به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، سینمای مستند هیچوقت مثل سینمای داستانی نتوانسته در اکران به درجهای از موفقیت جاافتاده تجاری برسد که مسیر آن را بهطور کلی به آن سمتوسو ببرد. این البته سوای از مستندهای صنعتی و تبلیغاتی است که نه هیچوقت در جایی اکران عمومی دارند و نه جشنوارهای آنها را نمایش میدهد. دور بودن از مکانیسم جهانی گیشه، سینمای مستند را نخبهپسندتر نگه داشته و از آنجا که مدیوم اصلی آن برای پخش طی سالهای طولانی تلویزیونی بود، همزمان به مردم هم نزدیک شده است.
اگرچه مستند یکی از فرزندان سینماست، اما یکی دیگر از والدین آن را میتوان ژورنالیسم دانست. از همین جهت است که مستندسازی با «محتوا» پیوندی مسلم و روشن دارد و بحث جسارت و صداقت در آن بسیار مطرح است.
تعدادی از مستندهای ساخته شده در سینمای ایران هستند که میتوان آنها را نماینده جنبههای دیده نشدهای از واقعیت جامعه دانست. مستندهایی که کامران شیردل در دهه ۴۰ شمسی میساخت، هنوز سندی بر واقعیت جاری در جامعه ایران هستند و توسط آنها میشود تصویر لوکس و اصطلاحا منوتویی ایران زمان شاه را به چالش کشید. در دهه 60 و اوایل دهه 70، ایران درگیر حالوهوای جنگ تحمیلی بود. در این فضا سیدمرتضی آوینی، مستندساز شاخصی بهحساب میآمد که خطر میکرد و به مناطق جنگی میرفت تا بزرگترین سند تصویری ایران از جنگ با عراق را ثبت کند. این در حالی بود که «روایت فتح» فقط یک گزارش صرف از وقایع آن دوران نبود و لحن شاعرانهای داشت که همان هم ماندگار شده است. در دهههای ۷۰ و ۸۰ هم مستندهای مهمی ساخته شدند که بعضی از آنها را میشود روایتهای بصری دستهاولی از دوران خودشان دانست یا آثاری بهحساب آورد که روی جامعه تاثیرگذاری محسوسی داشتهاند.
بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ میزان و سطح بستهآزادیها برای بیان مسائل مختلف، بسیار پایینتر از دورههای قبل و بعد خودش بود؛ اما از آن تاریخ به بعد رفتهرفته مستندسازی ایران پیشرفتهای قابل توجهی کرد. «فقر و فحشا» که در 1383 ساخته شد و به معضل قاچاق جنسی دختران ایرانی میپرداخت، یکی از شاخصترین نمونهها در این مورد است. هرقدر که دستگاههای پخش فیلم در منازل گستردهتر شد، مستندها بیشتر توانستند روی ارتباط مستقیم با مخاطبان حساب باز کنند. این قضیه تا حدودی وابستگی به تلویزیون را کم کرد و فقر و فحشا در چنین فضایی توانست دیده شود. دهه ۹۰ بهترین دهه سینمای ایران از لحاظ مستندسازی تا این لحظه که در آن هستیم، محسوب میشود و هرچند موانع زیادی سر راه مستندسازان ما قرار داشته، توجه به این قالب سینمایی روزبهروز بیشتر شده است.
نکته مهم در این میان همچنان جسارت و صداقت است؛ وگرنه پروژههای بیخطر و صرفا سرگرمکننده که حتی ممکن است پرخرج هم باشند، چیزهایی نیستند که بتوان با آنها مخاطبان امروز سینمای ایران را راضی کرد. شش مستندی که در ادامه میآیند، هر کدام در دوران خود بسیار تاثیرگذار بودهاند و از این جهت در فهرستهای مهم تاریخ سینما قرار گرفتهاند. این آثار دو به دو ایدئولوژی و جهانبینیهای متناقضی را نمایندگی میکنند. میشود به این فهرست «فارنهایت 11.9» و در مقابل، آثاری از سینمای مستند که به دفاع از لشکرکشیهای نظامی آمریکا میپردازند را قرار داد و همچنین مستندهای مهم مطرح فراوانی که در دو سوی نظرات مختلف، راجعبه یک موضوع قرار دارند.
انسان-2015
این مستندی درباره انسان بهمفهوم جهانی آن با رنگها و نژادها و باورهای متفاوت است. مستند Human توسط یان آرتوسبرتراند و تیم ۲۰ نفره او در مدت سه سال در بیش از ۶۰ کشور جهان فیلمبرداری شده و شامل مصاحبه رودرو با بیش از دو هزار نفر است. این مستند ۱۸۸ دقیقهای را به جرأت میتوان جزء بهترین مراجع تصویری برای شناخت مردم سراسر جهان دانست و تفاوت آن با مستند Samsara که برای ساخت آن چهار سال زمان صرف شده و ران فریک، کارگردان آن به ۲۵ کشور دنیا در پنج قاره سفر کرده تا فیلمهایی را با فرمت ۷۰ میلیمتری ضبط کند و سپس با کنار هم قرار دادنشان، یک مستند بسیار زیبا خلق شود، سکوت مطلق مستند Samsara و بسنده کردن به بیان بصری، در مقابل روایت همهچیز در مستند Human به زبان خود مردم است. در Human زندگی مردم از زبان خودشان و بدون هیچ سانسوری روایت میشود. مستند Human به قدری تاثیرگذار است که اولینبار در مجمع جهانی سازمان ملل و با حضور بانکیمون، رئیس این سازمان پخش شد و توانست همه را به تحسین وادار کند. این مستند همچنین به 6 زبان ترجمه شده و از طریق سایت یوتیوب هم قابل تماشاست. بهعلاوه Human از دید منتقدان هم یکی از بهترین مستندهای جهان شناخته شده است و نمره عالی 8.8 در سایت IMDB، نشان از محبوبیت بالای آن در بین مردم هم دارد. بهعلاوه سالار عقیلی، خواننده ایرانی هم یکی از موسیقیهای این مستند را خوانده است.
فتنه-2008
خِیرت ویلدرس یک سیاستمدار هلندی و رهبر حزب «برای آزادی» است که از 1998 تابهحال عضو مجلس سفلای پارلمان هلند است. او از طرفداران سختگیری برای مهاجرت مخصوصا از کشورهای غیرغربی است و بهنوعی یکی از مشهورترین و باسابقهترین فاشیستهای اروپا محسوب میشود. ویلدرس مستندی ساخته است بهنام «فتنه» که با واکنشهای منفی فراوانی در سرتاسر دنیا مواجه شده است و البته چیزهایی که در آن مطرح شد، راهبر تعدادی از فاشیستهای چشمرنگی شد که روی نژادهای اروپایی تعصب ویژهای دارند. این فیلم در ارتباط با قرآن و مسلمانان ساخته شده است. نام فیلم از واژه عربی فتنه برگرفته شده که بارها در قرآن بهکار رفته است.
این فیلم ۱۵ دقیقهای که پس از عدم قبول پخش آن در بسیاری از سایتها و شبکههای تلویزیونی هلند، سرانجام روی وبسایت ویدئویی لایولیک منتشر شد، اسلام را دشمن آزادی و خشونتطلب و همچنین مسلمانان را تروریست و وحشی معرفی میکند. ویلدرس تا آنجا پیش میرود که قرآن را با کتاب «نبرد من» نوشته آدولف هیتلر مقایسه میکند. «فتنه»، واکنشهای منفی بسیاری از طرف مسلمانان و حتی سیاستمداران غیرمسلمان در پی داشت. دولت هلند، پیش از انتشار این فیلم در بیانیهای آن را تقبیح کرد و گفت نظرات خیرت ویلدرس درخصوص اسلام بههیچوجه دیدگاه و نظر دولت هلند نیست. همچنین نخستوزیر هلند، در یک سخنرانی تلویزیونی این فیلم را محکوم کرد. سازمان ملل متحد و حتی دبیرکل پیمان ناتو هم در این خصوص حمایت خود را از مسلمانان اعلام کردند. اتحادیه اروپا هم در بیانیهای که ۲۸ مارس 2008 منتشر کرد، گفت اقداماتی همچون تولید این فیلم، هیچ هدف دیگری را به غیر از دامن زدن به تنفر محقق نمیسازند.
به سوی جهان هستی با استفان هاوکینگ -2010
درست نقطه مقابل مستندهایی که مورگان فریمن درباره وجود خدا ساخته است، مستندی به نام «به سوی جهان هستی با استیون هاوکینگ» با حضور فیزیکدان معلول انگلیسی، استیون هاوکینگ قرار دارد. هاوکینگ غیر از این مستند، در سریالهای تلویزیونی «پیشتازان فضا»، «خانواده سیمپسون» و سریال کمدی «بیگبنگ تئوری» هم در نقش خودش ظاهر شده بود. وقتی صحبت از جهان هستی و کیهانشناسی میشود، معمولا به نظرات استیون هاوکینگ در مورد نبود خدا ارجاع داده میشود. در مجموعه مستند به سوی جهان هستی با استفان هاوکینگ (Into the Universe with Stephen Hawking)، این فیزیکدان نظری و کیهانشناس نابغه، پرده از بسیاری از اسرار جهان هستی برمیدارد، نظرات خود را درمورد وجود حیات فرازمینی با مخاطبان درمیان میگذارد و سرنخهایی را از اینکه چگونه افراد میتوانند از زمان و فضا سود ببرند، بیان میکند. او ابتدا تا مدتها مقدمهچینی میکند و سرانجام عملا از زبانش بیان میشود که خدایی وجود ندارد. هاوکینگ فیزیکدان نظری، کیهانشناس و نویسنده انگلستانی و مدیر تحقیقات مرکز کیهانشناسی نظری در دانشگاه کمبریج بود که بیش از 40 سال سابقه فعالیت داشت. کتابها و همایشهایش او را به یک چهره مشهور تبدیل کرده بود.
