به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، حضرت آیتالله استاد جوادیآملی مطالب مهم و جالب توجهی فرمودهاند که بهزعم نگارنده، مهمترین نکته آن، «عدم امکان قطع نظر از وضع علمی و اعتقادی و زبان دیگر نقاط عالم» است. اصل فرمایش ایشان آن است که کسانی از طلاب علوم دینی باید زبان حرف زدن با مردم اقصای عالم را داشته باشند و برای تبلیغ اسلام به آلمان، فرانسه و انگلستان بروند. این نکته بسیار مهم و درک آن بسیار ضروری است. کم نیستند کسانی که هنوز تصور میکنند با قطع نظر از وضع عالم، میتوان کارها را پیش برد و به مقصد و مقصود رسید، دیالوگ برقرار کرده و همه را مجاب کرد. البته استاد بهطور کلی نفرمودهاند که دانستن سخنان علمی و اعتقادی دیگر، فینفسه لازم است، بلکه فرمودهاند چون برای تبلیغ و ابلاغ لازم است، باید عدهای آن حرفها را بدانند و آن مذاهب و مکاتب را بشناسند تا بتوانند وظیفه ابلاغ را -که حضرت ولی عصر به دوششان گذاشته یا انشاءالله میگذارد- انجام دهند. یعنی بهعنوان شرط لازم برای ابلاغ است که آن سخنان و «زبان جهان» اهمیت پیدا میکند.اما استاد آیتالله آقای جوادیآملی نیک میدانند که دکارت، کانت، هگل، هیدگر و... بهسراغ ما آمدهاند و الان همینجا، نه صرفا در لندن، پاریس و فرایبورگ، در تهران، قم و سیستان با آنها مواجهیم و مرزهای جغرافیایی -لااقل از این حیث- درنوردیده شدهاند. همانطور که پیشتر آقای جوادی خود -بهعنوان مثال- با مطالبی مربوط به دینشناسی جدید و خصوصا مساله وحی در دینشناسی مواجه شده بودند و آثاری نیز در اینباره تالیف کردهاند.
1 _ پس -حسب قول و فعل ایشان که منجر به پدید آمدن آثاری ارزشمند نیز شدهاست- این «لزوم آشنایی با متفکران دیگر»، محدود به ارسال مبلغ به دیگر نقاط عالم نیست. الان همان مذاهب و متفکران از طریق علومانسانی و... از طریق ترجمهها و تالیفها به دانشگاهها و بازار کتاب ما و رسانههای مجازی و غیرمجازی ما حضور دارند و تکلیف یک مبلغ داخل ایران هم با تکلیف آنها که بناست مبلغ اسلام در غیر از ایران باشند، چندان فرقی نمیکند و لازم است در داخل هم با آن مذاهب، مکاتب و... آشنا باشند. بهعلاوه خود ایشان یعنی حضرت آقای جوادیآملی، در باب علم و علوم جدید هم نظر دارند و خود را ملزم دیدهاند تا راجع به آنها، تبیینی ارائه کنند. این نیز شاهدی دیگر بر لزوم خواندن و دانستن علوم و مباحث جدید است که در قول و فعل ایشان نمایان شده است.
۲_ نکته دیگری که بهنظر این راقم میرسد، آن است که گستردگی علوم، مکاتب و مذاهب، باعث شده تا بهلحاظ وقوعی، دوره علامگی و جامع جمیع علوم شدن، به پایان رسد یا لااقل چنان جامعیتی با دشواریهایی دوچندان مواجه باشد. گرچه «علم کلی» و «مقدمات علمی» و «اولویت علمی» را نمیتوان انکار کرد، اما آموختن تمام ادیان و مذاهب و مکاتب، دیگر چندان امکان وقوع ندارد، مگر آنکه وقت و فرصتی فراخ و وسیع برای محقق فراهم شود که تنها از یک حیث، یعنی با وضع فعلی مالی و درآمدی که برای محققان قابل تصور است، قریب به محال است. پس اگر بنا باشد کسی دانشی مضاعف کسب کند و استخوانش را در راه کسب علوم آشنا و بیگانه بسوزاند، کارش آسان و سهل نخواهد بود. وظیفه چنان کسی، نسبت به حکمای سابق، بهطور مضاعفی دشوار است. به بعضی دشواریهای آن ذیلا اشاره شده است.
