

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، هفدهمین مراسم مشترک دانشآموختگی و تحلیف دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران دیروز چهارشنبه با حضور حضرت آیتالله خامنهای، فرمانده معظم کل قوا در دانشگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا(ص) برگزار شد.
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای ورود به میدان با حضور بر مزار شهیدان و قرائت فاتحه، یاد و خاطره مدافعان فداکار اسلام و میهن را گرامی داشتند.
فرمانده کل قوا سپس از یگانهای مستقر در میدان سان دیدند. رهبر انقلاب اسلامی همچنین جانبازان سرافراز حاضر در میدان را مورد تفقد قرار دادند.
حضرت آیتالله خامنهای سپس در سخنانی، حفظ امنیت را مسئولیت مقدس و حساس نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برشمردند و با اشاره به طراحی دشمنان برای سلب امنیت از برخی کشورهای منطقه گفتند: «دلسوزان عراق و لبنان بدانند اولویت اصلی آنان، علاج ناامنی است و مردم این کشورها نیز بدانند مطالبات بحق آنها فقط در چارچوب ساختارهای قانونی قابل تامین است.»
رهبر انقلاب اسلامی همچنین بار دیگر مسئولان و موثران فکری و همچنین آحاد ملت را به هوشیاری در قبال تلاش برای تخریب محاسباتی آنان فراخواندند و تنها راه مقابله با آن را بصیرت دانستند و چند نکته مهم را نیز گوشزد کردند: «باید به آینده و تحقق وعدههای الهی امیدوار بود، نباید به دشمن اعتماد کرد، از تحرکات دشمن نباید لحظهای غفلت کرد، به پیروزیها غره نشویم و نیروهای مسلح باید آمادگی لازم برای مقابله با فتنه را داشته باشند.»
فرمانده کل قوا در ابتدای سخنان خود به اهمیت موضوع امنیت برای هر جامعه و وظیفه مهم نیروهای مسلح برای تامین امنیت اشاره کردند و افزودند: «اگر در جامعهای امنیت نباشد، امکان فعالیتهای اقتصادی، علمی و تحقیقاتی و کارهای فکری و فرهنگی وجود نخواهد داشت، بنابراین حفظ امنیت یک وظیفه فوقالعاده باارزش است که باید قدر آن دانسته شود.»
ایشان بزرگترین لطمه به یک کشور را سلب امنیت آن دانستند و با اشاره به برنامهریزی دشمنان برای آشوب و سلب امنیت برخی کشورهای منطقه گفتند: «عوامل این خباثتها و کینهورزیهای خطرناک، شناختهشده هستند و در پشت این قضایا، آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی غربی با پشتوانه پول برخی کشورهای مرتجع منطقه قرار دارند.»
رهبر انقلاب اسلامی خطاب به دلسوزان عراق و لبنان تاکید کردند: «اولویت اصلی، علاج ناامنی است و مردم این کشورها نیز متوجه باشند که دشمن بهدنبال برهم زدن ساختارهای قانونی و ایجاد خلأ در این کشورها است و تنها راه رسیدن مردم به مطالبات بر حقی که دارند، پیگیری آنها در چارچوب ساختارهای قانونی است.»
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: «دشمنان چنین فکرهایی را برای کشور عزیز ایران هم داشتند اما خوشبختانه ملت هوشیارانه و بهموقع به میدان آمد و نیروهای مسلح نیز آماده بودند و آن توطئه خنثی شد.»
فرمانده کل قوا در ادامه به تفاوت طبیعت ارتشهای قدرتهای استکباری با ارتش جمهوری اسلامی پرداختند و گفتند: «مسئولیت اصلی ارتشهای قدرتهای استکباری تجاوز، غصب و ضربهزدن به کشورهای دیگر است اما در فلسفه و منطق نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، ضمن آنکه دفاع در جای خود محکم و قدرتمندانه وجود دارد اما تجاوز ابدا جایگاهی ندارد.»
ایشان به برخی از جنایات ارتشهای انگلیس، فرانسه و آمریکا در یکصدسال اخیر در شبهقاره هند، شرق و غرب آسیا، و شمال و مرکز آفریقا اشاره کردند و افزودند: «مشکل اصلی این ارتشها، تکیه آنها به نظامهای استکباری است و بر همین اساس است که ما همواره بر لزوم تکیه ارکان و عناصر مختلف نظام بر قرآن و اسلام تاکید میکنیم.»
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: «نظام اسلامی، نیروهای مسلح خود را اعم از ارتش، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی مورد ارج قرار میدهد و آنها جزء عناصر موثر و مهم نظام اسلامی هستند.»
رهبر انقلاب اسلامی، جانفشانی در همه میدانها و سرافرازی در همه امتحانهای 40 سال گذشته را از دیگر خصوصیات و ویژگیهای ارتش جمهوری اسلامی برشمردند و افزودند: «تعداد بسیاری از عناصر باایمان ارتش همچون شهیدان صیادشیرازی، ستاری، بابایی، فلاحی و فکوری و همچنین مرحوم ظهیرنژاد و مرحوم سلیمی به استقبال نظام جمهوری اسلامی آمدند و خیل عظیم ارتش را بهدنبال خود آوردند.»
فرمانده کل قوا یکی از عرصههای سرافرازی ارتش را پشتیبانی از جبهه مقاومت در سالهای اخیر دانستند و خاطرنشان کردند: «این نقشآفرینی مهم در آینده و در وقت خودش اعلام خواهد شد.»
ایشان تحول در سازماندهی و در تاکتیکهای عملیاتی و در فکر و فرهنگ و جهتگیریها را از دیگر ویژگیهای بارز ارتش جمهوری اسلامی خواندند و سپس درخصوص وظایف آینده نیروهای مسلح ازجمله ارتش، نکاتی را بیان کردند.
