فیلم‌اولی‌های دهه 90 را بررسی کرده‌ایم، کارگردان‌ شدن ۳ راه بیشتر ندارد
وجود بخش «نگاه نو» در جشنواره مزایای متعددی دارد. یکی از مزیت‌هایش رقابت در دیده شدن بهترین‌های اول است و نیز تلاش برای کسب تجربه‌ آماتور‌ها و کشف خلاقیت‌هاست.
  • ۱۳۹۸-۰۹-۲۱ - ۰۱:۲۰
  • 00
فیلم‌اولی‌های دهه 90 را بررسی کرده‌ایم، کارگردان‌ شدن ۳ راه بیشتر ندارد
پدر، عشق، شهرت
پدر، عشق، شهرت

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، هرچند برخی معتقدند ورود به سینما و ساخت فیلم روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود، اما اعداد نشان می‌دهد دهه 90 با وجود ورود منابع مالی غیرشفاف و مبهم و حضور ساختارهای پیچیده اما برای فیلم‌اولی‌ها، دوره موفقی بوده است. بسیاری از کارگردانان جوان و مستعد در همین دهه، آثار شاخصی ساختند و اسم و رسمی برای خودشان درست کرده‌اند. یکی از دلایل حضور موفق فیلم‌اولی‌ها را به تکرار افتادن کارگردان‌های قدیمی عنوان می‌کنند. صداهای تازه در سال‌های اخیر طرفداران خودشان را دارند و این طرفداران مرزی هم نمی‌شناسند و در خارج از کشور هم حضور فعال دارند. بسیاری از کارگردانان مطرح امروز ما با فیلم اول درخشیدند و برخی دیگر هم با فیلم اولشان، منتقدان را ناامید کردند، اما در ادامه تبدیل به یکی از قله‌های کارگردانی ایران شدند.

وجود بخش «نگاه نو» در جشنواره مزایای متعددی دارد. یکی از مزیت‌هایش رقابت در دیده شدن بهترین‌های اول است و نیز تلاش برای کسب تجربه‌ آماتور‌ها و کشف خلاقیت‌هاست، اتفاقی که در‌صورت بی‌توجهی یا درجه چندم شمردن فیلم اولی‌ها در جشنواره می‌تواند ضربه‌ای بزرگ به هویت سینما بزند؛ جشنواره‌هایی که تولد ایده در آنها نسبت مستقیمی با حیات‌شان دارد. در سال‌های اخیر به این موضوع توجه شده و سعی شده که آثار اولی‌ها در رده‌های مهم داوری و جوایز قرار بگیرند، چیزی که سالیان قبل نادیده گرفته و موجب کهولت فکری سینما شد، جوان‌گرایی و جسارت در توجه به آثار نو، یک اصل در تداوم هویتی هر ساختاری است که در هنر و سینما بیشتر هویدا خواهد شد. در این مجال نگاهی داریم به ظهور و بروز کارگردانان فیلم اولی در دهه 90؛ دهه‌ای که هنوز تمام نشده و در این فاصله یک‌ساله تا ورود به قرن تازه، همچنان می‌توان به ورود استعدادهای تازه امیدوار بود.

  سال 90

در این سال، 21 فیلم در بخش فیلم‌های اول دوره سی‌ام جشنواره حضور داشتند. چهره‌های مطرحی در این فهرست دیده می‌شد. از رضا عطاران تا پیمان معادی و حمید امجد که آنها را پیشتر در تلویزیون یا تئاتر دیده بودیم. در این دوره فیلم‌هایی مانند «آزمایشگاه‌/ حمید امجد»، «اختاپوس‌/ سیدجواد هاشمی»، «برف روی کاج‌ها‌/ پیمان معادی»، «بغض / رضا درمیشیان»، «پنجشنبه آخر ماه/ ماشاالله شاهمرادی‌زاده»، «خوابم می‌آد / رضا عطاران»، «قبیله من / غلامرضا آزادی»، «گیرنده‌/ مهرداد غفارزاده»، «من همسرش هستم‌/ مصطفی شایسته»، «میگرن‌/ مانلی شجاعی‌فرد»، «سلام بر فرشتگان‌/ فرزاد اژدری» و «تهران‌۱۵۰۰‌/ بهرام عظیمی» حضور داشتند. در این دوره از جشنواره در بخش بهترین کارگردانی، سیمرغ بلورین به رضا عطاران برای «خوابم می‌آد» و لوح تقدیر به مانلی شجاعی‌فرد برای «میگرن» تعلق گرفت. «گیرنده»، «سلام بر فرشتگان» و «برف روی کاج‌ها» دیگر نامزدهای این بخش بودند. از این جمع، عطاران، معادی، درمیشیان و جواد هاشمی بعدها فعالیت بیشتری داشتند.

  سال ۹۱  

10فیلم در بخش فیلم‌های اول دوره سی‌و‌یکم جشنواره حضور داشتند. کاهش تقریبا 50درصدی نسبت به سال قبل. در این دوره خبری از چهره‌های مطرح در این بخش هم نیست و تعدادی جوان که اکثرا خارج از تهران فعالیت می‌کنند، نوبت‌شان شده بود. «افسانه سرزمین گوهران/ مجید شاکری»، «او خوب سنگ می‌زند/ هادی محقق»، «تابستان طولانی/ علی خزاعی‌فر»، «تاج محل/ دانش اقباشاوی»، «تنهای تنهای تنها / احسان عبدی‌پور»، «خاکستر و برف/ روح‌الله سهرابی»، «سر به مهر/ هادی مقدم‌دوست» و «یک، دو، سه، ... پنج/ محمد معیری» از جمله این فهرست 10 فیلمه بودند. در این دوره داور‌های فجر، پدیده دوست‌داشتنی آن سال را ندیدند، اما احسان عبدی‌‌پور با «تنهای تنهای تنها» کاری کرد که سال بعد حتی نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ هم در مناظرات‌شان از فیلم او اسم ببرند. در این دوره سیمرغ بهترین کارگردانی به هادی مقدم‌دوست برای «سر به مهر» رسید. احسان عبدی‌پور اما سال‌های بعد فیلم‌های بیشتر و دلنشین‌تری ساخت و جایگاه خودش را به‌عنوان یک کارگردان خوش‌ایده ثابت کرد. مقدم‌دوست هم بعد از این سیمرغ، «هیهات» را ساخت که یک شکست کامل محسوب می‌شد.

  سال 92

پس از تغییر دولت‌ها اتفاقات موقت و به ظاهر خوشی در حوزه‌های مختلف می‌افتد. یکی از این جلوه‌ها در اولین سال دولت روحانی رخ داد. در این سال هم شاهد حضور چهره‌های مطرح بازیگری در حوزه کارگردانی بودیم. افزایش تعداد کارگردانان زن هم نکته مهم این دوره است. 19 فیلم در بخش فیلم‌های اول دوره سی‌و‌دوم جشنواره حضور داشتند. «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه/ ابراهیم ابراهیمیان»، «پایان‌خدمت/ حمید زرگرنژاد»، «پنج ستاره/ مهشید افشارزاده»، «تراژدی/ آزیتا موگویی»، «چند متر مکعب عشق/ جمشید محمودی»، «خانوم/ تینا پاکروان»، «رنج و سرمستی/ جهانگیر الماسی»، «سیزده/ هومن سیدی»، «فردا/ مهدی پاکدل-ایمان افشاریان»، «فرشته‌ها با هم می‌آیند/ حامد محمدی»، «لامپ صد/ سعید آقاخانی»، «ملبورن/ نیما جاویدی» و «ناخواسته/ برزو نیک‌نژاد» نمونه‌هایی از این فهرست نوزده‌تایی هستند. در میان حاشیه‌های فراوان این دوره اما جمشید محمودی، عاشقانه آرام و غم‌انگیزی ساخت به نام «چند متر مکعب عشق» و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را گرفت. نیما جاویدی، هومن سیدی، آزیتا موگویی، محمدهادی نائیجی و برزو نیک‌نژاد نامزدهای بهترین کارگردانی این دوره بودند.

  سال 93

در این سال و در دوره سی‌و‌سوم فقط 11 فیلم در بخش فیلم‌های اول ثبت‌نام کردند. ظاهرا تب سال اول پس از انتخابات پایین آمده و همه‌چیز به شرایط اول برگشت. این سال دو پدیده شگفت‌‌انگیز داشت، وحید جلیلوند با «چهارشنبه ۱۹اردیبهشت‌ماه» هم در ایران و هم در مراسم‌ بین‌المللی درخشید و صفی یزدانیان با «در دنیای تو ساعت چند است؟» دل مردم، منتقدان و داوران را یک‌جا ربود. «احتمال باران اسیدی/ بهتاش صناعی‌‌ها»، «جامه‌دران/ حمیدرضا قطبی»، «چاقی/ راما قویدل»، «دو/ سهیلا گلستانی»، «ناهید/ آیدا پناهنده»، «نزدیک‌تر/ مصطفی احمدی» و «آزادی مشروط/ حسین مهکام» فیلم‌های دیگر این لیست هستند. وحید جلیلوند در میان نامزدهایی چون امیرحسین عسگری، حمیدرضا قطبی و مصطفی احمدی سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را به‌دست آورد.