کتاب «تاریخچه زمان» هاوکینگ که با رکوردی ۲۳۷ هفتهای پرفروشترین کتاب در بریتانیا باقی ماند، اولین چیزی بود که باعث شهرتش شد. همچنین، کتاب «طرح بزرگ» او که در اواخر سال ۲۰۱۰ چاپ شد، پس از چند روز در جایگاه یکی از پرفروشترین کتابهای آمازون تبدیل شد و تمام اینها مقدماتی را برای جلب توجهات به سمت این مستند فراهم میکرد. عصاره پروژه هاوکینگ در این جمله خلاصه میشد که «من تحقیق علمی کردهام و اعلام میکنم خدا وجود ندارد». هاوکینگ یک چهره رسانهای مشهور بود که مورد حمایت بسیاری از رسانههای مطرح جهان قرار داشت.
داستان خدا - 2016 تاکنون
مورگان فریمن، هنرپیشه بسیار مشهور سینمای آمریکا از سال ۲۰۱۶ تاکنون مستندی را در کانال نشنال جئوگرافیک پخش میکند که موضوع اصلی آن پاسخ به شبهات مطرح شده درخصوص وجود خدا و سایر مسائل مذهبی، از طریق یک روایت آموزشی و قصهگونه دینی است. فریمن در این سریال مستند تمام تلاش خود را میکند به مردم نشان دهد که اغلب ادیان، زندگی پس از مرگ را چگونه تصور میکنند. «پس از مرگ»، «آخرالزمان»، «خدا کیست؟»، «خلقت»، «چرا شیطان وجود دارد؟» و «قدرت معجزات»، چند قسمت از این مجموعه هستند که در سال 2016 پخش شدند و از روی اسم آنها هم میشود تا حدود زیادی به فضای کلی مجموعه پی برد. یک قسمت از این مجموعه، بهدلیل شباهتی که فریمن و لابد خیلی از مسیحیان دیگر بین جایگاه عیسی(ع) در مسیحیت و امام حسین(ع) در تشیع دیدهاند، به روز عاشورا و قربانی بزرگ اسلام در راه حقیقت میپردازد. فریمن در میانههای این مستند میگوید امام حسین(ع) برای جلوگیری از انحراف در اسلام راستین، ایستادگی کرد و وفاداران به این اصالت راستین را شیعیان میداند. بعد بدون اشاره مستقیم به انحراف در یهودیت راستین، با شبیهسازی بین امام حسین(ع) و مسیح(ع)، بهوجود چنین انحرافی در یهودیت اشاره میکند. این دفاعی از حقانیت دین مسیح بهحساب میآید و مشخص است از آنجا که هدف «داستان خدا» معرفی مسیحیت است، ماجرای عاشورا را برای ترسیم سیمای کاملی از سیر تطور این دین ابراهیمی انتخاب کرده و روایت میکند. داستان خدا در زمانهای که اکثریت رسانههای غربی، به اشکال مختلف، در حال حمله به باورهای دینی هستند، موج جدیدی به راه انداخته که بسیار تاثیرگذار بوده است.
پیروزی اراده-1935
پیروزی اراده یک فیلم پروپاگاندا ساخته فیلمساز زن آلمانی، لنی ریفنشتال است که راجعبه کنگره حزب نازی در سال ۱۹۳۴ در نورنبرگ است. فیلم حاوی سخنرانی عدهای از سران حزب نازی ازجمله آدولف هیتلر است و در سال ۱۹۳۵ اکران شد.این فیلم بهرغم شکست آلمان در جنگ و ممنوع شدن تفکر نازیسم در سرتاسر جهان، خیلی زود بهعنوان برجستهترین فیلم تبلیغاتی در دنیای سینما مطرح شد. ریفنشتال بسیاری از تکنیکها و روشهایی که امروزه استفاده میشود را در این فیلم اختراع کرد و بهکار برد. او درباره طریقه ساخته شدن این فیلم نکاتی میگوید که بهخوبی نشان میدهند چگونه یک سفارش سیاسی ممکن است واجد ارزشهای هنری هم بشود. او میگوید: «اندکی پس از به قدرت رسیدن هیتلر، او با من تماس گرفت تا همدیگر را ببینیم و توضیح داد که میخواهد فیلمی درباره یکی از کنگرههای حزب ساخته شود. او از من خواست آن فیلم را بسازم. اولین واکنش من این بود که بگویم من چیزی در مورد نحوه کار و سازمان حزب نمیدانم، بنابراین بدیهی است که از همه شخصیتهای اشتباه تصویر میگیرم و توجهم به آدمهای مهمتر جلب نخواهد شد. هیتلر گفت که این دقیقا به همین دلیل است که میخواهد من این کار را انجام دهم؛ زیرا هر کسی که از اهمیت نسبی افراد و گروههای مختلف و... ، همه چیز را میداند، ممکن است فیلمی بسازد که از نظر شفاهی دقیق باشد، اما این چیزی نبود که او میخواست. او میخواست فیلمی را به نمایش بگذارد که کنگره را از طریق چشمی غیرکارشناسانه انتخاب کند و فقط آنچه از نظر هنری رضایتبخشتر بود را انتخاب میکند. او فیلمی میخواست که جذاب باشد و مخاطبی را تحت تاثیر قرار دهد که لزوما علاقهای به سیاست ندارد.»
