به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، معین احمدیان، دبیرگروه فرهنگی روزنامه «فرهیختگان» طی یادداشتی در روزنامه نوشت: 1- ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نظام توزیع سالنهای سینمای ایران در حال تغییر است و این تغییر و تحولات به نفع اکثریت جامعه ایرانی نیست. شدت این تغییر و تحولات از 6 سال پیش شروع شده و عمده سالنهای سینمای ایران در استانهایی همچون تهران و البرز متمرکز شدهاند. بدتر اینکه توزیع همین سالنهای سینمایی در شهرهای بزرگ شکل متوازنی ندارد. عمده دلیلش هم این است که سالنهای سینمایی بهعنوان یک فضای ویترینی و تفریحی درکنار پاساژها و مالها قد علم میکنند و این مجتمعهای تجاری هم در نقاط خاصی از یک شهر متمرکز شدهاند. برای بهتر دیده شدن این وضعیت، کافی است به آن چیزی که در 9 ماه اول امسال برای سینمای ایران اتفاق افتاده، نگاه کنیم. 10 سینمای پرفروش اول کشور، 42درصد از کل فروش 9 ماه اول سال را در اختیار گرفتند و مابقی فروش بین 273 سالن سینمایی دیگر تقسیم شد. هفت سینما از این 10 سینمای پرفروش ایران در بالای شهر تهران ساخته شدند و عملا شهرستانها از متن اصلی فروش سینمای ایران دور افتادهاند. با این حال بین اهالی سینما برای زدن رکورد فروش، دعوا و جنجال است. پرویز پرستویی، بازیگر فیلم سینمایی «مطرب» که این اواخر در فضای مجازی، حمایتی تمامقد از این فیلم سینمایی دارد و هرگونه حمله به این فیلم را بدون جواب باقی نمیگذارد، در گفتوگویی که بهتازگی با فریدون جیرانی داشته به دعواهای پشتپرده بین تهیهکنندگان و پخشکنندگان سینمایی برای زدن رکورد فروش اشاره میکند. واقعیت امروز سینمای ایران همین است که میبینیم و فریب رکورد فروش درحالی در رسانهها بازتکرار میشود که عملا شاهد این هستیم که بخش عمده جامعه از متن سینمای ایران حذف شدند.
2- در گذشته، باورهای عجیبی درباره علت خورشیدگرفتگی وجود داشته و هنوز هم در برخی قبایل وجود دارد. یکی از باورهای رایج این بود که اژدهایی در آسمان به سراغ خورشید میرود و آن را میبلعد و ساکنان قبیله با سروصدا راه انداختن، تلاش میکردند که اژدها، خورشید را پس بیندازد. البته که با تمام شدن خورشیدگرفتگی هم فکر میکردند که سروصدا کردنهایشان کار درستی بوده و اژدها هم بهخاطر همین فرار کرده است. اما واقعیت امر چیزی نبود که آنها فکر میکردند. کافی بود مردم همین قبیله به جای دیگری بروند تا ببینند که بدون سروصدا هم خورشیدگرفتگی تمام میشد یا اینکه یک بار ساکت میشدند تا بفهمند که هیاهوی آنها هیچ اثر وضعی بر خورشیدگرفتگی ندارد. شاید این بهترین تجویز برای امروز سینمای ایران و هو و جنجالبهپاکنهای فروش در سینمای این کشور باشد. سینمایی که دلخوش به گرمی گیشه چند سالن بالاشهر تهران است و مطلوبش جیغ و کف و هورا کشیدنهای اکرانهای خصوصی است باید تصمیم بگیرد از پوستهای که دور خودش پیچیده، خلاص شود. سینمایی که سالها متهم به این شده که از واقعیات جامعه دور مانده، حالا در وضعیتی است که کوچکترین واکنشی هم به کم شدن تعداد مخاطبان خودش ندارد. سینمای ایران در همین 9 ماه اول سال، به لحاظ فروش، 15 میلیارد تومان جلوتر از کل فروش سال گذشته شده است ولی این رقم فروش درحالی است که تعداد بلیتهای فروش رفته همین 9 ماه اول سال به نسبت 9 ماه اول سال گذشته نزدیک به یک میلیون کاهش داشته است. این هم از عوارض سینمایی است که از اتفاقاتی که درونش میافتد یا بیخبر است یا خودش را به بیخبری زده.
3- سینمای ایران در تمام این سالها، بهرغم ظرفیتهایی که در حوزه تولید به دست آورده، همچنان نمیتواند به توازنی صحیح بین تولید و نظام توزیع دست یابد. اگر زمانی به این ایراد میگرفتیم که چرا سینمای ایران دورنمایی بیش از مرزهای خودش ندارد و برای اکران فیلم در خارج یا حتی کشورهای همسایه، نظام دقیقی ندارد، حالا باید نگران این بود که سینمای ایران چرا فکری به حال مخاطبان داخل خطوط مرزی ایران نمیکند. البته وضعیت بغرنج اکران، عارضههایی را هم برای بخش تولید داشته است. اکثر فیلمهایی که روی پرده ظاهر میشوند، بازگشت سرمایه ندارند. جمال ساداتیان، تهیهکننده «متری شیش و نیم» که فیلمش در رده دوم فروش فیلم امسال قرار گرفته است، چندی پیش در مصاحبه با رادیو، پرده از واقعیت تلخ تولید در سینمای ایران برداشت. او گفت: «از ابتدای امسال تاکنون تنها سه فیلم سینمایی سود کردهاند و دو فیلم به هزینه اولیه خود رسیدهاند و مابقی فیلمها همگی ضرر کردهاند. ما فیلمهایی داریم که حتی هزینه پخش خودشان را هم برنگرداندهاند. 10 میلیارد تومان هزینه ساخت متری شیش و نیم شد با سه میلیارد هزینه پخش فیلم که مجموعا ۱۳ میلیارد تومان میشود، از طرف دیگر فیلم ما ۲۷ میلیارد تومان فروخت که با کسر مالیات بر ارزش افزوده ۲۴ میلیارد باقی ماند که نصف آن به سینماها و نصف دیگر آن به ما رسیده است.» البته این اظهارات ساداتیان درمورد 61 فیلمی است که از ابتدای امسال اکران شدند. شاید با این اوصاف بتوان گفت سینمای ایران در بخش تولید به حال ورشکستگی رسیده است، اما جای این سوال باقی است که کدام بخش، این سینما را سرپا نگه داشته و ورود بخش خصوصی به سینمایی که بازگشت سرمایه ندارد با چه هدف و برنامهای است. سوالی که ممکن است پاسخش چند سال بعد در دادگاههای فساد اقتصادی داده شود.