  سال 94

این سال را می‌توان سال ظهور پدیده‌های جوانی مثل محمدحسین مهدویان و سعید روستایی با دو فیلم مهم «ایستاده در غبار» و «ابد و یک روز» نامید. شاید بدشانس‌ترین فیلم و کارگردان «برادرم خسرو» و احسان بیگلری بود که تحت تاثیر آن دو فیلم قرار گرفتند. بسیاری از منتقدان معتقد بودند آینده سینمای ایران با حضور این سه کارگردان جوان، درخشان خواهد بود. در دوره سی‌و‌چهارم 11 فیلم در بخش فیلم‌های اول حضور داشتند. «پل خواب/ اکتای براهنی»، «جشن تولد/ عباس لاجوردی»، «خانه‌ای در خیابان چهل‌و‌یکم/ حمیدرضا قربانی»، «خماری/ داریوش غذبانی»، «گیتا/ مسعود مددی»، «لاک قرمز/ سیدجمال سیدحاتمی»، «متولد ۶۵/ مجید توکلی» و «من/ سهیل بیرقی» دیگر آثار این بخش هستند. سه فیلم اولی «ابد و یک روز»، «ایستاده در غبار» و «من» در بخش سودای سیمرغ نیز مورد داوری قرار گرفتند. سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی به سعید روستایی رسید و محمدحسین مهدویان، جایزه ویژه هیات داوران را دریافت کرد. مجید توکلی، احسان بیگلری و سیدجمال سیدحاتمی، نامزدهای دیگر این بخش بودند. برخی از منتقدان، پربارترین دوره فیلم‌اولی‌ها را این دوره می‌دانند.

  سال 95

از میان کارگردانان جوان راه‌یافته به فجر سی‌و‌پنجم یک کارگردان زن پیشتاز بود. منیر قیدی که با روایتی زنانه از جنگ به این دوره از جشنواره آمده بود، توانست با «ویلایی‌ها» جایزه استعداد درخشان را که مختص فیلم‌اولی‌‌ها بود از آن خود کند. قیدی سال‌ها سابقه دستیاری در سینما داشته و در کنار کارگردان‌‌های نامی و صاحب سبکی چون حاتمی‌کیا، تبریزی، مجیدی و... در مسیر سینما جلو رفته بود. در این سال بخش فیلم‌های اول و نگاه نو حذف شده بودند و دلیل آن هم هیچ‌وقت مشخص نشد. منیر قیدی، کارگردان فیلم سینمایی «ویلایی‌ها» که جایزه‌اش را نپذیرفت، با حضور روی آنتن زنده برنامه هفت گفت: «من فیلم بد با کارگردانی بد ساخته بودم که لایق کاندیداتوری در این بخش‌ها نبود، لذا چطور می‌توانستم به‌یک‌باره شکوفا شوم و جایزه خلق‌الساعه استعداد درخشان را دریافت کنم؟ لذا ترجیح دادم از این رقابت عجیب خارج شوم! به‌نظرم رسید هیات داوران سعی کرد متفاوت رفتار کند.»

«خرگیوش» به کارگردانی و نویسندگی مانی باغبانی، «شماره 17 سهیلا» ساخته محمود غفاری و «کوپال» ساخته کاظم ملایی از آثار شاخص فیلم‌اولی همین دوره هستند.

  سال 96

در دوره سی‌و‌ششم جشنواره هم خبری از نگاه نو نبود. کار خوبی که انجام شده بود و داشت نتیجه می‌داد به‌یک‌باره حذف شد. کارگردان‌های جوان و فیلم اولی دوره‌های قبل حضور فعال‌تری داشتند و خبری از چهره‌های تازه و پرتعداد نیست. «خجالت نکش/ رضا مقصودی» در این دوره سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را به‌دست آورد. «مصادره» ساخته مهران احمدی و «لیلاج» داریوش یاری از دیگر فیلم‌اولی‌های این دوره بودند. بی‌توجهی به استعدادهای جوان در این سال هم به‌وضوح دیده شد. «گرگ بازی» اولین ساخته سینمایی بلند عباس نظام‌دوست هم جزء آثاری بود که مخاطب داشت.
  سال 97

در این دوره مجدد بخش نگاه نو به جشنواره فیلم فجر اضافه شد و خون تازه‌ای به رگ سینمای ایران تزریق شد. در این دوره وجود آقازاده‌های سینمایی بیشتر به چشم می‌خورد. جوانانی که به‌واسطه پدرشان وارد سینما شدند و فیلم ساختند. «معکوس/ پولاد کیمیایی»، «سونامی/ میلاد صدرعاملی»، «پالتوشتری/ مهدی علی میرزایی»، «جان دار/ حسین امیری‌دوماری-پدرام امیری»، «حمال طلا/ تورج اصلانی»، «دیدن این فیلم جرم است!/ رضا زهتابچیان»، «زهرمار/ جواد رضویان»، ، «مسخره‌باز/ همایون غنی‌زاده»، «یلدا/ مسعود بخشی» و «روزهای نارنجی/ آرش لاهوتی»، 10 فیلم حاضر در بخش فیلم‌های اول بودند. همایون غنی‌زاده در رقابت با حسین امیری‌دوماری و پدرام پورامیری، تورج اصلانی، رضا زهتابچیان و آرش لاهوتی توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را به‌دست آورد.

  علی ملاقلی‌پور

فرزند مرحوم رسول ملاقلی‌پور را می‌توان یکی از معدود آقازاده‌های خاک صحنه خورده سینما دانست که با ساخت اولین اثرش توانست نظر مردم و منتقدان را جلب کند. ملاقلی‌پور که در برخی آثار پدرش بازی کرده بود، در سال 93 «قندون جهیزیه» را ساخت و بعد از آن سراغ مستند و سریال رفت.

  احسان عبدی‌پور

کارگردان و فیلمنامه‌نویس بوشهری و فارغ‌التحصیل فیلمنامه‌نویسی از دانشکده‌ سینما تئاتر دانشگاه تهران است. وی برنده‌ جایزه‌ خلاقیت و استعداد درخشان ویژه‌ فیلمسازان اول برای فیلم «تنهای تنهای تنها» شده است. عبدی‌پور، کارگردانی فیلم‌های تلویزیونی «افسانه ۹۸»، «توریست» و «همسنگار» را در کارنامه‌اش دارد. فیلم سینمایی «پاپ» و «تیک آف» و سریال «آرماندو» نیز از ساخته‌های اوست.

  جمشید محمودی

جمشید محمودی متولد ایالت پروان افغانستان، نویسنده و کارگردان سینما و مهاجر افغانستانی مقیم ایران است. او با ساخت فیلم چند متر مکعب عشق توانست در هفدهمین جشن سینمای ایران برنده تندیس و دیپلم افتخار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین تدوین، بهترین نقش مکمل مرد، بهترین طراحی صحنه و معرفی استعداد شود. جمشیدی در تلویزیون هم دو سریال «سایه‌بان» و «دل‌دار» را برای شبکه دو ساخت که اولی مورد استقبال قرار گرفت. «شکستن همزمان بیست استخوان» و «رفتن» از دیگر آثار محمودی است که با کمک نوید، برادرش کارگردانی می‌کند. این دو برادر را می‌توان از نمونه‌های موفق استعدادهای جوان نام برد.

  تینا پاکروان

تینا پاکروان در سال ۱۳۵۶ در تهران متولد شده ‌است و لیسانس کارگردانی سینما از دانشکده سینما-تئاتر دارد. فعالیت سینمایی را از کار در مجله سینمایی، گزارش فیلم در سال ۱۳۷۴ آغاز کرد و در سن ۱۸ سالگی در فیلم یاس‌های وحشی به کارگردانی محسنی‌نسب، به‌عنوان منشی صحنه فعالیت داشت. در فیلم «سگ کشی» بهرام بیضایی، دستیار کارگردان بوده و در ادامه در سریال «تعطیلات نوروزی» شبکه دو، برنامه‌ریز و جانشین تولید و همچنین در سریال «راز سکوت» هم برنامه‌ریز و جانشین تولید بوده‌است. وی تاکنون به‌عنوان مجری طرح، مدیر تولید، بازیگر، برنامه‌ریز، دستیار کارگردان و... در فیلم‌های مختلف همکاری داشته و با فیلمسازانی همچون مسعود کیمیایی، مسعود ده‌نمکی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، محمدرضا ورزی، ضیاءالدین دری و... کار کرده ‌است. پاکروان اولین فیلم خود را در سال 92 و با نام «خانوم» ساخت.

  سعید روستایی

سعید روستایی کارگردان و فیلمنامه‌نویس متولد مرداد 1368 در تهران است. او از سنین خیلی پایین وارد سینما شد و تحصیلاتش را هم در همین زمینه ادامه داد و دوره لیسانس کارگردانی سینما را در دانشگاه سوره تهران گذراند. روستایی قبل از «ابد و یک روز» فیلم کوتاه‌هایش هم در جشنواره‌های مختلفی ازجمله نهال، سوره و... تحسین ‌شده بود و جایزه گرفت. او تابه‌حال سه فیلم کوتاه بانام‌های «شنبه»، «مراسم یا از طرف آن‌ها» و «خیابان خیلی خلوت» ساخته است. علاقه سعید روستایی به ستارگان تئاتری در همان فیلم‌های کوتاه به چشم می‌خورد. روستایی برای ساخت «خیابان خیلی خلوت» از بازیگرانی مثل نوید محمدزاده، هوتن شکیبا و سعید چنگیزیان استفاده کرده است.