شب و مه-1955
تعداد مستندهایی که درباره کشتار اقوام اروپایی-یهودی، در جریان جنگ دوم جهانی ساخته شده، نسبت به هر موضوع مشابه دیگری در سینما بیشتر است. از «فهرست شیندلر» تا «پیانیست» و «کتاب سیاه» در سینمای داستانی، تا اثر بلند و 10 ساعتهای بهنام «Shoah» در سینمای مستند، بخشی از چنین آثاری هستند. «شب و مه» که آلن رنه (Alain Resnais) در 1955 آن را کارگردانی کرده است، شاید مهمترین اثر مستند در بین چنین محصولاتی باشد. شب و مه در 30 دقیقه ابتدایی، مقدمهچینی میکند هولوکاست را بهعنوان یک حقیقت کامل به نمایش بگذارد و زمینهای متروک آشویتس و مایدانک را به تصویر میکشد و در این حین، زندگی زندانیان داخل اردوگاه را توصیف میکند. درنهایت فیلم شامل یک سری از تصاویر ثابت میشود که توسط مایکل بوکت روایت میشوند. این تصاویر که واضح هم هستند و در مدت کوتاهی نمایش داده میشوند، قرار است زجر و درد افراد کمپ را به تصویر بکشند. در اینجا تصاویری از قبرستانهای بزرگی که از جسدهای بدون سر و از کودکان مرده تشکیل شده، دیده میشوند. مهمترین ویژگی شب و مه که آن را تبدیل به مستند مهمی کرده است، نحوه پرسشی است که میگوید: «چرا؟ چرا این کار را با همنوع خود کردیم؟ چهکسی این کار را انجام داد؟ آیا دوباره چنین اتفاقی میافتد؟» طرح مکرر این پرسشها این کارکرد را دارند که مساله یک قوم بهخصوص یهودی-اروپایی، به مسالهای انسانی و جهانی تبدیل شود و تمام مخاطبان بتوانند با آن همذاتپنداری کنند.
مستند ایران رو به صعود
نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار/ مستندسازی در سینمای ایران همواره در حال تغییر خویش و ارائه تصویری جدید از هویت خود در برابر مخاطبانش است و این تغییرات متاثر از فضای اجتماعی و فرهنگی زمانه خود و البته جسارتی است که از سوی مستندسازان به درون آثارشان تزریق میشود. آنچه میخوانید، گفتوگوهای کوتاهی است با هوشنگ گلمکانی و احمد طالبینژاد منتقدان سینمایی و سلیم غفوی مدیر شبکه مستند که در مورد فضای مستندسازی امروز ایران صحبت کردهاند.
سلیم غفوری: 90 درصد مستندهای ایرانی از شبکه مستند پخش میشوند
هر دههای در کشور ما برای ساخت مستند، ویژگیهای خاص خودش را داشته؛ در دهه 60 نسلی از بچههای مستندساز در بستر جنگ رشد کردند که آثار قابلتوجهی داشتند و در همان بستر جنگ آثار خوبی تولید شد و بعد از جنگ هم در عرصههای دیگر موثر بودند. در دهه 90، مستندسازی ما در عمق رشد کرد و در جشنوارههای بینالمللی درخشید. نمیشود گفت کدام دهه درخشانتر بوده است؛ بستگی دارد از چه منظری به تحولات سینمای مستند نگاه کنیم و براساس این نگاهها میتوان آثار هر دهه را بررسی کرد.
در مورد نقش تلویزیون در پخش مستندها برای جلب نظر مخاطب هم باید بگویم الان در تلویزیون، ما شبکهای داریم بهعنوان شبکه مستند که دائم در حال پخش مستند است. اگر تکرارها را درنظر نگیریم، به شکل عادی روزی 9 ساعت مستند در حال پخش است. البته سایر شبکههای تلویزیونی هم مستند پخش میکنند، اگر منظور تولید مستند است، دیگر همه میدانند که طی این سالها یکی از بزرگترین حامیان ساخت مستند، تلویزیون بوده است.