رهبر انقلاب اسلامی به تبیین مختصات یک ملت آزاده پرداختند و گفتند: «ملتی که آزادانه اراده و آزادانه عمل کند و منافع حقیقی خود را بهدرستی تشخیص دهد و با استقلال، اراده و عمل، آن منافع را تامین کند، یک ملت آزاده است.»
حضرت آیتالله خامنهای یکی دیگر از مختصات ملت آزاده را «تاثیر نپذیرفتن از تخریب محاسباتی دشمن» خواندند و افزودند: «یکی از برنامههای دشمن، تغییر محاسبات مسئولان و موثران فکری و همچنین آحاد مردم است تا منافع حقیقی و ملی خود را نتوانند بهدرستی تشخیص دهند.»
ایشان با تاکید براینکه تخریب محاسباتی مسئولان و مردم، همچون وارد کردن بدافزار به یک سیسستم رایانهای و دستکاری اطلاعات و وارد کردن اطلاعات غلط است، خاطرنشان کردند: «گاهی اوقات دشمن در رایانه عمومی مدیریت یک کشور و در اندیشه و محاسبات آنها اثر میگذارد اما یک ملت آزاده هیچگاه از این اقدام تاثیر نمیپذیرد و شجاعانه بهدنبال منافع ملی خود میرود.»
رهبر انقلاب اسلامی لازمه تاثیر نپذیرفتن از تخریب محاسباتی دشمن را «بصیرت» دانستند و تاکید کردند: «اگر چشم باز و هوشیاری نباشد، نه میتوان منافع حقیقی و راه رسیدن به آن را تشخیص داد و نه میتوان فردی را که باید اینبار بزرگ را بهدوش بکشد، بهدرستی شناخت.»
حضرت آیتالله خامنهای با تاکید بر اینکه اگر این مختصات وجود داشته باشد، ملت به نتایج مطلوبی خواهد رسید، گفتند: «همه آحاد مردم بهویژه نیروهای مسلح باید احساس تکلیف کنند و مراقب باشند که دشمن در محاسبات فکری آنان تاثیرگذار نشود.»
ایشان سپس در جمعبندی مباحث مطرحشده چند نکته را بیان کردند: «۱- به دشمن نباید اعتماد کرد و نباید به او خوشبینی سادهلوحانه داشت، ۲- نباید لحظهای از تحرکات دشمن چشم برداشت و غافل شد، ۳- نباید دشمن را ناتوان و حقیر شمرد، بلکه باید آن را در اندازههای خود شناخت و برای مقابله آماده بود و ۴- نباید به پیروزیها غره شد، چراکه یک لحظه غفلت میتواند همانند جنگ احد، پیروزی را تبدیل به شکست کند حتی با حضور پیامبر(ص) در میدان.
رهبر انقلاب اسلامی «ایمان، مجاهدت، تلاش مستمر، وحدت و همافزایی و مشغول نشدن به سرگرمیهای حقیر دنیوی» را ازجمله عوامل پیروزی و حفظ آن برشمردند و گفتند: «اگر این عوامل حفظ نشوند، پیروزیها از دست خواهند رفت.»
فرمانده کل قوا درخصوص حفظ عوامل پیروزی یک ماموریت ویژه برای نیروهای مسلح بیان کردند و افزودند: «نیروهای مسلح باید مراقب فتنه باشند و آرایش و آمادگیهای لازم را برای مقابله با فتنه داشته باشند، زیرا طبق فرموده خداوند متعال در قرآن، فتنه از کشتار و قتل نیز بدتر است.»
رهبر انقلاب اسلامی «حفظ امید به آینده» و «اطمینان به تحقق وعدههای الهی» را دو عامل مهم برای مقابله با توطئهها برشمردند و گفتند: «امروز به لطف خداوند و به کوری چشم دشمنان، جوانان کشور سرشار از امید هستند و تحقق وعدههای الهی را که شاید تصور آنها در گذشته دشوار بود، اکنون در مقابل چشمان خود میبینیم.»
حضرت آیتالله خامنهای شکستهای پیدرپی رژیم صهیونیستی در مقابل جوانان مومن حزبالله و جوانان باهمت فلسطینی در جنگهای ۳۳روزه، ۲۲روزه و ۷روزه را نمونههای عینی از تحقق وعدههای الهی برشمردند و افزودند: «ناکامی استکبار در منطقه غرب آسیا، با وجود هزینههای گزاف و اعتراف خودشان به این شکست، از دیگر نمونههای تحقق وعدههای الهی است.»
ایشان در پایان سخنان خود تاکید کردند: «به لطف خداوند، راهپیماییهای بازگشت در غزه، روزی به بازگشت فلسطینیها به سرزمین خودشان منجر خواهد شد.»
در این مراسم امیر سرلشکر موسوی، فرمانده کل ارتش با تاکید بر آمادگی کامل جوانان مومن و پرانگیزه ارتش برای تحقق اهداف گام دوم انقلاب اسلامی گفت: «ارتش مبتنیبر آموزههای قرآنی، در مقابل دشمنان مقتدرانه و در کنار مردم فداکارانه ایستاده است و نسل جوان ارتش با بصیرت، احساس مسئولیت، ایثار و دستدردست برادران خود در سپاه، راه مجاهدت و مقاومت را برگزیده و آماده جانفشانی در هر زمان و مکان و در هر سطحی هستند.»
امیر سرتیپ دوم ساعدی، فرمانده دانشگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا(ص) نیز گزارشی از فعالیتها و برنامههای تحصیلی و تربیتی دانشگاه بیان کرد.در این مراسم تعدادی از فرماندهان، روحانیون، استادان و دانشآموختگان نمونه ارتش، جوایز خود را از دست فرمانده کل قوا دریافت کردند و نمایندگان دانشجویان و دانشآموختگان نیز درجه و سردوشی دریافت کردند.اعطای پرچم و قرائت خطابه توسط دانشجویان قدیم و جدید و اجرای رزمایش میدانی «طلوع خورشید قائم» از دیگر برنامههای مراسم دیروز در دانشگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا(ص) بود.همچنین یگانهای حاضر در میدان از مقابل فرمانده کل قوا رژه رفتند و همزمان عملیات اعتمادبهنفس اجرا شد.