  همایون غنی‌زاده

او فعالیتش را در عرصه تئاتر از ۱۹ سالگی آغاز و کار خود را با تاسیس گروه هنری مونگو شروع کرد و تاکنون بیش از هشت اثر نمایشی را روی صحنه برده‌ است. از میان نمایش‌های همایون غنی‌زاده دو نمایش «می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد» و «کالیگولا» با استقبال مخاطبان تئاتر مواجه شدند. اگر قرار باشد یک نکته از نمایش غنی‌زاده مورد توجه قرار بگیرد، ویژگی‌ سینمایی بودن آن است. این ویژگی فقط به‌دلیل ارجاعات سینمایی غنی‌زاده به فیلم‌های تاریخ سینما نیست، بلکه از نوع میزانسنش می‌آید. حالا به‌نظر می‌رسد که آن علاقه به سینما بالاخره مسیر خودش را پیدا کرده و بعد از مدت‌ها حضور موفق در تئاتر، غنی‌زاده اولین فیلمش را جلوی دوربین برده است. او در فیلم «اژدها وارد می‌شود» ساخته مانی حقیقی هم چند سال پیش بازی قابل قبولی جلوی دوربین از خودش نشان داده بود. غنی‌زاده با مسخره‌باز در جشنواره سال گذشته هم جایزه گرفت و هم حاشیه‌ساز شد. باید منتظر ماند و دید که کدام وجه غنی‌زاده بر تداوم کاری‌اش غلبه خواهد کرد.

 

گفت‌وگو با رضا مقصودی، کارگردان فیلم خجالت نکش

می‌خواستم فیلم خودم را بسازم

رضا مقصودی یکی از کسانی است که پس از سال‌ها نوشتن فیلمنامه با ساخت «خجالت نکش» توانست نگاه مثبت مردم و منتقدان را به‌سوی خود جلب کند. با او درباره بخش نگاه نو و مشکلات ساخت فیلم‌های اول هم‌صحبت شدیم.

بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر به‌عنوان یک فرصت یا بستر برای معرفی و کشف استعدادهای سینمایی چقدر می‌تواند کارایی داشته باشد؟

شاید اساسا هدف، معرفی و کشف نبوده است. هدف اصلی این‌طور بوده، فیلمسازانی که سابقه فیلمسازی طولانی دارند، قرار دادن آنها در کنار فیلمسازانی که اولین کار آنها است، شاید مسابقه عادلانه‌ای نباشد. بر همین اساس گفتند اینها را جدا کنیم که یک نوع اخلال در جشنواره ایجاد نشود. احتمالا این‌طور تصمیم گرفته بودند، اما آن وجه هم اهمیت دارد، یعنی برای تازه‌واردها عرصه‌ای فراهم شده که به‌قول شما شناخته و معرفی شوند. باز هم من فکر می‌کنم اگر قرار بر این بود که معرفی کنند، می‌توانست در بخش حرفه‌ای باشد. به‌نظرم می‌رسد این مسابقه عادلانه نیست. یک فیلم اولی با یک فیلم چندمی بخواهد در یک مسابقه شرکت کند به نظر آنها عادلانه نمی‌آمد. به‌همین‌دلیل آنها را جدا کردند. من فکر نمی‌کنم قصد جشنواره و بخش نگاه نو، معرفی یک استعداد جدید باشد چون به هر حال در بین فیلمسازان حرفه‌ای هم می‌توانستند به‌عنوان یک استعداد جدید این کار را انجام دهند. سعی هم کردند این کار را انجام دهند. در دوره‌ای که فیلم من هم بود، سعی کردند این کار را انجام دهند ولی خیلی درنیامد.

برای نوشتن و کارگردانی فیلم اول خود مسیری که طی کردید، فرقش با سایر کارگردان اولی‌ها چگونه بود؟

 مسیر تولید منظور است؟

مسیر کارگردانی اثر و اینکه قدم‌به‌قدم جلو آمدید. یک سری از کارگردانان 20 ساله هستند و به‌دلایلی فیلم ساختند و بدون سابقه‌اند و نهایتا شاید یکی، دو فیلم کوتاه داشته باشند. منظور استثناهای اینچنینی است که در این سال‌ها هم کم نمی‌بینیم.

درمورد خودم بیان کنم برای اینکه بتوانم وارد عرصه کارگردانی شوم، فیلمنامه نوشتم و 15-10 سال است که کار فیلمنامه‌نویسی انجام می‌دهم و خیلی از آنها هم من را می‌شناسند، ولی آنقدر اطمینان وجود نداشت امکاناتی دراختیارم قرار بگیرد که من فیلم بسازم. به‌نحوی من، تهیه‌کننده را وادار کردم که این کار را انجام دهد. فیلمنامه را به او نشان دادم و خیلی مشتاق شد که این فیلمنامه ساخته شود و در آن سرمایه‌گذاری کند، ولی به او گفتم به‌شرطی این را واگذار می‌کنم که خودم کارگردانی کنم. او حتی پیشنهاد داد اجازه دهید دیگری کارگردانی کند و من قبول نکردم و گفتم می‌خواهم خودم وارد این عرصه شوم.

انگیزه چه بود؟

‌انگیزه من کارهای شخصی بود. عمری فیلمنامه نوشتم و دراختیار دیگران قرار دادم، ولی آن چیزی که ساخته شد چیز دیگری بود. این ساختار طبیعی سینماست که وقتی فیلمنامه‌ای می‌نویسم و در اختیار کارگردان دیگری قرار می‌دهم، چیز دیگری شود. قرار نیست عین همان چیزی شود که من بیان می‌کنم. من همیشه به خودم می‌گفتم اگر خودتان را می‌خواهید روی پرده ببینید باید فیلم بسازید. من یک ‌انگیزه شخصی داشتم که می‌خواستم نتیجه تفکر و خلق ذهنی خودم را روی پرده ببینم. این همیشه آرزوی من بود. دنبال این رفتم و تلاش کردم تا به این برسم و فکر می‌کنم کار خوبی کردم. آنجا همیشه من بغض فروخورده داشتم و همیشه فیلمنامه‌های خودم را می‌دیدم که دیگری می‌سازد و بسیاری مواقع از این فاجعه‌ای که با نوشته من رخ داده بود، گریه می‌کردم. الان این‌طور نیست.

احساس رضایت هم داشتید.

با ساختن فیلم؟

خیر، برای اینکه متن شما را کسی ساخته باشد، چون نمونه‌های موفق هم داشتید.

در طول سال‌ها کارکردن شاید یکی، دو مورد باشد که من تازه احساس می‌کنم اثر ساخته‌شده، فیلم وحشتناکی نشده و چیز خوبی شده است و من راضی هستم، ولی آن هم باز من نبودم. در یک مورد و آن فیلم «لیلی با من است» بود که راضی بودم و آن را کمال تبریزی ساخت. آن‌هم به این دلیل که رفیق کناری من بود و همدیگر را خوب می‌شناختیم. بقیه موارد را اصلا راضی نیستم، یعنی در یک‌سری موارد اصلا فاجعه شده است. آرزو می‌کردم کاش اسم من پای فیلمنامه نبود. این همیشه بوده و دنبال من آمده است. می‌خواهم بگویم فضای حرفه‌ای سینما همین است که اتفاق می‌افتد. من به‌عنوان فیلمنامه‌نویس می‌نویسم و آن را می‌سازند و این طبیعی است. من حق ندارم اعتراض کنم، اما اگر فکر می‌کنم من می‌توانم بهتر بسازم، می‌گویم باید بسازم و این کار را کردم. فکر می‌کنم اگر «خجالت نکش» را شخص دیگری می‌ساخت، از این کارگردانانی که فیلم کمدی می‌سازند این را می‌ساختند، این‌طور نمی‌شد. فکر می‌کنم خیلی بد می‌شد.

یعنی ریزه‌کاری‌هایی داشت که خودتان می‌توانستید دربیاورید.

بله، من می‌فهمیدم. شخصیتی که من خلق کردم را می‌توانستم توضیح و شرح دهم که چطور است و باید چه رفتاری کند. آن سکانس باید چطور باشد و چه اتفاقی می‌افتد. اینها را من می‌توانستم توضیح دهم. درواقع من فکر می‌کنم...

حتی در کمک به بازیگران اینچنین است؟

بله، اینکه بازیگر بفهمد من چه می‌خواهم. بازیگر من یعنی احمد مهران‌فر، با انبوه تجربه در فیلم‌های مختلف سرکار آمد و شروع به ایده دادن کرد. اگر فیلمنامه خودم را نمی‌شناختم، می‌گفتم همه را در فیلم بریزید و کار جالبی است. گفتم از پیشنهادهای شما انتخاب می‌کنیم. از 10 پیشنهاد شما سه ‌مورد به ‌درد من می‌خورد و در راستای کار من است. بعد از یک هفته فهمید من چه می‌گویم. پیشنهادهایی که می‌داد در راستای کار قرار گرفت. همین اتفاق برای شبنم مقدمی هم افتاد.

هر دو هم بازی فوق‌العاده‌ای داشتند.

فوق‌العاده بودند چون فهمیدند من چه می‌گویم.

جزء کارنامه و بازی‌های خوب آنهاست.

بله، حتی نقش‌های کوچکی که در کار بودند، می‌گویند با اینکه نقش‌شان کوچک بود، ولی دیده شدند. کاوه در کار ما کاملا دیده شد یا خانم لیندا کیانی در کار متفاوت بود.

خانم حبیبی، آقای درخشانی و... همین‌طور بودند.

بله، اینها جای خود بودند و به من توضیح می‌دادند و می‌فهمیدند. من سالوادور نیستم را همین تهیه‌کننده ساخته است که من با او خجالت نکش را کار کردم. دو کارگردان متفاوت داشت. هر دو فیلمنامه را من نوشتم. جزء کارهایی است که من از آن راضی نیستم و حال خوبی با آن فیلم ندارم. در‌صورتی‌که فکر می‌کنم اگر خودم می‌ساختم اتفاق خوبی بود.

حتی اگر سالوادور را خودتان می‌ساختید با این چیزی که الان هست، فرق می‌کرد؟

بله، خیلی متفاوت می‌شد. زمین تا آسمان متفاوت بود، شک نکنید. طبیعی هم هست. یک فیلمنامه را به 10 کارگردان بدهید، 10 فیلم متفاوت دریافت می‌کنید. به‌همین‌دلیل رفتن من در عرصه فیلمسازی کاملا شخصی و فردی است و حس تالیفی است که خودم دارم. می‌خواستم در زمینه سینما کار و تالیف خود را به نهایت برسانم و تمام کنم. فکر می‌کنم کاری که الان دوست دارم انجام می‌دهم.

مسیر باز شد و سختی‌هایی که قبل از خجالت نکش داشتید الان وجود ندارد.

بله، الان قدری به من بیشتر اعتماد می‌کنند و راحت‌تر می‌توانم کار کنم. طبیعی است که این اتفاق بیفتد.

اتفاق بهتری از خجالت نکش در کار بعدی رخ می‌دهد.

بله، الان در یک سریال تلویزیونی که کمدی فانتزی است برای شبکه3 کار می‌کنم که برای نوروز امسال است. آن‌هم اتمسفر کمدی دارد. موقعیتی بود که شاید قبلا اتفاق نمی‌افتاد و الان اتفاق می‌افتد.

 

مهدی جعفری،کارگردان فیلم 23 نفر/

مصائب دیده‌ شدن

صحبت درباره جشنواره فیلم فجر و نقش تعیین‌کننده آن در ارتباط با شناسایی و کشف استعدادهای تازه و جوان کمی سخت و پیچیده است. علت ساده این پیچیدگی هم درواقع پیچیده و مبهم بودن مدل طراحی و اجرای متغیر و سرگردان این جشنواره است. در تمام ادوار گذشته، جشنواره فیلم فجر همانقدر که در شناساندن استعدادهای جوان به سینمای ایران نقش داشته، در نادیده گرفتن و ضربه‌زدن به برخی از آنها و فیلم‌هایشان نیز نقش مهمی ایفا کرده است.

پس نمی‌توان در یک جمع‌بندی شسته و رفته به رای و نظر واحدی رسید. در یک نگاه کلی سینمای ما متاسفانه از یک کمبود بزرگ اخلاقی رنج می‌برد و منظورم از سینمای ما وجود توامان فیلم‌ها و سینماگران ماست. برخی از این بی‌اخلاقی‌ها مانند حسادت و تنگ‌نظری بدون تعارف ریشه‌های عمیقی در فرهنگ و تربیت ما ایرانی‌ها دارد و برخی نیز زاییده و خصیصه ذاتی این هنر صنعت است که اولین وجه تمایز آن با هنرهای دیگر دیده شدن در ابعاد کلان است. تماشاگران سینما با ‌انگیزه دیدن فیلم‌ها به سالن‌های سینما می‌روند، اما متاسفانه در اغلب موارد آنچه روی پرده بزرگ با آن مواجه می‌شوند، میل به دیده شدن فیلمسازان و سینماگران است تا فیلمی برای دیدن! بنابراین سخت است نوفیلمسازی، فیلمی بسازد که نه فیلمش دیده شود و نه خودش. و دریغ از آن هنگام که نه فیلم خوبی در میان باشد و نه نگاه نو و متفاوتی پشت یک فیلم. اینجاست که حاشیه‌ها به ابزارها و دست‌آویزهایی کذایی برای نجات یک فیلم یا فیلمساز تبدیل می‌شوند. هیاهوی بسیار برای هیچ، مظلوم‌نمایی‌ها و وا اسفاها خوردن‌های بی‌جا و هزار و یک بازی دیگر برای آنکه آبی گل‌آلود شده شاید ماهی کوچکی صید شود.

حال و روز بسیاری از فیلمسازان تازه‌کار و کهنه‌کار امروز ما متاسفانه اینچنین است.  جشنواره‌ها همانقدر که یکی از مهم‌ترین امکانات رشد و پیشرفت فیلم‌ها و فیلمسازان هستند کمی بیشتر از آن آفت جان فیلم‌ها به‌شمار می‌روند. از دیگر مواردی که کارکرد دوگانه و پارادوکسیکال در این حرفه دارد، موضوع قضاوت است. آثار هنری و به‌خصوص آثار هنرمندان نوظهور برای رشد و بالندگی به‌شدت نیازمند داوری و امتیازدهی از طرف اساتید و منتقدان واقعی این عرصه هستند و از طرفی همین قضاوت ممکن است به‌راحتی منجر به گمراهی و سرگشتگی همان سینماگران جوان یا عده‌ای پس از آنان شود. بنابراین نقش خطیر داوری‌های جشنواره فیلم فجر به‌خصوص در بخش نگاه نو، ایجاب می‌کند مسئولان و مدیران تصمیم‌گیرنده حساسیت و اهمیت بیشتری در این زمینه به‌خرج دهند.

مانع بزرگ جلوی پای فیلم‌اولی‌ها

باید کمی جسارت به‌خرج دهم و بگویم مهم‌ترین مانع بر سر راه فیلمسازان برای ساخت فیلم اولشان خود آنها هستند! عدم حمایت حامیان مالی و نیز داوری و ناداوری جشنواره‌ها اگرچه در مسیر کاری یک فیلمساز جوان نقش تعیین‌کننده‌ای دارد، ولی کافی است خود فیلمساز شناخت دقیقی از خودش، توانایی‌هایش و میزان صبر و حوصله‌اش داشته باشد و از اینها به‌عنوان سرمایه و سوخت لازم برای ادامه مسیری سخت و جانفرسا استفاده کند. گذشته از استثناهایی همچون اتصال به سرمایه، وراثت و رانت که متاسفانه به امری رایج و بدیهی در فرهنگ ایرانی ما تبدیل شده است (و اغلب هم در عالم هنر ره به جایی نبرده است)، فیلمساز مستعد و مستقل هیچ‌گاه نباید از شرایط بد روزگار بنالد و اگر چیزی در چنته دارد باید فقط به کار، کار و کار بیندیشد.

همه می‌دانیم که شرایط اقتصادی ما در لانگ‌شات و کلوز‌آپ چگونه است، اما بد نیست این را هم به یکدیگر یادآور شویم در چنین شرایطی نالیدن یک سم است. هیاهو و اعتراض مدام برای دیده شدن اگر‌چه در مواردی به‌طور مقطعی می‌تواند راهگشا باشد، اما نسخه‌ای نیست که با آن بشود فیلمساز و سینماگر درجه یک تحویل جامعه داد. بله، اذعان می‌کنم که با این شرایط سخت اقتصادی و با وجود این همه مناسبات فامیلی، ارزشی و رانتی، مسیر پیشرفت برای هنرمندان ایرانی می‌تواند از هرکجای دیگر در دنیا سخت‌تر باشد، ولی نباید فراموش کنیم بزرگانی همچون سهراب شهید ثالث و عباس کیارستمی یا کیانوش عیاری در همین رودخانه شنا کرده و مسیر خود را یافته‌اند.

در دوره معاصر هم سینماگرانی همچون فرهادی یا روستایی و... بدون داشتن هیچ‌یک از آن حمایت‌های خاص، توانسته‌اند استعداد خود را شکوفا سازند. امیدوارم پس از این نیز به‌رغم همه نویزها و پارازیت‌های موجود در فضای سینما، بیشتر اشکال را در گیرنده‌های خود جست‌وجو کنیم و نه در فرستنده‌ها.  نکته دیگر این است که نه جشنواره فجر و نه هیچ جشنواره دیگری نمی‌تواند به‌تنهایی مرجع رد یا تایید هیچ سینماگری باشد. پس وقتی فیلم اول ما در این جشنواره یا آن جشنواره شانس و فرصتی برای دیده‌شدن نمی‌یابد، نباید پرونده قضاوت آن فیلم را بسته شده بدانیم. با آرزوی توفیق و پیروزی برای همه استعدادهای جوان سینما که می‌دانم در آینده خیلی نزدیک نام و جایگاه سینمای ایران را اعتباری دیگر خواهند بخشید.

* نویسنده: سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