90 درصد مستندهای تاثیرگذار سالهای اخیر، از تلویزیون پخش شدند. ممکن است برخی کارها پخش نشده باشد که آن هم دلایل خودش را دارد. مثلا ممکن است سازنده اثر، راضی نبوده که کار پخش شود و به همین خاطر اثرش را نداده است یا اینکه بحث حریم خصوصی بوده، چون سوژه برخی مستندها به یک شخص خاص برمیگردد، برای همین ممکن است آن شخص رضایت نداشته باشد که اثر از تلویزیون پخش شود، یا دلایل دیگر. اما به جرات میتوانم بگویم 90 درصد مستندهایی که ساخته شده است، از تلویزیون و شبکه مستند پخش شدهاند.در مورد انتخاب مستندهای تاثیرگذار در دهه 90 هم باید بگویم مستندهای زیادی داشتیم، اما خب اسم نبرم بهتر است، چون ممکن است باعث دلخوری شود که چرا اسم کسی را نبردهام. اما میتوانم بگویم جوانان بااستعداد در دهه 90، مستندهای خوبی را ساختهاند.
هوشنگ گلمکانی: دهه 80 و 90 مهمترین سالهای مستندسازی ایران
مستند «اون شب که بارون اومد» به کارگردانی کامران شیردل به نظرم هنوز بهترین مستند سینمای ایران است یا مستند «باد صبا» به کارگردانی آلبر لاموریس که ایرانی نیست، اما در ایران و درباره ایران ساخته شده است. مستند «خانه سیاه است» به کارگردانی فروغ فرخزاد هم در سینمای ایران و دوره خودش، مستند مهمی بود. در سالهای اخیر ما فیلمهای مستند خوب زیاد داشتهایم، چون تولید فیلم مستند خیلی زیاد شده است.
مستندهای خوب و قابل توجه در دو دهه اخیر زیاد بوده است و دهه 80 و 90 از لحاظ مستندسازی، دهههای مهمی بودهاند.ببینید، ما تنوع موضوع زیاد داریم. اگر گفته میشود مستندسازان جسارت کافی ندارند، به خاطر این است که محدودیت هم زیاد است. این محدودیتها را میتوان در انتخاب و پرداخت به سوژهها تعریف کرد. سوژهها زیاد است و خیلی از مستندسازان دوست دارند در مورد این سوژهها فیلم بسازند، اما به خاطر محدودیت سراغ خیلی از این سوژهها نمیروند و این محدودیت باعث احتیاط مستندسازان شده است. اگر جسارت به خرج بدهند و سوژه را انتخاب و بعد هم بسازند، ممکن است مستند توقیف شود و همه تلاش آنها به باد برود. اما به نظرم مشکل اصلی سینمای مستند در ایران، این است که بازار مشخصی ندارد.
فیلم مستند برای مخاطبی ساخته میشود و باید در جایی نمایش داده شود. در همه جای دنیا، تلویزیونها جایی برای نمایش فیلم مستند هستند، اما در کشور ما براساس سیاستهای خاصی مستند پخش میشود، بنابراین خیلی از مستندها جایی برای نمایش ندارند. اخیرا سینمای هنر و تجربه، بخشی را به فیلمهای مستند اختصاص داده است، این بخش هم محدود است، اما خب میشود امیدوار بود که با رونق vodها تحولی به وجود بیاید. نکته دیگر هم این است که در مواجهه با مستند، آدمها طاقت کمی دارند، چون مستند با واقعیت سروکار دارد، پس حساسیت در مورد مستند به وجود میآید، یکجورهایی میتوان گفت جنگ و گریز بین صاحبان قدرت و مستندسازان وجود دارد.
طالبینژاد: جوانهای امروز جسورانه مستند میسازند
مستند «رویاهای دم صبح» به کارگردانی مهرداد اسکویی در مورد بچههای بزهکار، مستند «زنانگی» به کارگردانی محسن استادعلی و مستند «جایی برای زندگی» به کارگردانی محمدرضا رضاییان، سه مستندی هستند که در ذهن من همیشه ماندگارند. حالا اینکه چرا این مستندها در ذهنم ماندگار شدهاند، مثلا در مورد مستند رویاهای دم صبح باید بگویم، به دلیل تمرکز سازنده روی موضوع نوجوانان بزهکار بود. این مستند تلاش میکند دنیای بیرونی و درونی این بچهها را نشان دهد و برایم خیلی جذاب بود. مستند زنانگی هم تلاشی است برای ایجاد فضایی راحت و صمیمانه بین شخصیتها و موضوع با دوربین که این یکی از ویژگیهای ممتاز محسن استادعلی در ساخت مستند است. او در فیلمهایش این راحت بودن را به بازیگر منتقل میکند.
درمورد اینکه گفته میشود مستندسازان فاقد جسارت در پرداخت و انتخاب سوژه هستند، باید بگویم با این حرف کاملا مخالفم. بخشی از مستندسازان شاید همچنان محافظهکارانه کار میکنند و بهسمت موضوعات میروند، اما خیلی از جوانهایی که وارد این کار شدهاند، واقعا جسورانه به حوزه مستند ورود کردند. باید بگویم جوانهایی که این روزها وارد حوزه مستند شدند، تقریبا محافظهکاری را کنار گذاشتهاند، البته این را هم باید بگویم که نمیتوان توقع داشت تمام تابوها و موانع را کنار بگذارند و مستند بسازند. اما به نظرم مستندسازان جوان هم در فرم هم در موضوع، جسارت دارند. دلیل پررنگ بودن حضور مستندسازان در دهه 90 هم مساله جالبی است. ما دو دوره طلایی در حوزه مستندسازی ایران داریم؛ یک دوره در دهه 40، که تعدادی از مستندسازان ایرانی، تحصیلات سینمایی داشتند و به ایران برگشتند. ازجمله این افراد میتوان به خسرو سینایی، کامران شیردل و ناصر تقوایی اشاره کرد. اینها گنجینه ارزشمندی از مستند را به تاریخ سینمای ایران اضافه کردند که هم از نظر موضوع و هم از نظر فرم خیلی ارزشمند هستند.
دوره طلایی بعدی هم از دهه 80 شروع شد؛ وقتی تعداد زیادی جوان هرسال از دانشکدهها یا آموزشگاههای سینمایی بیرون آمدند و همه اینها نمیتوانستند در حوزه فیلمسازی داستانی ورود کنند. برای همین تعداد زیادی از آنها به حوزه سینمای مستند وارد شدند، بنابراین عوامل متعددی باعث رونق سینمای مستند شده که یکی همین جوانهای پرشور هستند، ضمن اینکه یک وجه سیاسی و اجتماعی هم ممکن است داشته باشد. خیلی اوقات برخی جوانها که در حوزه مستند فعالیت میکنند، این کار را نوعی وظیفه اجتماعی برای خودشان میدانند و از مستند برای بیان واقعیت موجود در جامعه استفاده میکنند.
تاملی در مستند «تنها مدرس» ساخته معین شافعی
مردی که قدر خود را میدانست
نویسنده: محمدتقی فهیم، منتقد سینما/ سیدحسن قمشهای معروف به مدرس، تاکنون دستمایه آثار متنوع نمایشی، تلویزیونی، مستند و... قرار گرفته و هرکس از ظن خود سید بزرگوار را به تصویر کشیده است. از همین رو منهای حساسیت موضوع کار هر فیلمسازی که بخواهد به مدرس نزدیک شود دشوار است. تکرار شدن اولین خطر پیشپای فیلمساز است. آخرین نمونه «تنها مدرس» است. لذا شافعی باید پیش از هر مولفهای به این فکر میکرده که چه ضرورتی به ساخت دوباره مدرس است؟ در چنین میدانی که پاشنهآشیل فیلمساز تلقی میشود ضرورتا باید کاری تازه ارائه کرد تا عرضاندام محسوب شود چراکه به واقع صرف گفتن میخواهم ادای دین کنم کفایت نمیکند. حتی این توجیه هم قابل قبول نیست که هر تعداد فیلم درباره مدرس ساخته شود باز هم کم است. وقتی حرف درست است که خروجی اثر کاری متفاوت شود، حالا پرسش این است که آیا تنها مدرس متمایز از دیگر آثار در این زمینه شده است؟
شافعی و تیم همکارش سعی زیادی داشتهاند تا در چند مولفه نسبت به پیشینیان با طراوت ظاهر شوند. توجه جدی به اصلیترین عامل قوت یک اثر نمایشی( بهخصوص مستند)، بیتردید، رویکرد تحقیقی آن است. مستند تنها مدرس از این منظر مایه لازم را دارد. روایت زندگی سیدشهید از کودکی تا تبعید و شهادت با جزئیات و نیز نقب زدن جغرافیای حضور سید، به تعداد زیاد شهرها و محیطزیست او، با در برگیری جزئیات، تصویرسازی شده است که وقتی این مهم در کنار دیگر اسناد و شواهد بسیار تبدیل به محتوا شده است وزنه پژوهشی اثر را سنگین کرده است. با ادله میبینیم سفر چند ساله به عتبات و چرایی نپذیرفتن مرجعیت شیعیان هند و بازگشتش به وطن را و... دوربین در گذر از هزار توی تاریخ و گردش در چند شهر و حتی خارج تاکید بر این وضعیت دارد. همچنان که استفاده فیلمساز از تمهیدی مانند صدا بهمنظور ایجاد جذابیت دراماتیک قوت متمایز دیگری است. این بهره سودمند علاوهبر صدای ترکه، رعد و برق، انفجار، باد، چکمه سربازان و... در نریشن نیز یا راویان رویدادها تنوع لازم را ایجاد کرده است. سیروس سعدوندیان، ناصر طهماسب و علیرضا شجاعنوری به خوبی عامل ایجاد کشش و خلق زیباییشناسی صوتی شدهاند و... .
شافعی در «تنها مدرس» تلاش مضاعفی به کار برده تا به کنه دیدگاههای سید نقب بزند و در این رویکرد مرزبندی او با حکومتهای وقت، از قاجار تا رضاشاه، را بسیط و به وضوح تبیین و در کشمکش با رقیبان سیاسیاش تصویر و داستانی میکند. این گرایش وقتی ارزشمند تلقی میشود که ضلع اصلی عینی شدن این مرزبندی یعنی تودههای مردم فراموش نمیشوند. سید فقط در سیبل حملات تکنوکراتهای غرب زده نبوده که جریان عقب مانده اجتماعی و سفرهخور سیاسیون غاصب، یعنی روحانیون درباری جبهه قوتمند مقابل سید را تشکیل میدادهاند. بیاغراق ترسیم تحلیلی این جماعت جبهه شر سنگر گرفته در اردوگاه مبلغان زرسالاران و مظلومکشان، به این پررنگی برای اولینبار است که در این فیلم تبدیل به کشمکش عیانسازی رویدادهای سیاسی وقت میشود، آنجا بیشتر به عمق گرایشات تحلیلی سید پی میبریم که او عناد بیجهت حتی از غرب و رهاوردهایش ندارد و علنا میگوید چیز خوب از هرکس برسد خوب است اما... . تهیه و استفاده بهجا از عکس و اسناد و فیلمهای جدید در کنار فضاسازی و میزانسنهای سنجیده شافعی کمک زیادی به انتقال و معرفی مدرسی دیگر و تازهتر کرده است.
گزارش/
پرچم های جنگی در سینما حقیقت
نویسنده: ارشاد فضلیخانی، روزنامهنگار/ روز جمعه فینال سیزدهمین جشنواره سینما حقیقت برگزار شد؛ البته فینال تماشاگران. طبقه پنجم و ششم پردیس چارسو با توجه به روز تعطیل، میزبان خیل عظیم علاقهمندان به سینمای مستند بود. اولین سانسی که تکمیلظرفیت اعلام کرد، سالن شماره یک برای فیلم «جایی برای فرشتهها نیست» به کارگردانی سام کلانتری بود. این مستند که از هایده صفییاری بهعنوان تدوینگر و حبیب خزاییفر بهعنوان آهنگساز بهره میبرد، درباره تیم ملی اسکیت هاکی دختران ایران است که برای حضور در مسابقات آسیایی کرهجنوبی با مشکلات پیچیدهای روبهرو میشوند. جایی برای فرشتهها نیست، جزء پنج فیلم محبوب تماشاگران نیز قرار گرفته است. تقریبا تمام سالنهای نمایشدهنده بخش مسابقه ملی، مخصوصا در سانس عصر، وضع مشابهی با سالن شماره یک داشتند.همزمان با هیاهوی چارسو، ضیافت بینالملل سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت با حضور میهمانان خارجی و مسئولان برگزاری جشنواره در هتل اسپیناس برگزار شد.
در ابتدای مراسم، محمد حمیدیمقدم ضمن عرض خیرمقدم به حضار گفت: «استاد محمدرضا اصلانی، منوچهر طیاب و فخرالدین انوار، بر سینمای مستند ایران بسیار حق دارند و ما سینمای مستند را با وجود این اساتید آموختیم. ضیافت بینالملل همواره یک فرصت برای قدردانی از سینماگران ایرانی و خارجی است.»
وی افزود: «اتفاق ویژه امشب ما بخشی است که با توجه به شعار رونق اقتصادی در جشنواره سینماحقیقت با همکاری بسیار خوب اتاق بازرگانی تهران ایجاد شد و در یک کارگروه ویژه در مدت پنج، 6 ماه این طرح بررسی و نهایتا بخش کارآفرینی در سیزدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت ایجاد شد.»
حمیدیمقدم ادامه داد: «در بخش کارآفرینی نهایتا 15 فیلم بدون قید زمانی انتخاب شد که بخش واقعا جذابی بود و آثار بسیار خوبی از نظر فرم و محتوا دریافت کردیم. ما در این ضیافت قدردان کسانی هستیم که در این بخش شرکت کردند. از سینماگران خارجی که در این رویداد با ما همراه شده و همکاری کردند بسیار ممنونم و امیدوارم تا روز پایانی جشنواره همراه ما باشند.»
اما محسن اسلامزاده امسال هم با اثر جدید خود «زندگی میان » جزء محبوبهای بخش جایزه شهید آوینی جشنواره سیزدهم است.کارگردان «تنها میان طالبان» یک بار دیگر به قلب مناطق تحت سیطره طالبان سفر کرده؛ اینبار نه به قصد همنشینی با اعضای طالبان، بلکه برای ملاقات با داعش در افغانستان. «زندگی میان » ماجرای سفر اسلامزاده به منطقه شمال غرب افغانستان و تحقیق درمورد فاجعه کشتار میرزاولنگ و حضور داعش است. او علاوهبر گفتوگو با مردم محلی، برای کشف حقیقت باز هم میان طالبان میرود و حتی در یکی از عملیاتها با دوربین، همراه آنها میشود. در این سفر سخت، او موفق به مصاحبه با تعدادی از داعشیهای اسیر طالبان نیز میشود. اسلامزاده کوشیده طنز سبکی را در نریشن و تدوین به کار بیفزاید تا تلخی روایت کمی تلطیف شود.«زندگی میان پرچمهای جنگی» هرچند در حد و اندازه «تنها میان طالبان » نبود که سر و صدا به راهانداخت اما قطعا یکی از آثار شاخص جشنواره امسال به شمار میرود.