دو تجربه درسآموز
«اولویت اصلی، علاج ناامنی است و مردم این کشورها –عراق و لبنان- نیز متوجه باشند که دشمن بهدنبال برهمزدن ساختارهای قانونی و ایجاد خلأ در این کشورها است و تنها راه رسیدن مردم به مطالبات برحقی که دارند، پیگیری آنها در چارچوب ساختارهای قانونی است.» این را باید جدیترین هشدار رهبر انقلاب در سخنرانی روز گذشته و فراتر از آن جدیترین موضع ایشان درخصوص تحولات اخیر عراق و لبنان دانست.ایشان بزرگترین لطمه به یک کشور را سلب امنیت از آن دانستند و به تجربیات تاریخی جمهوری اسلامی ایران دراینباره نیز گریزی داشتند. تجربیاتی که در یک دهه گذشته لااقل دوبار در حوادث پس از انتخابات 88 و ناآرامیهای دیماه 96 رقم خورد و هربار تکانهای شدید بر فضای عمومی جامعه و محیط سیاست خارجی و اقتصاد ایران وارد کرد.فضای بعد از انتخابات 88 را میتوان نمونه بارزی از تلاش برای برهمزدن ساختارهای قانونی کشور قلمداد کرد؛ فضایی که در آن ابتدا اصل انتخابات زیر سوال رفت و پس از آن نهادهای قانونی و سازوکارهای رسمی مورد هدف قرار گرفت و هرچه زمان گذشت، دامنه تعرضات به سایر نهادهای حاکمیتی گستردهتر شد. فضایی که البته ماهیت واقعی آن چندماه بعد در قالب شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» برای همه نمایان شد.تبعات رادیکالیسم سیاسی جریان بازنده این انتخابات البته فقط گریبانگیر این جریان نشد و ابعاد دیگری هم داشت. فارغ از انسدادی که افتادن به ورطه رادیکالیسم برای حامیان کاندیداهای شکستخورده و نیروهای سیاسی فعال در شهرآشوب آن روزها طی سالهای بعد بهدنبال داشت و هزینههایی که بهلحاظ سیاسی به این جریان تحمیل کرد، کشور نیز خسارات فراوانی را متحمل شد.مهمترین جنبه این خسارات را باید زمینهسازی برای تشدید و تعمیق تحریمها دانست.
بهطور طبیعی مهمترین پیام این حوادث برای آمریکا و غرب این بود که در شرایط پدیدآمده میتوان با فشار بیشتر وضعیت ایران را بیثبات کرد و زمینه براندازی را فراهم آورد. از همینرو، راهبرد تحریم و فشار در سالهای پس از 88 روند متفاوت و البته فزایندهای به خود گرفت. این در حالی بود که تا قبل از این مقطع امیدهای غرب در متحولسازی داخل ایران از طریق فشار به ناامیدی تبدیل شده و حتی کار به ارسال پیغام و پسغامهای رئیسجمهور آمریکا برای مقامات ارشد کشور رسیده بود.هرچه بود از این مقطع به بعد فشارهای بینالمللی بر ایران به اوج رسید و یکسال بعد نفت و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تحریم شد. مجموعه تحریمهایی که عنوان فلجکننده را یدک میکشیدند و به باور بسیاری از ناظران بینالمللی تصویب و اعمال شدند تا حاکمیت را ساقط کنند. آثار هشتماه ناامنی و بیثباتی اقتصادی و اجتماعی و تبعات داخلی و خارجی آن –ازجمله تحریمها- خیلی زود در معیشت مردم نیز پدیدار شد. فارغ از تعطیلی بازارها و اخلال در سیستم توزیع کالا و خدمات، تخریب فضای کسبوکار، خسارات جانی و مالی به بسیاری از شهروندان، نوسانات بازار ارز و طلا، در اثر این ناآرامیها امنیت سرمایهگذاری خارجی به خطر افتاد، هزینه مبادله در اقتصاد ایران بالا رفت، صادرات نفتی و غیرنفتی کاهش یافت، تولید دچار رکود شد، ارزش پول ملی کاهش یافت، باجخواهیها در مذاکرات هستهای با ایران بالا گرفت و مذاکرات به بنبست رسید، نرخ بیکاری افزایش یافت، حدود دومیلیون فرصت شغلی از بین رفت و هزار و یک خسارت دیگر به کشور تحمیل شد.مجموعه حوادثی که زمینهساز این حجم از خسارات شد البته یکشبه رخ نداد و آنطور که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت دولت آمریکا در خاطراتش روایت میکند، این کشور دهها میلیون دلار برای آن هزینه کرد.
هیلاری کلینتون درباره نقشآفرینی آمریکا در میانه این حوادث مینویسد: «در پشت صحنه، گروه من در وزارت امور خارجه بهطور مداوم با فعالان در ایران در ارتباط بودند و برای جلوگیری از تعطیلشدن توئیتر، بهطور فوریتی مداخله کردند.» او در ادامه بهصراحت از پولهای خرجشده توسط آمریکا برای حمایت از جنبش سبز برای زنده ماندن آن سخن گفته و تصریح میکند: «دولت اوباما در سالهای بعد از انتخابات ۸۸ ایران، با صرف دهها میلیون دلار بیش از پنجهزار نفر از مخالفان تهران را در سراسر دنیا آموزش داد.»
نسخه ارتقایافته همین غائله هشتسال بعد نیز –دیماه 96- با تمرکز بر نارضایتیهای اقتصادی در اقشار مختلف جامعه تکرار شد. اینبار اما خاستگاه اعتراضات بهجای طبقات مرفه و بالای شهرنشین، بخشهای کمبرخوردارتر جامعه و در گستره بیشتری از شهرها –بهجای متوقف ماندن بر شهرهای بزرگ- بود. این اعتراضات نیز که در ابتدا عمومیت داشت و مطالبات بخشهای عمدهای از جامعه را نمایندگی میکرد خیلی زود سویههای رادیکال و ضدساختار به خود گرفت و با تبدیل شدن به آشوبهای خیابانی، امنیت جامعه را به خطر انداخت. جایگزینشدن اغتشاشات با اعتراضات بیش از هرچیز مطالبات بحق اولیه مردمی را به حاشیه برد و بهواسطه فضای اضطراری پدیدآمده، راه را بر پیگیری فوری آنها تا حد زیادی ناهموار کرد.در هر دو مقطع اما مرزبندی مردم با اغتشاشگران و همراهی با حاکمیت بهرغم وجود پارهای اعتراضات از سویی و در عین حال به رسمیت شناختهشدن این اعتراضات از سوی حاکمیت، از دیگرسو مانع از تعمیق ناامنی پدیدآمده و از بین رفتن ساختار شد؛ موضوعی که ثبات کشور در تلاطمات بعدی را بههمراه داشت و امکان پیگیری و رسیدگی به اعتراضات در همین بستر را فراهم آورد.
اشاره روز گذشته رهبر انقلاب به لزوم حفظ امنیت و پیگیری مطالبات بحق مردمی در چارچوب ساختارهای قانونی را بیش از هرچیز از زاویه تجربیات تاریخی مردم ایران میتوان فهم کرد؛ تجربهای که حالا در پیش چشم مردم عراق و لبنان قرار دارد و آنها برای بهرهگیری از این تجربه لازم نیست راه دوری بروند.در کنار این موارد باید گفت سنت حاکم بر تحولات منطقه طی سالهای گذشته نیز اینگونه رقم خورده که هرگونه ناامنی و هرجومرج در کشورهای منطقه بیش از هرچیز آب به آسیاب آمریکا میریزد. تاکیدات رهبر انقلاب بر لزوم خروج ایالات متحده از غرب آسیا را میتوان برگرفته از همین سنت ارزیابی کرد. هرچه باشد تجربه ثابتکرده نفس حضور آمریکا در منطقه با تولید ناامنی در کشورهای ضدآمریکایی بهویژه در محور مقاومت ارتباط مستقیمی دارد.ناخرسندی واشنگتن از وجود ثبات در این کشورها بهویژه در شرایطی که جبهه مقاومت در یکسال اخیر به توفیقات چشمگیری دست یافته، به تحلیل چندان پیچیدهای نیاز ندارد. آمریکا از سالها پیش نقشه خاورمیانه جدید با محوریت رژیم صهیونیستی را در سر میپرورانده و البته در روزهایی که این نقشه بیش از هر زمان دیگری نقش بر آب شده باید هم برای درهمریختن این ثبات و تولید ناامنی در آنها برنامه بریزد و پول خرج کند.
آمریکا و درآمدزایی با ناامنی
غرب آسیا دیگر برای آمریکا اهمیت ندارد. این گزارهای است که بارها و بارها دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا آن را بیان کرده است. سیاست اعلامی ترامپ، از دوره باراک اوباما رئیسجمهور سابق آمریکا به بهانه پایان عملیات مبارزه با تروریسم(!) اعمال شد، اما در پس ادعای او، این بحرانهای اقتصادی در داخل و هزینههای سنگین هفتتریلیوندلاری در غرب آسیا بود که مقامات سیاسی این کشور را ناچار به اتخاذ چنین تصمیمی کرد. علاوهبر این دلایل، استخراج وسیع نفت شیل و وابستگی ناچیز به نفت منطقه، مقامات آمریکا را به این نتیجه رساند که زمان هزینه کردن برای خاورمیانه گذشته است. با این حال این وضعیت باعث نمیشود که آمریکا از ظرفیت درآمدزایی غرب آسیا چشمپوشی کند. در سه سال گذشته آمریکا تلاش کرده است از طریق فروش امنیت به برخی کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس که متحدان این کشور به شمار میروند، درآمدزایی کند. نمود این وضعیت را در عربستان سعودی بهویژه در اعزام اخیر سربازان آمریکایی به این کشور میتوان دید اما برای کشورهایی که نیاز به این چتر امنیتی ندارند، چه باید کرد؟ راهبرد آمریکا برای این کشورها که عمدتا در محور مقاومت تعریف میشوند، ایجاد ناامنی است. آمریکا در این راهبرد از یک سو محور مقاومت را که شامل کشورهای ایران، عراق، سوریه و لبنان میشود، تضعیف و از این طریق امنیت رژیم صهیونیستی را تامین میکند و از سوی دیگر برای مهار این ناامنی، به کشورها تسلیحات نظامی میفروشد و با حضور نظامی در این کشورها، هزینه امنیت را مطالبه میکند.در تحولات اخیر در منطقه بهویژه در عراق، میتوان ردپای تلاش آمریکا را برای توسعه ناامنی در خلال تظاهرات یافت. بهتازگی روزنامه الاخبار چاپ بیروت از یک سند امنیتی خبر داد که دست سفارت آمریکا در بغداد را در اداره و کنترل تشکیلات سری «تظاهرات عراق» رو کرده است.
