به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، آنچـه در پــی مـیآیــد، ادامه مجمــوعه مباحــث مطــرحشـــده از ســوی دکتر علیاکبر ولایتی در مجموعه برنامـــههـــای «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران با موضوع تبیین تاریخ علم در اسلام و ایران است:
متاسفانه شعبه طب مدرسه دارالفنون در سالهای پیش از مشروطیت با تبعیت از اوضاع عمومی کشور، قوس نزولی و انحطاط خود را طی میکرد. از طرف دولت چندان توجهی به شعبه طب مدرسه نمیشد و شعبه طب هم اصولا داوطلب زیادی نداشت؛ زیرا اشتغال به حرفه طبابت راه نزدیکتری داشت و آن هم آموختن در مکاتب اربعه بود. یکی دیگر از عوامل افول دارالفنون مرخص کردن هیات اتریشی بود که امیرکبیر آنها را به هزار مشقت گرد آورده بود. در این زمان، کلوکه که پیشتر به ایران آمده بود، به دستور ناصرالدینشاه، برای آنکه تحولی در وضع طبابت و تحصیل طب به وجود آورد، در تهران جلسات درسی جدا از دارالفنون دایر کرده بود.
وی پس از مدتی زبان فارسی را بهخوبی آموخت و به این زبان، آسان و روان سخن میگفت. پس از درگذشت کلوکه، پزشکی به نام بارتُلُمی و پس از او، پزشک مشهور، دکتر طولوزان که در ایران حکیم طولوزان خوانده میشد، به ایران آمدند و یکی پس از دیگری ریاست پزشکان دربار ناصرالدینشاه را برعهده گرفتند. طولوزان در سال 1243ش وارد ایران شد و از آن تاریخ کوشید اصلاحات قابلتوجهی در درمان و بهداشت عمومی به وجود آورد. در نخستین سفر ناصرالدینشاه به اروپا، دکتر طولوزان از ملازمان و همراهان پادشاه بود. طولوزان شخصی فعال و خستگیناپذیر بود که در نقاط مرزی مهم ایران قرنطینه ایجاد کرد و واکسیناسیون عمومی را که دکتر کلوکه آغاز کرده بود، ادامه داد. دکتر طولوزان در خیابان لالهزار زندگی سادهای داشت و تا زمانی که به کشورش بازگشت، در همین خیابان خلوت و دنج ساکن بود.
دارالفنون با اینکه در ایران منشأ تحولات مهمی بود، ولی رفتهرفته از رونق آن کاسته شد و در سالهای پیش از تاسیس دانشگاه تهران بهصورت یک دبیرستان درآمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این دارالفنون که حالا کاملا یک دبیرستان شده بود، طبق مصوبه هیاتوزیران مورخ 15/01/1373ش، به وزارت آموزشوپرورش واگذار شد.در 1315ق / 1897م، نخستین بیمارستان زنان در ایران به ریاست خانم دکتر املینا استوارت(1) در اصفهان گشایش یافت. در 1316ق / 1898م، بیمارستان یزد و در 1319ق / 1901م، بیمارستان کرمان از سوی هیاتهای انگلیسی تاسیس شد. در 1320 / 1902م، دکتر کارخانه خود در اصفهان را به درمانگاهی تبدیل کرد و در سال بعد، با کمک دولت و افراد محلی برای ساخت بیمارستانی برای مردان، بیمارستانی برای زنان، کوی پزشکان و پرستاران اقدام کرد. در سال 1337ق / 1297ش، دکتر محمدحسین خان لقمان ادهم به ریاست شعبه طب مدرسه دارالفنون منصوب شد. از این زمان به بعد، شعبه طب مدرسه دارالفنون، «مدرسه طب» نام گرفت و دارای رئیس جداگانه و محل مجزایی شد. در مواد درسی نیز اصلاحاتی به عمل آمد و ازجمله، در ذیل یکی از مواد اصلاحی، به «مامایی» که تا آن هنگام تدریس نمیشد، توجه شد.
در قدیم، وجود قابلههای عموما بیسواد یکی از مهمترین مشکلات بهداشت و درمان در سراسر کشور بود. همواره ناآگاهی قابلهها از چگونگی عمل زایمان، باورهای خرافی و درمانهای سرخود و غیرعملی، مرگومیر مادران و نوزادان را در پی داشت. استفاده از وسایل غیربهداشتی، تمیز نکردن محل زایمان و آلودگی دستهای قابله یا ابتلای او به بیماری، از دیگر مشکلاتی بود که البته از نظر قابلهها و شاید مراجعان ناچار و ناآگاه ایشان اهمیتی نداشت، درحالیکه همین موارد عملا موجب بروز عفونت و خونریزیهای شدید و خطرناک و درنهایت مرگ مادر، نوزاد یا هردو میشد که در این صورت، اغلب به امور ماوراءالطبیعه و خرافات تعبیر میشد و مرگ توجیه داشت و خانواده سوگوار بهنحوی اقناع میشدند.
پس از گنجانده شدن درس قابلگی در دروس برنامه (پروگرام) درسی مدرسه طب، نیاز به تهیه منابع درسی برای آموزش این درس ایجاد شد. از همین رو، در شوال 1338ق / تیرماه 1298ش، فتحعلی مسیحالسلطنه با توجه به «وجوب اصلاحات امور صحیه ضروریه عمومیه» و به گفته خودش، بنا بر مأموریتی وجدانی «لازم دانست رسالهای در علم قابلگی ترجمه و تالیف کرده، به طبع رسانده و انتشار دهد.» مسیحالسلطنه در نامهای به رئیس مجلس حفظالصحه دولتی، تصریح کرد که پیش از چاپ و انتشار این کتاب، با نوشتن «قانونی راجع به قابلههای بیسواد» که «در تمام مملکت ایران به اسم ماما مشغول عملیات» بودند و «مفاسد اعمال آنها برای طبیبان مشهود» بود، با این اعمال مبارزه کند. مسیحالسلطنه در همین نامه از رئیس مجلس حفظالصحه خواست «بعد از نظری به این قانون و لزوم اجرای آن، همین قانون راتوسط وزارت داخله در تمام ایالات و ولایات و با نظارت دوایر بلدیه به موقع اجرا گذارند.»(2)
ادامه دارد...
پینوشت:
1. Emmelina Stuart
2- سند ش 3 – 3627 آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی.