استدلال حضرت علی‌(ع) در ضرورت ساده‌زیستی مسئولان در گفتار منتشرنشده‌ای از مصطفی ملکیان
اگر فقر آنان را اذیت می‌کند، دل‌شان برای چیز دیگری نسوزد. وقتی تبعیض وجود دارد، مردم رنج مضاعف می‌برند. هم از گرسنگی در رنج هستند و هم از اینکه برخی در عین اینکه اینها گرسنه هستند، از پرخوری نمی‌دانند چکار کنند.
  • ۱۳۹۸-۰۸-۱۲ - ۱۱:۴۳
  • 00
استدلال حضرت علی‌(ع) در ضرورت ساده‌زیستی مسئولان در گفتار منتشرنشده‌ای از مصطفی ملکیان
نگذاریم مردم هم از فقر بسوزند و هم از تبعیض
نگذاریم مردم هم از فقر بسوزند و هم از تبعیض

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، آنچه در ادامه می‌آید، متن پیاده‌شده گفتاری از آقای مصطفی ملکیان است که حوالی سال‌های 77 و 78 ایراد شده است. او در این سخنان به بیان نکات جالبی درباره چرایی ضرورت قاعده‌مندی سبک‌زندگی مسئولان می‌پردازد و در ضمن آن روایاتی از زندگی امیرالمومنین(ع) در هنگام حاکمیت را مرور می‌کند. با توجه به تناسب این گفتار با دغدغه این پرونده، بازخوانی این سخنان کمتر شنیده‌شده را مناسب یافتیم:

یک ویژگی انسان‌های تهذیب‌شده به‌خصوص وقتی قدرت را دست می‌گیرند، این است که چونان زندگی می‌کنند مانند قبل از رسیدن به قدرت.

رهبران و مسئولان و دست‌اندرکاران یک مملکت باید دو وجهه را در نظر بگیرند؛ یکی رفع فقر و دیگری تحمل‌زایی برای فقر. مسئولان کشور باید تا جایی که می‌توانند با برنامه‌ریزی‌های خردمندانه فقر را از میان ببرند و کاری کنند که کسی وجود نداشته باشد تا در زیر خط فقر زندگی کند. این کار نخست است.اما کار دوم این است که تا وقتی نتوانستند فقر را ریشه‌کن کنند، کاری انجام دهند که فقر فقرا برایشان قابل‌تحمل‌تر باشد و این مطلب دوم خیلی مهم است، چرا؟ چون مطلب اول در اختیار هر مسئولی نیست، ممکن است 50 سال هم مسئولان یک مملکت برنامه‌ریزی کنند، جدیت کنند، تلاش کنند و باز هم موفق نشوند فقر را ریشه‌کن کنند، اما کار دوم در اختیار هر مسئولی هست!

اهل‌سنت از علی بن ابیطالب(ع) نقل می‌کنند: از حضرت علی(ع) می‌پرسند چرا حسنین بدون پاپوش به کوچه می‌دوند و چرا برای حسنین کفش نمی‌خرید. وسع خرید کفش را که دارید! حضرت جواب داد: من وسع مالی دارم برای بچه‌های خودم کفش بخرم، اما اگر آنها را پابرهنه می‌برم، برای این است که اگر زنی شبی به همسرش گفت چرا بچه‌های ما کفش ندارند، مرد بگوید عجیب نیست! مگر ندیدی بچه‌های علی(ع) هم بی‌کفش بودند، یعنی فقر برایشان قابل‌تحمل بشود. من با پول دو جفت کفش نمی‌توانم برای همه بچه‌های فقرا کفش بخرم، اما می‌توانم فقر را برایشان قابل‌تحمل کنم. دیگر آن مرد فقیر با سرافرازی به زنش می‌گوید مگر چه شده؟ بچه‌های تو بی‌پاپوش هستند! مگر حسنین بی‌پاپوش نیستند؟ اگر علی(ع) دو جفت کفش برای بچه‌های خود بخرد، فرقش این است که فقر را برای آنان قابل‌تحمل نکرده است. کفش نپوشیدن بچه‌های علی‌(ع) برای بچه‌های فقیر کفش نمی‌شود، اما لااقل می‌توانند بی‌پاپوشی را تحمل کنند. علی(ع) وقتی می‌دید نمی‌تواند فقر را ریشه‌کن کند، لااقل خودش هم فقیرانه زندگی می‌کرد تا فقرا دل‌شان کمتر بسوزد. این مطلب اهمیت دارد. مسئولان یک مملکت باید این‌گونه باشند. خود علی(ع) در نامه معروف به عثمان بن حنیف در نهج‌البلاغه فرمود: وَ إِنَّمَا هی نَفْسِی أَرُوضُها بِالتَّقْوَی لِتَأْتِی آمِنَةً یوْمَ الْخَوْفِ الْأَکبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَی جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهتَدَیتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هذَا الْقَزِّ وَ لَکنْ هیهاتَ آن یغْلِبَنِی هوَای وَ یقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیمَامَةِ مَنْ لاطَمَعَ لَه فِی الْقُرْصِ وَ لاعَهدَ لَه بِالشِّبَعِ
أَوْ أَبِیتَ مِبْطَانا وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَ أَکبَادٌ حَرَّی أَوْ أَکونَ کمَا قَالَ الْقَائِلُ:
وَ حَسْبُک دَاءً آن تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ * وَ حَوْلَک أَکبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِدِّ
أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هذَا أَمِیرُ الْمُومِنِینَ وَ لاأُشَارِکهمْ فِی مَکارِه الدَّهرِ أَوْ أَکونَ أُسْوَةً لَهمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیشِ

 هم تو و هم همه می‌دانید که اگر من می‌خواستم می‌توانستم هیچ لباسی نپوشم جز لباس ابریشمی، هیچ نوشیدنی‌ای نخورم جز عسل و هیچ خوراکی نخورم جز مغز دانه‌های گندم، ولیکن محال است هوای نفس منِ علی بر من غلبه کند که در سفره غذایی را انتخاب کنم! منِ علی سر سفره دست به انتخاب نمی‌زنم، چون من احتمال می‌دهم در مملکت من کسانی باشند که به نان شب محتاج باشند و هیچ وقت یادشان نمی‌آید شکم سیر خوابیده باشند. منِ علی فقط به افتخارات عمارت قانع باشم و نباید در سختی‌های زمانه با مردم کوچه و بازار شریک باشم؟

من سوال می‌کنم ‌ای علی! اگر تو با مردم کوچه و بازار در سختی‌ها شریک باشی که وضع مردم را بهتر نمی‌کند! حضرت می‌فرماید: بهتر نمی‌کند، اما لااقل به وضع بدشان راضی‌تر هستند وقتی می‌بینند من هم که امیرشان هستم، این‌گونه زندگی می‌کنم.

کاری نباید کرد که مردم هم از فقر بسوزند هم از تبعیض. فقر را نمی‌توان به سادگی ریشه‌کن کرد، اما تبعیض را که می‌شود ریشه‌کن کرد. وقتی سرمایه ملی یک مملکت کم باشد، وقتی مشکلات اقتصادی زیاد باشد، وقتی دشمنان مملکت زیاد باشند، فقر را به سادگی نمی‌توان ریشه‌کن کرد، اما تبعیض را می‌توان ریشه‌کن کرد.

یعنی منِ امیر نباید با شما فرق کنم! منِ نماینده، منِ فرماندار، منِ امام‌جمعه، منِ وزیر نباید زندگی‌ام با مردم عادی فرقی داشته باشد و اگر فقر آنان را اذیت می‌کند، دل‌شان برای چیز دیگری نسوزد. وقتی تبعیض وجود دارد، مردم رنج مضاعف می‌برند. هم از گرسنگی در رنج هستند و هم از اینکه برخی در عین اینکه اینها گرسنه هستند، از پرخوری نمی‌دانند چکار کنند.

ابن ابی‌الحدید معتزلی غیرشیعه در شرح نهج‌البلاغه نقل می‌کند که چطور علی(ع) بر خود و زن و بچه خود سخت می‌گرفت و می‌گفت من اگر از شکم شما بگیرم، می‌توانم فقط چهار نفر را سیر کنم، اما دیگر دل مردم نمی‌سوزد! تبعیض را باید از میان برد. می‌دانم فقر را نمی‌شود به سادگی از میان برد.

 یک انسان مهذب وقتی به حکومت می‌رسد، چنان زندگی می‌کند که زمانی حکومت در دستش نبود. فرزندان حضرت علی(ع) می‌گویند پدر! وقتی به حکومت نرسیده بودید، حال و روز ما بهتر بود. در سه جا نقل شده که فرزندان حضرت علی(ع) می‌گفتند پدر! بر ما سخت می‌گیری و حضرت می‌گفتند: بله فرزندانم، قبلا وقتی به من نگاه می‌کردند، فقط به‌عنوان یک مسلمان نگاه می‌کردند، اما در حال حاضر من امیر مسلمین و امیر مومنان هستم. امیر مومنان باید چنان زندگی کند که شوهرها پیش همسران‌شان کمتر خجالت بکشند. پدری که نمی‌تواند مثل شما برای فرزندانش کیف و کفش و کلاه بخرد، وقتی بچه‌های شما را می‌بیند، خجالت‌زده‌تر می‌شود. نکنید این کار را! رنج فقر را تحمل‌پذیرتر کنید. من بارها گفته‌ام بزرگ‌ترین ضربه‌ای که تجمل‌طلبی به ما انسان‌ها می‌زند این است که با تجمل‌طلبی خودمان روح کسانی را که ندارند، به رنج مضاعفی گرفتار می‌کنیم.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