مقامات امنیتی آمریکا تلاش میکنند با توسعه ناامنی در خلال تظاهرات، دولت مرکزی در عراق را تضعیف و حتی به سقوط بکشانند. ساختار سیاسی عراق و لبنان بهگونهای نیست که با استعفا یا برکناری یک دولت، دولت بعدی بلافاصله تشکیل شود. شاید پس از استعفای یک دولت، ماهها و سالها تشکیل دولت جدید زمان ببرد. فقدان دولت در وضعیتی که امروز عراق دچار آن است، به معنای تداوم خشونت در این کشور است. کنار رفتن رهبران در عراق، لبنان و حتی سوریه، به درگیری میان نخبگان سیاسی این کشورها منجر میشود و نتیجه آن بیثبات شدن و خسارتهای امنیتی خواهد بود، چراکه این شرایط وسوسهکننده برای افراطگرایان در این مناطق است. عراق و سوریه دوکشوری هستند که همچنان درگیر مبارزه با بقایای گروهکهای تروریستیاند. بیثباتی سیاسی در عراق، نشان دادن چراغ سبز برای فعالیت مجدد هستههای عملیاتی این گروهک تروریستی است. با سقوط دولت مرکزی در عراق و احیای داعش، هستههای خفته این گروهک در سایر نقاط جهان و بهویژه در افغانستان و قفقاز فعال میشوند و این به معنای خطر ناامنی نه در عراق یا سوریه که در کل منطقه است. خطر این ناامنی ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار میدهد.در کنار خطر داعش، از بین رفتن ساختارهای سیاسی در هر کشوری عموما باعث شروع درگیری میان گروههای سیاسی میشود که به دنبال قدرتیابی و شکل دادن به نظمی جدید هستند. این وضعیت در کشور عراق که گروههای سیاسی همچون حشد الشعبی، جریان صدر، جریان حکیم، عشایر و قبایل مختلف و بقایای رژیم بعث عراق دارای توان نظامی هستند، یک جنگ چندگانه شهری را به دنبال خواهد داشت. درگیریهایی که حتی اگر به پیروزی یک طرف بینجامد، سالها نزاع مسلحانه را در یک شبکه زیرزمینی شاهد خواهیم بود. این بحران پس از سقوط رژیم بعث در عراق پدیدار شد و اعضای گروههای مختلف دست به اقدامات تروریستی گستردهای علیه مردم این کشور زدند و در ادامه بخش زیادی از آنان به گروه تروریستی داعش پیوستند.
ماجرای یک هشدار
حوادث عراق پشتپردههایی دارد که شاید کمتر شخصیت سیاسیای بتواند آن را بهطور کامل، فهم و درک کند. این مساله حداقل در بسیاری از جریانهای سیاسی عراق فعلا وجود ندارد. شرط فهم تحولات عراق شاید نیاز به زبدگی سیاسی، امنیتی و سابقه گسترده اطلاعاتی داشته باشد؛ شرایطی که تماما در شخصیتی همچون «وفیق السامرائی» وجود دارد. السامرائی از جمله زبدهترین ژنرالهای رژیم بعث است که در طول جنگ تحمیلی علیه ایران، مورد اعتماد صدام بود و ریاست سازمان اطلاعات عراق را برعهده داشت. او البته در کودتا علیه صدام نیز نقش داشت و از معدود افرادی است که جان سالم به در برده است. سامرائی پس از سرنگونی رژیم بعث، در دولت عراق مشاور امنیت ملی شد. آنچه این فرمانده بعثی را از سایر بعثیها جدا میکند، گرایشهای ملیگرایانه و خیرخواهانه سامرائی است. در حالی که برخی جریانات سیاسی همچون جریان مقتدی صدر به دنبال سرنگونی دولت هستند، دیروز این ژنرال کارکشته و باسابقه عراقی نامهای مهم نوشت و در آن به تحلیل شرایط عراق امروز پرداخت.
سامرائی در این نامه «مردم»، «نمایندگان پارلمان»، «دولت عراق»، «کشورهای منطقه» و «جهان» را خطاب قرار داد. این مقام ارشد اطلاعاتی در مهمترین بخش این نامه، به جوانان عراقی گوشزده کرده که عراق در آستانه یک جنگ داخلی است و در صورت ورود این کشور به توطئه ضمن از دست رفتن نفت عراق و حقوق مردم این کشور صدهاهزار عراقی کشته خواهند شد. سامرائی بدون اشاره به کشور خاصی، کشورهای ثروتمند منطقه را تامینکنندگان مالی توطئه خواند و از دولت خواست پاسخ آنها را بدهد. او در بخش نخست نامه خطاب به «جوانان عراق» نوشت: «درد و رنج و عشق خود به عراق را بیان کردید، ولی من معتقدم که عراق در حال ورود به یک جنگ داخلی و منطقهای است که به نابودی شما ختم میشود، نفتتان را متوقف میکند، پشیزی از حقوقتان را دریافت نخواهید کرد و صدها هزار نفر از شما خواهید مرد و شما را خواهند کشت، میلیونها نفر را آواره خواهند کرد و اگر از خشونت دوری نکنید و توجهی به خطرناکترین وضعیت عراق نداشته باشید، برادری زیبای فیمابین شما برای همیشه، پایان خواهد یافت. شعار سرنگونی دولت با استفاده از زور را کنار بگذارید؛ زیرا معادلات اجاره این مساله را نخواهد داد. آنچه مطلوب است، اصلاح بنیادین است و هیچکس قادر نیست، مانع اصلاح شود.»در بخش دیگر نامه از نمایندگان پارلمان خواسته شده تا در قانون اساسی بازنگری و همه امتیازات خود را لغو کنند. او از دولت نیز خواسته که با طرحهای اصلاحگرایانه بزرگ، بین مقر خود و پارلمان در تردد باشد و همه پروندههای مهم را به دادگاه فساد تحویل دهد و مصونیت کامل را از همه لغو کند.
سامرائی خطاب به کشورهای منطقه نوشت که «اگر عراق آتش بگیرد، حتما با آتش آن خواهید سوخت.» او به جانیان نیز گفت که آنها با موج میلیونها آواره از چندین کشور روبهرو خواهند شد، [تولید] نفت متوقف خواهد شد و اگر عراق شعلهور شود، بحران، نابودکننده خواهد بود. دولت عراق؛ با غرور، پاسخ تامینکنندگان مالی توطئه توسط برخی کشورهای ثروتمند منطقه و رسانههای خشونتبرانگیز آنان را بدهد و فورا، اطلاعات آنان را برملا کند.
