه یه جاهایی هم اشتباه کرده، واسه اینه که داشته تلاش میکرده، اگه لباسش خاکی شده، واسه اینه که اومده وسط.تو هم لطف کن و با لباسای تمیزت فخرفروشی نکن. لباسی که فقط واسه عکس اینستاگرام از کمد بیرون بیاد، معلومه که خاکی نمیشه.»
سیروان خسروی مجددا واکنش نشان داد و این بار دست به افشاگری زد. او نوشت:«بعد از خوندن پست مهراب قاسمخانى، دوست قدیمى و آشناى امروز که در مورد من نوشته شده، ترجیح دادم سکوت نکنم تا موجب سوءتعبیر از طرف دنبالکنندههاى ایشون نشه. مهراب جان! قطعا به یاد دارى که در ایام انتخابات پیشین با من تماس گرفتى و گفتى از طرف تیم آقاى روحانى پیشنهاد شده که من (سیروان خسروى) در ازاى دریافت دستمزد سه سانس کنسرت تهران، سه، چهار آهنگ در تجمع هوادارهاى ایشون در استادیوم ١٢هزار نفرى آزادى اجرا کنم و قطعا یادت هست که ضمن رد این پیشنهاد، بهدلیل صمیمى بودنمون، جواب بیادبانهاى هم در رابطه با این حرفت دادم.
اگه از نظر تو این موضوع نشون میده که شما و همتیمیهاتون اومدین وسط و ریسک کردین و لباستون خاکى شده و من هیچ عملى انجام نمیدم و سر از اینجور مسائل درنمیارم و فقط زندگى خودم برام مهمه، من دیگه نیازى به توضیح بیشتر نمیبینم.»
قاسمخانی حرکت سیروان خسروی در بیرون کشیدن دامنش از نزاعهای سیاسی را نوعی عافیتطلبی و منفعتخواهی شخصی تعبیر کرده بود. او گفت کسی که وسط میدان نیامده، لباسهایش هم خاکی نمیشود، اما سیروان خسروی اشاره مستقیمی کرد به پولهایی که این افراد از ستادهای انتخاباتی برای دفاع از یک نامزد بخصوص دریافت میکردند و به عبارتی این را افشا کرد که چنین حمایتهایی نه از سر دغدغهمندی، بلکه در ازای پول انجام میشده است. جنبش دیماه سلبریتیها در سال 98، با کشیده شدن دامنه بحث به چنین بخشهایی، صدماتی جدی و جبرانناپذیر خورد. ظاهرا این گروه در سراشیبی تندی افتاده که هر دستوپا زدنی، به سقوط بیشترش منجر میشود.
به جای جشنواره فجر از معافیت مالیاتی این حکومت انصراف دهید
سلبریتیها پس از آبانماه ۹۸ و اعتراضاتی که در سطح کشور در واکنش به گرانی بنزین رخ داد، بیانیهای را بهعنوان آبانماه سیاه امضا کردند که اگر روی سخن آنها خارجیها بودند نه افراد داخل کشور، در این زمینه توفیق خاصی کسب نکرد و اگر برای به دست آوردن دل مردم داخل نوشته و امضا شده بود هم باید گفت شکستی از این سنگینتر برای این گروه قابلتصور نبود. اصولا آن طبقات اجتماعی که از گرانی بنزین و این قبیل اتفاقات صدمه میدیدند، با طبقاتی که سلبریتیها در میان افرادشان مجال دیده شدن داشتند، تفاوت داشت. گذشته از این، مدتها بود جامعه ایران واکنش شدیدی به این مفهوم تازه پدیدآمده، یعنی سلبریتیسم نشان داده بود و میشد گفت چنین چیزی از طرف عموم ایرانیها در حال طرد شدن بود، اما آیا بیانیه آبانماه توانست اعتبار را به سلبریتیها برگرداند؟ موجی که پس از آن در اعتراض به «معافیت مالیاتی سلبریتیها» ایجاد شد، نشان داد که چنین نیست.
این اعتراضها تمامنشدنی بود و حجم آن از جنبش دیماه سلبریتیها در واکنش به سقوط هواپیمای اوکراینی، چند برابر بیشتر بود. با این حال وسط بحث انصرافها از رویدادهای هنری و اعتراضها به سقوط هواپیمای اوکراینی توسط سلبریتیها، مجلس و دولت هر دو در لایحه بودجه ۹۹، روی باقی ماندن چنین معافیتی تاکید کردند و وضع به همان روالی که مردم از آن ناراضی بودند، برگشت. تنها یک راه وجود دارد که مردم ایران لااقل تا حدودی صداقت جنبشهای مجازی سلبریتیها را باور کنند. آنها میتواند مجددا موجی به راه بیندازند و در اعتراض به حکومتی که هواپیمای اوکراینی را ساقط کرده، از معافیت مالیاتی بابت فعالیتهای هنری در آن انصراف بدهند. این البته در بسیاری از موارد محال خواهد بود، چون گذشته از مبلغی که چنین افرادی باید بهعنوان مالیات بپردازند، ناچار خواهند شد صورتهای مالیشان را شفاف کنند که مشخص است چنین چیزی چه به روز آنها خواهد آورد.
با این حال اگر همه چیز آنچنانکه سلبریتیها میگویند از سر دغدغهمندی آنهاست، اعلام انصراف از «معافیت مالیاتی هنرمندان» اقدام معقولتری نسبت به اعلام انصراف از حضور در جشنواره فجر و کارهایی از این قبیل است.
* نویسنده: میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار