به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، دهه 70 را میتوان آغاز ظهور پدیده قطعه موسیقی یا تیتراژخوانی در تلویزیون و سینما دانست. سریالهای مناسبتی خود را موظف میدانستند که حتما یک تیتراژ انتهایی داشته باشند. مجید اخشابی را میتوان نخستین خواننده جدی تیتراژ سریالها دانست. عبدالجبار کاکایی را هم با اغماض میتوان نخستین ترانهسرای جدی بهشمار آورد. با گذشت زمان و ایجاد تغییرات در بخشهای مختلف سینما و تلویزیون، موسیقی و تیتراژ هم بالطبع دچار تغییرات شدند؛ یعنی تهیهکنندهای که مدتها بهدنبال یک خواننده یا ترانهسرا (این دومی کمتر) بود، متوجه شد که میتواند از طریق تیتراژ سریالش، درآمدزایی هم بکند. چهرههای گمنام یا به حاشیهرفته، خواننده یک سریال پرمخاطب میشدند و همان تکآهنگ باعث فروش بالای آلبومشان میشد. در دهه 80، حوزه تیتراژخوانی در اختیار چند نفر خاص بود و گاهی پیش میآمد که در یک روز، مخاطب باید صدای یک خواننده را برای دو سریال میشنید. ترانهسراها هم همین وضعیت را داشتند و با تغییر چند واژه، ترانه قبلیشان را به یک خواننده دیگر میسپردند.
مافیا یا رفاقت؟
«تهیهکنندهای را میشناسم که برنامههای بسیار خوب و پربینندهای تولید میکند، اما معمولا به خوانندهها دستمزد نمیدهد و بیشتر بهصورت رفاقتی کار میکنند. خوانندههای بسیاری هستند که علاقهمند به تیتراژخوانی در تلویزیون هستند و حتی شنیدهام مبالغی نزدیک به 100میلیون تومان هم پرداخت کردهاند تا تیتراژ یک برنامه را بخوانند.» اینها را فریدون آسرایی در گفتوگویی تلویزیونی مطرح کرده است. بهجز او خوانندگان دیگری هم از وجود مافیا و پرداخت پول برای خواندن تیتراژ حرف زدهاند. نیما مسیحا یکی از همین خوانندگان است که به «شهروند» گفته بود: «موسیقی پاپ کشور را درحال حاضر پنج خواننده قبضه کردهاند. این جریان به غیر از مافیای موسیقی چه چیزی میتواند باشد؟ همه تیتراژهای تلویزیونی مال این دوستان است. وقتی تیتراژهای تلویزیونی تماما توسط این دوستان قبضه شده و از طرف فلان مدیر شبکه خواندن تیتراژ توسط یک خواننده خاص توصیه میشود، دیگر مسیحا نمیتواند حضور داشته باشد. دیگر دوستان هم نمیتوانند کار کنند. این یک درد مشترک است بین من و همنسلهای من.» البته نیما مسیحا با خواندن تیتراژ فیلم سینمایی «دستهای آلوده» مشهور شد و بعد از آن چند تیتراژ دیگر هم خواند. خوانندگان دیگری مانند اخشابی و اشرفزاده هم به وجود مافیا واکنش نشان دادهاند.
پرکارترینها
با بررسیهایی که صورت گرفته، مشخص شد در چهار سال اخیر تنوع خوانندگان و ترانهسراها بیشتر شده است. دیگر تیتراژها را یک خواننده یا گروه خاص نمیخوانند. با نگاه به جداولی که تهیه شده است، معلوم شد در این چهار سال و در میان سریالهای شبکههای یک، 2 و 3 علی زندوکیلی، احسان خواجهامیری، رضا یزدانی و محمد اصفهانی هر کدام با سه تیتراژ در صدر جدول هستند. در رتبههای بعدی حمیدرضا ترکاشوند، رضا یزدانی، حجت اشرفزاده، سالار عقیلی، علیرضا قربانی و محسن چاوشی قرار دارند.
نکته جالب فهرست این است که برخی خوانندگان فقط با تعدادی کارگردان خاص کار میکنند. مثلا محسن چاوشی فقط با برادران محمودی کار کرده است و علیرضا قربانی هم تنها با بهرنگ توفیقی. در میان ترانهسرایان، روزبه بمانی با سه اثر و اهورا ایمان و حسین غیاثی با دو اثر در ردههای بعدی قرار دارند. البته بمانی از این سه اثر، یک ترانه را خودش اجرا کرده است. حضور چهرههای مطرحی چون استاد شفیعی کدکنی و محمدعلی بهمنی هرکدام با یک اثر هم جای تامل بیشتری دارد. ترانهها در سالهای اخیر در بخش تیتراژ و برخلاف آنهایی که در برنامههای دیگر و با مجوز خوانده میشوند، اوضاع قابلقبولی دارد. ترانههایی شنیده میشود که مخاطب را درگیر معنای خود میکند و بین مردم هم فراگیر میشود. اوضاع آهنگسازان هم چندان تفاوتی ندارد. علیرضا افکاری و مسعود سخاوتدوست با سه اثر در رده اول پرکارها قرار دارند. تنوع آهنگسازان بیشتر است و هر سریال با توجه به موضوعی که دارد، آهنگساز خاص خود را انتخاب میکند.
مورد تازه ستایش3
تیتراژ سریال ستایش3 از نمونههای تازهای است که مورد توجه قرار گرفته است؛ ترانهای از مهرزاد امیرخانی که بهواسطه خاص بودن معانی برخی مصرعها زمزمه میشود و حتی متنش بهعنوان عکس پروفایل یا کپشن یک عکس استفاده میشود. واقعیت این است که ترانه این تیتراژ یک اثر فاخر و فوقالعاده نیست، اما وجود تصاویر و ترکیبات و کلماتی که برای ذهن مخاطب آشناست، باعث ارتباط راحتتر او با اثر میشود. وجود مصراع «ما کوچیکا خدامون بزرگه» برای هر ترانهای کافی است تا دهانبهدهان بچرخد و شنیده شود. فضای احساسی ترانه و تنظیم صحیح رویآن باعث شنیده شدن تیتراژ این سریال شده است. البته نباید بهراحتی از محبوبیت سریال ستایش هم عبور کرد. امیرعباس گلاب با تیتراژ ستایش1 محبوب شد و آن ترانه هم بهواسطه ترجیعبندهایی که داشت، معروف شد.