ایده مردمسالاری دینی از تهران تا دمشق
اوج سخنان دیروز رهبر انقلاب حداقل از دیدگاه جامعهشناسان یا آنهایی که نگاه عمیــــق و مــــبتنیبر تمدنسازی به مسائل سیاسی دارند، به رسمیت شناختن دوباره مردم و مطالباتشان حتی در عراق و لبنان بود چیزی که چه در داخل و چه در خارج تیتر بسیاری از رسانهها شد، «مطالبات مردم به حق است». هرچند این اولینبار نیست که رهبری درمورد کشورهای منطقه و مردمشان اینگونه اظهارنظر میکنند اما باید گفت این تاکید مجددا نشاندهنده الگوی ذهنی و مانیفست فکری اصیلی است که مدیریت انقلاب و جمهوری اسلامی را برعهده دارد. به رسمیت شناختن مردم در هر جایگاهی که باشند و در هر کشوری ولو عراق، سوریه، مصر، بحرین، لبنان و حتی والاستریت گویای این است که نقش مردم جزء جداییناپذیر این دیدگاه است و بهعبارتی آنقدر نقش مردم در این الگوی ذهنی پررنگ است که نهتنها قابل انکار نیست که از اصول دیگر بعضا قابل توجهتر و موثرتر است
بررسی اجمالی این مساله نیازمند بازخوانی مواضع حضرت آیتالله خامنهای حداقل در سه محور است.اول: مشروعیت نظام اسلامی. تئوری حضرت آیتالله خامنهای در اداره انقلاب گویای نظامی مردممحور با همان عبارت معروف و شناختهشده مردمسالاری است که در مقاطع مختلف از جانب ایشان تبیین شده و نهتنها درمورد انقلاب که ریشههای آن تا حکومت پیامبر مکرم اسلام و امیرالمومنین(ع) هم میرسد. بد نیست چند نمونه را با هم مرور کنیم. در سال 1366 یعنی دو سال پیش از آنکه حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی شوند، در خطبههای 22 خرداد به نقش مردم در حاکمیت صدر اسلام اشاره کرده و تاکید میکنند بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامدارى زمامدار است. ایشان در همان نماز توضیح میدهند: «در اسلام بهنظر مردم اعتبار داده شده؛ رای مردم در انتخاب حاکم و در کاری که حاکم انجام میدهد، مورد پذیرش قرار گرفته. لذا شما میبینید که امیرالمومنین (ع) با اینکه خود را منصوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری میداند، آن وقتی که کار به رای مردم و انتخاب مردم میکشد، روی نظر مردم و رای مردم تکیه میکند. یعنی آن را معتبر میشمارد. بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت زمامدارى زمامدار است. اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند، یعنی آن را قبول نکردند، آن زمامدار خانهنشین خواهد شد. مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است یا بگوییم فعلیت زمامداری و حکومت به بیعت مردم وابسته است.» یا در جایی دیگر رهبر انقلاب درباره منطقه مردمسالاری دینی تاکید میکنند: «آن وقتى این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسى که ولایت را به او مىدهیم- در هر مرتبهاى از ولایت- باید اهلیت و صلاحیت یعنى عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند. این منطق مردمسالارى دینى است که بسیار مستحکم و عمیق است.» (26/ 09/ 1382)، بیانات در دیدار استادان و دانشجویان قزوین.
رهبر انقلاب در سال 78 و در خطبههای نمازجمعه 14 خرداد تصریح میکنند: «هیچکس در نظام اسلامى نباید مردم، راى مردم و خواست مردم را انکار کند. بدون آرای مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقق خواست مردم، خیمه نظام اسلامى، سرپا نمىشود و نمىماند.» این در حالی است که چندماه پیش از آن ایشان در جلسه پرسش و پاسخ با مدیرانمسئول و سردبیران نشریات دانشجویى که چهارم اسفند برگزار شده بود، گفته بودند: «در تفکر دینى، اساس حاکمیت دین و نفوذ دین و قدرت دین، تکیه به مردم است. تا مردم نخواهند، تا ایمان نداشته باشند، تا اعتقاد نداشته باشند، دین حاکم نمیشود... . در قانون اساسى ... همه مراکز قدرت هم، مستقیم یا غیرمستقیم با آرای مردم ارتباط دارند و مردم تعیینکننده و تصمیمگیرنده هستند و اگر مردم حکومتى را نخواهند، این حکومت درواقع پایه مشروعیت خودش را از دست داده است.»دوم: دفاع از حاکمیت مردم در انقلاب؛ نمونه واضح و آشکار این مساله تاکید رهبری بر برگزاری انتخابات و تعیین سرنوشت مردم از این مسیر است و البته بعد از آن ایستادگی بر رای مردم هرچه بوده نشان میدهد رهبری در پایبندی به مردمسالاری تا کجا ایستاده است.شاید تکراری باشد اما حالا دیگر همه خبر دارند که مسئولان دولت وقت بنای برگزاری انتخابات مجلس هفتم را نداشتند، بهانههای مختلفی هم میگرفتند و به اعتراف رئیسجمهور وقت در سخنرانی 16 آذر 83، برای برگزارنشدن انتخابات هم بسیج شده بودند اما هرگز موفق به چنین کاری نشدند. هشتم خرداد 90 رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس موضوع آن سال را اینگونه روایت میکنند: «ما الحمدلله انتخابات را بدون اندک تاخیری، همیشه سروقت انجام دادیم؛ این خیلی مهم است. از سال ۵۸ که اولین انتخابات انجام گرفته است تا امروز، سیویکی، دو تا انتخابات انجام گرفته؛ سروقت، با دقت. واقعا خودشان را کشتند که شاید بتوانند در یک برههای انتخابات مجلس را عقب بیندازند، اما نتوانستند. روسای قوا با همدیگر همدست شدند که نگذارند انتخابات مجلس شورای اسلامی سروقت انجام بگیرد، اما نتوانستند. خیلی تلاش کردند، آمدند، بحث کردند، حرف زدند، روزنامه نوشتند، امضا جمع کردند، مامورین دولتی را بسیج کردند، ولی الحمدلله نتوانستند. بعد از اینهم به توفیق الهی همینجور خواهد بود. انتخابات مهم است. انتخابات برای ما یک پرچم افتخار است؛ نشانه مردمسالاری دینی است.»
