

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، سیدمحسن میرحاجی، مسئول سابق بسیج دانشگاه تهران طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: اگر قرار باشد قضاوتی در مورد دانشگاه داشته باشیم، کافی است با ذهنی قیاسگر دانشگاه را نسبت به دهه 70 و 80 و مهمتر از آن دهه انقلاب مورد سنجش قرار دهیم.متاسفانه اکنون شاهد جنبش دانشجویی طلایهدار که پیشرو مردم باشد، نیستیم. چیزی که اساس جنبش دانشجویی و طلایهدار جریانهای اجتماعی باشد، نظر بدهد و حضور داشته باشد و جریانسازی و موجسازی کند، وجود ندارد.
زمان زیادی است که دیگر شاهد موجسواری دانشگاهها نیستیم و دانشگاه درگیر بازیهای خود شده است و این مساله از زمانی آغاز شد که بسیاری از تشکلها درگیر فضای سیاسی شدند و فضای گفتمانی را در مرحله اول کنار گذاشتند و مرحله بعدی که به این جنبش ضربه زد، این بود که تشکلهای دانشجویی را بستری دیدند برای قدرت؛ یعنی آلوده شدن به فضای قدرت و فضای سیاسی و دور شدن از گفتمان و مطالبات اجتماعی باعث شد جلوی پیشگامی و پیشرفت آن را بگیرد.
اکنون جنبشهای دانشجویی به جای آنکه در فضای واقعی جامعه و فضای مردم به فکر جریانسازی باشند و دغدغه داشته باشند، خودشان را درفضای مجازی خالی احساس میکنند؛ یعنی احساس میکنند تعداد لایکهایی که به دست میآورند، باعث شده فکر کنند اثرگذاری خود را دارند و همان فضای جنبش دانشجویی را میتوانند جلو ببرند، درحالی که از یک نکته مهم و اصلی که جامعه و حضور اجتماعی است، غافل شدهاند و آن را کنار گذاشتهاند.این در حالی است که در دهه 50، دانشجویی پیشران حرکت انقلاب است، در دهه 60 پیشگام سازندگی و جنگ و جبهه میشود، در دهه 70 دعواهای اصلی سیاسی از دانشگاه نشات میگیرد، ولی در این فضای امروزی عملا این خاصیت پیشرانی در زمینههای مختلف از دست رفته است.
الان شاهد آن هستیم که دانشگاه در روزهای مهم و اساسی نیز خاموش است، به نظر من جنبش دانشجویی در نوآوری ضعیف بوده است. هنوز هم پس از 50 سال به بیانیه اکتفا میکنیم و احساس میکنیم وقتی بیانیه میدهیم و موضع خود را مشخص میکنیم، کافی خواهد بود.دانشجویان باید وارد فضایی شوند که چالش آن زمان، اجتماعی است. یک زمان ممکن است این فضا، سیاسی- اجتماعی باشد و یک زمان نیز ممکن است فضای معیشتی در جامعه مطرح باشد. برای مثال زمانی دانشجویان به موضوع مسکن وارد شدند و طرحی مانند مسکن مهر را به آنها ارائه دادند، به خاطر اینکه چالش موجود در جامعه، مسکن و خانه بود.
جنبش دانشجویی باید خود را نسبت به مشکلات جامعه و دغدغههای جامعه بهروز کند و با گفتمان خود وارد فضای مبارزه شود.از طرفی دانشجویان باید مسالهشناس باشند، مهم این است که بدانند در فضای اجتماعی چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و پس از آن وارد شوند. دغدغه مهمتر آن است که وارد فضای اجتماع و وارد دیالوگ با مردم شوند. یکی از کارکردهای جنبش دانشجویی آن است که مسئول رساندن صدای مردم به مسئولان هستند. اکنون این فضا وجود ندارد و علاوهبر اینکه جنبش دانشجویی با مردم فاصله دارد، دغدغههای کاذبی دور آنها شکل گرفته است که داشتن ارتباط با مردم و اثرگذاری خود را در فضای مجازی میبینند.اکنون جنبش دانشجویی باید قالبهای گذشته خود را بشکند و راههای تازهای را تجربه کند.
اگر زمانی بیانیه و اردوی جنوب مطرح بود، تحصن و تجمعی برگزار میشد. اکنون باید با اقتضائات زمانه خود جلو بروند و علاوهبر آن، پیلهای را که دور خود کشیدهاند، شکسته و وارد فضای اجتماعی شوند و از طرف دیگر مطالبهگر دغدغههای مردم شوند.برای مثال قوه قضائیه اکنون وارد مبارزه با مفسدان اقتصادی شده است. در این فضا جنبشهای دانشجویی بهجای اینکه تنها بیانیه بدهند، باید وارد کار میدانی شوند و فسادهای اقتصادی را نمایان کرده، با آنها مبارزه کنند و وارد کار میدانی شوند. در سالهای گذشته دانشجویان پروندههایی مانند استاتاویل و زمینخواریها را افشا و برای آنها مبارزه میکردند. اینکه تنها از قوه قضائیه تقدیر کنیم یا مراسمهایی را در این جهت برگزار کنیم، باید خودمان وارد این فضا شده و بازویی برای قوه قضائیه شویم که اتفاقا دغدغه مردمی است.
