

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، در میان روزها و ایام تاریخساز انقلاب اسلامی که یادگار دوران مبارزه و همچنین تاریخ 40 ساله جمهوری اسلامی است که هرکدام در جای خود عبرتآموز و حامل خاطراتی از گذشته این کشور است، روز سیزدهم آبان به لحاظ تلاقی حوادث تاریخی که به شکل عجیبی به هم متصلند، دارای ابعادی متنوعتر و پیامهایی عمیقتر و بنیانیتر است و از آن میتوان بهعنوان نماد مبارزه ملت ایران با دخالت و زیادهخواهی آمریکا یاد کرد، فلذا ایجاد محدودیت زمانی برای پرداختن به آن و نگاه مناسبتی صرف به آن میتواند مانع از درک بهتر ابعاد مختلف آن شود.
واقعیت اینکه ایران به سه دلیل برای غرب و خصوصا آمریکا در طول تاریخ حائز اهمیت بوده است؛ اول اینکه ایران در منابع زیرزمینی از جمله نفت و گاز دارای شرایط ممتازی بود؛ دلیل دیگر رابطه ویژهای بوده است که محمدرضا پهلوی با رژیم صهیونیستی داشت و در زمانی که سفارتخانه رژیم اشغالگر قدس در یک کشور اسلامی غیرمعمول بود، رژیم صهیونیستی در تهران سفارتخانه داشت و ایران به این رژیم نفت میفروخت؛ سوم استفاده از ظرفیت ایران برای اعمال سیاستهای آمریکا در منطقه بود که با بهرهگیری از نیروی نظامی ایران در خدمت اهداف آمریکا عمل میکرد و در حالی که برای حفظ تمامیت ارضی کشور در مواردی همچون موضوع اعلام استقلال بحرین از ایران هیچ ورودی نداشت، اما وقتی برای تامین منافع آمریکا نیاز بود در عمان ورود نظامی شود، سربازان ایرانی این کار را میکردند و شاه ایران گوش به فرمان آمریکاییها بود؛ برهمین اساس ایران در سالهای پیش از انقلاب از منظر سیاست خارجی آمریکا در دسته کلاینت یا همسو قرار میگیرد و برای حفظ این وضعیت و نزدیکتر کردن آن به خود، برخلاف طرح ادعاهای حمایت از دولتهای دموکرات، دولت محمد مصدق در ایران -که نیمنگاهی هم به مبانی آمریکایی در اداره جامعه داشت- را سرنگون میکند و از دولت برآمده از کودتا نیز حمایت میکند؛ این موضوع بهخوبی نشان میدهد دولت آمریکا برخلاف اینکه مدعی است همواره با یک نگاه ارزشمدارانه به لیبرالدموکراسی نگریسته و گسترش و ایجاد آن را در سراسر جهان را به کمک قدرت سخت و نرم خود مورد توجه قرار داده است، روابط خود در حوزه سیاست خارجی با دیگر کشورها را براساس تامین منافع خود در آن کشورها سامان میدهد و درصورتی که سرنگونی یک دولت برآمده از رأی مردم و به قدرت رسیدن یک دولت کودتا تامینکننده اهداف این کشور باشد، در حمایت از آن کودتا تردید به خود راه نمیدهد.
این اقدام آمریکاییها البته در ادامه منجر به افزایش سلطه بر ایران نیز شده و ایران پس از کودتای 28 مرداد در شرایطی ویژهتر به خدمترسانی به آمریکاییها مشغول میشود که یکی از این موارد را میتوان در قضیه به کرسی نشاندن قانون کاپیتولاسیون از سوی آمریکاییها در ایران مشاهده کرد؛ قانونی که معنایش این بود که حدود 200 تا 300 هزار نفر آمریکاییای که در آن سالها ساکن ایران بودند، اگر هر جنایتی میکردند، دادگستری و دستگاه قضایی ایران حق نداشت به آنها بگوید بالای چشمتان ابروست و باید قضاوت درباره آن جنایت زیر نظر آمریکاییها انجام میشد! بهخوبی میتوان این خوشخدمتی و زیادهخواهی آمریکاییها را که باعث شد ایران دوره پهلوی در دسته کشورهای همسو از منظر آمریکاییها قرار گیرد، مشاهده کرد که اتفاقا همین ماجرا باعث شد فریاد امام(ره) در قم بلند شود و این قانون را تقبیح کند تا رژیم وابسته نیز برای تامین منافع آمریکا اقدام به دستگیری و سپس تبعید یک مرجع دینی به ترکیه در 13 آبانماه سال 43 کند؛ موضوعی که بهخوبی موضع امامخمینی(ره) را پیرامون آزادی فردی و در قامت اجتماعی با مفهوم استقلال روشن کرد و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضربه بسیار بزرگی به سیاستهای منطقهای آمریکا بود که متاسفانه حتی خیلی از نخبگان سیاسی نیز در آن مقطع ابعاد تاثیرات جهانی انقلاب اسلامی را درک نکردند و معتقد بودند یک دغدغه و دلخوری با شاه داشتند و فکر میکردند با انقلاب، شاه را بیرون کردند و حالا در دنیا باید با همه کشورها حتی آنهایی که مانع انقلاب و همراه پهلوی بودند کار کنند تا آنها هم در محیط جهانی نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسند؛ طرح این موضوع خدایناکرده بیاحترامی به این افراد نیست، بلکه درک همه ابعاد انقلاب اسلامی در نقطه ابتدایی آن کار هر کسی نبود و در آن مقطع درک نکردند با انقلاب اسلامی چه دستهگلی به آب دادند؛ اما امام(ره) بهخاطر شخصیت و هوش ذاتی، هدایتهای الهی و بصیرتی که بهخاطر تقوا پیدا کرده بود، مسائل و فضای بینالملل را بهخوبی میفهمید؛ پیروزی انقلاب اسلامی در همان بدو امر باعث شده بود ایران در دسته کشورهای غیرهمسو با آمریکا قرار بگیرد؛ چراکه انقلاب اسلامی در یککلام باعث خلع یک آدم آمریکایی از قدرت شده بود و این خود کار کمی نیست، بهطوری که در اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی یعنی فوریه 1980، واشنگتنپست یکسری گزارش در رابطه با انقلاب را با عنوان «?How Lost Iran» (چه کسی ایران را از دست داد؟) منتشر میکند که گویی ایران ارث پدر آمریکاییها بوده و از دست رفته است.
آمریکا این همه سرمایهگذاری، شبکهسازی، ساواک و... را درست کرد و برای اداره این کشور مستشار فرستاد و پیروزی انقلاب اسلامی همه اینها را بههمزده است و با این شرایط ایران دیگر نمیتوانست در دسته کشورهای همسو با منافع آمریکا باقی بماند. این مطلبی است که باعث آغاز دشمنی آمریکاییها با ایران شد که بخشی از آن در اسناد لانه جاسوسی و برنامهریزیهای آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی اعم از دخالت مستقیم آمریکا در کودتاها، تقویت جریانات جداییطلب، جاسوسی در کشور تا تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی که همگی مربوط به پیش از 13 آبان 58 است موید این نکته مهم است که این دشمنیها نهتنها ارتباطی با تسخیر یک جاسوسخانه ندارد، بلکه توانست بخشی از اقدامات آنها را خنثی کند. لذا برای درک دشمنیهای آمریکا با انقلاب اسلامی وقتی نقطه آغازین و موضوع اصلی چالش درست فهمیده نشود، ممکن است تصمیماتی اتخاذ شود که نهتنها کمکی به حل آن نمیکند، بلکه آن چالش را عمیقتر کرده یا در جهت مغلوبه شدن در آن پیش رود.