۳_ آموختن چنان چیزهایی و تبحر در آنها، کاری سهل و آسان نیست. البته منظور آیتالله جوادیآملی هم قطعا این نیست که آموختن مذاهب، مکاتب و سخنان دیگر و فهمشان آسان است. راقم این سطور صرفا بنا دارد که در کنار نکات ایشان، نکته دیگری بیفزاید و آن این است که گستردگی تفاسیر و روشها و مذاهب تفسیری در هر مذهب یا راجعبه هر فیلسوف، یکی از موانع است. تفاسیر از کانت، هگل و هیدگر بهکنار، تسلط به تفاسیر موجود راجعبه افلاطون و تبحر تام برای داوری میان آنها، خود گویای دشواری آموختن زبان فلسفی وعلمی غرب است. پس نباید این «فهمیدن» را ساده انگاشت و کاملا در دسترس و سهل تلقی کرد. حتی ترجمه آن آثار بهنحوی که دیالوگی میان زبان علم و فلسفه ما و زبان آنها برقرار شود نیز هنوز محقق نشده است. بسیاری ترجمهها توسط کسانی صورت گرفته که با زبان فلسفه و علم اسلامی، تقریبا هیچ آشنا نیستند و بعضا اگر آشنایانی وارد این میدان شده، اشتباهاتی مرتکب شدهاند که هیچ قابل توجیه نیست. ذکر نمونههای این اشتباهات و دلیل آوردن بر آنها البته در حوصله این نوشتار نیست و مباحث جاری در باب ترجمهها و تالیفها کمابیش گویای آن دشواری هست.
۴ _ چالشها را هم نباید دستکم گرفت. مواجه شدن با آن مذاهب و فلاسفه و متفکران، صرفا دانستن زبان آنان نیست. چالشهای فکری و رسیدن به نتایج در مسائل علمی و فلسفی را نباید آسان و پیشپا افتاده فرض کرد. نباید گمان کرد که ماترک الاول للآخر شیئا. آیا مسائل جدیدی مطرح هست که از پیش پاسخی برای آنها تمهید نشده باشد؟ آیا میشود به آنچه در علم داریم، بسنده کنیم و امید ببندیم؟ علاوهبر مسائل، مبانی فلسفی و علمی ما با وضع کنونی تا کجا قابل دفاع و موجه است؟ اینها بعد از آن مواجهه مشخص میشود. بعد از مواجههای جدی است که مشخص میشود آیا چالشی جدی در کار هست یا هیچ چالشی و هیچ درگیریای در کار نیست و به هیچ فکر و پاسخ جدیدی نیاز نیست و بهقول فردوسی:
سخن هر چه گویم همه گفتهاند
بر باغ دانش همه رفتهاند
البته چنانکه عرض شد، استاد جوادیآملی خود در فراهم آوردن و تمهید پاسخهایی به پرسشهایی تازه و «دیگر» دستاندرکار بودهاند و خود، بقدرمقدور، هرگز از چنین مواجههای برکنار نماندهاند اما لازم بود که کسی نکاتی بر فرمایش مهم ایشان بیفزاید تا آن فرمایش دستخوش تفاسیری که توجیه کاهلی و کسلی مضاعف است، نشده و مصادره نشود. تفاسیری که چهبسا مصداق تفسیر «بما لا یرضی صاحبه» باشند. امثال استاد جوادیآملی برای طالبان علمی که از علوم اسلامی غافل نیستند، نعمتی بزرگند و خصوصا جناب ایشان از جهات متعدد، بیبدیلند. حفظهالله و متعنا الله بطول حیاته.
* نویسنده: محمد علیبیگی، دبیر گروه اندیشه