به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، میرباقری که تجربه ساخت سریال پرطرفدار و ارزشمند «مختارنامه» را در کارنامه دارد، پس از سالها تلاش توانست سریال مورد علاقه خود را کلید بزند. گروه تولید «سلمان فارسی» پس از فیلمبرداری بخشهای مربوط به بیابانهای کرمان، راهی جزیره قشم میشوند تا با حضور رئیس رسانه ملی، سریال فاخر تلویزیون را رسما کلید بزنند. سلمان فارسی یکی از بزرگترین پروژههای فاخر رسانه ملی بهشمار میرود که کار پیشتولید آن از مدتها قبل در کارگاههای مختلف آکسسوار، تهیه لباس، چوب، ادوات جنگی و... آغاز شده بود.
چندی پیش عبدالعلی علیعسگری، رئیس رسانه ملی در بازدید سه ساعته از مراحل پیشتولید و کارگاههای سریال سلمان فارسی، این سریال را اثری ماندگار توصیف کرد. پیش از این، حضور علیرضا شجاعنوری در نقش سلمان فارسی و فرهاد اصلانی در این سریال قطعی شده بود. میرباقری در سریال سلمان فارسی در سه دوره ایرانباستان، بیزانس و صدر اسلام، زندگی سلمان فارسی را به تصویر میکشد.
امرالله احمدجو، کسی که سالهاست با میرباقری همراه است، درمورد این سریال میگوید، از 30 سال پیش که با داود میرباقری آشنا شدم، او قصد داشت سریالی درباره سلمان فارسی بسازد. میگوید به او گفتم شدنی نیست یا خوب از آب درنمیآید چون در زندگی سلمان فارسی، جزئیات تاریخی چندانی وجود ندارد و این قصه دراماتیک نمیشود. اما داوود آنقدر ایستادگی و پایداری کرد که بالاخره توانست این پروژه را جلوی دوربین ببرد. پروژهای که احمدجو میگوید یک روز به داود میرباقری گفتم برای سریالشدن مناسب نیست، اما امروز به گفته مرتضی میرباقری، معاون سیما در رسانه ملی، «بزرگترین طرح ساخت سریال در جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود و تمامی مراحل حقوقی، اداری و مالی این سریال در معاونتهای حقوقی و امور مجلس و منابع مالی و سرمایه انسانی رسانه ملی، طی شده است». قرار بود از اوایل تابستان فیلمبرداری این پروژه استارت بخورد، هرچند معمولا این وعدهها چند ماه دیرتر محقق میشوند و احمدجو میگوید این اتفاق اواخر تابستان و اوایل پاییز 1398 رخ خواهد داد. حالا در شروع زمستان 98، کار میرباقری با سریال سلمان فارسی آغاز شده است.
همان زمان که با احمدجو گفتوگو کردیم از او پرسیدیم، چقدر فکر میکند تا سلمان فارسی میرباقری، مخاطبان غیرایرانی هم داشته باشد و او گفت: «همه مسلمانان؛ اعم از شیعه و سنی. همه و اهل تسنن هم شخصیت سلمان را محترم میدانند. سلمان نزد ایشان هم محفوظ است. در جایی هم گفته شده، یعنی داستانی در این زمینه هست که بین دو طایفه در زمان جنگ خندق اختلاف وجود داشته است. یک طایفه میگفته سلمان انصار است، یک طایفه میگفته سلمان مهاجر است. کار به بحث و اختلاف شدید میکشد که حضرت رسول(ص) میفرماید؛ «سَلْمَانُ مِنَّا أَهلَالْبَیتِ» یعنی سلمان جزء خانواده ماست. بعد از آن دیگر حرمت سلمان نزد همه مسلمان محفوظ بوده است. این است که مخاطب محدود به شیعه یا ایرانیها نیست. برای همه مسلمانان است. انشاءالله برای همه مفید باشد. همه هم باید قدر سلمان را بدانند، چون میدانیم که در تاریخ هم خیلی مختصر درخصوص ایشان نوشته شده است، خیلی جاها درحد اشاره بوده و خیلی کم است و به یکسری جزئیاتی به آن صورت پرداخته نشده است.
در همین حد میدانیم که دغدغه دین داشته است.»همان زمان از داستان سلمان پرسیدیم و او داستان را اینگونه روایت کرد: «بعضی طوایف میگویند پدر و مادرش مزدکی بودند. بعضیها میگویند زرتشتی بودهاند. بههرحال هرکدام از اینها که بوده باشد، سلمان در جوانی خرافهپرستی را پس میزند. از این چیزهایی که میدیده مزدکیها از سقف و دیوار آویزان میکنند، زده شده بود و نمیتوانست بپذیرد. روزی اتفاقی به یک کلیسا برمیخورد. میبیند حرف آنها حسابیتر است، مسیحی میشود. مسیحی سفت و سختی هم میشود. بعد در انجیل به مشکلاتی برمیخورد. از کشیش میپرسد و کشیش به او میگوید من یک کشیش دهاتی هستم. مفسر نیستم. سوالهای شما را من نمیتوانم جواب بدهم. اینها در کلیسای شام اتفاق میافتد.
مفسرهای بزرگی در آنجا هستند. آنها میتوانند پاسخگو باشند. پدر سلمان هم متمول و صاحب مقام بوده و او میتوانسته زندگی آرام و مرفهی داشته باشد. ولی همه اینها را کنار میگذارد. البته همین مسیحی شدنش هم باعث شده در خطر باشد. او راهی شام میشود. خودش را به آنجا میرساند. کلیسا از او استقبال میکند و به جرگه روحانیون مذهبیشان وارد میشود. طولی نمیکشد که به مفسری بزرگ تبدیل میشود، ولی باز هم در انجیل یوحنا به ایراد میخورد. بر اثر همین قضیه، با لفظ امروزی از همان کلیسای شام خلعلباس میشود. میگویند توبه کن، دیگر تو را بهعنوان کشیش قبول نداریم. سپس ایشان دیرانی میشود؛ یک فرقه از مسیحیت که با ریاضت زندگی میکردند و عقایدی از این قبیل داشتند که مسیح فقیر و فقیرنواز بوده، پس باید خط او را پیگرفت. آنجا هم باز از بزرگان دیر میشود و تدریس را در دیرهای اموریه و یک بخش دیگر از عراق و... انجام میداده است. بعدها که زمزمه اسلام را میشنود، متوجه میشود چیزهایی را که به دنبالش بوده و بوی حقیقت میدهند، پیدا کرده است. پس آواره آن میشود و تصمیم میگیرد به مکه برود و با حضرت رسول(ص) ملاقات کند.» حالا باید منتظر ماند تا ببینیم داود میرباقری با سریال جدیدش چقدر میتواند مخاطبان را مانند مختارنامه با خود همراه کند.