این البته تنها تلاش ناکام برای عدم برگزاری انتخابات نبود، چراکه اردیبهشت سال 92 و حواشی پیشآمده درباره رد صلاحیت کاندیدای مورد حمایت رئیسجمهور وقت، رهبری مجددا بر برگزاری بههنگام انتخابات تاکید کرده و در دیدار با دستاندرکاران برگزاری انتخابات ریاستجمهوری و شورای شهر و روستا تاکید کردند: «خیلیها در این سالها خواستند انتخابات را کمرنگ کنند یا زمان آن را به تعویق بیندازند اما تاکنون نتوانستهاند و بعد از این هم به توفیق الهی نخواهند توانست.»اینها البته سوای پایبندی تام و تمام حضرت آیتالله خامنهای به رای خارجشده از صندوقهاست، چه در سال 88 که همه به یاد دارند رهبری تا کجا ایستاد و تحقق اراده چهل و چند میلیون نفری مردم را تضمین کرد، چه آن وقتی که از مردم برای حضور در انتخابات ولو به قبول نداشتن نظام دعوت کردند و چه آن زمانی که حسن روحانی در انتخابات پیروز شده بود و برخی داعیه ابطال انتخابات داشتند و رهبری با ایستادگی روی رای مردم نگذاشتند که خدشهای به مردمسالاری دینی وارد شود.سوم: دفاع از مردم حتی در خارج از مرزها. همین ماه گذشته بود که «مسیر» روی گیشهها آمد و از روایتی دستاول درباره نظر رهبر انقلاب درخصوص مردم سوریه پرده برداشت؛ جایی که امیرعبداللهیان، معاون وقت وزیر امور خارجه در زمان آغاز بحران در سوریه میگوید: «توجه رهبر انقلاب تنها به سطوح راهبردی و کلان منطقه معطوف نبود. ایشان درواقع دغدغه ملت و مردم سوریه را داشتند. وقتی بحران سوریه در سال 2011 میلادی شروع شد، از اولین توصیههای رهبر انقلاب به بشار اسد که توسط سردار سلیمانی به ایشان ابلاغ شد، این بود که میروید به آقای بشار اسد میگویید مردم خطقرمز ما هستند. اگر چنین اتفاقی بخواهد در سوریه بیفتد و نسبت به کشتار مردم بیتفاوت باشید، روی حمایت ما حساب نکنید. شما ببینید در زمانی که از نظر راهبردی و سطح کلان، اهمیت مساله سوریه برای ما بسیار بالا بود، اما در نیت و فکر حضرتآقا، کشتهشدن یک مظلوم در سوریه، خطقرمزی است که سردار سلیمانی باید برود و به بشار اسد بگوید.» این روایت آنچنان مهم بود که برای مدتها تیتر رسانهها شد و همه دیدند که حتی در مسائلی به این مهمی و جایی که سرنوشت ایران هم مطرح است، رهبری از مردم و حق آنها ولو شهروند سوری کوتاه نمیآیند.
امنیت لازمه توسعه منطقه
شاید کمبود هیچمولفهای به اندازه امنیت نتواند یک کشور را در تمامی ابعاد درگیر خود کند. اصلیترین مانع در برابر ناامنی در یک کشور، وجود ساختار مستحکمی همچون دولت است اما نخستین عارضه سقوط یک دولت آن هم در میانه اعتراض و خشونت، بروز ناامنی فراگیر است. فقدان امنیت بستر و مامن تمام بلایایی است که یک کشور میتواند به خود ببیند. نبود امنیت در هر کشور ابتدا اقتصاد آن را هدف قرار میدهد، سپس کشت و کشتار به راه میاندازد و جامعه را درگیر میکند و درنهایت نیز با نابودسازی زیرساختها و تمام آنچه در طول دههها ساخته شده است، کشورها را چند دهه به عقب پرت میکند. در منطقهای که سالها درگیر گرایشهای افراطی بوده است، بروز ناامنی به معنای رشد تروریسم است. آنچه در سوریه و عراق رخ داد، نمونه واضحی از یک ناامنی افسارگسیخته است. با وجود اینکه عراق تا حدودی در امنیت بود و دولت مرکزی داشت اما تبعات بروز ناامنی در سوریه، خاک عراق را نیز درگیر خود کرد. داعش با وجود اینکه نتوانست بر تمام عراق تسلط پیدا کند اما چند صد میلیارد دلار هزینه به اقتصاد این کشور تحمیل کرد؛ هزاران مرد، زن و کودک عراقی را از بین برد و زیرساختهای این کشور را نابود کرد. بنابر کمترین برآورد، تهاجم داعش به عراق، 500 میلیارد دلار خسارت روی دست این کشور گذاشته است. البته باید به این رقم، عدد 46 میلیارد دلار دیگر را نیز افزود که به دنبال عملیات ضدداعش نیروهای غربی به رهبری آمریکا ایجاد شده است و طی آن جنگندههای ائتلاف زیرساختهای عراق را نابود کردهاند. این اعداد عمده مربوط به خسارات هستند و شامل برداشتها و دیگر دزدیهای گروه داعش نمیشوند. بنابر گفته مقامات مسئول در سال 2014 میلادی داعش 50 تن طلا و 400 میلیون دلار از بانکهای عراق سرقت کرد. داعش 40 درصد از محصولات کشاورزی عراق را نیز نابود و زندگی 12 میلیون عراقی یعنی یکسوم ساکنان این کشور را که در مناطق روستایی زندگی میکنند، به خطر انداخت.