ساخته 68 دقیقهای اسلامزاده در مرکز فرهنگی میثاق تهیه شده و فرید دغاغله نویسنده گفتار متن آن است.در میان آثار کوتاه و نیمهبلند امسال جشنواره، مستندهای «سوسن در سحر میشکفد» ساخته روحالله اکبری و «همه چیز درباره آرزو» ساخته کتایون جهانگیری جزء آثاری هستند که از استاندارد کیفی مناسبی بهره میبرند. فیلم اول در مورد یک دختر کرد از عشایر کرمانشاه است که جزء نخبههای ورزش کیکبوکسینگ بانوان بهشمار میرود. او با توجه به مخالفتهای اولیه پدرش به سختی توانسته است در مسیر قهرمانی قرار گیرد. شرایط کوچنشینی، حضور سوسن را در اردوی آمادهسازی با سختیهایی همراه کرده است.او تصمیم میگیرد با همکاری همسرش یک باشگاه کیکبوکسینگ برای بانوان عشایر در سیاهچادر برپا کند. اخذ موافقت از خانواده دختران عشایر، چالشی است که سوسن و همسرش را در شرایط متفاوتی قرار میدهد. روایت مناسب و تصاویر بدیع از کوچ و کوچنشینی در کنار پیرنگ اصلی مستند، سوسن در سحر میشکفد را در مدت زمان 41 دقیقه به یک اثر دلنشین تبدیل کرده است.فیلم دوم یعنی «همه چیز درباره آرزو» ماجرای بازپروری و رهاسازی یک قلاده پلنگ زخمی است که بهدلیل گرفتاری در تله انسانی، دچار نقص سیستم عصبی شده؛ در واقع نیمه پشتی پلنگ کاملا فلج شده است. یک جراحی موفقیتآمیز توسط دامپزشکان کشورمان، حیوان را در مسیر بهبودی و بازگشت به جنگل قرار میدهد. این پلنگ که آرزو نام دارد، بعد از رهاسازی در محیط طبیعی با سرنوشت متفاوتی روبهرو میشود. تجربیات گذشته کتایون جهانگیری بهعنوان دستیار کارگردان، در سینما باعث شده همه چیز درباره آرزو به مستند قابلتوجهی تبدیل شود.او در مصاحبه کوتاه پیش از اکران فیلم از تدوینگر و صداگذار اثر قدردانی کرد.
در بخش مستندهای بلند بخش بینالملل جشنواره سینماحقیقت، چند فیلم شاخص حضور دارند؛ «راننده ذاتی» از نروژ، «کابل، شهری در باد» محصول مشترک هلند، افغانستان، ژاپن و آلمان، «رینگ ساید» محصول آلمان و آمریکا، «قهرمان گله» از هلند، «روستای رو به زوال» از چین، «سهیم شدن یا نشدن» از استونی و «بانوی اول» از آمریکا. مستند آخر یعنی بانوی اول، ساخته لارن گرینفیلد با مدت زمان 101 دقیقه دومین فیلم بلند در میان کل آثار حاضر در جشنواره است. در ادبیات سیاسی معمولا اذهان با شنیدن عنوان بانوی اول به یاد همسر رئیسجمهور آمریکا در کاخ سفید میافتند، اما مستند آمریکایی بانوی اول در مورد ملانیا ترامپ نیست. سوژه اصلی این فیلم، فراز و نشیب خانواده فردیناند مارکوس، از روسای جمهور اسبق فیلیپین و با محوریت همسر او ایملدا است. فیلم با ارائه پرترهای از ایملدا آغاز شده و رفتهرفته وارد خط سیاسی میشود. برای بخشی از مردم فیلیپین، دوران ریاستجمهوری فردیناند، یادآور یک دیکتاتوری است. بانوی اول با بررسی یک برهه زمانی بیش از 60 ساله، احتمال بازگشت خانواده مارکوس به قدرت در فیلیپین را بررسی میکند.شیوه پرداخت کارگردان به یک سوژه سیاسی که مربوط به جغرافیای محدودی میشود، از جذابیت قابلقبولی برخوردار است. آرشیو قوی در کنار ریتم مناسب، حتی مخاطبان غیرفیلیپینی را نیز پای مستند مینشاند.امروز یکشنبه آخرین روز اکران فیلمها در جشنواره سینماحقیقت است و عصر فردا در مراسم اختتامیه، چهره برگزیدگان جشنواره شناخته خواهند شد.
* نویسنده:میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار