به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، کارکردهای اجتماعی و فرهنگی دانشگاه و جریانات دانشجویی یکی از موضوعات پربحث این روزها است؛ روزهایی که به نام «دانشجو» لقب گرفته و همین مساله تحلیلها را به این سمت برده است. حرف زدن درباره فضای فعلی دانشگاهها از یک نگاه ساده و از نگاهی دیگر سخت است. انفعال دانشگاه در برابر مسائل اجتماعی، دور شدن از گفتمانسازی و نقش آوانگاردی در محیط فرهنگی و درگیر شدن در مسائل روزمره از جنس مسائلی است که میتوان با دیدی انتقادی که حرف زدن از آن ساده است، نگاه کرد. از سوی دیگر ارائه راهکارها و آیندهپژوهشی در نقطه مقابل این تحلیل وجود دارد که حرف زدن از آن نیاز به یک نگاه عمقی و همراه با تحلیلهای اجتماعی دارد. همه این مسائل باعث شد سراغ یکی از اساتید صاحبنظر در این حوزه برویم. او استاد دانشگاه علامه طباطبایی و معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی است. این استاد دانشگاه بهدلیل تحصیل در محیط دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که دال مرکزی اتفاقات اجتماعی داخل دانشگاه است، حرفهای قابلتوجهی از وضعیت فعلی دانشگاه دارد؛ گفتوگوی ما را با میثم مهدیار در ادامه میخوانید:
فضای فعلی اجتماعی و فرهنگی دانشگاه را چگونه میبینید، بهخصوص که شما در دانشکدهای هستید که بیشترین نزدیکی را با این فضا دارد؟
در یک بحرانی قرار داریم که دانشگاه در یک فرم و معنای خاصی واقع شده و این بحران خودش را در جریانات دانشجویی نیز نشان میدهد. البته به این معنا نیست که جریان دانشجویی هیچ کنش و فعالیت مثبتی نداشته باشد، منتها با اتفاقاتی که افتاده است، نمیتوانیم صد درصد بگوییم یک روند رشد مشاهده میشود. وقتی میگوییم جنبش دانشجویی، یعنی یک حرکت خودآگاه و اینکه این آگاهی وقتی در دانشگاه اتفاق بیفتد، ناظر به موقعیت و معنای فرم دانشگاه باشد. وقتی در این مسائل بحران داشته باشیم، انتظار و کنش از جنبش دانشجویی مبتنیبر رفتار اصیل نمیتوانیم داشته باشیم.
شما از فرم در جریان دانشجویی صحبت کردید. سوال من نازل بر ماهیت مفهوم دانشگاه است؛ رفتار اجتماعی دانشگاه را چگونه تحلیل میکنید؟
حرف بنده هم همین است. وقتی شما در فضای اجتماعی دچار بحران هستید، این در رفتارهای اجتماعی دانشگاه و دانشجو و حتی مساله علمی نیز خود را نشان میدهد. مثلا طی این سالها قسمت عمده فعالیتهای دانشجویی تبدیل شدن به پیادهنظام جریانات سیاسی بیرون از دانشگاه بوده، بدون اینکه خودش بتواند یک تحلیل کامل و جامعتری بهصورت مستقل داشته باشد. برای همین است که نمیتوانیم رفتارهای اجتماعی جریانات دانشجویی و دانشگاه را جدا کنیم.ببینید، در اواسط دهه 70، جریانات دانشگاهی، روند شاداب و پرنشاطی داشتند، اما در همان زمان مساله این بود که همین دانشجویان بهصورت مستقل تصمیم نمیگرفتند و عمل نمیکردند و از بیرون جریاناتی بود که دانشگاه و دانشجویان را هدایت میکرد و در سطح دانشگاهها تاثیرگذار بودند. جالب هم آنجا بود که وقتی کارکرد سیاسی جریانات بیرون دانشگاه تمام شدند، تشکلها هم دچار یک انفعال و رکود در کارکرد شدند.در سال 81 و 82 نیز جریانات عدالتخواه کنشهایی داشتند، ولی پس از مدتی بحران دانشجویی به وجود آمد. اینکه جریانات دانشجویی دچار فرازونشیب شدند، شاید بخشی از آن به خاطر فعالیتهای گروههای سیاسی بیرون از دانشگاه بود و همین مساله نشان میدهد بخشی از بدنه جنبش دانشجویی استقلال فکری و عملی ندارد. البته اینکه دانشجو نسبت به همان ظرفی که در آن است فکر کند، هر وقت جریانات دانشجویی نسبت به فرم و معنای دانشگاه حساس شدند و تلاش کردند مسائل را اصلاح کنند و یک آسیبشناسی از وضعیت داشته باشند، نشان میدهد جریان دانشجویی زنده و پویا است و خودش نقش پیشرو و آوانگاردی خود را ایفا میکند.
یعنی شما معتقدید که فضای فعلی دانشگاه متاثر از فضای خارج از این محیط است؟
میتوان گفت چیزی که الان مشاهده میشود، عدم استقلال فکری و رفتاری مورد انتظار برخی از جریانات دانشجویی است. البته به این معنا نیست که این مساله صددرصدی است، بلکه اتفاقاتی رخ میدهد که زودگذر است و تمام میشود.
آیا این به خاطر تغییر گفتمانها نیست؟
مساله همین است؛ یعنی با تغییر سیاستگذاریها و حتی تغییر تغذیه مالی دچار فراز و فرود میشوند. البته از طرف دیگر استقلال فکری و رفتاری باعث میشود حتی با تغییر سیاستگذاریها در طولانیمدت، کنشها در بالاترین سطح باقی بماند و این مساله هیچ ارتباطی به تغییر دولت و وزارتخانههای درگیر مساله دانشگاه ندارد.نکته دیگر مساله خودرأیی مطلوب است، به این معنا که ما یک خودرأیی نامطلوب که همان رای شخصی است داریم و یک خودرأیی مطلوب؛ که این خودرأیی، چیزی است که با یک کار جمعی دانشجویی رقم میخورد و خارج از فضا و تاثیرپذیری سیاسی باید باشد. در یک کلام، جریانات دانشجویی در کنشهای فردی، علمی و اجتماعی خود به یک جمعبندیهایی میرسند که این جمعبندیها را درنهایت در فضای سیاسی و اجتماعی اعمال میکنند.
آقای دکتر، از استقلال فکری و رفتاری جریانات دانشجویی صحبت کردید، اما نکتهای که اینجا وجود دارد، تاثیرگذاری کنشهای دانشجویی است. بسیاری از تشکلها هستند که بهنوعی در جریانات اجتماعی حضور دارند و ضمن موضعگیری اقدام به کنش عملیاتی میکنند، اما تاثیرپذیری آن روی مسئولان دیده نمیشود، این مساله را چطور تحلیل میکنید؟
نکته همینجا است و جریانات دانشجویی باید بهقدری تاثیرگذار باشند که مطالبه خود را به دستگاهها تحمیل کنند و آن هم آنجایی شکل میگیرد که بتواند با زندگی مردم ارتباط بگیرد؛ اما این تاثیرگذاری آنجایی شکل نمیگیرد که این جریانات نتوانند با بدنه اجتماعی حرف بزنند. اگر جریانات دانشجویی بتوانند بدنه اجتماعی را با خود همراه کنند، این قضیه میتواند روی مسئولان نیز تاثیرگذار باشد.
بحث بعدی آینده وضعیت دانشگاه و راهکارهایی برای اصلاح وضعیت فعلی است؛ تحلیل شما در اینباره چیست؟
این اتفاق زمانی میافتد که جنبش دانشجویی یک آگاهی تاریخی نسبت به دانشجو و دانشگاهی بودن خود داشته باشد و آن موقع است که میتواند واکنشی خارج از جهتگیریهای سیاسی و حزبی نشان دهد. البته مدتی است این آگاهی در بین جریانات دانشجویی، مثل ورود به ماجرای دانشجوی پولی و... ایجاد شده است. البته این مساله فراگیر نیست و مصداقا نسبت به بروکراسیهای رایج در دانشگاهها موضعگیری کمتری صورت میگیرد. مثلا مدتی است ابهاماتی درباره ارتباطات دانشگاه با دولت و پروژههایی که دولت به اساتید و دانشگاهها اختصاص میدهد وجود دارد و فسادهایی نیز شکل گرفته است. تقریبا هیچ تشکل دانشجویی به این قضیه واکنش نشان نمیدهد. حتی استادی که در یک محفل رسمی به این مساله اعتراض میکند، مورد هجمه رسانهها و همدانشکدهایها قرار میگیرد و میبینیم که دانشجویان هیچ واکنشی نشان نمیدهند.
میتوانیم بگوییم وقتی جنبش دانشجویی معنای خود را پیدا میکند که بتواند از معنای علم و دانشگاه پاسداری کند و پیشفرض این پاسداری درک از زیستبوم زندگی فعلی خود است.