علاوهبــر ایــن هــــزینههای هنگفت، اقتصاد کشورهایی همچون عراق، متکی به صادرات نفت است. این کشور بهطور متوسط روزانه چهارمیلیون بشکه نفت به بازارهای جهانی صادر میکند. بخش عظیمی از این نفت به جیب آمریکاییها بابت هزینه تجاوزشان به عراق ریخته میشود و بخشی نیز به دلیل تجاوز رژیم صدام به کویت به این کشور پرداخت میشود. بروز ناامنی در عراق، در گام نخست صادرات نفت را با وقفه مواجه خواهد کرد و در گام دوم معلوم نیست چه شخص و گروهی اختیار صادرات را به دست خواهند گرفت. در حمله داعش به عراق، این گروهک اختیار چند ده چاه نفت عراق را به دست گرفته بود و به صورت قاچاق نفت به بازارها تزریق میکرد. در چنین شرایطی دست دولت از درآمدهای نفتی کوتاه خواهد شد و این برای شرکتهای غربی بهترین فرصت برای غارت منابع زیرزمینی یک کشور است.
خسارت علمی به عراق
تجارب عراق از بیثباتی تنها به داعش و تنها به بعد اقتصادی مربوط نمیشود. شاید مهمتر از زیرساختها در یک کشور، سرمایه انسانی و نخبگان دانشگاهی آن کشور باشند. آنها هستند که پس از هر جنگی باید کشورشان را بسازند. در آذرماه 1383 طاهرالبکاء، وزیر وقت آموزش و پژوهشهای عالی عراق درگفتوگو با روزنامه الوطن تصریح کرد: «اکثر دانشمندان عراقی به دلیل ناامنی وافزایش میزان ترورها، این کشور را ترک کردهاند.» آن زمان او از ترور ۳۷ استاد دانشگاه و ربوده شدن دهها دانشمند دیگر به دست گروههای ناشناس خبر داده بود. مجله انگلیسی «پالتیک آبزرور» نیز در فروردین ۱۳۹۲ نوشت: «از دومین روز سقوط بغداد تاکنون، بیش از ۵۵۰۰ تن از دانشمندان عراقی توسط سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی و عوامل آنها در داخل عراق ترور شدهاند.» موج مهاجرت و فرار نخبگان، پس از بحران داعش نیز سیر صعودی به خود گرفت تا حدی که یکی از نمایندگان آیتالله سیستانی مرجع شاخص عراق در خطبههای نمازجمعه از دانشمندان این کشور درخواست کرده بود در عراق بمانند. در این دوره بسیاری از کشورهای منطقه و جهان مانند ترکیه و ژاپن به دنبال جذب نخبگان عراقی بودند.
خسارتهای اقتصادی و علمی سوریه
ابعــاد فـــاجعه انسانـــی، اقــتصادی و اجتماعی سوریه ناشی از بروز ناامنی- با وجود دولت مرکزی- بیش از اندازه عمیق است. بر اساس ارزیابیها زیانهای وارده تنها به نهادهای دولتی این کشور بیش از ۴۵هزار میلیارد لیره سوریه (۸۷ میلیارد دلار آمریکا) بوده است. این خسارات شامل آسیب دیدن بیش از ۲۸هزار ساختمان دولتی و حدود ۱۸۸ کارخانه و شرکت صنعتی دولتی است که بهطور کلی یا جزئی ویران شدهاند. این خسارات در صورت به شمار آوردن دیگر هزینهها چندین برابر میشود. بر اساس گزارشی که مرداد سالگذشته از سوی سازمان ملل متحد منتشر شد خسارتهای مالی وارده به تاسیسات زیربنایی سوریه در جنگ هفت ساله این کشور بیش از 388 میلیارد دلار بوده است. این خسارات در مقایسه با عراق گرچه شاید عدد کمتری را نشان دهد اما باید به این نکته توجه کرد که عراق کشور بزرگتر و ثروتمندتری نسبت به سوریه است و صادرات فعلی نفت این کشور هشتبرابر اوج صادرات نفت سوریه در دوران پیش از بحران است. به عبارتی دیگر دولت سوریه از منابع مالی کمتری برای بازسازی کشور برخوردار است. فاجعه در سوریه از نظر انسانی نیز عمق بسیار زیادی دارد. بیش از نیم میلیون نفر از مردم این کشور طی جنگ کشته شدهاند و جمعیت سوریه که در سال 2011 بیش از 23 میلیون نفر بوده، به دنبال کشته شدن مردم و نیز آواره شدن آنها و خروج از کشور در سال 2019 به نزدیک 18 میلیون نفر رسیده است. چندین میلیون نفر از این 18میلیون نفر باقی مانده در سوریه نیز در داخل این کشور آواره هستند و در شرایط بدی زندگی میکنند. این شرایط بد زندگی به دلیل نابودی زیرساختها و کاهش توانایی خدماترسانی دولت سوریه به وقوع پیوسته است. بهعنوان نمونه در زمینه برق از مجموع ۳۹ نیروگاه موجود قبل از آغاز بحران سوریه، ۱۵ نیروگاه برق بهطور کلی و ۱۰ نیروگاه بهطور جزئی تخریب شدهاند. همچنین بسیاری از دانشمندان، صنعتگران و تجار این کشور با برداشتن باقی مانده زندگی خود و حتی در برخی موارد با خارج کردن کارخانهها و ثروت خود از سوریه به کشورهای دیگر مانند ترکیه مهاجرت کردهاند و اقتصاد این کشورها را رونق بخشیدهاند. در حوزههای میراث تمدنی نیز سوریه آسیبهای جبرانناپذیری دیده است و بیش از ۱۹۹۴ محل باستانی مورد تخریب و سرقت قرار گرفته است. این آثار باستانی ضمن آسیب دیدن در جنگ از سوی گروههای تروریستی بهعنوان منبعی برای تامین هزینههایش مورد استفاده قرار گرفته است. گروههای تروریستی با فروش آثار باستانی به قاچاقچیان، ارز لازم برای خرید اسلحه و پرداخت حقوق اعضایشان را به دست میآوردند.