از همان زمان پیروزی انقلاب تاکنون حتی برخی دوستان نیز بهدلیل اینکه مباحث بینالمللی و مناسبات سیاست خارجی آمریکا را خوب متوجه نمیشدند، فکر میکردند میتوانند با برخی امتیاز دادنها و انجام یکسری دیدارها و لبخندها زمینه تغییر در سیاستهای آمریکا را فراهم کنند؛ حتی این افراد بعضا با نیت خوب معتقد بودند نمیشود با دنیا دعوا کرد و دور کشور دیوار کشید بلکه نیاز به تعامل است. آمریکا کشوری قدرتمند است و باید در فضای دوقطبی، حمایت یک قطب را داشت. اتفاقا گذر زمان نشان داد که اشتباه بزرگشان هم همین بوده است و یکی از نقاط برجسته و متمایزکننده امامخمینی(ره) این بود که ابعاد بینالمللی انقلاب اسلامی را میدانست و برای همین باور داشت برای باقیماندن ماهیت حکومت تازهتاسیس راهی جز مقابله با زیادهخواهیهای آمریکا وجود ندارد؛ چراکه از منظر آنها کشوری همچون ایران نهتنها باید سیاست خارجی خود را تغییر دهد و در موضوعات متعدد ازجمله هستهای، قدرت نظامی و منطقهای را واگذار کند، بلکه باید اصل آن حکومت که منجر به چنین سیاستهایی شده بهصورت ریشهای تغییر کند.
در این میان خطای بزرگتر اینکه مبانی سیاست خارجی آمریکا را که بهطور علنی مکتوب هم شده است، به دستهبندیها و افراد مختلف در صحنه قدرت آمریکا تنزل داده شود و سرنوشت کشور معطل انتخابات آمریکا و به بود و نبود یک رئیسجمهور گره بخورد و با آدرس غلط چالش با آمریکا به فردی همچون ترامپ گره بخورد؛ در حالی که برخلاف این حرفها توسط کسانی که به جناح رقیب رئیسجمهور آمریکا دلخوش کردهاند، در حال حاضر اکثریت مجلس نمایندگان را جریان رقیب رئیسجمهور آمریکا در اختیار دارد که برخی برای انتخابات 2020 روی آن جریان حساب باز میکنند، اما مشاهده میشود همین جریان قانونی که آمریکا را ملزم به ماندن در برجام کند، تصویب نمیکنند. از سوی دیگر، برای درک بهتر از تاریخ موازی ایران درصورتی که امام(ره) تحلیل جریانی که فکر میکرد میتوان با آمریکا کنار آمد را میپذیرفت، میتوان در برخی انقلابها و تحولاتی که طی 10 سال گذشته در منطقه بهوقوع پیوست، مشاهده کرد که چطور برخی سران دولتهایی که پس از انقلاب بر سر کار آمدند، احساس میکردند باید با گفتوگو و رفتوآمد با آمریکاییها این پیام را به آنها منتقل کرد تا بپذیرند مواضع آنها در دوران پیش از قدرت گرفتن ارتباطی به دوران قدرت ندارد و قابلیت کار با آمریکا را دارند و حتی در به رسمیت شناختن آمریکا بهعنوان کدخدا عمل خواهند کرد. برای این امر برخی از آنها متعدد با سفیر و مقامات دولتی آمریکا دیدار کردند، حتی برای نخستوزیر رژیم صهیونیستی نامه فرستادند و فکر میکردند اینطور نزد غربیها پذیرفته میشوند؛ اما همگان دیدند که در فرصت مناسب، آمریکا چطور این سران را به زیر کشید و به این امتیاز دادنها دلخوش نشد. در مقابل اما سابقه 40 سال گذشته نشان میدهد جمهوری اسلامی با بهرهگیری از منطق مقاومت که از امام راحل به یادگار مانده است، در چالشی که با آمریکاییها بهدلیل زیادهخواهی آنها داشته، توانسته ضمن افزایش اقتدار و عزت خود، زمینه افول آمریکا را هم در میدان عمل رقم بزند. امروز موضوع چالش جمهوری اسلامی نسبت به 40 سال گذشته تغییرات جدی پیدا کرده است. یک زمانی اگر آمریکا به خود اجازه میداد هواپیمای ایرانی را در خلیجفارس هدف قرار دهد، امروز این جمهوری اسلامی است که اجازه نمیدهد پهپاد آمریکایی حریم هوایی ایران را در آبهای خلیجفارس بدون هزینه نقض کند. امروز پس از حذف لانه جاسوسی آمریکا در ایران، این جمهوری اسلامی است که در سطح منطقه و کیلومترها دورتر زمینه خروج نیروهای آمریکایی را فراهم کرده است.
* نویسنده: علی خضریان، قائم مقام مدیرمسئول
